• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 8216)
يکشنبه 22/9/1388 - 20:43 -0 تشکر 169432
آموزش مجازی طنزنویسی

همان طور که مستحضرید دوره آموزش مجازی طنزنویسی طی دو ماه و نیم گذشته برگزار شد که شامل ده درس بود ، برای اینکه همگان از این ده درس استفاده کنند بر آن شدیم تا آنها را به همراه جواب تکالیف در این بحث قرار دهیم.

اگر فرصت ندارید تا همه ی این درس ها را بخوانید می توانید خلاصه ای از آنها را در بحث آموزش مجازی طنزنویسی-خلاصه درس ها بخوانید.

اگر در هنگام مطالعه درس ها سوالی برایتان پیش آمد در اینجا مطرح بفرمایید.

اگر دوست دارید درس ها را دانلود کرده و برای خود داشته باشید اینجا کلیک کنید.

در طول این دوره فایل های آموزشی نیز برای کاربران فرستاده می شد که می توانید آنها را نیز از اینجا دانلود کنید.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:0 - 0 تشکر 169435

درس‌نامه‌ی طنزنویسی

جلسه‌ی یکم‌ـ شوخ‌طبعی و انواع آن

پژوهشگران گونه های مختلف شوخ‌طبعی را به چهار دسته تقسیم کرده اند که در این جلسه به صورت مختصر آنها را ذکر می کنیم تا در جلسات آتی بیشتر درمورد هر یک از آنها به بحث بنشینیم.

1ـ هزل

علما اغلب هزل را مقابل جد شمرده اند و از آن به عنوان بی پرواترین گونه شوخ طبعی یاد کرده اند.

هزل واژه ای عربی و معنی آن مزاح و بیهوده سخن گفتن است. این واژه با کعب

) مزاج و شوخی) و هذیان (= سخن لاف و گزاف، سخن مهمل، لاغ، چرند، جفنگ، بیهوده گویی) و سخریه (= ریشخند و سخن مسخره آمیز ) مترادف است.

در ادبیات هزل نوشتاری را گویند که زبان و مضمونی رکیک و خلاف ادب داشته باشد و

بی پرده از روابط جنسی سخن بگوید. از این منظره هزل در تقابل با جد، پند و حکمت قرار

می گیرد. به همین دلیل سعدی در گلستان گفته است:

به مزاحت نگفتم این گفتار هزل بگذار و جد از او بردار

هزل به دنبال موضوعی جدی نیست و هدفش تفریح، شوخی و نشاط لحظه ای است، پس با طنز و هجو فرق دارد. چرا که طنز خنده را وسیله ای برای نیل به هدفی والاتر می پندارد و هجو در حمله های خود جنبه های فردی یا سیاسی اجتماعی را در نظر دارد.

سنایی نخستین شاعری است که در عین هجو سرایی های بسیار، سخن از هزل می گوید و آگاهانه این نوع شعر را در مفهومی جدا به کار می برد. سنایی در بیت زیر هزل را دوبار و هر بار در مفهومی جداگانه به کار برده است.

هزل من هزل نیست تعلیم است بیت من بیت نیست اقلیم است

اسماعیل امینی در مورد هزل می گوید:

«هزل» اهل شوخی و متلک پرانی و نکته پردازی است اما هدفش انتقام گیری از اشخاص نیست. هزل می خواهد همۀ پرده ها را بالا بزند، همۀ پوشیدگیها را عریان کند و همۀ نقابها را بر دارد. هزل مثل آدمهای فضول است که دوست دارند به حریم دیگران سرک بکشند و از سوراخ کلید و درز پنجره به تماشای نادیدنیها بپردازند تا بعد، از آنچه دیده اند با افزودن شاخ و برگ و چاشنی فراوان، برای دیگران لحظات خنده ناکی را فراهم کند. شگفت این که هزل حتی ممکن است برای خنده سازی به سراغ ناگفته ها و اسرار خودش هم برود. چرا که او از این همه لباسهای رسمی و عنوانهای محترمانه و پرده های ضخیم و حریمهای ممنوعه اصلاً خوشش

نمی آید.

مانند (...) بله! همین نقطه ها نشان می دهد که هزل چگونه است. اصلاً هر جا در شعری این

نقطه ها را دیدید بدانید که هزل همانجاست.

2ـ فکاهی

رایج ترین شاخه شوخ طبعی، فکاهه است. این شاخه از شوخ طبعی به جهت سهولت نقل و انتشار آن در جامعه بیش از شاخه های دیگر رشد و نمود داشته است. فکاهه کلمه ای عربی است و در معنی آن آورده اند: شوخ، مزاح، خوشمزگی، خوش طبعی، گفت و گوی

خنده آور میان دوستان و مزاح برای انبساط نفس.

در میان گونه های سخن شوخ طبعانه، مصادیقی هست که نه هزل هستند و نه هجو و نه طنز، یعنی نه دلالت به الفاظ حرام دارند (چنان که در هزل هست)، نه شکل تهاجمی و منفعت طلبانه دارند (چنان که در هجو هست) و نه در مفهوم انتقادی و اصلاح طلبانه (که در طنز هست(

عمران صلاحی فکاهه را صورت تکامل یافته هزل و طنز را صورت تکامل یافته هجو

می داند و در تعریف فکاهه می نویسد: «فکاهه هزلی است که از جنبه خصوصی در آید و جنبه عام بگیرد.»1

اما اسماعیلی در مورد تعریف فکاهه چون تعریف هزل اش به زیبایی سخن می گوید:

«فکاهی» نوجوان بازیگوش و کمابیش مؤدبی است که با نمک و دلنشین حرف می زند ولی سواد چندانی ندارد؛ خیلی هم کنایه های دور از ذهن و اشاره های ظریف بلد نیست؛ به همین مضمونهای دم دستی و اشاره های قابل فهم اکتفا می کند تا لبخندی بر لبها بنشاند و گاه اگر خوب از عهده برآید، قاه قاه خندۀ دیگران را بلند می کند. این است که مخاطب فکاهی آدمهای معمولی هستند که زیاد حوصلۀ تأمل و تمرکز بر ظرایف سخن را ندارند؛ همان کسانی که همیشه عجله دارند و صبحانه و ناهار و شام را سرپایی صرف می کنند و توی صف اتوبوس همدیگر را هل می دهند. فکاهی با شکلک در آوردن و تقلید صدا و لهجه و پشتک وارو زدن و شیطنتهای دیگر برای این مردم عجول خنده می آفریند و لحظه های دشوار زندگی را

تحمل پذیر می کند؛ مانند این دو بیت از سعدی:

در احوال هند از جهاندیده ای بپرسید شخص پسندیده ای

که دیدی ز اهل مروّت چه کس؟ بگفت: از بزرگان همین فیل و بس

3ـ هجو

هجو و هجا به معنی بد گفتن؛ فحش دادن و استهزاء کردن در شعر است. مثلاً تاریخ بیهقی

می نویسد: «خطیبان را گفت تا او را زشت گفتند بر منبرها و شعرا را فرمود تا او را هجو کردند.» فردوسی، که هجو او از سلطان محمود نمونه ی بسیار خوبی است در ادبیات فارسی و نشان

می دهد که فقط جنبه ی حمله ی شخصی دارد، می گوید:

چو شاعر برنجد بگوید هجا بماند هجا تا قیامت به جا

کلیم کاشانی هجو را «زهر در آب بقا کردن» می داند و ترجیح می دهد که به عوض به کار بردن آن مخالفان خود را با عرضه ی سخن نیکو متنبه سازد، همان طور که موسی

سحر مارگیران را با ساختن اژدهایی پاسخ گفت:

گر هجو نیست در سخن من ز عجز نیست حیف آمدم که زهر در آب بقا کنم

تنبیه منکران سخن می توان کلیم گر اژدهای خامه به آن ها رها کنم

تهاجم همراه تمسخر مهم ترین ویژگی هجو است و در تعریف های گوناگون این ویژگی لحاظ شده است. هجو حمله ای است ادبی به کسی یا چیزی و قصد آن افشای نارسایی های گوناگون زندگی انسانی است و در مخاطبان خود خنده ای گزنده و تلخ توأم با پالایش کمیک ایجاد

می کند و در موردهایی با بی پروایی و گستاخی همراه است.

اسماعیل امینی در تعاریف ویژه خود در مورد هجو می گوید:

اما «هجو» که در دانش و قدرت دست کمی از طنز ندارد، عصبانی، کم حوصله و انتقامجو است. مدارا و میانه روی و نصیحت سرش نمی شود، حتی بد دهن و هتاک و بی ادب است. اگرچه به نسبت تجربه اش این ناهنجاری و پرده دری در حرفهای او پوشیده تر و البته

هنرمندانه تر و شاید جان سوزتر از صراحت و آشکاری سخن جوانان خام و کم تجربۀ هم مسلکش باشد!

بعد از این تعریفات و در آخرین گونه ای که از انواع شوخ طبعی بر خواهیم شمرد به سراغ طنز می رویم.

4ـ طنز

طنز عبارت از این است که زشتیها یا کمبودهای کسی یا گروهی یا اجتماعی را

بر شمارند، و فرق آن با هجو در این است که صراحت تعبیرات هجو در آن نیست، و اغلب به طور غیر مستقیم و به تعریض عیوب کاری یا کسی یا گروهی را بازگو می کنند.

طنز در اصطلاح ادبی نوعی از آثار ادبی که در بر شمردن زشتی ها و رذایل فردی یا جمعی و آگاهانیدن مردم از آن ها می کوشد و فرق آن با هجو یا هجاء در این است که طنز در حالی که غالباً بر استهزای بسیار و کنایه های بی شمار همراه است و اغلب از هجا مؤثرتراست، اما صراحت تعبیرات و مفاهیم هجو را ندارد؛ یعنی اغلب غیر مستقیم و به تعریض و تلویح، عیوب یا نقایص کسی یا جمعی را بازگویی می کند.

چنان که در این تعریف ملاحظه می شود برای تعریف طنز و مرزبندی آن با گونه های دیگر شوخ طبعی، علاوه بر تفاوت در اهداف، ناگزیر به ویژگی های بیانی آن نیز عنایت شده است.

در آثار قدما، لغت طنز به معنی طعنه، تمسخر، ریشخند و معادل های دیگری از این دست به کار رفته است. منوچهری در قصیده ای ضمن شکایت از اوضاع روزگار خود می گوید:

اندر این ایام ما بازار هزل است و فسوس کار بوبکر ربایی دارد و طنز جحی

اسماعیل امینی می گوید:

«طنز» مثل پدربزرگهای فاضل و خوش سخن، کلی کنایه و اشاره و ضرب المثل و شواهد شعری در حافظه دارد و وقتی می خندد از چهره اش نمی شود شوخی و جدی را تشخیص داد؛ حتی ممکن است کمی هم اخمو به نظر برسد، یعنی برای پی بردن به ظرافت سخن او باید کمی تلاش کرد. طنز مثل استادان کم حرف می زند اما پر مغز و نافذ و معنادار؛ اگر تذکری می دهد یا سرزنش می کند قصد آزار ندارد حتی نمی خواهد برای انتقام گرفتن و مجازات کردن به کسی بخندد. طنز می خواهد کجرویها و لغزشها را بشناساند تا مقدمۀ اصلاح آنها فراهم آید؛ مانند این بیت از حافظ:

دی عزیزی گفت: «حافظ میخورد پنهان شراب» ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود.

منابع:

ـ امینی، اسماعیل : گزیده شعر طنز ، چاپ اول ، موسسه کتاب همراه ، تهران بهار 1382، بخش مقدمه

ـ صلاحی، عمران: مقاله خنده و مشتقات آن، سالنامه گل آقا، 1376-

ـ جوادی، حسن : تاریخ طنز در ادبیات فارسی ، چاپ اول ، انتشارات کاروان ، تهران 1384

ـ اصلانی، محمد رضا : فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز ، چاپ اول ، انتشارات کاروان ، تهران 1385

****************************************************

تكلیف شماره یك:

1- هزل، فكاهی و هجو را به زبان خودتان تعریف كنید( توجه كنید فقط به تعاریفی كه خودتون بیان فرمایید نمره داده می شود نه اینكه متن را كپی كنید ) 5 نمره

2- ضمن تعریف طنز به زبان خودتان یك مطلب طنز نیز بنویسید. 5 نمره

مهلت ارسال تكالیف: تا پایان روز یك شنبه 5 مهر ماه

****************************************************

موفق باشید. جانشین انجمن طنز DrmGangineh

29/6/1388

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:1 - 0 تشکر 169436

پاسخ تکلیف هفته اول:

با تشکر از hsm110 گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.

1- هزل، فكاهی و هجو را به زبان خودتان تعریف كنید( توجه كنید فقط به تعاریفی كه خودتون بیان فرمایید نمره داده می شود نه اینكه متن را كپی كنید ) 5 نمره

هزل:

یكی از گونه های شوخ طبعی است كه با دریدن پرده های حجب و حیا سعی در خنداندن مخاطبش دارد.به عبارت اخری ، هزل یك نوع لاابالیگری زبانی است كه با الفاظ نامناسب و بعضا اصطلاحات جنسی ولیكن بدون داشتن هدف خاص اخلاقی و انتقادی تنها سعی در خنداندن و استهزا و ... دارد.

فكاهی :

از دیگر گونه های شوخ طبعی است كه آن هم فاقد هدف خاصی در محتواست. در این گونه ی نوشتاری هدف تنها خنداندن مخاطب است ، بدون ارائه ی كنایه ها و استعارات پیچیده ... فلذا این نوع نوشته ، عام الفهم است و تفاوت آن با هزل در آنست كه سعی بر آن دارد كه مرزهای ادب و حیا و حدود اخلاقی را درننوردد!

هجو :

در واقع گونه ای از شوخ طبعی است كه در رویكردی تهاجمی و انتقادی تصمیم دارد با لهجه ای صریح و رُك ، اشكالات و كاستی های طرف مقابل (كه به مثابه ی خصم وی به شمار می آید) را به رخ او بكشد و به نوعی او را استهزاء و تحقیر كند.در هجو به نوعی با یك تسویه حساب شخصی روبرو هستیم كه اغلب در موارد اجتماعی و سیاسی روی میدهد.

و اما...

طنز :

طنز در واقع گونه ی متعالی و فاخر(!) گونه های شوخ طبعی است. در این گونه سعی بر آن است كه فارغ از عقده گشایی های شخصی و صرفا با رویكردی خیرخواهانه و متعالی!! و البته در لفافه و غیر مستقیم ، كاستی ها و اشكالات طرف مقابل را گوشزد كند. در واقع طنز طرف مقابلش را به واكاوی سخن وامیدارد تا مخاطب از فحوای كلام و اشارات نوشتار ، مخلص كلام را دریابد و در نهایت با لبخندی تلخ پذیرای انتقاد شود.

2- ضمن تعریف طنز به زبان خودتان یك مطلب طنز نیز بنویسید. 5 نمره            

توضیح: این متن را سال پیش در سفر به جزیره ی كیش و در توصیف فضای فرهنگی این شهر نوشتم. شخصیت مرحوم اخوی ، شخصیتی كاملا مجازی و ساخته ی ذهن نگارنده است!!!

سفرنامه ی مرحوم اخوی (علیه و علی آلاف امثاله ... و ...)!!!

پس ازسنوات طویل ، شیخنا الجلیل ، جناب مرحوم اخوی اراده فرمودند كه اهل بیت معزز را به جهت سیاحت و به حكم این حدیث گرانقدر اسلاف مكرم كه فرموده اند :"دنیا گشته را به ز [دنیا]نگشته !!" به تریپی چند روزه ببرند ...

پس چون ایشان را شور با دوستان همی اوفتاد ، چنین گفتندشان كه در آبهای نیلگون خلیج پارس جزیره ای است آزاد [مصحح : در نسخ ترجمه شده از این سفرنامه شریف كلمه یوروپین ! آمده است] كه آن را قیش همی نامند [مصحح :به نظر می رسد منظور همان كیش است ] و به الماس خلیج پارس همی شناسند ... پس ایشان هم روانه شدی تا بلیت هایی چند از بهر سفر با ابو طیاره مهیا كنند ...

 پس برفتندی ...

در روز معین و موعد مقرر ایشان و اهل بیتشان جهت پرواز راهی فرودگاه شدند [مصحح : به نظر می رسد در روزگاران قدیم - عهد مرحوم اخوی و اینها !! -فرودگاه ها مكانی صرفا جهت فرود بوده اند كه بدین نام مسمی گشته اند]!!

پرواز كردند و چون به جزیره ی مذكور رسیدند و آلات لهویه و لعبیه و بساط عیشه و تار و تنبك را در فرودگاه آن بلاد رویت نمودند جناب ایشان را گمان و وهم همی اوفتاد كه یا جناب راكب طیاره به خبط و كوتاهی ابوطیاره را در یكی از بلاد فرنگیه و یاایالات شیخیه(!) فرود همی نشانده ،یا این كه حاكمان و بزرگان و شریفان و شریف زادگان -دام ظلهم علی رئوس الاغنیا - تا قبل از رسیدن جناب ایشان به جزیره آن را طی معاهده ای معلق (!) نموده اند از بهر اعتماد سازی در امور پلیتیكیه !! و  یا اینكه عیون شریف به جهت فرتوتی آن چه را دیده اند ناصواب بوده!!... پس به جهت مناعت طبع و به حكم آیه ی مصحف شریف كه "ان بعض الظن اثم " غمض عین همی فرموده و بگذشتند [مصحح : ما نیز بگذریم!!... [

پس به مسافرخانه ی خامس الكوكب المنیر فرود  همی آمدند ...

پس جناب مرحوم اخوی اهل بیت را همی فرمود كه لختی بیاسایند تا مغرب ایشان را بهر سیاحت جزیره و بازارها(!) همی برند... و خود نیز جامه از تن برون كردی با زیرپوش و پیرجامه(!) راه راه بر تخت یله دادی و اراده فرمودند تلفیزیون تماشا نمایند ...

 در حال تماشای تلیفیزیون بودند كه ایشان را گمان همی اوفتاد كه گویی دو تا از كانال ها را تفاوتی است فاحش با دگران!!...

ابتدا ایشان را گمان همی اوفتاد كه اشكال از گیرنده [مصحح :مرحوم اخوی ] است و چون نیك نگریستندمخدره ای را دیدند جمیله ، بسی سرخاب و سفیداب به خود مالیده !!! ... پس ایشان غمض عین همی فرمودی و استغفر اللهی قورت همی نمودی كه هذا اضغاث احلام !!!!....

پس سیلی بر صورت شریف نواخته ، باشد كه بیدار شوند اما ... . چون در امر آن دقیق شدند كلمه ی BBC و CNN را بر پایین صفحه رویت نمودند به حسب عادت دست ها را مشت فرمودند كه مشتی بر دهان استكبار جهانی همی نوازند كه جیغ عیال مكرمه و محترمه ایشان را به خود آورد كه وقت بازار است و خرید بهر مامانم اینا!!!...

پس از مسافر خانه برون آمده از بهر بازار و خرید سوغات برای دوستان و آشنایان [مصحح : منظور از دوستان و آشنایان همان اهل بیت مرحوم است !!!] و چون به بازار در آمدند از جناب مرحوم اخوی نقل كرده اند كه فرمود:" در آن لحظه بود كه گمان ما به این كه این جا

از بلاد كفر گردیده قوت گرفت در حالیكه جماعت نسوان را دیدی شلواركی به تن و بندی بر سر و [...] [مصحح : در مورد سه نقطه اخیر باور بفرمایید در نسخه ی اصلی هم حذف شده بود!!گویا خود نگارنده هم از ذكر آن شرم داشته[!!

پس چون جناب اخوی شریف این صحنه های سخیف و نا شریف را رویت نمودند ، دست اهل و عیال همی گرفته به مسافرخانه رفته و داد و فریاد به آسمان همی روانده كه یكی به ما بگوید "جناب ما را از بهر توهمات كثیره منگول شده !!، یا ملت را از بهر تلذذات عدیده شنگول !!!![مصحح : بیابید حبه ی انگور را [!!!

پس ایشان را (...) [مصحح : از این قسمت به بعد سفرنامه در دسترس نیست ]

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:2 - 0 تشکر 169438

درس‌نامه‌ی طنزنویسی

جلسه‌ی دوم‌ـ هزل

هزل

علما اغلب هزل را مقابل جد شمرده اند و از آن به عنوان بی پرواترین گونه شوخ طبعی یاد کرده اند. اما هجو هم به اندازه هزل بی پروا و گستاخ است ولی تفاوت بین این دو در
خطوط قرمز اخلاقی و حریم ها و تابوهاست. در این حال هزل، تعلیم است و بسیاری از بزرگان آن را تعلیم دانسته اند و چون حضرت مولوی از آن بسیار استفاده کرده اند. (بدیهی است که هر هزلی هم تعلیم نیست) ابن رشیق قیروانی (456 ـ 390 ه ق.) ابوالهلال عسگری (وفات 395 ه ق) و تفتازانی (722 ـ 393 ه ق ) گفته اند که هزل معتبر نزد اهل بدیع که آن را جزو محسنات معنوی می شمارند، هزلی است که از آن اراده جد کنند و آن چنین است که چیزی برحسب ظاهر بر سبیل لعب و مطایبه ذکر شود و برحسب حقیقت عرض از آن امر صحیحی باشد.

حال با نگاه گسترده تری به کتب و لغت نامه ها بحث هزل را پی می گیریم.

هزل واژه ای عربی و معنی آن مزاح و بیهوده سخن گفتن است. این واژه با کعب
(= مزاج و شوخی) و هذیان (= سخن لاف و گزاف، سخن مهمل، لاغ، چرند، جفنگ،
بیهوده گویی) و سخریه (= ریشخند و سخن مسخره آمیز) مترادف است. چنان که در معنی هزل در آیه چهاردهم سورة الطارق قرآن و ماهو بالهزل گفته اند:

« ای لیس بهذیان و یا ای و ماهو باللعب و به بیان دیگر: ای لیس بالسخریه.»

Facetiousness معادل انگلیسی، facetieux معادل فرانسوی و facetiae معادل لاتین آن واژه است. (میان برخی کتاب فروشان اصطلاح facetiae به آثار هرزه نگاری یا پورنوگرافی هم اطلاق می شود.)

در ادبیات هزل نوشتاری را گویند که زبان و مضمونی رکیک و خلاف ادب داشته باشد و
بی پرده از روابط جنسی سخن بگوید. از این منظره هزل در تقابل با جد، پند و حکمت قرار
می گیرد. به همین دلیل سعدی در گلستان گفته است:

به مزاحت نگفتم این گفتار هزل بگذار و جد از او بردار

هزل به دنبال موضوعی جدی نیست و هدفش تفریح، شوخی و نشاط لحظه ای است، پس با طنز و هجو فرق دارد. چرا که طنز خنده را وسیله ای برای نیل به هدفی والاتر می پندارد و هجو در حمله های خود جنبه های فردی یا سیاسی اجتماعی را در نظر دارد.

کمال الدین حسین واعظ کاشفی سبزواری در کتاب بدایع الافکارفی صنایع الاشعار هزل را الفاظی دانسته که از نظر عقل درست و دقیق نباشد و مایه ی تنها تفریح خاطر شود.

مولوی در دفتر چهارم مثنوی عنوان می کند که هزل با وجود ظاهر زشت و شرم آور خود، در باطن نتیجه ی اخلاقی، اجتماعی یا تنبیه دارد.

«هزل تعلیم است آن را جد شنو

تو مشو بر ظاهر هزلش گرو

هر جدی هزل است پیش هازلان

هزل ما جد است پیش عاقلان

کودکان افسانه ها می آورند

درج در افسانه شان بس سرّ و پند

هزل ها گویند در افسانه ها

گنج می جو در همه ویرانه ها»

عبید زاکانی در ابتدای رساله دلگشا می گوید:

«چنین گوید مؤلف این رساله و محرر این مقاله عبید زاکانی که فضیلت نطق که شرف انسان بدان منوط است بر دو وجه است: یکی جد و یکی هزل و رجحان جدّ بر هزل از بیان و برهان مستغنی است و چنان که جدّ دایم موجب ملال خاطر می باشد، هزل دایم نیز سبب استخفاف و کسر عرض می شود و قدما گفته باشند : جدّ همه ساله جان مردم بخورد. هزل همه روزه آب مردم ببرد. اما اگر ارباب لطف از بهر دفع ملال و تفریح بال چنان که حکما فرموده اند
که : « الهزل فی الکلام کالمبج فی الطعام» زمانی به مطالعه نوعی از هزل ملتفت شوند و قول شاعر را که می گوید:

گرچه توحید و بیان در کار است قدری هم هذیان در کار است

اعتبار کنند و کار فرمایند همانا معذور باشند و بزرگان در این معنی این مقدار جایز داشته اند.»

عبید در رساله ی صد پند یادآوری می کند: «هزل را خوار مدارید و در هزلیات به چشم حقارت منگرید.»

البته خواجه نصیرالدین طوسی به این نوع نوشتار التفاتی نداشت، هزل را کار بی شرمان، شوخ چشمان و مسخرگانی می دانست که آن را وسیله معیشت خویش ساخته اند و با ارتکاب رذایل موجب خنده اصحاب ثروت و صاحبان ناز و نعمت می شوند.

اثیرالدین اخسیکتی، سوزنی سمرقندی، سراج الدین عثمان مختاری غزنوی، انوری،
شهاب ترشیزی، خاک شیر و ایرج میرزا شاعرانی بودند که به هزل توجه خاصی داشته اند. در
تذکره های معروف قرن دهم تا دوازدهم هجری مانند تذکره تحفه سامی نوشتة
سام میرزا صفوی، تذکره هفت اقلیم نوشتة امین احمد رازی، تذکره نصرآبادی نوشتة میرزا محمد طاهر نصر آبادی و تذکره آتشکده تألیف لطفعلی بیک آذر بیگدلی نمونه های زیادی از هزل را می توان یافت.

سنایی نخستین شاعری است که در عین هجو سرایی های بسیار، سخن از هزل می گوید و آگاهانه این نوع شعر را در مفهومی جدا به کار می برد. سنایی در بیت زیر هزل را دوبار و هر بار در مفهومی جداگانه به کار برده است.

هزل من هزل نیست تعلیم است بیت من بیت نیست اقلیم است

سوزنی سمرقندی هم در بیتی می گوید:

آیم سوی هزل از جد، کز هزل به جد رفتم کاین دانم و آن دانم روشن چو مه و پروین

در هزل رنجش در کار نیست و نیشش از راه کین نیست، اقتضای طبیعتش این است. خواجه نصیر هم هزل را موجب غضب نمی داند مگر آن که صاحب هزل تصور کند کلکی در کار است و مورد استهزا واقع شده است. خواجه نصیر، هزل را کار بی شرمان، شوخ چشمان و مسخرگان می داند که آن را وسیلت معیشت خویش ساخته اند و با ارتکاب رذایل موجب خنده اصحاب ثروت و صاحبان ناز و نعمت می شوند. کاری که خیلی از دلقکان درباری می کردند.

دکتر قهرمان شیری در مقاله راز طنزآوری درتعریف هزل می نویسد:

هزل (Facetiae) و جمع آن هزلیات در لغت به معنای شوخی، مزاح و بیهوده گویی است و نقطه مقابل آن جد است این اصطلاح آن چنان که از شواهد و قراین موجود در متن ها فهمیده می شود به ظاهر به دو معنای مشخص به کار رفته است. نخست شامل شعرها و نوشته هایی بوده است که بر مبنای شوخی های بیهوده، کذب و غیر عقلانی پدید آمده باشند. چیزی مترادف با خزعبلات، لاف و گزاف، یاوه گویی و ژاژخایی در کلام قدما. و دوم همان معنایی است که امروز از هزل اراده می شود یعنی نوشته هایی که با طرح شوخی های رکیک و موضوع های منافی عفت، محدوده ممنوعیت های اخلاقی را در می نوردند و حرمت های اجتماع را به ریشخند می گیرند. به همین دلیل است که دو قرن پیش از واعظ کاشفی، سعدی وقتی در قطعاتی حرمت های اخلاقی را در هم می شکند آن ها را هزلیات می نامد. اما حقیقت این است که این دو معنایی، بر دو گانگی و دو گونگی معنای هزل دلالت نمی کند. بلکه بدون هیچ تردیدی معنای دوم نیز با معنای اول در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد. تفاوت تنها در این است که تعریف دوم بخشی از تعریف اول است. چون رابطه آن دو از نوع عموم و خصوص مطلق است.

دکتر شفیعی کدکنی در تعریف هزل می نویسد: هزل سخنی است که در آن، هنجار گفتار به اموری نزدیک شود که ذکر آن ها در زبان جامعه و محیط زندگی رسمی و در حوزه قراردادهای اجتماعی حالت الفاظ حرام یا تابو داشته باشد و در ادبیات ما مرکز آن بیشتر امور مرتبط با سکس است.

دکتر علی اصغر حلبی در مورد هزل می نویسد:

هَزل آن است که به لفظ نه معنای حقیقی و نه معنای مجازی آن را اراده کنند، و آن ضد جدّ است. و در فن بدیع از محسنات معنوی است، و آن در حقیقت عبارت از جدّی است که مطلب در آن بر سبیل شوخی و مطایبه ذکر شود، و این البتّه ظاهر امر باشد و غرَض از آن امر درستی باشد

اسماعیل امینی در مورد هزل می گوید:

«هزل» اهل شوخی و متلک پرانی و نکته پردازی است اما هدفش انتقام گیری از اشخاص نیست. هزل می خواهد همۀ پرده ها را بالا بزند، همۀ پوشیدگیها را عریان کند و همۀ نقابها را بر دارد. هزل مثل آدمهای فضول است که دوست دارند به حریم دیگران سرک بکشند و از سوراخ کلید و درز پنجره به تماشای نادیدنیها بپردازند تا بعد، از آنچه دیده اند با افزودن شاخ و برگ و چاشنی فراوان، برای دیگران لحظات خنده ناکی را فراهم کند. شگفت این که هزل حتی ممکن است برای خنده سازی به سراغ ناگفته ها و اسرار خودش هم برود. چرا که او از این همه لباسهای رسمی و عنوانهای محترمانه و پرده های ضخیم و حریمهای ممنوعه اصلاً خوشش نمی آید.مانند (...) بله! همین نقطه ها نشان می دهد که هزل چگونه است. اصلاً هر جا در شعری این نقطه ها را دیدید بدانید که هزل همانجاست.

و دکتر حسن جوادی در مورد هزل می نویسد:

هزل به معنی سخن بیهوده و مسخره به صورتی غیر اخلاقی است. دهخدا از تعریفات جرجانی نقل می کند: «هزل آن است که از لفظ معنای آن اراده نشود. نه معنای حقیقی و نه مجازی، و آن ضد جد است». باز می گوید: «در اصطلاح ادب شعری است که در آن کسی را ذم گویند و به او نسبت های ناروا دهند یا سخنی است که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آید».

اشعاری که دهخدا نقل می کند نشان دهنده این موضوع است که هزل را قرب و قیمتی نبوده و آن را برابر دروغ و افترا به حساب می آورند. منجیک ترمذی می گوید:

محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ که هزل گفتن کفر است در مسلمانی

ناصر خسرو نیز چند بار هزل را به همین معنی در شعر خود به کار می برد :

مکن فحش و دروغ و هزل پیشه مزن بر پای خود زنهار تیشه

مولوی گاهی هزل را به معنی سنتی آن به کار می برد :

گوش سر بر بنداز هزل و دروغ تا ببینی شهر جان با فروغ

ولی در دو مورد دیگر هزل را جدی می گیرد و به آن قدر و قیمتی می دهد که شعر انتقادی طنزآمیز می تواند داشته باشد:

هزل تعلیم است آن را جد شنو تو مشو به ظاهر هزلش گرو

در ادبیات فارسی اکثر «هزلیات» شعرا اشعاری هستند که به مطایبه و شوخی درباره مسائل جنسی گفته شده اند، و فکری که خود به خود از ذکر کلمه «هزل» و «هزلیات» به ذهن فارسی زبانان می آید محدودیتی به هزل می بخشد که در طنز یا «ساتیر» نیست. در فصل سیزدهم قابوس نامه می خوانیم: «و اما هزلی که گویی جد آمیخته گوی و از فحش بپرهیز و هر چند مزاح بی هزل نبود، اما تا حدی باید که خوار کننده همه قدرها مزاج است».

بدین ترتیب می بینم گرچه گاهی هزل و هجو به صورت مترادف بکار برده می شد، ولی به طور کلی هزل غیر جدی تر بود.

منابع:

اصلانی ، محمد رضا : فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز ، چاپ اول ، انتشارات کاروان ، تهران 1385

بهزادی اندوهجردی ، حسین : طنزپردازان ایران ، چاپ اول ، انتشارات دستان ، تهران 1383

امینی ، اسماعیل : گزیده شعر طنز ، چاپ اول ، موسسه کتاب همراه ، تهران بهار 1382

صلاحی ، عمران : مقاله خنده و مشتقات آن ، سالنامه گل آقا 1376

حلبی ، علی اصغر : تاریخ طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلامی ، چاپ اول ، انتشارات بهبهانی ، تهران 1377

****************************************************

تكلیف شماره دو:

1- مفهوم اصلی هزل چیست؟ 5 نمره

2-  تفاوت هزل با هجو چیست؟ 5 نمره

مهلت ارسال تكالیف: تا پایان روز شنبه 11 مهر ماه

موفق باشید. جانشین انجمن طنز DrmGangineh

5/6/1388

انشاءالله كه در پایان این درس با مفهوم و عمق هزل آشنا شده اید و در مطالبتون دقت بیشتری به خرج می دهید.

****************************************************

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:2 - 0 تشکر 169439

پاسخ تکلیف هفته دوم:

با تشکر از hamidiana گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.

1- مفهوم اصلی هزل چیست؟ 5 نمره

آثار طنز، در گذشته با نام «هزل» شناخته می‌شدند و برای مثال، عبید رساله طنز اجتماعی اخلاق الاشراف را تلویحاً هزل معرفی می‌کند.ایرج  پزشکزاد برای هزل، معادل Irony را به کار می‌برد و آن را استهزا یا ریشخند ترجمه می‌کند. 
از نظر ایرج پزشكزاد از طنز غربی به تفصیل نمونه‌هایی از آثار طنز ولتر، ویکتور هوگو، جورج اورول، یاروسلاو هاشک و علی‌اکبر دهخدا را می‌آورد و خصوصیت مشترک تمامی این آثار طنزآمیز را انتقاد عیرمستقیم، پوشیده، لابه‌لای قصه و مثل و متل وشعر و گفتار سرگرم‌کننده و خوشایند می‌داند و می‌گوید که «غربی‌ها در حکایت‌های گلستان، چنین طنزی را دیده‌اند و ما، که خندندگی را عامل طنزیت اثر می‌دانیم، از این رو، از طنز گلستان غافل بوده‌ایم و در نتیجه، در تشخیص اشارات و کنایات طنزآمیز سعدی ـ یا دیگر طنزنویسان تاریخ ایران ـ غافل مانده‌ایم و آن را جدی تلقی کرده، به مشکل درک و دریافت نادرست مقصود نویسنده دچار می‌شویم.» در ادامه، پزشکزاد حکایاتی را از گلستان شاهد می‌آورد که در نظر او، طنز است ولی عدم دریافت پیام طنز، نویسندگان بزرگی چون غلامحسین یوسفی را به بیراهه کشاند تا آنجا که پیام سعدی را مصلحت‌اندیشی و صیانت نفس دانسته‌اند.

2-  تفاوت هزل با هجو چیست؟ 5 نمره

هزل در آغاز به علت اختلاط با بعضی شیوه‌های ناپسند کلام (یعنی هجو) مقام محترمی نداشته است و خیلی طول کشیده تا معنی و مفهوم جدا ومستقلی پیدا کند ولی به رغم این شهرت بد، بزرگانی چون سنایی و عطار برای رساندن دقایق اخلاقی و عرفانی، از هزل استفاده کرده بودند و در ادامه، سعدی ومولانا فضای مناسبی برای امکان بروز و ظهور و تجلی هزل فراهم کردند، تا بدانجا که در دوران عبید، لفظ هزل از قرینهای زشتش (یعنی هجو) فاصله گرفت و تا حدی تطهیر شد.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:3 - 0 تشکر 169440

درس‌نامه‌ی طنزنویسی

جلسه‌ی سوم‌‌ ـ هجو

هجو

هجو و هجا به معنی بد گفتن؛ فحش دادن و استهزاء کردن در شعر است. مثلاً تاریخ بیهقی
می نویسد: «خطیبان را گفت تا او را زشت گفتند بر منبرها و شعرا را فرمود تا او را هجو کردند.» فردوسی، که هجو او از سلطان محمود نمونه ی بسیار خوبی است در ادبیات فارسی و نشان
می دهد که فقط جنبه ی حمله ی شخصی دارد، می گوید:

چو شاعر برنجد بگوید هجا بماند هجا تا قیامت به جا

منجیک ترمذی، از شعرای نیمه دوم قرن چهارم هجری، یکی از مخالفان خود را چنین هجو
می کند:

ای خواجه مر مرا به هجا قصد تو نبود جز طبع خویش را به تو برکردم آزمون

چون تیغ نیک کش به سگی آزمون کنند وان سگ بود به قیمت آن تیغ رهنمون

بین هجو و مدح فاصله زیادی وجود نداشت، و اگرشاعر مدیحه سرا جرأت هجو گفتن ممدوح را پیدا می کرد، بی محابا می گفت. در دربار سلاطین، شاعر اول مدح کسی را می گفت، بعد تقاضای صله می کرد و در آخر اگر نتیجه ای نمی شد، او را تهدید به هجو می کرد:

سه بیت رسم بودشاعران طامع را یکی مدیح و دیگر قطعه تقاضایی

اگر بداد سوم شکر ور نداد هجا از این سه بیت دو گفتم دگر چه فرمایی

هجا در شعر جاهلی عرب سلاحی بود درخدمت قبایل متخاصم. قبل ازآغاز جنگ شاعری
قبیله دیگر را هجو می گفت ، و شاعری از آن قبیله جواب می داد. بعضی از مردم از هجو شاعران بیش تر از کشت و کشتار می ترسیدند، زیرا گاهی یک هجو چنان خفت وخواری برای قبیله به شمار می رفت که اثرش به آسانی محو نمی شد. اعراب جاهلی معتقد بودند که هجو را یا باید با خون شست یا با هجوی دیگر. در یونان باستان و در میان شعرای قدیم ایرلند نیز به
هجو گویی حالتی جادوگرانه می دادند و معتقد بودند که شاعر هجو سرا می تواند کسی را که می خواهد به آستانه نابودی بکشاند. بدین ترتیب می بینم که در اجتماعات باستانی
هجو نویس مورد احترام مردم بود، چون او را صاحب قدرتی جادویی و خارق العاده
می دانستند. اما به تدریج با گذشت زمان، هجو نویسی جای خود را به طنز نویسی داد، که از طرفی ظرافت و نکته سنجی بیشتری می خواست و غیر مستقیم تر بود، و از سوی دیگر برای نویسنده، که دیگر از قدرت جادوی او کسی باکی نداشت، مسئولیت کمتری در بر داشت.

می گویند یکی از اوّلین هجونویسان باستان شاعری بود به نام ارخیلوکس (Archilochus) اهل پاروس (Paros) که از دختر شخصی به نام لیکامبس (Lycambes) خواستگاری می کند و وعده ازدواج می گیرد. بعداً لیکامبس زیر قول خود می زند و دختر را به او نمی دهد، ارخیلوکس چنان عصبانی می شود که هجوهای متعدد در حق دختر و پدرش می نویسد و همه جا آن ها را می خواند.

عاقبت لیکامبس و دخترش از فرط شرمساری خود را به دار می زنند. نشان هایی از این نوع قدرت هجو گاهی در اشعار فارسی نیز به نظر می رسد. مثلاً انوری که خود از هجونویسان مشهور بود، می گوید:

هم چو ضحاک افکنم ناگاه مارهای هجات بر گردن

کلیم کاشانی هجو را «زهر در آب بقا کردن» می داند و ترجیح می دهد که به عوض به کار بردن آن مخالفان خود را با عرضه ی سخن نیکو متنبه سازد، همان طور که موسی
سحر مارگیران را با ساختن اژدهایی پاسخ گفت:

گر هجو نیست در سخن من ز عجز نیست حیف آمدم که زهر در آب بقا کنم

تنبیه منکران سخن می توان کلیم گر اژدهای خامه به آن ها رها کنم

هجو را در یونانی Diatribe می خواندند که هنوز به معنی حمله شدید و شخصی در فرانسه و انگلیسی به کار می رود. از سوی دیگر از طریق لاتینی کلمه Invective به معنی «قدح» ، «ناسزا» و «زخم زبان» به این دو زبان راه یافته است که همراه با کلمه Lampoon در انگلیسی و Lampon در فرانسه که همگی به طور کلی معنی «هجو» را می دهند. اگر هجو جنبه طنزآمیزی داشته باشد و بیشتر به دشنام و بدگویی مستقیم اکتفا کند می توان آنرا معادل
«طنز شخصی» یا
Personal Satire
دانست، و معمولا آن را یکی از انواع عمده چهارگانه طنز می دانند یعنی: طنز مذهبی ، اخلاقی، سیاسی، ادبی و شخصی. اصولاً بیشتر طنز نویسان بر این نکته تأکید کرده اند که هدف شان اصلاح اجتماع از طریق انتقاد است. اگر بعضی از آن ها در اساس نیز چنین هدفی نداشته باشند، تظاهر بدان می کنند، و برای این که از عواقب انتقاد خود در امان باشند آن را به توریه و به صورت پوشیده بیان می کنند. بدیهی است که در هجو شخصی بعضی از شاعران این موضوع ها مطرح نبود. بگذارید بعضی از شاعران ایران را در نظر آوریم. مثلاً یغمای جندقی با هر کسی که بد می افتاد در شعرش او را «زن قحبه» و یا چیزی شبیه آن خطاب می کرد، و فحش هایی می داد که اکثراً قابل بازگو کردن نیست. قاآنی شاعر معاصر او هر کس و ناکسی را به امید صله مدح می کرد و کاری به مناعت، فضیلت و بزرگواری ممدوحان خود نداشت. وجدان اجتماعی او در نتیجه دردها و بدبختی های کشور خود ناراحت نمی شد و جز به کار خود اغلب به چیزی نمی اندیشید. البته گاه گاهی شعری در انتقاد از ریاکاری زاهدان ریایی می گفت، ولی این گونه آثار استثنایی بودند. او در قصیده ای مطنطن حاجی میرزا آقاسی را با القایی جون «قلب گیتی»، «روح عالم»، «انسان کامل»، «خواجه دو جهان» و «مظهر باری» وصف می کند، ولی به محض این که حاجی از قدرت می افتد تمام این صفات را در حق میرزا تقی خان امیرکبیر به کار می برد، و ممدوح قدیمرا«ظالم شقی» می خواند که به جایش «عادل تقی» نشسته است. باز هنگامی که امیرکبیر مغضوب می شود و میرزا آقاخان نوری به صدارت می رسد، شاعر شادی ها می کند و او را «خصم خانگی»، «اهرمن خوی و بدگوهر» می خواند و صدر اعظم جدید را «آصف برخیا» می نامد، البته مسلم است که در مقام مقایسه با چنین اشعاری هجویه های جاهلی عرب به هجو واقعی نزدیک تراند، چون در اغلب آن ها تعصب قومی و قبیله ای انگیزه اصلی است که بدان ها یک حالت اجتماعی
می بخشد. با این همه هجو شمول و خصوصیات انواع طنز (یا ساتیر) اروپایی را دارا نیست.

احتمالا شما خواننده گرامی کمی گیج شده اید چرا که آنقدر مرز بین تعاریف هزل و هجو باریک است و آنقدر دیدگاه ها متفاوت که آدم بالاخره نمی داند مثلاً اشعار ایرج میرزا را هجو بداند یا هزل؟ آیا فحش دادن همیشه هزل است؟ آیا هزل فقط آوردن موضوع غیراخلاقی در اثر ادبی است؟ آیا هجو عام تر از هزل است؟ برای فهمیدن این موارد باید به دنبال دیگر تعاریف هجو بگردیم.

هجو و هجا و تهجاء ، هر سه مصدر از هجایهجو است، به معنی عیب کردن و ستم کردن و در اصطلاح ادیبان عبارت است از نوعی شعر غنایی که بر پایه نقد گزنده و دردانگیز است و گاهی به دشنام گویی یا ریشخند مسخره آمیز و دردآور نیز می انجامد و آن مقابل مدح است.

در تقابل مدح و هجو امیرعنصرالمعالی ضمن آموزش های خود به فرزندش گیلانشاه
می گوید:

«اگر هجا خواهی گفتن و ندانی، ضد آن مدح بگوی هر چه ضد مدح بود هجا باشد. »

تهاجم همراه تمسخر مهم ترین ویژگی هجو است و در تعریف های گوناگون این ویژگی لحاظ شده است. هجو حمله ای است ادبی به کسی یا چیزی و قصد آن افشای نارسایی های گوناگون زندگی انسانی است و در مخاطبان خود خنده ای گزنده و تلخ توأم با پالایش کمیک ایجاد
می کند و در موردهایی با بی پروایی و گستاخی همراه است.

(هجو یعنی سخنی که ذکر شده به منظور تمسخر و تحقیر و انتقاد، و آن ضد مدح است.)

دکتر شفیعی کدکنی در تعریف هجو تمسخر و ریشخند را وارد نکرده است. هرگونه تکیه و تأکیدی بر زشتی های وجودی یک چیز ، خواه به ادعا و خواه به حقیقت ، هجو است و آن گاه که تکیه و تأکید بر یکی از خصایص باشد به کاریکاتور تبدیل می شود.

با این تعریف انتقاد و عیب جویی جدی نیز که متضمن مطایبه و تمسخر نباشد می تواند هجا محسوب گردد. حال آن که تمایز تأکید بر زشتی ها همراه با تمسخر و ریشخند و بدون آن کاملاً بارز است.

در ادبیات غربی از هجو به لفظ Lampoon یاد می شود و آن، را نوشته ای (شعرای نثر) تعریف کرده اند که شخصیت یا ظاهر کسی را یا تشکیلات جامعه ای را به طریقه ای تلخ و گستاخانه به مسخره بگیرد و قصد از آن بیشتر رنجاندن و آزار باشد تا انتقاد و اصلاح. و هم چنین آن را نوعی طنز دانسته اند که کینه آمیز و بد زبان باشد و چند خصوصیت عمده برای آن قائل شده اند:

1 ـ جنبه شخصی دارد.

2 ـ برانگیخته از حس کینه و بدخواهی است.

3 ـ غیر عادلانه است.

عجیب آن است که برخی ، عفیف بودن کلام را از اختصاصات هجو دانسته اند چنان که به نقل از ابوالعلای معری (متوفّی حدود 449 ه.ق) آمده است که: «بهترین هجو، هجوی است که اگرآن را بر دختر دوشیزه ای در پشت پرده بخوانند، از آن شرمگین نشود.»

دکتر علی اصغر علی حلبی در مورد هجو می نویسد: عبارت از این است که معایب کسی یا گروهی یا چیزی را به نظم یا نثر بیان کنند، و این نوع گاه با دشنام و سخنان تند تیز همراه باشد.1

ماتیو هوگارت در فرهنگ وبستر می گوید: هجو یا هجا یک کار ادبی است از نوعی که در آن زشتی ها ، دیوانگی ها و دشنام ها گرد هم می آیند تا به وسیله آن کسی یا گروهی را تحقیر یا تمسخر کنند. جبران محمود در تعریف هجو گفته است «نوعی شعر غنایی است که بر پایه
نقد گزنده و دردانگیز استوار است. گاهی به سرحد دشنام گویی یا ریشخند مسخره آمیز دردآور نیز می انجامد.

فروید هجو را لطیفه تهاجمی می نامد. زیرا برای حمله و دفاع به کار می رود و در عین حال گستاخ و پرده در است.

اسماعیل امینی در تعاریف ویژه خود در مورد هجو می گوید:

اما «هجو» که در دانش و قدرت دست کمی از طنز ندارد، عصبانی، کم حوصله و انتقامجو است. مدارا و میانه روی و نصیحت سرش نمی شود، حتی بد دهن و هتاک و بی ادب است. اگرچه به نسبت تجربه اش این ناهنجاری و پرده دری در حرفهای او پوشیده تر و البته
هنرمندانه تر و شاید جان سوزتر از صراحت و آشکاری سخن جوانان خام و کم تجربۀ هم مسلکش باشد!

بعد از این تعریفات و در آخرین گونه ای که از انواع شوخ طبعی بر خواهیم شمرد به سراغ طنز می رویم.

منابع:

ـ حلبی، علی اصغر: زاکانی نامه (رساله در شرح احوال آثار و نقد افکار )، چاپ اول، انتشارات زوار، تهران 1384

ـ امینی ، اسماعیل : گزیده شعر طنز ، چاپ اول ، موسسه کتاب همراه ، تهران بهار 1382، بخش مقدمه

ـ صدر ، رویا : بیست سال با طنز ، چاپ اول، نشر هرمس ، تهران 1381

****************************************************

تكلیف شماره سه:

1- مفهوم اصلی هجو چیست؟ 5 نمره

2-  تفاوت هزل با هجو چیست؟ ( جواب خود را از مطالب همین درس بیان كنید ) 5 نمره

مهلت ارسال تكالیف: تا پایان روز یكشنبه 19 مهر ماه

موفق باشید. جانشین انجمن طنز DrmGangineh

14/7/1388

انشاءالله كه در پایان این درس با مفهوم و عمق هجو آشنا شده اید و در مطالبتون دقت بیشتری به خرج می دهید.

***************************************************

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:4 - 0 تشکر 169441

پاسخ تکلیف هفته سوم:

با تشکر از saba گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.

1- مفهوم اصلی هجو چیست؟ 5 نمره

هجو و هجا به معنی عیب کردن و معایب کسی یا چیزی را با شعر به نظم یا نثر بیان کردن است که قصد افشای نارسایی های گوناگون زندگی انسان را دارد و گاهی به دشنام گویی با ریشخند مسخره آمیز و درد آور نیز می انجامد و در مخاطبان خود خنده ای گزنده و تلخ توام با پالایش کمیک ایجاد می کند و در موردهایی با بی پروایی و گستاخی همراه است و تهاجم همراه با تمسخرمهم ترین ویژگی هجو و آن ضد مدح است.

2-  تفاوت هزل با هجو چیست؟ ( جواب خود را از مطالب همین درس بیان كنید ) 5 نمره

1 ـ هجو جنبه شخصی دارد و قصد آن بیشتر رنجاندن  و آزار می باشد ولی در هزل هدفش رنجاندن یا آزار کسی نیست.

2 ـ هجو برانگیخته از حس کینه و بدخواهی است ولی در هزل فقط به منظور نشاط و سرگرمی است.

3 ـ هجو غیر عادلانه است ولی به طور کلی هزل غیر جدی تر می باشد.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:4 - 0 تشکر 169442

درس‌نامه‌ی طنزنویسی

جلسه‌ی چهارم ـ طنز

استعمال کلمه «طنز» برای انتقادی که به صورت خنده آور و مضحک بیان شود در
فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هر چند که «طنز» در تاریخ بیهقی و دیگر آثار قدیم زبان فارسی به کار رفته است، ولی استعمال وسیعی به معنی فعلی کلمه و یا بهتر بگویم به معنی
Satire اروپایی نداشته است. کلمه Satire که از یونانی می آید، در اکثر زبان های اروپایی معنای واحدی دارد به طنزآمیز و انتقادی اطلاق می شود. در فارسی، عربی و ترکی کلمه واحدی که دقیقاً این معنی را در هر سه زبان برساند وجود نداشته است. سابقاً در فارسی هجو بکار برده می شد که بیش تر جنبه انتقاد مستقیم و شخصی دارد و جنبه غیر مستقیم و طنز آمیز بودن «ساتیر» را دارا نیست و اغلب آموزنده و اجتماعی هم نیست. هجو ضد مدح است و اصولاً صراحت لفظی که در آن است نمی تواند نظیر لحن طنزآمیز «ساتیر» باشد. در فارسی «هزل» را نیز به کار برده اند که ضد «جد» است و بیش تر جنبه مزاح و مطایبه دارد.

چنان که گفته شد، در روزگار ما طنز را به معنی ساتیر به کار می برند که در واقع رساتر از «هجو» و «هزل» است.

در اینجا ذ کر این نکته ضروری به نظر می رسد که بین علما و پژوهشگران در مورد اینکه طنز مترادف با لغت Satire است یا هجو موارد اختلاف زیادی زیاد وجود که البته از حوصله بحث ما خارج است. لازم به ذکر است که کسانی چون دکتر حلبی IRONY را لغت مترادف با طتر دانسته و می گوید:

طنز (Irony =) عبارت از این است که زشتیها یا کمبودهای کسی یا گروهی یا اجتماعی را
بر شمارند، و فرق آن با هجو در این است که صراحت تعبیرات هجو در آن نیست، و اغلب به طور غیر مستقیم و به تعریض عیوب کاری یا کسی یا گروهی را بازگو می کنند. مانند این ابیات از نظامی :

دو بیوه به هم گفتگو ساختند

سخن را به طعنه در انداختند

یکی گفت کز زشتی روی تو

نگردد کسی در جهان شوی تو

دگر گفت «نیکو سخن رانده ای

تو در خانه از نیکویی مانده ای!»

طنز در اصطلاح ادبی نوعی از آثار ادبی که در بر شمردن زشتی ها و رذایل فردی یا جمعی و آگاهانیدن مردم از آن ها می کوشد و فرق آن با هجو یا هجاء در این است که طنز در حالی که غالباً بر استهزای بسیار و کنایه های بی شمار همراه است و اغلب از هجا مؤثرتراست، اما صراحت تعبیرات و مفاهیم هجو را ندارد؛ یعنی اغلب غیر مستقیم و به تعریض و تلویح، عیوب یا نقایص کسی یا جمعی را بازگویی می کند.

چنانکه در این تعریف ملاحظه می شود برای تعریف طنز و مرزبندی آن با گونه های دیگر شوخ طبعی، علاوه بر تفاوت در اهداف، ناگزیر به ویژگی های بیانی آن نیز عنایت شده است.

دکتر بهزادی در کتاب طنز و طنزپردازی در ایران در تعریف طنز آورده است: طنز در اصطلاح اهل ادب؛ شیوه خاص بیان مفاهیم تند اجتماعی و انتقادی و سیاسی و طرز افشای حقایق تلخ و تنفرآمیز ناشی از فساد و بی رسمی های فرد یا جامعه را که دم زدن از آن ها به صورت عادی یا به طور جدی، ممنوع و متعذر باشد، در پوششی از استهزاء و نیشخند، به منظور نفی و برافکندن ریشه های فساد و موارد بی رسمی، طنز نامیده می شود. به عبارت ساده تر طنز را می توان انتقاد و نکته جویی آمیخته به ریشخند تعریف کرد و آن را طرزی خاص از انواع ادبی بر شمرد که با تعریض و به طور غیر مستقیم اظهار می شود.

در آثار قدما، لغت طنز به معنی طعنه، تمسخر، ریشخند و معادل های دیگری از این دست به کار رفته است. منوچهری در قصیده ای ضمن شکایت از اوضاع روزگار خود می گوید:

اندر این ایام ما بازار هزل است و فسوس کار بوبکر ربایی دارد و طنز جحی

طنز، فاخر و دور از ابتذال است اما در عین حال گزنده، تهدید کننده، تمسخر کننده و
ریشخند کننده است. از این حیث گرچه مخاطب طنز عموم مردم اند اما سوژه طنز افراد خطاکار و قاصر و مقصر هستند که طنزپرداز آن ها را به زبان طعن و کنایه مورد سرزنش قرار می دهد، مسخره می کند و به ریشخند می گیرد تا بلکه متنبه شوند. طبیعی است مسخره کردن فرد یا افراد خطاکار اگر به شیوه ای استادانه انجام شود ضمن این که موجب خنک شدن دل مردم می شود لبخند شادی و رضایت را نیز بر لبانشان نقش می کند. از این رو یکی از عللی که موجب یکسان فرض کردن طنز و شوخی نزد اکثر مردم شده است، همسانی و تشابه نتیجه نهایی طنز و شوخی است. زیرا این هر دو به انبساط خاطر مردم می انجامد و خنده آور است.

طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن، و در اصطلاح، شعر یا نثری است که در آن ضعف ها و تضادهای اخلاقی، بی رسمی های اجتماعی و دینی، یا اشتباهات بشری، با شیوه ای تمسخرآمیز و غیر مستقیم بازگو شود. شاعر یا نویسندۀ طنزپرداز برای اصلاح نابهنجاری های اخلاقی و نابسامانی های جامعه، یا به مسخره گرفتن اشخاص یا آداب و رسوم و مسائل موجود در جامعه، آنان را مورد انتقاد قرار داده و محکوم می سازد.

زشتی و نابهنجاری ناشی از ظلم و فساد و ریا، همواره انگیزۀ اصلی ابداع آثار انتقادی، به
شیوه هایی چون جدّ، طنز و هجو بوده است. طنز روشنگر اوضاع آشفتۀ سیاسی و اجتماعی زمان و مکان زندگی طنزپرداز است، و در پوششی از ابهام، به ویرانی عوامل تباهی جامعه می پردازد. از کنایه ها و اشاره های طنزپردازان می توان اجتماع آنان را از نظر فکری و اخلاقی ارزیابی کرد. در جامعه ای که آزادی عقیده و بیان نباشد، طنز پیدا می شود تا از اوضاع پر هرج و مرج اجتماعی و سیاسی پرده بردارد و با سلاح کاری و ویرانگر طنز، عدول کنندگان از شیوۀ صواب، صاحب نعمتان غافل مانده، و همۀ مظاهر پوچی را در معرض نیشخندی تلخ و گزنده قرار دهد و از خواب غفلت به در آورد.

طنزنویسی، بالاترین درجۀ نقد ادبی است. طنز حقیقی هرگز نمی تواند بی هدف، رویایی و وهمی باشد. به عبارت دیگر، یورش طنزنویس به سنگر «زشتی و پلیدی»، هنگامی می تواند قرین موفقیت گردد که تمثال بی مثال و الهام بخش «نیکی و زیبایی» پیوسته مدنظر او باشد. به نظر جوناتان سویفت، نویسندۀ طنزپرداز انگلیسی (1667 ـ 1745 م) طنز درمان بخش دردها و برطرف کنندۀ عیب های جامعه و زادۀ غریزۀ اعتراض است، اعتراضی که تعالی یافته و تهذیب شده و شکلی هنری به خود گرفته است. اغلب آثار طنزآمیز در خفقان و فشارهای سیاسی و اجتماعی شکل می گیرد و نمایانگر اعتراض نویسندگان آن آثار به اوضاع حاکم بر جامعه است. هر چه مخالفت نویسنده و بغض و کینۀ او نسبت به حوادث زندگی شدیدتر و قوی تر باشد، به همان نسبت، طنزکاری تر و دردناک تر می شود و از شوخی و خندۀ ساده و سبک، به مرتبۀ والای آن، که همان طنز واقعی باشد نزدیک تر می گردد.

در طنز مقصود گوینده ورای لفظ قرار گرفته است، ممکن است ظاهر سخن جدی، ولی منظور جدی نباشد. خنده انگیخته از طنز، خنده ای توأم با سرزنش است که با ایجاد ترس و وحشت، معایب فرد و جامعه را باز می نماید و فرد را به خطای خود، آگاه می کند و به برطرف کردن آن وا می دارد. در حقیقت، طنز نوعی تنبیه برای اصلاح و بیداری جامعه است، و در این راه از رنجاندن هم ابایی ندارد. طنز که هدفی انتقادی، و زمینه ای اجتماعی دارد، هم می خنداند و هم می گریاند، و با هزل که هدف آن تفریحی، ساده و سطحی است، و با هجو که مقصود آن بدنام کردن شخص یا گروهی خاص است، تفاوت دارد. وجه اشتراک طنز و انواع دیگر، شیرینی و ملاحتی است که در همۀ این انواع وجود دارد و ممکن است خواننده را به خنده وادارد، ولی تلخی ای نهفته در طنز است که ظاهر شیرین طنز را از درون زهرآگین و تلخ می کند.

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی در مورد تعریف طنز می نویسد: (طنز عبارت است از تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین»و اسماعیل امینی می گوید:

«طنز» مثل پدربزرگهای فاضل و خوش سخن، کلی کنایه و اشاره و ضرب المثل و شواهد شعری در حافظه دارد و وقتی می خندد از چهره اش نمی شود شوخی و جدی را تشخیص داد؛ حتی ممکن است کمی هم اخمو به نظر برسد، یعنی برای پی بردن به ظرافت سخن او باید کمی تلاش کرد. طنز مثل استادان کم حرف می زند اما پر مغز و نافذ و معنادار؛ اگر تذکری می دهد یا سرزنش می کند قصد آزار ندارد حتی نمی خواهد برای انتقام گرفتن و مجازات کردن به کسی بخندد. طنز می خواهد کجرویها و لغزشها را بشناساند تا مقدمۀ اصلاح آنها فراهم آید؛ مانند این بیت از حافظ:

دی عزیزی گفت: «حافظ میخورد پنهان شراب» ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود.

سارتر در این مورد عقیده دارد که:

طنز با نیشخندی کنایی و استهزاآمیزکه آمیخته با ابهامی از جنبه های مضحک و غیر عادی زندگی است پای را از جاده شرم و تملک نفس بیرون نمی نهد و همین نکته مرز امتیاز طنز از هزل و هجو است و از همین روست که در شعر و ادب کلاسیک طنز با هزل و هجو سر مویی فاصله ندارد.

«درایدن» نهایت طنز را اصلاح و تصحیح عیوب و نواقص می داند و «دیفو» سرانجام طنز را تهذیب و اصلاح می داند. «جیمز تربر» می گوید: طنز، نتیجۀ گونه ای آشفتگی عاطفی است که روایت آن، با فاصله گرفتن از وضعیت، آرام و عاری از هیجان بیان می شود. براساس آنچه که گفته شد اغلب پژوهشگران طنز را نقطه اوج انواع شوخ طبعی می دانند هر چند که در تعاریف خود اغلب یکی از وجوه کارکرد آن را مثل قالب و مضمون در نظر گرفته اند. بهرحال هنوز تعریف جامع و مانع ای در زمینه طنز و انواع شوخ طبعی وجود ندارد و اختلاف عقاید در آن بیش از آن چیزی است که انتظار می رود.

منابع:

ـ فطوره چی ، مینو : طنز در اسرار التوحید ، فصلنامه فرهنگ و مردم ، سال چهارم ، شماره 16 ، زمستان 1384 ،

ـ امینی ، اسماعیل : گزیده شعر طنز ، چاپ اول ، موسسه کتاب همراه ، تهران بهار 1382، بخش مقدمه

ـ حلبی ، علی اصغر : زاکانی نامه ( رساله در شرح احوال آثار و نقد افکار ) ، چاپ اول ، انتشارات زوار، تهران 1384، ص 136

****************************************************

تكلیف شماره چهار:

1- یك كلیپ طنز بفرستید؟ 5 نمره

2- یكی از طنازان معروف را معرفی كنید؟ ( مثلا گل آقا ) 5 نمره

مهلت ارسال تكالیف: تا پایان روز یكشنبه 26 مهر ماه

موفق باشید. جانشین انجمن طنز DrmGangineh

21/7/1388

***************************************************

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:5 - 0 تشکر 169443

پاسخ تکلیف هفته چهارم:

با تشکر از saba گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.

1- یك كلیپ طنز بفرستید؟ 5 نمره

این کلیپ را از اینجا دانلود کنید.

2- یكی از طنازان معروف را معرفی كنید؟ ( مثلا گل آقا ) 5 نمره

نام: محمّدعلی

نام خانوادگی: گویا

تولّد: 1313_ متولد شهر کرمانشاه

نام مستعار: شترمرغ ــ بلبل گویا ــ شیر گویا ــ طوطی گویا ــ گویای اسرار ــ لال ــ مهندس‌الشّعرا ــ بی زبان ــ خاموش و . . .

تاریخ وفات  6/1/1380

مهندس «محمّدعلی گویا» شاعر توانا و طنزپرداز چیره‌سخن معاصر در تیرماه 1313 در کرمانشاه متولّد شد. گویا در خانواده‌ای فرهنگی و ادیب و حافظ قرآن پرورش یافت.

او تحصیلات ابتدایی و متوسّطه را در کرمانشاه و تهران به پایان رساند و پس از اتمام تحصیلات متوسّطه در سال 1333 به دانشکده‌های معماری و روزنامه‌نگاری راه یافت که در سال 1337 با اخذ دو مدرک لیسانس فارغ التّحصیل شد. او پس از اتمام تحصیل، مأمور تدریس دوره‌های روزنامه‌نگاری در دانشکد? علوم شد و همچنین به استخدام وزارت مسکن و شهرسازی درآمد که در سال 1359 از این وزارتخانه بازنشسته شد.

گویا در سال 1337 با وساطت «دکتر همایون حکمتی» یکی از نویسندگان روزنامه توفیق، همکاری‌‌اش را با نام مستعار «شترمرغ» شروع کرد. پس از مدّ کوتاهی قالب شعرهایش را به طنز سیاسی تبدیل کرد تا آنجا که اغلب شعرهای روز سیاسی توفیق سروده او بود. .  .»گویا در توفیق علاوه بر نام مستعار «شترمرغ»، با نامهای «بلبل گویا»، «شیرگویا»، «طوطی گویا»، «گویای اسرار»، «لال»، «مهندس الشعرا»، «بی زبان»، «خاموش» و . . . شعر و مطلب چاپ می‌کرد. او داستان‌های دنباله‌دار نیز می‌سرود که یکی از این داستان‌ها با نام «پری و فری» بود که بر وزن «زهره و منوچهر» ایرج میرزا سروده شده بود.گویا به مدّت 15 سال (1350-1337) عضو ثابت هیأت تحریریۀ «توفیق» بود و توانست با اشعار انتقادی طنز خود در لحظات حسّاس سیاسی کشور، خشم هیأت حاکمه را برانگیزد و به همین دلیل جزو اوّلین نویسندگان توفیق بود که ممنوع‌القلم گردید، و دو بار مأموران سانسور به خاطر اشعار او می‌خواستند مانع از انتشار توفیق شوند که البتّه موفّق نشدند. همچنین مهندس گویا در بسیاری از موارد با اقتباس از شاعران به نام تاریخ ادبیات ایران، اعمال ددمنشانه رژیم را در حوادث تلخ دوران پهلوی به زیبایی هر چه تمام‌تر به نقد کشیده است. او خود دربارۀ اشعار تند انتقادی‌اش در نشریۀ توفیق می‌گوید: «یک بار وقتی نیروهای پلیس رژیم در زمان نخست وزیری دکتر «علی امینی» به دانشجویان اعتصابی دانشگاه تهران حمله کردند و دانشکده فنّی و معماری را به هم ریختند و عدّه‌ای از دانشجویان را هم زخمی کردند، از شعر معروف «خاقانی» اقتباس کردم و ابیات زیر را سرودم:

هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان

ایوان مداین را، آینۀ عبرت دان

یک ره، ز «ره اوّل» شو «شاهرضا» اندر

بر سر در آن بنگر، اشکی دو سه هم بفشان

دندانه هر «نیزه» پندی دهدت نو، نو

ز آنها که ز کف دادند، یکباره سر و دندان

زان رزم دلیرانه، اوضاع دگرگون شد

گویا علاوه بر شاعری طنّاز و منتقد، اشعار کثیری در مراثی و مدایح ائمّ? اطهار و بزرگان تشیّع دارد که سهم قابل توجّهی از کلّ آثار او را تشکیل می‌دهند که یکی از آن آثار،  نمایشنام? «ظهر عاشورا» است که از صدا و سیما پخش شد.همین خصوصیت دین باور و اعتقاد راسخ اوست که مانع می‌شود با وجود فشارها و محدودیت‌های دستگاه حاکمه نظام در دوران پیش از انقلاب هرگز زبان به مدح کسی نگشاید و تن به ذلّت ندهد و ممنوع‌القلم شدن را به هر مجیزسرایی ترجیح دهد و حتّی پس از تعطیلی توفیق در سال 1350 با هیچ نشری? دیگری همکاری نکند و تا سال های متمادی عزلت گزیند.گویا خود می‌گوید: «پس از تعطیلی توفیق، دوستان پراکنده شدند و بعضی‌ها همکاری‌شان را با سایر روزنامه‌ها ادامه دادند و بعضی‌ها هم مثل من عزلت گزیدند. من شاید هیچ نشریه‌ای را مناسب نمی‌دیدم که حرفم را در آنجا بگویم و با این که پیشنهادهای همکاری بسیاری دریافت می‌کردم، ترجیح می‌دادم سکوت خود را همچنان حفظ کنم . تا اینکه چاپ مطالب «دو کلمه حرف حساب» آقای صابری(گل آقا) در روزنام? اطّلاعات آغاز شد(1363) و من بی‌تعارف آن را طنزی متفاوت از آنچه تا آن زمان در مطبوعات چاپ می‌شد، دیدم و طنز «گل آقا» را کلامی زیبا و رندانه یافتم . . . زمانی که مجلّ? «گل آقا» منتشر شد، با سوابقی که از صداقت و سلامت نفس آقای صابری داشتم، با کمال افتخار، داوطلب همکاری با این مجلّه شدم و اگر حمل بر تعارف و مداهنه نشود، زندگانی طنز پس از سال 1351 خود را مدیون مجله «گل آقا» و همکاری با آن می‌دانم . . .پس از تعطیلی توفیق، تنها فعّالیت حرفه‌ای گویا، اشتغال در وزارت مسکن و شهرسازی و تدریس در مراکز آموزش عالی بود، امّا علاوه بر آن در طیّ این سال‌ها، با رادیو نیز همکاری می‌کرد و فعّالیت مطبوعاتی او در سال 1369 که هفته‌نام? طنز «گل آقا» آغاز به انتشار کرد مجدّداً از سر گرفته شد و از همان اوّلین شماره‌ها، همکار دائمی تحریری? «گل آقا» شد. «محمّدعلی گویا» این شاعر سخت‌کوش، طنّاز، عفیف و والامقام معاصر پس از عمری فعّالیت مستمر فرهنگی و به جای گذاشتن مجموعه‌ای گرانبها در ادبیات معاصر فارسی در 6 فروردین 1380 دار فانی را وداع گفت و داغش بر دل طنزدوستان باقی ماند. روحش شاد و یادش گرامی باد.:

نمونه‌ای از آثار محمد علی گویا

چو غنچه گرچه بسی خون به دل نهان دارم مناجات به درگاه قاضی‌الحاجاتپروردگارا، دلم پر است و جیبم خالی، سینه‌ای دارم مالامال از غم و لبی خاموش از شکایت، نه زبان گفتن دارم و نه گوش شنوا پیدا می‌شود. «یا سامع کلّ نجوی» خدایا تو تمام نجواها را می‌شنوی. به هر کس بخواهم نامه بنویسم باید از «گل‌آقا» و «مش‌رجب» اجازه بگیرم! شکر و هزار شکر که با تو می‌توانم راحت درددل کنم، و حتّی از تو بخواهم که اگر «غضنفر» روی هر کلمه را خط کشید، روی یک ساعت از عمرش خط بکشی. آمین . . .  یا ربّ‌العالمین

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:5 - 0 تشکر 169444

درس‌نامه‌ی طنزنویسی
جلسه‌ی پنجم: لطیفه و فکاهی
بعد از هزل و تعریف آن باید سراغ فکاهی رفت. چرا به گفته اغلب محققین اگر هزل به دور از زشت گویی بیان شود و تنها هدفش خنداندن مخاطب باشد به فکاهه بدل می شود. فکاهه صورت تکامل یافته و عمیق هزل است که از جنبه شخصی در آمده و مخاطب علم یافته است و به همین دلیل در همه جا قابل استفاده است و بیشتر بر عنصر طبیعت و خنده تأکید دارد.
رایج ترین شاخه شوخ طبعی، فکاهه است. این شاخه از شوخ طبعی به جهت سهولت نقل و انتشار آن در جامعه بیش از شاخه های دیگر رشد و نمود داشته است. فکاهه کلمه ای عربی است و در معنی آن آورده‌اند: شوخ، مزاح، خوشمزگی، خوش‌طبعی، گفت و گوی خنده آور میان دوستان و مزاح برای انبساط نفس.
بسیاری از لطیفه‌هایی که روزانه می‌شنویم و برای هم تعریف می‌کنیم، فکاهه هستند.
در میان گونه های سخن شوخ طبعانه، مصادیقی هست که نه هزل هستند و نه هجو و نه طنز، یعنی نه دلالت به الفاظ حرام دارند (چنان که در هزل هست)، نه شکل تهاجمی و منفعت طلبانه دارند (چنان که در هجو هست) و نه در مفهوم انتقادی و اصلاح طلبانه (که در طنز هست).
این گونه سخنان عموماً خارج از مفهوم خنده انگیزی، هدف و غایت دیگری را جست و جو نمی کنند. درخنده و شوخی خلاصه می شوند و در همین محدوده هم به پایان می رسند. این گونه سخنان را می توان لطیفه، مطایبه یا فکاهه نامید.
عمران صلاحی فکاهه را صورت تکامل یافته هزل و طنز را صورت تکامل یافته هجو می‌داند و در تعریف فکاهه می‌نویسد: «فکاهه هزلی است که از جنبه‌ی خصوصی درآید و جنبه‌ی عام بگیرد.»
اما اسماعیل امینی در مورد تعریف فکاهه چون تعریف هزل اش به زیبایی سخن می گوید:
«فکاهی» نوجوان بازیگوش و کمابیش مؤدبی است که با نمک و دلنشین حرف می زند ولی سواد چندانی ندارد؛ خیلی هم کنایه های دور از ذهن و اشاره های ظریف بلد نیست؛ به همین مضمونهای دم دستی و اشاره های قابل فهم اکتفا می کند تا لبخندی بر لبها بنشاند و گاه اگر خوب از عهده برآید، قاه قاه خندۀ دیگران را بلند می کند. این است که مخاطب فکاهی آدمهای معمولی هستند که زیاد حوصلۀ تأمل و تمرکز بر ظرایف سخن را ندارند؛ همان کسانی که همیشه عجله دارند و صبحانه و ناهار و شام را سرپایی صرف می کنند و توی صف اتوبوس همدیگر را هل می‌دهند. فکاهی با شکلک در آوردن و تقلید صدا و لهجه و پشتک وارو زدن و شیطنت‌های دیگر برای این مردم عجول خنده می‌آفریند و لحظه های دشوار زندگی راتحمل پذیر می کند؛ مانند این دو بیت از سعدی:
در احوال هند از جهاندیده ای بپرسید شخص پسندیده ای
که دیدی ز اهل مروّت چه کس؟ بگفت: از بزرگان همین فیل و بس
علمای فن در تعریفی که کرده‌اند، بین فکاهه و طنز تفاوت قائل شده اند. فکاهه در جاهایی ممکن است به هزل نزدیک شود چون به هر حال قصد و نیت آن خنداندن است. حتی ممکن است شبیه مسخره کردن هم باشد. مثلا وقتی من ادای کس دیگری را در می‌آورم، شما می خندید اما این طنز نیست. اما اصل طنز بر پایه دیگری استوار است. قدما در تعریف طنز می گویند ما در طنز باید آن قدر مودب باشیم که اگر یک دختر نوجوان از پس پرده داشت گوش می‌کرد، رنگ و رویش عوض نشود. طنز آنها مودبانه بود و هیچ گونه کلمه رکیکی در آن به کار نمی رفت. اما در فکاهه قضیه فرق دارد. مبنا اصلا ادبیات نیست اما در طنز مبنا ادبیات و صنایع ادبی است. در طنز احتیاج به تامل بیشتری دارید ولی در فکاهه این اتفاق نمی افتد. همان جا می خندید و تمام می شود.
نمونه هایی از فکاهی
ـ یارو به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو! مگه کشکی‌یه؟! 
طرف می‌گه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!
ـ یارو سوار آسانسور می‌شه، می‌بینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. با خودش می‌گه: عجب بدبختی‌ایه ‌ها! حالا یازده نفر دیگه از کجا بیارم؟!
ـ یارو می‌میره، باباش رضایت نمی‌ده!
-ـ به یارو میگن: کجا داری میری؟
می‌گه: دارم برمی‌گردم!
ـ ماشین یارو رو تو روز روشن، جلو چشماش می‌دزدن، رفیقاش می‌دون دنبال ماشینه و داد می‌زنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو یارو داد می‌زنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمی‌تونه بکنه!
رفیقاش می‌مونن، می‌پرسن: چرا؟
یارو می‌گه: من شمارشو برداشتم!
ـیه هواپیما تو قبرستون تو یه شهری سقوط می‌کنه، فردا رادیو می‌گه: شب گذشته یک فروند هواپیمای توپولوف در حومه‌ی شهر سقوط کرده و تا این لحظه 34513 جسد کشف شده! عملیات برای یافتن اجساد بقیه‌ی قربانیان همچنان ادامه دارد!
منابع:
امینی، اسماعیل: گزیده شعر طنز، چاپ اول، موسسه کتاب همراه، تهران بهار 1382
صلاحی، عمران: مقاله خنده و مشتقات آن، سالنامه گل آقا، 1376

****************************************************

تكلیف شماره پنج :

1- فرق لطیفه با فکاهی چیست؟ 5 نمره

2- یک لطیفه و یک فکاهی بنویسید؟ 5 نمره

مهلت ارسال تكالیف: تا پایان روز یكشنبه 3 آبان ماه

موفق باشید. جانشین انجمن طنز DrmGangineh

28/7/1388

***************************************************

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 22/9/1388 - 21:6 - 0 تشکر 169445

پاسخ تکلیف هفته پنجم:

با تشکر از Prandeh گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.

1- فرق لطیفه با فکاهی چیست؟ 5 نمره

در فکاهی غرض فقط شوخی و خنداندن افراد است و نتیجه اخلاقی ندارد و بیشتر جنبه خاص دارد، اما در لطیفه علاوه بر وجه شوخی و مزاح نتیجه اخلاقی هم دارد و عمومی است.

2- یک لطیفه و یک فکاهی بنویسید؟ 5 نمره

لطیفه: به یه نفر 10 انگشت نشون میدن، میگن این چندتاست؟ میگه وای!؟ چقدر یک !!!

فکاهی: شخصی دعوی خدایی می کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت:« پارسال این جا یکی دعوی پیغمبری می کرد، او را بکشتند.»

گفت: «نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم »  عبید رساله دلگشا

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.