به نام خدا
با یاد او
--
سلام
علیک و سلام
--
آخجوووون هنوز قفل نشده
آره .. منم خوشحال شدم
--
بپرسم تا دیر نشده
آخه دیدم سوالات خیلی باحالن گفتم چه خوب که قفل نشده تا ایناروهم جواب بدم :)
---
1- نمیدونم، آیا این ماجرای سرای دار باغ لواسون رو یادته، که سریع هم حکم اعدام متجاوزان به ناموس رو صادر کردند؟.
نه نشنیدم و یادم نیست!
---
سوالم اینه که اگه خدای ناکرده ، جای اون
مرد سرایدار بودی؟ و تو هم تعیین کننده بودی، که یا سر بچهات رو ببرن و
اونو بکشن یا اینکه خدای ناکرده به ناموست....
چیکار میکردی؟ آیا فرزند رو فدا میکردی؟ یا اینکه...(واقعاً عذر میخوام که این سوال رو پرسیدم سختت بود جواب نده)
!!!!
نمی دونم!!! این مدل موقعیتها تا به سر آدم(خدا نکنه هیچوقت برای هیچکس) نیاد نمی تونه تصمیم بگیره و نمی تونه خودشو جای اون موقعیت بذاره.. برای همین می گم نمی دونم!!!
-------------
2- همون طور که دیدی، باز هم ازدواج از نوع تبیانی (دو طرف تبیانی داشتیم) البته الان فکر کنم چند هفتهای میگذره ازش. سوالم اینه:
آره.. خدا تبیان رو خیر ش بده الهی آمین..
---
اگه قرار بشه ازدواج تو هم از تو تبیانی
باشه، از همون اولش که علاقهای در تو ایجاد میشه تا آخرش مشکلات سر راحت
رو بگو و بگو در این شرایط چه عکس العملی داری؟ من چند مورد میگم ولی تو
هم باید دست کم 7 مورد بگی:
باشه.. البته فکر می کنم مشکلات زیادی باشه.. من جوابتو می دم و بعدش میرم سراغ سایرموقعیتها!!! :))
---
الف: سعید علاقهمند شده، اما از عکسالعمل
طرف مقابل میترسه(چون ممکنه با عکسالعمل طرف مقابل باعث بشه هم خودش و هم
اون تو تبیان کمرنگ یا بی رنگ بشن)
هه هه ه! بی رنگ :))...با خودم می گم خب آخرش که چی!؟ معمولا یه برخورد مختصری باید باشه تا علاقه یا تصمیم تو ذهن و قلب آدم شکل بگیره... در این موقع سعی می کنم به نوعی از نوع تفکری که از من تو ذهن شخص مقابل ایجاد شده مطلع بشم... اون موقع ممکنه فکر همه جاشو بکنم حتی خدافظی با تبیان یا نت.. اول تکلیفموروشن می کنم بعد میرم جلو.. اگه قسمت باشه که میشه اگه هم نه که نع! (به این مدل قسمت اعتقاد وافری دارم :))
-------------
ب: سعید علاقه مند شده، ولی خجالت میکشه
این مسئله رو عنوان کنه، (چون اگه بگه و نه بشنوه دیگه تو تاپیکهایی که
طرف میزنه نمیتونه شرکت کنه)
فکر نکنم خجالت داشته باشه.. هرکسی حق داره خواستگاری کنه و هر کسی هم حق داره "نع" بگه.. یه روند طبیعی هست.. همونطور که دیگران اینجا نع شنیدم منم ممکنه بشنوم ولی مثل سابق فعالیتمو(اگه دوست داشته باشم ) ادامه می دم.باید به خجالت غلبه کرد.
---
پ: سعید علاقهمند شده، اما هنوز از طرف
مقابل هیچ ایمیلی یا شماره تلفنی نداره، روش هم نمیشه به کسی دیگه بگه
ایمیل فلانی رو داری یا نه؟
نمی شه این چیزارو تو دل نگه داشت حداقل یکی دو نفر خبر دار می شن . تا کمکی باشن واسه ادامه ماجرا..... شماره که نمی دونم ولی ایمیل رو معمولا راحت میشه پیدا کرد.. چیه ایمیل کیو می خوای بیا به خودم بگو :). اکه نداشته باشم هم برات پیدا میکنم . ;)
-------------
البته نمیدونم شاید بعضی از اینا برات
مشکل نباشن، در هر صورت جواب این سه تا رو بده و بعد 7 مور هم خودت بگو(در
مورد اول کار یعنی ایجاد علاقه)
اوکی.. حالا مشکلات دیگه...
مهمترین مشکل به نظرم اینه که چطوری این موضوع رو ب ه خانواده م یا اون طرف به خانواده ش بگه! می دونین که ازدواجهای نتی خیلی ذهنیت مثبتی بین مردم نداره.. ممکنه همون اول که به خانواده گفتم فلانی از نت اشنا شدم شاید همون اول بگن نع!
واسه این باید به نوعی رابطه رو حقیقی کرد یا نوع دیگه ای رابطه بوجود آورد که همون اول نگیم از نت همو پیدا کردیم!!!
مورد دیگه اطمینان از انتخاب هست! خب تو نت نمیشه زاید طرفو شناخت و باید روابط بیشتری باشه.
یا مثلا ما بطور هجازی همدیگه رو شناختیم ولی هم رو ندیدیم.. تا وقتی که اون طرف رو ندیدم به نظر غیرمنطقی میرسه که بخوام ابراز علاقه کنم. پس باید به نوعی بتونم عکس اون شخص رو ببینم که خیلی مشکله.. این رو فعلا راه حلی ارائه نمی دم خودت برو پیدا کن :P
بعدش اینکه اگه آدم یکم قیافه یا خودش نافرم باشه باید از عکس العمل طرف مقابل در این زمینه هم ترس داشت!
بطور کلی فهمیدن این موضوع که آیا من و اون به هم می خوریم از همه نظر .... خیلی مهمه و باید واسه دونستن این موضوع خیلی تلاش کرد و بعد موضوع ازدواج و خواستگاری رو مطرح کرد.
------------
کجا هنوز تموم نشده باید موارد دیگه رو هم هر کدوم دست کم 7 مورد بگی
خب دو مورد گفتم دیگه.. باشه هرموقع تجربه کردم میام باقیشو میگم!
----
مثلاً وقتی از خوان علاقه رد شدی و ابراز علاقه کردیف حالا چطوری عنوانش میکنی
آره همین عنوان کردنش فکرک نم خیلی سخت باشه... حالا مثلا من یه کاریش می کنم (آخه موقعیت من خیلی می فرقه) ولی ممکنه برای دختر سخت باشه..آخه دختر محدودیتهای بیشتری داره!
----
مثلاً تو دورانی هستی که خواستگاری میری، و هنوزط هیچی قطعی نشده، آیا به کسی اطلاع میدی؟ مثلاً به حسین
آره.. اگه به این حد برسه حتما به چن نفری می گم... اینجور وقتا یه همفکر یا هم دل راهنما خیلی می تونه کمک کنه.. هم از نوع دختر هم پسر.. مخصوصا با تجربه هایی مثل حسین :)
----
7 مورد دیگه در مورد خواستگاری باید بگیها(یعنی مشکلات سر راهت)
نمی دونم والا مثلا چی بگم؟
مثلا ممکنه پدر دختر خیلی سخت بگیره رو بعضی مسایل.
شرایط من رو نپسنده.
اگه من انتخابمو کرده باشم معمولا همه جوانب رو در نظر می گیرم ولی وقتی از پدر دختر شناختی ندارم واسه این موضوع ترس میفته تو وجودم.. این رو هم اگه از نظر فرهنگی مادی و.. خانواده دختر نزدیک باشن به ما فکر میکنم خیلی مشکلات کمتری داشته باشیم.
----
مورد بعدی وقتیه که بله رو گرفتی و نامزد
شدی: سوال من در این مورد اینه که آیا تو این مرحله کسی رو در جریان
میذاری؟ آیا به همه تبیانی ها اعلام میکنی
آره در جریان می ذارم...مثل همون دفه قبل شاید دوسه نفراضافه بشن.
---
چه قدر تو دوران نامزدی میمونی؟
نمی دونم.. اینو باید بطور مشارکتی تعیین کرد.. مخصوصا نظر پدر عروس فکرکنم خیلی مهم باشه.
---
و 7 مشکل دیگه که خودت باید بگی:
خب مشکلات کار درس خونه وووو مهریه.. مثلا وقتی من رو مهریه حساس باشم و پدر عروس یه مهریه سنگین درنظر بگیره ممکنه حسابی بخوره تو ذوقم!..مشکلات دیگه مثلا ممکنه عروس درس داشته باشه و بگن که تا پایان درسش باید صبر کنین.! چه گیری دادی به این که حتما هفت تا بشه؟ من هرچی یادم باید می گم..
---
مورد بعدی وقتی هست که عقد کردی:
سوال من در این موقع اینه که اگه تو مراحل قبل به کسی چیزی نگفتی تو این مرحله میگی؟
آره چرا نگم.. مممولا اینجور وقتا آدم خیلی تابلو میشه.. مخصوصا اگه یکی که فعال باشه به راحتی میشه از کمیت و کیفیت فعالیتش یه بوهایی برد .
----
7 مشکل سر راحت تو این مرحله رو هم یادت نره
نه مشکلی نیست سر راهم.. فقط اینکه مثلا ممکنه خوشم نیاد کسی بدونه که فلانی تبیانیه. این رو باید به نوعی مخفی کرد که فکرکنم مخفی کردنش کار حضرت فیله :))
----------
مورد بعدی، تشکیل زندگی مستقل و فعالیت بعد از اون به صورت مشترک تو اینترنته:
سوال من اینه که چطوری فعالیت میکنین؟
خب احتمالا مثل سابق.اگه همه از موضوع ازدواجمون مطلع باشن مشکل خاصی نیست.
--
7 مشکل سر راحت تو این مرحله یادت نره
ولی اگه خبر دار نباشن ممکنه بعضی پاسخها تو بعضی مباحث مارو اذیت کنه.دیگه مشکلی نیست... بعدینکه تجربه کردی بیا مشکلاتشو بگو تا منم خبردارشم. :)
---
فکر کنم دیگه همینا بس باش، و دیگه سوالام ته کشیده و نتونم بیام بسوزونمت
چه باحال.. نمی دونم چی شده که این مدل سوالارو این آخر کاری پرسیدی؟!؟ نکنه خبریه آره؟!؟ :))... آها یه چیزی من تو این فکرم که اون ترکیب شیمیایی که تو سوالات پرسیده بودی چی بود منتظر بودم بگی که نگفتی.. خیلی کنجکاوم بدونم رسوبش چی از آب درمیاد اگه ممکنه به نوعی بهم برسون.. آف بذار یا ایمیل یا هم نیجا..
ممنون که تو صندلی بودی خدافظ تا بعد!
خداحافظ
بای بای