سلام
به این تعریف که دارم از روی رساله براتون مینویسم دقت کنید:
عهد: آن است که انسان با خداوند پیمان می بندد که کاری را انجام دهد یا ترک نماید و شرایطی که برای صحیح بودن نذر بیان شد, در عهد نیز معتبر است.
صیغه عهد چنین است: عاهدت الله ان افعل کذا او اترک کذا.
* اگر به عهد خود وفا نکند , باید کفاره بدهد و کفاره آن بنابر احتیاط, کفاره افطار عمدی روزه ماه رمضان است.
اما به این قسمت نذر دقت کنید:
کسی که نذر می کند باید به قصد قربت و نزدیک شدن بخداوند متعال نذر کند,
بنابراین اگر برای خدا نذر نکند, صحیح نیست,.....
منظور از بیان این مسائل این بود که عهد و نذر تعاریفی برای خود دارند که اینطور که بنظر میرسد بسیار هم بهم شبیه هستند.
و در این تعاریف معلوم میشود که عهد...که این عهد میتواند برای انجام یا ترک کاری باشد
باید با خدا باشد.
پس مهم هست که به آن وفا داشته باشیم...چون طرفمون خداست...دراین صورت هم هست که عهد درست است .
بنظر میرسه ...هر کاری حتی اینکه بگیم برای خودمه
باید رنگ خدایی داشته باشه تا بنفع خودمون باشه
چون اگر بخواهیم مثلا " عهد کنیم :
دیگه از فردا فلان کار زشت را انجام نمیدهیم...خب برای چی انجام نمیدهیم؟
هدف غایی چیه؟
برای کیه؟
درسته خدا به این عهد نیاز نداره
ولی با رنگ خدایی داشتن آدمی هم بیشتر ملزم میشه انجام بده
و عمل هم رنگ و بوی دیگه داره
آخه ما مگه بدون خدا میتونیم؟
میگم شاید این حق الناس نباشه ( که هست بنوعی) شاید حق النفس و حق الله باشه؟ نه؟...نظرتون چیه؟