• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 24160)
دوشنبه 4/8/1388 - 17:43 -0 تشکر 160742
معرفی سیاستمداران معروف دنیا

نمی دونم این مبحث تا حالا تو این انجمن مطرح شده یا نه ؟ بنابراین از مدیر انجمن می خوام اگر بحث من تکراریه تصمیم لازمو بگیرن.

من تو  این بحث با کمک بقیه کاربرا می خوام سیاستمداران و مبارزینی رو که بنا به دلایلی معروف شدن معرفی کنم . برای شروع هم تصمیم گرفتم با معرفی مالکوم ایکس بخشی از تاریخ مبارزه سیاهپوستان مسلمون رو بررسی کنیم .

بقیه دوستانی هم که تو این انجمن مطلب می نویسند خوبه که کمک کنن.

پس یا علی

جمعه 10/6/1391 - 14:12 - 0 تشکر 536646

ریچارد نیکسون
ریچارد نیکسون (زاده ۱۹۱۳- در گذشته ۱۹۹۴) سیاست‌مدار آمریکایی و ۳۷امین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود.او از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ این سمت را در اختیار داشت و تا به امروز اولین و تنها رئیس جمهوری است که شخصا استعفا داده است.
او در انتخابات سال ۱۹۶۸ در یکی از نزدیک‌ترین مبارزات انتخاباتی تاریخ آمریکا به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد و در سال ۱۹۷۲ با پیروزی شاخص‌تری برنده شد. اما دورهٔ دوم ریاست جمهوری او با رسوایی واترگیت روبرو شد که نهایتاً او را مجبور به استعفا کرد. نیکسون دومین نایب رئیس جمهور جوان تاریخ آمریکا و اولین کالیفرنیایی‌الاصلی بود که به مقام ریاست جمهوری یا نیابت ریاست جمهوری می‌رسید.

گفتارها
به مردم یک چیز می‌گوییم ولی در عمل یک کار دیگر می‌کنیم. (بعد از لو رفتن اقدام نظامی آمریکا در کامبوج)
من خیلی به سیاه‌پوستان آمریکایی علاقه دارم ولی متاسفانه می‌دانم که تا پانصد سال دیگر هم هیچی نمی‌شوند. هیچی نیستند. شما هم این را می‌دانید. ولی مکزیکی‌ها با آنها فرق دارند،‌ در حال حاضر دزدی می‌کنند و بی‌شرفند. ولی در آنها نوعی از مفهوم زندگی خانوادگی وجود دارد. مثل این کاکا سیاه‌ها مثل یک گله سگ زندگی نمی‌کنند.
در گفتگوی با بیلی گراهام وقتی که وی گفت:‌ "تسلط یهودیان بر رسانه‌ها باید شکسته شود،‌ تا کشور نابود نشود". نیکسون جواب داد: "من نمی‌توانم این را بگویم، ولی باورش می‌کنم."
تا وقتی که من در این صندلی هستم، یک یهودی هم به عنوان قاضی دیوان عالی انتصاب نخواهد شد.
خیلی جالبه، تمام حرامزاده‌هایی که به دنبال قانونی شدن ماری‌ جوانا هستند،‌ یهودیند. چه مرگشونه؟ من فکر کنم به خاطر اینه که اکثرشان "روانپزشکند".
ملتی که صلح را تنها از راه‌های مسالمت آمیز پیگیری کند، بزودی بخشی از یک ملت دیگر می‌شود

جمعه 10/6/1391 - 14:13 - 0 تشکر 536647

هوگو چاوز

هوگو رافائل چاوز فریاس (زاده ۲۸ ژوئیه ۱۹۵۴) پنجاه و سومین رئیس جمهور ونزوئلا است. چاوز به عنوان رهبر «انقلاب بولیواری» شناخته می‌شود و به خاطر سیاستهای سوسیالیست دموکراتی و ضدیت رادیکال با جهانی‌سازی نئولیبرالی و سیاست خارجی ایالات متحده مشهور است
او موسس حزب چپگرای «جنبش جمهوری پنجم» است که در حال حاضر (دسامبر سال ۲۰۰۷) در ونزوئلا در قدرت است

شکست در همه‌پرسی ونزوئلا
هوگو چاوز خواستار تغییر در ده‌ها ماده از قانون اساسی ونزوئلا شده بود تا با رفع محدودیت تصدی مقام ریاست جمهوری، که در حال حاضر حد اکثر دو دوره متوالی تعیین شده، دوره زمامداری خود را تمدید کند. از دیگر تغییرات پیشنهادی هوگو چاوز، لغو استقلال بانک مرکزی ونزوئلا و قرار دادن آن تحت نظر رئیس جمهوری بود
نهایتا در یک همه‌پرسی که در تاریخ ۳ دسامبر ۲۰۰۷ میلادی انجام شد، اکثریت شرکت کنندگان در همه‌پرسی به درخواست وی برای تغییراتی در قانون اساسی ونزوئلا رای مخالف دادند

جمعه 10/6/1391 - 14:13 - 0 تشکر 536648



زندگی نادرشاه افشار
نادرشاه افشار در سال 1066ه.ش در ایل افشار در درگز در شمال خراسان به دنیا آمد. اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولیعثمانی به ایران آمدند و پایه‌های سلسله صفوی را بنیاد گذاردند.[ این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم می‏شد: یکی قاسملو و دیگری ارخلو یا قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه اخیر بود. طایفهقرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و دره گز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند. [1]
اسم اصلی او نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهایخوارزم به اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید. فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت گیری نادرقلی بیگ شد ولی نادر در سال ۱۷۲۶ پشتیبانی شاه طهماسبصفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاه قلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده توانست ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا نماید. شاه طهماسب نادر قلی را والی خود درخراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان می‌رسد. آنگاه برای به قدرت رساندن شاه طهماسب با افغانها وارد جنگ شده در ۱۷۲۹ رییس افغانها یعنی اشرف افغان را در نزدیکی دامغان(طی نبرد دامغان) و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود. سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.
در سال ۱۷۳۱ به دنبال یک قرارداد بین شاه طهماسب و دولت عثمانی که قسمتی از آذربایجان را به آن دولت وا گذار می‌کرد نادر رهبران ایلها را که پشتیبان صفویه بودند در یک جا جمع نمود و با کمک آنها طهماسب را از سلطنت برکنار گردانیده پسر هشت ماهه او عباس را به جانشینی انتخاب کرد و خود را نایب السلطنه نامید. اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادر شاه در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت.
در سال ۱۱۴۸ قمری کلیه حکمرانان و کدخدایان ایران را در دشت مغان جمع کرد (بالغ بر ۲۰۰۰۰ نفر) و با زهرچشم و قدرت نمایی و حتی ارتکاب به قتل یکی از مخالفان خویش و طرفداران صفویه(ملا باشی)، آنان را به امضای طوماری واداشت که در آن با الحاح از نادر خواسته می‌شد که خودرا سلطان بنامد. نادر اندکی بعد در هشتم مارس ۱۷۳۶ تاجگذاری نمود. شاعری به نام قوام الدین ماده تاریخ تاجگذاری وی را الخیر فی ماوقع سرود که بر روی سکه‌های دوره افشاریه منقوش گردید. [۱]
سپس با استفاده از اوضاع آشفته هندوستان به این کشور لشکر کشید و دهلی را تسخیر کرد. در این جنگ بیش از سی هزار نفر کشته شدند. نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت و تاج پادشاهی هند را بر سر محمد شاه گذاشت. غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشترین درآمد سالانه ی دوران صفویه برآورد شده است. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس و کره جواهرنشان شهرت دارند.نادر شهریار توانای ایران به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی توانست با به کارگیری تاکتیک های نوین جنگی لشکر انبوه هندوستان را در هم بکوبد.نادر شاه بزرگ توانسته بود با آموزش های رزمی سنگین و کارآمد ارتش خود رابه یک جنگ افزار رعب آور برای دشمن تبدیل کند. با حمله نادر به هندوستان زمینه تضعیف و انقراض امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان را فراهم کرد و پس از مدتی دولت انگلستان توسط کمپانی هند شرقی بر این کشور استیلا یافت.
نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. بعد، از کار خود پشیمان شده بعضی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر میدانست کشت. لازم به گفتن این نکته میباشد که همواره پزشکی فرانسوی در رکاب نادر شاه بود که بنا به عقیده ای امکان وجود دسیسه از جانب او نیز میرود.
سرانجام شورشها آغاز شد و نادر به سرکوب شورشیان پرداخت اما زمانی که برای رفع یکی از این شورش‌ها رفته بود شبانه در چادر خود به قتل رسید.


جمعه 10/6/1391 - 14:13 - 0 تشکر 536649



بنیتو موسولینی (1945 - 1883م) بنیانگذار حكومت فاشیستی در ایتالیا و دیكتاتور این كشور از سال 1922 تا 1943 میلادی بود. وی تمام قدرت رهبری را در دستان خود متمركز كرده بود و ملقب به "ایل دوس" یا پیشوا شده بود.
موسولینی درصدد بود تا امپراتوری ایتالیا را ایجاد كند. به همین دلیل در جنگ جهانی دوم جزو كشورهای محور شد و با هیتلر هم پیمان گردید. شكست ایتالیا در جنگ جهانی دوم به رویای امپراتوری موسولینی پایان بخشید و منجر به سقوط وی شد.
موسولینی در 29 جولای 1883 در “روماینا” ایتالیا به دنیا آمد. پدرش الكساندر، آهنگر و مادرش، رزا، معلم مدرسه بود.وی نیز در سال 1901 معلم مدرسه ابتدایی شد و در سال 1902 به سوییس مهاجرت كرد، اما در آنجا نتوانست شغلی پیدا كند و به دلیل ولگردی دستگیر شد. وی پس از مدتی از سوییس اخراج شد و به ایتالیا بازگشت تا خدمت سربازی‌اش را انجام دهد. وی در سال 1908 جزو‌ كارمندان یك روزنامه در اتریش شد، اما پس از مدتی از این كشور نیز اخراج شد.
موسولینی پس از مدتی در شهر فورلی ایتالیا یك روزنامه سوسیالیستی به نام “مبارزه طبقاتی” منتشر كرد. اشتیاق و علاقه‌ی شدید و اولیه وی به كارل ماركس با گرایشش به فلسفه‌ی فریدریش نیچه، دكترین انقلابی آوگوست‌بلانكی و سندیكالیسم جورج سورل زایل شد. در سال 1910 موسولینی دبیر حزب سوسیالیست محلی در شهر فورلی شد. وقتی جنگ جهانی اول در سال 1914 شروع شد، وی همانند دیگر سوسیالیست‌ها معتقد بود كه ایتالیا نباید وارد جنگ شود. برای وی در آن زمان، فقط جنگ طبقاتی قابل قبول بود، اما پس از چند ماه نظرش نسبت به جنگ تغییر كرد و حزب سوسیالیست و كرسی سردبیری روزنامه‌اش را ترك كرد. در نوامبر 1914 یك روزنامه با محتوای طرفدار جنگ به نام ”ایل پوپولو دو ایتالیا“ منتشر كرد و گروه طرفدار جنگ فاشیست را پایه‌گذاری كـرد.
در مارس 1919 موسولینی ایدئولوژی فاشیسم را به یك جنبش سیاسی سازمان یافته تبدیل كرد. وی پس از شكست‌اش در انتخابات 1919، نهایتا در سال 1921 به عنوان یك عضو جناح راست وارد پارلمان ایتالیا شد.
سازمان فاشیستی وی دسته‌های مسلحی تشكیل داد تا همكاران سوسیالیست سابق‌اش را تـرور كنند. حكومت هم ندرتا در اعمال این سازمان دخالت می‌كـرد. وقتی كه حكومت‌های لیبرال جیووانی گیوالیتی، ایوانو بونومی و لوئیجی فاكتا، دچار هرج و مرج و بی‌سازمانی شدند، موسولینی از سوی پادشاه ایتالیا در اكتبر 1922 برای تشكیل دولت دعوت شد.
در ابتدا وی توسط لیبرال‌های پارلمان مورد حمایت قرار گرفت كه از این حمایت برای تغییر قوانین انتخاباتی استفاده كرد. موسولینی نهایتا با استفاده از قوانین وضع شده در سال‌های 26-1925 توانست قدرت دیكتاتوری خود را بنیان گذارد و بر همین اساس بود كه به زودی ایتالیا دارای یك دولت پلیسی شد. وی بودجه‌ی زیادی صرف تبلیغات به نفع حزب فاشیست و قدرت دیكتاتوری خود كرد. مطبوعات، رادیو، آموزش و پرورش و فیلم‌ها همگی فاشیسم را به عنوان “دكترین قرن بیستم كه جایگزین لیبرالیسم و دموكراسی خواهد شد”، معرفی می‌كردنـد. تحت دیكتاتـوری وی سیستم پارلمانـی عملا منسوخ شده بود و قوانین مجددا تدوین شـدنـد. مشی اقتصادی وی انتقال صنایع از مالكیت دولتی به مالكیت خصوصی را خواستار بود، اما در دهه‌ی 1930 كنترل مجدد دولت بر صنایع آغاز شد.
وی هزینه‌های زیادی صرف ایجاد اشتغال عمومی در ایتالیا كرد. در سیاست خارجی نیز موسولینی به زودی از یك موضع صلح‌طلبانه‌ی ضد امپریالیستی به ناسیونالیسم تجاوزگرایانه تغییر موضع داد.
در سال 1935، در كنفرانس استرزا، موسولینی در ایجاد یك جبهه‌ی ضد هیتلری در راستای دفاع از استقلال اتریش نقش موثری داشت، اما زمانی كه جامعه‌ی ملل حمله‌ی ایتالیا در سال 36 - 1935 به اتیوپی را محكوم كرد، وی مجبور شد به جبهه‌ی آلمان هیتلری بپیوندد.
موسولینی نهایتا بزرگترین اشتباه خود را با تصمیم برای ورود به جنگ جهانی دوم در 10 ژوئن 1940 با حمایت از آلمان نازی مرتكب شد. وی تا آن زمان سعی می‌كرد، ایتالیا را بی طرف حفظ كند، اما در این تاریخ احساس كرد كه با ورود به جنگ به پیروزی نایل خواهد شد. همزمان با شكست ایتالیا در تمامی جبهه‌های جنگ و تصرف سیسی[FONT="Arial Unicode MS","sans-serif"]��[/FONT] توسط انگلستان و آمریكا در 1943، بسیاری از همكاران حزبی وی در جلسه شورای عالی فاشیست در 25 جولای 1943 علیه او موضع گرفتند و به همین دلیل پادشاه ایتالیا چاره‌ای جز این نداشت كه موسولینی را بر كنار و دستور دستگیری وی را صادر كند. وی چند ماه بعد به وسیله‌ی آلمانی‌ها از زندان آزاد شد و به شمال ایتالیا گریخت، اما نهایتا به دست نیروهای پارتیزانی ایتالیا در آوریل 1945 دستگیر و اعدام شد.
مكتب فاشیستی‌ای كه وی بنیانگذار آن بود، معتقد به نخبه‌گرایی، ضدیت با كمونیسم و نظامی‌گری بود. موسولینی طرفدار سرسخت جامعه‌شناسان نخبه‌گرایی چون “ویلفردو پاره‌تو” و “موسكا” بود.
فاشیسم غالبا بر رد فردگرایی و مفاهیم دموكراتیك حكومت محدود مبتنی است. مالكیت خصوصی زمین و سرمایه در ایدئولوژی فاشیستی محترم است و مخالفان از طریق ترورهای نیروی پلیس مخفی از بین می‌روند. البته گرچه فاشیسم دارای تئوری نظری منسجم و متشكلی همانند ماركسیسم نبود، اما از قدرت زیادی در عرصه‌ی عمل برای برهم زدن نظام موجود برخوردار بود.
امروز نیز در درون مكتب لیبرال دموكراسی غرب، نئوفاشیسم و نئونازیسم تهدیدی علیه جهان و نظم موجود در جهان سرمایه‌داری می‌باشند و در خارج از دنیای لیبرال دموكراسی، نیز تمدن‌های دیگری در حال قدرت گرفتن هستند كه همه روزه فلسفه‌ كلی این مكتب را با چالشهای حیاتـی مـواجـه می‌كنند. امروز تهدیداتی كه از جانب مدعیان لیبرال - دمكراسی غرب متوجه جهان گردیده است؛ تا آن اندازه فراگیر شده كه دیگر به راستی نمی‌توان این تهدیدات را صرفا از سوی نئو فاشیسم و نئو نازیسم تلقی كرد، كم نیستند كسانی كه اساسا خود لیبرال - دمكراسی را منشا تهدیدات و مكتبی امپریالیستی تلقی كرده و دیگر تفاوتی بین لیبرال - دمكراسی غرب و ولیده‌های به نام نئوفاشیسم و نئـونازیسم قائل نیستند.


جمعه 10/6/1391 - 14:15 - 0 تشکر 536650




زندگینامه كوروش كبیر

كوروش دوم، معروف به كوروش بزرگ، (۵۷۶ - ۵۲۹) شاه پارسی, به‌خاطر جنگجویی و بخشندگی‌اش شناخته شده‌است. كوروش نخستین شاه ایران و بنیان‌گذار دوره‌ی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه كوروش یعنی "خورشیدوار". كور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند". پاسارگاد: «اى رهگذر هر كه هستى و از هر كجا كه بیایى مى دانم
سرانجام روزى بر این مكان گذر خواهى كرد. این منم، كوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاك اندكى كه مرا در برگرفته رشك مبر، مرا بگذار و بگذر.» تبار كوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می رسد كه برای چند نسل بر انشان, در جنوب غربی ایران, حكومت كرده بودند. كوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شكلی محل حكومت آن‌ها را نقش كرده است. بنیاد‌گذار دودمان هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده كه در حدود ۷۰۰می‌زیسته است. پس از مرگ او, تسپس انشان به حكومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش كوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر كدام, به ترتیب كمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن‌ها حكومت كردند. كمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاك پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج كرد و كوروش نتیجه این ازدواج بود. تاریخ نویسان باستانی از قبیل هردوت, گزنفون, و كتزیاس درباره چگونگی زایش كوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یك سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل كرده‌اند, اما شرحی كه آنها درباره ماجرای زایش كوروش ارائه داده‌اند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایكس, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش كوروش را از هردوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هردوت, آژدهاك شبی خواب دید كه از دخترش آنقدر آب خارج شد كه همدان و كشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق كرد. آژدهاك تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش كرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد كه بر ماد غلبه خواهد كرد. این موضوع سبب شد كه آژدهاك تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید كه دامادش مدعی خطرناكی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاك دختر خود را به كمبوجیه اول به زناشویی داد. ماندانا پس از ازدواج با كمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید كه از شكم دخترش تاكی رویید كه شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است كه از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد كه بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاك بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی كه دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده‌ی دخترش را به یكی از بستگانش هارپاگ، كه در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد كه كوروش را نابود كند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت كوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یكم كودك با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممكن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با كشنده فرزندش مدارا نخواهد كرد. پس كوروش را به یكی از چوپان‌های شاه به‌ نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست كه وی را به دستور شاه به كوهی در میان جنگل رها كند تا طعمه‌ی ددان گردد. چوپان كودك را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاكو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید كه از كشتن كودك خودداری كند و بجای او, فرزند خود را كه تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این كار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی كوروش را به گردن گرفت. روزی كوروش كه به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می كرد. آنها قرار گذاشتند یك نفر را از میان خود به نام شاه تعیین كنند و كوروش را برای این كار برگزیدند. كوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش كرد و برای هر یك وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را كه از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نكرده بود تنبیه كنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شكایت برد كه پسر یك چوپان دستور داده است وی را تنبیه كنند. پدرش او را نزد آژدهاك برد و دادخواهی كرد كه فرزند یك چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب كرده است. شاه چوپان و كوروش را احضار كرد و از كوروش سوال كرد: "تو چگونه جرأت كردی با فرزند كسی كه بعد از من دارای بزرگترین مقام كشوری است, چنین كنی؟" كوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نكرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست." آژدهاك از دلاوری كوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی كه از رویداد رها كردن طفل دخترش به كوه می گذرد با سن این كودك برابری می كند. لذا آرتم بارس را قانع كرد كه در این باره دستور لازم را صادر خواهد كرد و او را مرخص كرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذكور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول كند و دستور داد زیر شكنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند. چوپان در زیر شكنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاك آشكار كرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاك دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاك كه از او پرسید: "با طفل دخترم چه كردی و چگونه او را كشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن كه طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم كاری كنم كه هم دستور تو را اجرا كرده باشم و هم مرتكب قتل فرزند دخترت نشده باشم". كوروش در دربار كمبوجیه خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی كه سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. هارپاگ بزرگان ماد را كه از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاك شورانید و موفق شد, كوروش را وادار كند بر ضد پادشاه ماد لشكركشی كند و او را شكست بدهد. با شكست كشور ماد بوسیله پارس كه كشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاك پادشاه ماد به انتها رسید, اما كوروش به آژدهاك آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. كوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.



جمعه 10/6/1391 - 14:16 - 0 تشکر 536651

كمبوجیه :

تاریخ درگذشت : 522 قبل از میلاد

بیوگرافی : شاهنشاهی کمبوجیه(29-37)(530-522 پیش از میلاد مسیح) کورش دو پسر داشت یکی کمبوجیه که بزرگتر بود( گونه ی یونانی نام وی کامبیز است) و دیگری بردیا که کهتر بود. کورش کمبوجیه را جانشین خود کرد و وی را پس از مرگ گئوبروو گمارده ی کورش در بابل ، شاه بابل کرد. همچنین بردیا را به فرمانروایی بسیاری از کشورهای ایران خاوری گمارد. کمبوجیه با فیدایمیا دختر هوتن، یکی از بزرگان پارسی ازدواج کرد. بردیا پس از برتخت نشستن، وی را به همسری خود درآورد و برپایه ی گاهنویسان یونانی وی کسی بود که دریافت آنکه برتخت نشسته، بردیا نیست. کمبوجیه در جنگ واپسین کورش بزرگ با بیابانگردان، همراه وی بوده و پس از کشته شدن کورش به عنوان جانشین وی راهی پارس شده است. این احتمال هست که کمبوجیه برای جلوگیری از تاخت وتاز بیابانگردان چند ماه نیروهای خود را درانجا نگاه داشته است. باری پس از کشته شدن کورش ،کمبوجیه شاهنشاه شد و بردیا همچنان فرمانروای ایران خاوری ماند. پیروزی بر مصر با آگاهی از درگذشت کورش، فرعون مصر پسرش پسامتیک را برای بازیابی فلسطین و سوریه با سپاه بزرگی به آنجا فرستاد. کمبوجیه لشکرکشی خود را پس از یک تدارک جنگی و سیاسی گسترده آغاز کرد.چشمه های مصری آمدن هخامنشیان را تهاجم چندین کشور نگاشته اند، هرودت نیز می گوید بیشتر مردم کشورهای پیرو هخامنشیان، سربازانی در لشکر وی داشتند. کمبوجیه را می توان بنیادگذار نیروی دریایی ایران دانست. این ناوگان، نخست از مردان و ابزاری پدید آمده بود که از آسیای کوچک و فنیقیه گرفته شده بود، قبرس نیز به ایران پیوست که در لشکرکشی به مصر کشتی هایی فرستاد. در دریای کاسپین نیز نیروی دریایی پدید آمد تا از تاخت و تاز مردم دشت نشین فرای دریا به سرزمین های هخامنشی جلوگیری شود که درینجا ساختاری ایرانی داشت. کمبوجیه خود برای جنگ با مصریان به شام لشکر کشید. در رویارویی دو سپاه ، کمبوجیه پیروز شد و پسامتیک به فلسطین عقب نشست. درین هنگام پسامتیک از درگذشت پدرش( شاید آبان سال 33 پس از برتخت نشستن کورش یا نوامبر 526) آگاه شد و با شتاب به مصر بازگشت. کمبوجیه به دنبال وی راهی مصر شد. باری شش ماه پس از درگذشت فرعون پیشین، ارتش ایران به پلوزیم، دروازه ی مصر، در دهانه ی خاوری دلتای نیل (اسماعیلیه ی کنونی) رسید( بهار سال 34). چنین بر می آید که دریاسالار مصری و گروهی روحانی انگیزه ای برای پایداری نداشته اند چرا که جنگی دریایی روی نداده است. هم چنین فرمانده ی مزدوران یونانی لشکر مصر بر سر اندازه ی دستمزد با کارگزاران مصری به هم زده به کمبوجیه پیوست. وی رازهای لشكری مصریان را برای ایرانیان بازگو کرد. سپاه مصر در نزدیکی پلوزیم جای گرفته بود. سپاه ایران نیز در همان نزدیکی اردو زد. در نبرد پی آمد که کشته ی بسیار برای هردو سوی نبرد به همراه داشت ارتش ایران به پیروزی رسید. هرودت که هفتاد سال پس از نبرد، آوردگاه پلوزیم را دیده می گوید که هنوز می توان استخوان های سربازان را در آنجا دید. پس از آن فرعون به ممفیس پایتخت مصر عقب نشست. کمبوجبه به پیشروی ادامه داد و در نزدیکی ممفیس اردو زد. کمبوجیه فرستاده ای را با یک کشتی به ممفیس فرستاده، خواهان تسلیم آن شد، ولی مصریان کشتی را آتش زده پیک را کشتند؛ این کار نشان می دهد که فرعون امیدوار بود که در پناه دیوار سپید شهر به پایداری درازمدت بپردازد. کمبوجیه به محاصره ی شهر پرداخت و پس از چندی به شهر درآمد و پادگانی در کاخ سپید به پاکرد. مردم شهر بی درنگ امان یافتند و فرعون را دستگیر کردند. هرودت می نویسد که آیین شاهنشاهان ایران در همه جا چنین بود که شاه شکست خورده را یا یکی از فرزندان یا نزدیکان وی را به فرمانروایی آنجا می گماردند، و کمبوجیه فرعون را نزد خود نگاه داشت تا فرمانروایی مصر را به اوبازگرداند. کمبوجیه گنجینه ی فرعون را ضبط کرد. بسیاری از اموال توقیف شده ی فرعون را در گنجینه ی تخت جمشید یافته اند. با فرارسیدن تابستان همه ی مصر به پیروی کمبوجیه درآمد. در اسناد مصری کمبوجیه بنیادگذار دودمان بیست و هفتم مصر برشمرده اند و برپایه ی این اسناد وی پیروزی خود را گونه ای یگانگی مشروع با مصر برشمرده است. مردم لیبی و تونس خود به پیروی ایران درآمدند. کمبوجیه که در صدد پیروزی بر همه ی آفریقای با فرهنگ بود لشکری به سوی خوربران(غرب) مصر فرستاد ولی این لشکر در بیابان دچار توفان شده و گم شد و هیچ گاه به مصر بازنگشت. کمبوجیه به همراهی بخشی از ارتش به نیمروز(جنوب) مصر رفته و پایتخت مصر بالا، تبس را نیز گرفت. بخشی از ارتش در راستای رود نیل به سوی نیمروز تا ژرفای افریقا پیشروی کردند . گاهنویسان کلاسیک از جایی به نام انبار کمبوجیه در آبشار دوم یاد کرده اند که در روزگار رومیان نیز به همین نام خوانده می شد. همچنین پیکی برای تبعیت نوبیا یا حبشه ی کنونی به آنجا فرستاده شد و از آن پس حبشیان به دولت ایران خراج می پرداختند . آنها در نگاره های تخت جمشید نموده شده اند که برای شاه بزرگ خوشبوکننده و عاج و کاپی( جانوری مانند زرافه) می آورند. هنگامی که کمبوجیه در نیمروز مصر بود، فرعون مصر درصدد شورش برآمد که با شکست روبرو شد و پس از آن به گفته ی هرودت و کتزیاس به دستور شاهنشاه خودکشی کرد. کمبوجیه یک هخامنشی به نام آریاند را به شهربانی مصر گماشت و خود پس از سه سال ماندن در مصر به سوی فلسطین و سوریه رفت تا از آنجا به ایران بازگردد. در نوشته ی گاهنویسان یونانی کمبوجیه را بدسرشت و دیوانه برشمرده اند( برخی برین باورند که این بدگویی ریشه در دربار فرزندان داریوش دارد) که آیین مصریان را گرامی نمی داشت.ولی از داده های باستان شناسی آشکار شده است که نه تنها رفتار وی بدین گونه نبوده ، که وی آیین های مصری را به جا آورده و دستوربازسازی ویرانی هایی که بر اثر جنگ پدید آمده بود را داده است. از سندهای دیوانی سال نخست فرمانروایی کمبوجیه در مصر برمی آید که اقتصاد کشور کم ترین آسیبی ندیده است. کمبوجیه به پیروی از پدر، مصریان را در انجام آیین های دینی خود آزاد گذارد و به فرهنگ کهن سال آنان خدشه ای وارد نیاورد. در پایان شاهنشاهی کمبوجیه، فرمانروایی هخامنشی همه ی پادشاهیهای جهان آن روز را در بر می گرفت و مرزهای ایران از یک سودر خاور، به بیابانگردان و هند می رسید و از سوی دیگر شهرهای یونانی را در همسایگی داشت. در روزگار داریوش شاهنشاهی هخامنشی، همه ی جهان با فرهنگ باستان را کمابیش در بر می گرفت.



داریوش اول :

تاریخ تولد : 551 قبل از میلاد
تاریخ درگذشت : 486 قبل از میلاد
محل دفن : مرودشت فارس - نقش رستم
بیوگرافی : پس از دیوکس ( دیااکو ) پسرش فرورتیس که نام نیای خود را داشت به تخت پادشاهی نشست . او با پرداخت منظم خراج به دولت آشور که در آن هنگام آشور بانیپال پادشاه آن بود . سیاست پدر را که حفظ مناسب حسنه با آشور بود ادامه داد و نیز مانند پدر به فتح و جذب دیگر قبایل ماد که در فلات ایران مستقر شده بودند پرداخت . مادها در این راه ولایت پارس را که با سکنه آن خویشاوند بودند متصرف شدند . آنها که با این پیروزیها شجاع و دلیر شده بودند کوشیدند تا یوغ بندگی را از گردن خویش بردارند و در رسیدن به این هدف به آشور حمله بردند ؛ اما سپاهیان کار آزموده آشوری که سر انجام دولت ایلام را مغلوب و مطیع کرده بودند و از انضباط شدیدی برخوردار بودند و نیز با جنگ افزار بزرگ می شدند ؛ برای مادهای مشهور و جسور ؛ بسیار خطرناک بشمار می رفتند . در نتیجه سعی مادها ثمر بخش نبوده و عاقبت در برابر دشمن شکست خوردند و فرورتیس ( فرااورت ) ؛ پس از بیست و دو سال پادشاهی به هلاکت رسید و بیشتر سپاهیانش نابود گردیدند . پس از کشته شدن فرورتیس ؛ هوخشتره ( کیاکسار ) که مدیری قابل و سرداری فاتح بود به پادشاهی رسید . شکستی که به قیمت جان فرااورت ( فرورتیس ) تمام شده بود به او آموخت سربازانی که روسای زمین دار جمع می کنند هرگز از عهده سپاهیان منظم بر نمی آیند ؛ از این رو بر آن شد تا سپاهی از روی نمونه سپاه آشور تشکیل دهد ؛ پیادگانی که هر یک به کمان و شمشیر و یک یا دو زوبین مسلح بودند و سوارانی که در سایه پرورش اسب که در میان مادها رایج بود ؛ پیش از سواره نظام دشمن بودند . لشکریانی که به تیر و کمان مسلح بودند که در همه شرایط ؛ در حمله و عقب نشینی بسوی دشمن تیراندازی کنند .

جمعه 10/6/1391 - 14:16 - 0 تشکر 536653

یوتاب:
سردار زن ایرانی كه خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسكندر گجــسته (به معنی ملعون به زبان اوستایی) در کنار برادرش آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در كوهـهای بختیاری راه را بر اسكندر بست . ولی یک یونانی راه را به اسكندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. با این حال هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه میهن كشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

جمعه 10/6/1391 - 14:17 - 0 تشکر 536655

دریاسالار بانو ارتمیز:
نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال 480 پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت میكرد .تاریخ نویسان یونان اورا در شجاعت و متانت سر آمد تمامی زنان آن روزگارنامیدند


جمعه 10/6/1391 - 14:17 - 0 تشکر 536657


ملکه آتوسا:

دختر کوروش هخامنشی و همسر امپراطور داریوش بزرگ

ملكه بیش از 28 كشور آسیایی در زمان امپراطوری داریـوش بزرگ هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانو ی داریـــــوش بزرگ یاد كرده است وآتوسا را چندین بار در لشكر كشی های امپراطور یاور فكری و روحی داریوش بزرگ دانسته است به طوری که داریوش در تمامی لشگرکشی هایش با آتوسا هم فکری می کرد و از راهنمایی های او بهره می برد.

.

جمعه 10/6/1391 - 14:18 - 0 تشکر 536658


آرتادخت:

وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشكانی. به گفته كتاب اشكانیان اثر دیاكونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی كوچكتـــــرین خطایی مرتكب نشد و اقتصاد امپراطوری پارتیان را رونق بخشید.


آزرمی دخت:

شاهنشاه زن ایرانی در سال 631 میلادی. او دختر خـسروپرویز پس از " گشناسب بنده " بر چندین كشور آسیایی پادشاهی كرد

.

آذرناهید :

ملكه ی ملكه های امپراطوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یكم بنیانگذارسلسله ساسانی. نام این ملكه بزرگ واقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران دركتیبه های كعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش كرده است.


پرین:

بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کی قباد بود كه در سال ۹۲۴ قبل از مــیلادهزاران برگ از نسخه ها ی اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و كنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یكبار كامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.


فرخ رو:

نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام كشوری به مقام وزیری امپراطوری ایران رسید و وزارت را به بهترین شکل اداره نمود.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.