کل آیتم ها 20
بحث جالبی است!
جمله: موبایل در حالی که سوار اسب بود، اسب با هدست آهنگ گوش می کرد!
کلمه: سوزن، عینک، مورچه
آخرین مسافر
l
مورچه برای اینکه می خواست سوزنو از تو نخ رد کنه و یه لباس مورکستانی برای بچه مورچش درست کنه عینک(مورنک)خیاطیشو به چشماش زد!
سه کلمه ی بعد:سیب- آنتی ویروس –موش-
اطلاعات عمومی ، خر ، شامپانزه
شامپانزه تصمیم به ازدواج با خری كه اطلاعات عمومی بالایی نسبت به بقیه داشت گرفت.
گلابپاش-اردك-زیپ
سلام
اردک بعد از کشیدن زیپ کاپشن خودگلابپاش رابرداشت
دوچرخه/تلویزیون/دمپایی
يه سري به خدا بزنيم
خيلي زود
بي بهانه...
اردک دمپاییشو پوشید رفت دوچرخشو فروخت و تلوزیون خرید.
پارو، ابر، خرگوش
خرگوش با پارو زد توی ابروی خودش.(این جوری هم قبوله.هه هه هه هههههه......)
یا: یه خرگوش میخواست با پارو ابر ها رو از آسمون جمع کنه.
شیطون ،چسب ،فرنی
در حالی كه داشتم ابرها را پارو میكردم خرگوشی غمگین از من پرسید : دل خوش سیری چند ؟ كلمات بعدی : روزنامه ، آبگوشت ، توپ فوتبال
اسبها زندانياند آه زير سقفها اسبها کي ميشوند باز آزاد و رها ؟
موضوع جالبییه. این از جمله من:یه روز داشتم روزنامه میخوندم، كه حواسم نبود و توپ فوتبال كه باهاش رو پا میرفتمم رو انداختم تو ظرف آبگوشت داداشم :D
طلاق، رفیق، كارت گرافیك كامپیوتر :D
آخه یک رفیق خدای ناکرده به خاطر کارت گرافیک کامپیوتر که طلاق نمیگیره!
کپک، سیم چین، مثلث