به نام خدا
سلام
"قرآن كريم در مطرح كردن مسائل تربيتي و معارف بلند خود، گاهي از تمثيل و تشبيه استفاده ميكند و يا تشبيه مسائل غيرحسي به امور حسي، به مطلب عينيت و تجسم ميبخشد تا فهم آن براي مخاطب آسان گردد.
تشبيه منافقان به تاريكزيان يا گرفتاران صاعقه
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ
مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنايي و نورشان را ببرد و آنان را در تاريكىهايى كه (هيچ) نمىبينند، رهايشان كند.
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ
آنان (از شنيدن حقّ)كر و(از گفتن حقّ) گنگ و(از ديدن حقّ) كورند، پس ايشان (بسوى حقّ) باز نمىگردند.
أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ
يا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاريكىها و رعد وبرقى است كه از ترس صاعقهها وبيم مرگ،انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مىدهند. و(لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
نزديك است كه برق، نور چشمانشان را بربايد. هرگاه كه (برق آسمان در آن صحراى تاريك وبارانى) براى آنان بدرخشد، در آن حركت كنند، ولى همين كه تاريكى، ايشان را فرا گرفت بايستند. واگرخداوند بخواهد، شنوايى و بينايى آنان را (از بين) مىبرد، همانا خداوند بر هر چيزى تواناست.
آيات 17 تا 20 بقره
در اولين مثل، منافقان را به كسي تشبيه ميكند كه در يك بيابان در تاريكي مطلق قرار گرفته و نميتواند راه به جايي ببرد، او براي رها شدن از اين ظلمت، آتشي را ميافروزد با روشن شدن آتش اطراف او روشن ميشود و تا آن شخص بخواهد از اين روشنايي استفاده كند آتش خاموش ميشود و بار ديگر تاريكي همه جا را فرا ميگيرد و شخص نميداند كه در اين ظلمت چه كند.
منافقان نيز همانند آن شخص هستند؛ كفر و نفاق، جان و دل آنها را تاريك كرده و آنان در يك ظلمت قرار گرفتهاند ظلمتي كه خود براي خود خواستهاند آنها در اثر عناد و لجاجت به جايي رسيدهاند كه تمام راههاي هدايت به روي آنها بسته شده است ولي گاهي از روي نفاق و دورويي اظهار ايمان ميكنند و نام خداوند را به زبان ميآورند.
اظهار ايمان و ياد خدا به هر دليل كه باشد ولو از روي نفاق، خود داراي خاصيت است و نور ميدهد و يك لحظه راه منافقان را روشن ميسازد. اما چون اين ايمان بيپايه و بيريشه است به زودي آن نور خاموش ميشود و آن روشنايي به تاريكي ميگرايد و مجددا نشانهها و علائم هدايت در آن تاريكي گم ميشود و منافقان نميتوانند راه به جايي برند.
جالب اينكه در پايان همين مثل متذكر ميشود كه منافقان كران و لالان و كوران هستند و آنها از راه خود برنمي گردند، در واقع همانگونه كه اگر كسي كر و لال و كور باشد ارتباط او با واقعيتهاي خارج تقريبا قطع ميشود و كانالهاي مهم حسي او از كار ميافتد و او نميتواند از واقعيتهايي كه در پيرامون او وجود دارد به خوبي آگاه شود، همين گونه است منافقان كور دل كه در اثر عناد و نفاق، قواي دراكه آنان از درك حقيقت عاجز ميماند و به همين سبب از راهي كه پيش گرفتهاند باز نميگردند.
در مثل دوم حال منافقان به حال كساني تشبيه شده است كه در يك هواي تاريك كه حتي ابرها جلو نور ستارگان را هم گرفتهاند، در زير باران تندي قرار بگيرند و با رعد و برق شديدي هم مواجه شوند، محيط آنچنان خوفناك باشد كه آنها بر جان خود بترسند و از اينكه هر لحظه ممكن است صاعقهاي آنها را بسوزاند، در وحشت شديد به سر برند و از شدت ترس انگشتان خود را بر گوشهايشان قرار بدهند.
همچنين نور خيره كننده برق به شدت بر چشم آنها بزند و نزديك باشد كه نور چشمانشان را از بين ببرد. در چنين حالتي آنها به دنبال پناهگاه باشند ولي در اثر ظلمت شديد راه را نبينند و هرگاه كه برق بزند و آنها لحظهاي پيش پاي خود را ببينند چند قدمي پيش روند و چون برق نزند بايستند و به هر حال راه به جايي نبرند.
در اين آيات به دو نكته نيز اشاره شده است:
نكته اول اينكه خداوند بر كافران احاطه دارد و آنها هرگز نخواهند توانست كه از حيطه قدرت او خارج شوند.
نكته دوم اينكه خداوند بر همه چيز قدرت دارد و اگر بخواهد ميتواند قواي مدركه منافقان را به سبب عنادي كه با حق دارند به كلي از بين ببرد و آنها براي هميشه از هدايت محروم شوند ولي چنين نكرده و راه را بر آنان بازگذاشته است هرچند كه موانع بزرگي بر سر راه آنان است كه خود به وجود آوردهاند.
منبع : دانشنامه اینترنتی قرآن
اللهم عجل لوليك الفرج