• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 3858)
چهارشنبه 6/8/1388 - 16:43 -0 تشکر 161081
قصه ی گروهی

سلام در اینجا ما قصه ی گروهی می نویسیم مثلا اول قصه این جوری یک مدیر سوار ماشینش شد نفر بعد باید این جور بگوید یک مدیر سوار ماشینش شد ولی دید سوخت ندارد خوب هر کس می تواند این قصه را بنویسد خدا را چه دیدی شاید هم چاپ شد!!!!

موضوع قصه یک روز پر دردسر

رضا و راضیه باهم خواهر و برادرند یک روز که سوار ماشین شوند تا به مدرسه بروند متوجه می شوند که...

بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست - حضرت علی علیه‌السلام

سه شنبه 19/8/1388 - 0:39 - 0 تشکر 162890

سلام

صبح زود صدای زنگ در رضاومرضیه رااز خواب بیدار کرد مرضیه با چشمان قرمز به سمت در رفت تا در را باز کند کنار در کمی به سر و وضع خود رسید چون احتمال داد خواستگار باشد خلاصه با ناز وعشوه فراوان در را باز کرد ناگهان دید که .....

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

سه شنبه 19/8/1388 - 14:39 - 0 تشکر 162963

بله درست حدس زده بود یعنی یه کمی درست حدس زده بود پسر همسایه با یه کاسه اش نذری در خونه بود . بیچاره هول شد کاسه رو گرفت و اومد تو خونه یادش رفته بود که مامان باباش رفتن به دیار باقی واسه همین وقتی جنازه ی اونا رو دید دوباره زد زیر گریه پسر همسایه از اون جا که فضول بود اومد تو خونه و .....

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد * نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهدساخت *

 ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد * به دست کودکی گستاخ و بازیگوش*

و او یکریزو پی در پی دم گرم و چموش خویش را بفشارد برگلویم سخت * و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد *

بدین سان بشکند در من * سکوت مرگبارم را ......

 ***دکتر علی شریعتی ***

سه شنبه 19/8/1388 - 16:10 - 0 تشکر 162986

مرضیه تا پسر همسایه رو دید هول شد و جیغ زد پسر همسایه ام که هنوز پاشو تو خونه نزاشته بو پرید بیرون ولی اون 2 تا نفر رو دیده بو که روی زمین خوابیده اند اولین چیزی که به نظرش رسید این بود که مرضیه 2 نفر رو کشته وشروع کرد به داد زدن رضا به زور خودش رو از تخت خواب پایین کشید و رفت دم در و دید که .....

بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست - حضرت علی علیه‌السلام

سه شنبه 19/8/1388 - 17:33 - 0 تشکر 163006

دید که زمین و زمان بهم ریخته
همه جا تاریک و سیاه و پر از لولو
انگار نه انگار که تو این شهر زندگی در جریانه
تو همین حال و احوال بود که ناگهان یه نور شدید و یه صدای خیلی وحشتناک دید که داشت نزدیک و نزدیک تر می شد
بعد یهو

.

.

.

.

خیس عرق از خواب پرید و در حالی که صدای تند تپش قلبش رو می شنید و نفس نفس می زد خودش رو جلوی تلوزیون دید که حالا داشت برفک نشون میداد
یادش افتاد دیشب داشته یه فیلم ترسناک میدیده

کم کم آروم شد
نمیدونست از اینکه همه اینها خواب بوده خوشحال باشه یا به خاطر این حوادث تلخ گریه کنه در هر صورت خدا رو شکر کرد که همه اینها خواب بوده

...

چهارشنبه 20/8/1388 - 12:31 - 0 تشکر 163101

رضا از اینکه خواب دیده بود خوشحال بود ولی وقتی از جاش پاشد و خواست بره آب بخوره دید هیشکی خونه نیست

همه جا را بررسی کرد ولی  خبری از کسی نبود

چهارشنبه 20/8/1388 - 13:6 - 0 تشکر 163108

رضا پلی استیشنش رو روشن کرد تا بازی کنه و برای بازی وصل به تلویزیون کرد

راضیه اومد گفت من میخوام برنامه آشپزی ببینم تلویزیون رو وصل کن...

از با رقه ي عشق چنان سوخته ام

کز سوختنم عاشقي آموخته ام

نامردم اگز منت مردم بکشم

من ديده به زهرا و علي دوخته ام

**

يا علي مدد

چهارشنبه 20/8/1388 - 20:2 - 0 تشکر 163186

این بود که رضا فکر کرد دیوونه شده(و من واقعا فکر می کنم که شده)و اینکه زندگی قبلیش که خواهر داشته و پول نداشتن توهمی بوده و چیزهایی هم که تو خواب دیده توهمی در توهم بوده .این بود که تصمیم گرفت بره پیش  روان پزشک ولی یه هویی به ذهنش رسید که از کجا معلوم که خودش یا اون روان پزشکی که قراره درمانش کنه توهمی نباشه و چه بسا تمام افکارش وجود خارجی  نداشته باشن و واقعا یه همچین فکر هایی نکرده باشه و اینکه یه همچین فکرهایی کرده توهمی بیش نباشه .پس گفت شاید این زمین این هوا این میز این فرش این خیابون توهمی نبااشه.و همین طوری تو تسلسل این این شک های توهمیش گیر کرد و تو چرخه افتاد و این سوال که نکنه(...)توهمی بیش نباشه برای همیشه تو ذهنش ادامه پیدا کرد.و در نهایت هیچ کی نفهمید که رضا چی شد؟(اصلا رضا وجود داشت یا نه؟)

چهارشنبه 20/8/1388 - 20:12 - 0 تشکر 163190

ببخشید که انقدر تند رفتم ولی مجبور بودم چون داستان انقدر شاخه به شاخه و موهومی پیش رفته بود که به نظر من لزوما باید با یه فرا توهم جوابشو داد(یا تمومش کرد).

چهارشنبه 20/8/1388 - 20:59 - 0 تشکر 163201

به نام خدا

سلام

... خیلی نگران شد. رفت به اتاق خواب راضیه، اما اونم اونجا نبود. دوباره کابوس دیشب  رو تو ذهن خودش مرور کرد. و نگرانیش همین طور بیشتر و بیشتر شد.

اون که با خواب دیشبش و اون همه گریه ای که تو خواب کرده بود، فکرش درست کار نمیکرد، رفت پای تلفن و از همون الف صفحه اول تا ی صفحه ی آخر دفتر تلفن به همه شماره ها زنگ زد . همه فامیل که هیچ، دوست هم، هیچ، تمام ایران دیگه از ماجرای خواب اون اونم با جزئیات و تمام رنگی اونم با کیفیت دی وی دی، با خبر بودند.

بعد که همه جا رو از ماجرای خواب دیشب و نبودن هیچ کدوم از اعضای خانواده پر کرده، دوباره به اتاق خواهرش رفت و یه چیزی شبیه به نامه پیدا کرد. بازش کرد دید جواب یک آزمایشه...

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
چهارشنبه 20/8/1388 - 22:40 - 0 تشکر 163221

یه لحظه ترسید بعد که کاغذرو از تو پاکت در اورد خندش گرفت حدس بزنید چی بود ؟ اره راضیه از اونجا که عجبیا در غریبا بود گزارش کار ازمایش مدرسه رو گذاشته بود توی یه پاکت مشکوک اما رضا خوشحال شد که اونچیزی که فکر میکرد نبوده یه هویی زنگ خونشون به صدا دراومد

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد * نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهدساخت *

 ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد * به دست کودکی گستاخ و بازیگوش*

و او یکریزو پی در پی دم گرم و چموش خویش را بفشارد برگلویم سخت * و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد *

بدین سان بشکند در من * سکوت مرگبارم را ......

 ***دکتر علی شریعتی ***

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.