سلام بر حسین (ع) و دوستان حسین (ع)
یک حدیث از منتهی الامال ج1 ص 734
پس از شهادت امام حسین (ع) عمربن سعد درمیان لشکر ندا داد که :
چه کسی داوطلب است تا برپیکر حسین (ع) اسب بتازد؟
10 نفر داوطلب شدند, بر اسبهای خود نشستند و بر آن بدن شریف تاختند و استخوانهای سینه و پشت و پهلوی مبارکش را درهم شکستند. آنها پس از پایان جنگ , به کاخ ابن زیاد در کوفه رفتند و اسید بن مالک که یکی از آنها بود و می خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بسیا رگیرد , این شعر را خواند :
ما بهد از آنکه با اسبان قوی هیکل و تیز تاز پشت حسین را لگد مال کردیم , سینه اش را درهم کوبیدیم.
ابن زیاد گفت : شما که هستید؟
گفتند : ای امیر! ما کسانی هستیم که امیر را خوش خدمتی کردیم: اسب بر بدن حسین تاختیم به حدی که استخوانهای سینه او را زیراسبهایمان مانند آراد کردیم.
ابن زیاد اعتنای زیادی نکرد و و فرمان داد جایزه ناچیزی به آنها بدهند. از ابوعمرو زاهد روایت کرده اند که گفت : وقتی نسب این ده نفر را بررسی کردم , معلوم شد همه آنها زنا زاده بودند.
بعدها مختار ثقفی آنها را دستگیر کرد و فرمان داد دستها و پاهایشان را به میخهای آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنهایشان اسب تاختند تا هلاک شدند و زیر سم اسبان محو گشتند
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم