من ديگه پير شدم ...
نه از سنم بلکه از خودم بيست سال پير ترم...
اين رو کسي بهم گفت که مينايي ميان گلها بود ...
ولي من ميان اين همه گل به دنبال نيلوفري بودم که بيست سال بيشتر گشتم و پيدا نشد...
من عمر جوانيم را به نيلوفري بخشيدم که در مرداب خواست بيشتر زنده بماند و نشد و پيدا نشد...