• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 17586)
سه شنبه 21/7/1388 - 21:2 -0 تشکر 158216
جایگاه مولانا در نزد اهل بیت(ع) (نقد مولوی)

بسم الله الرحمن الرحیم
 آیا آنانکه به صورت سطحی به « مثنوی » علاقه می ورزند،باور می کنند؟
آیا باور می کنند؟
چه را؟
در نظرات بعدی خدمتتان عرض خواهم کرد 
منتظر باشید 
---------------------------------
چرا ما اهل بیت پیامبر را رها ساخته ایم،قرآن وسخنان 14معصوم را رها کرده ایم وبه امثال مولوی چسبیده ایم.
آیا مولوی صوفی بوده؟
آیا تفکرات و اشعار مولوی مورد تایید اهل بیت(ع) بوده است؟

دوشنبه 11/8/1388 - 22:19 - 0 تشکر 161881

جناب منتظر عشق شما هم بله؟!!!

من این همه پاسخ دادم باد هوا بود؟

بابا هیچ کس مطالب منو نمیخونه

علامه محمدتقی جعفری و استاد مطهری ادیب هستند؟

و البته در ضمن ادبیات سرزمین ما جدای از مذهب و اندیشه ی دینیمان نیست و نخواهد بود

در ضمن من چندبار هم عرض کردم اینجا کسی به دنبال پاسخ نیست

سياوش بيدکاني

راوي بيداد و داد موسيقي و مردمان ايران زمين

خنياگر مرغ سحر ، باربد زمان

جناب استاد محمدرضا شجريان

سه شنبه 12/8/1388 - 12:27 - 0 تشکر 161922

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=50256

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=52775

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=13431

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=52523

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=31021

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=50326

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=43053

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=21362

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=69364

http://www.tebyan.net/Literature_Art/PhotoAlbum/2007/10/30/52594.html

از با رقه ي عشق چنان سوخته ام

کز سوختنم عاشقي آموخته ام

نامردم اگز منت مردم بکشم

من ديده به زهرا و علي دوخته ام

**

يا علي مدد

سه شنبه 12/8/1388 - 23:40 - 0 تشکر 162035

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم؟جناب تنبور حق

(اول اگه در مورد نوشتن نام کاربری شما ،خلاصه کردم در تنبور،برای این بود که نمی دونستم که بعد از تنبور چی نوشتید ،وحوصله این رو هم نداشتم که به اینترنت وصل شوم ونام لاتین را کپی کنم،پس اگر ناراحت شده اید ببخشید)

باید عرض کنم که بنده گفتم در مورد جلال الدین بلخی حرف نمی زنم ،نه حلاجکار،(همچنین اگر بدانم نیاز است، از او(بلخی) هم دوباره می نویسم)

واینکه،من تمام مطالب شما را خوانده ام (البته دقیق نمی دانم ولی فکر کنم نظر اساتید ادبیات را نخواندم،البته شک دارم ،یادم نیست)پس اینقدر مطمئن نفرمایید که نخوانده ام (لبخند)

همچنین ،بنده علامه جعفری وشهید مطهری را ادیب ندانسته ام (بازم لبخند)

 وباز همچنین،شما دلیل قانع کننده وبلکه دل خش کننده ای هم در رد مدارک واسنادی که بنده آوردم نیاوردید(حالا در کجا ذکر کرده اید،من نمی دانم،چون در مطالبتان ندیده ام)مگر اینکه مثلا به سایت محاکمه وآن مجلات ایراد گرفتید،(ولی دلیل رد آنها را نه)(اینکه صاحبان سایت محاکمه مشهور نباشند یا از طرف ارگانی حمایت نشوند و..دلیل بر رد کردن مطالب آن نیست(هر چند من موافق کامل آن نیستم،چون تمام مطالب آن را نخوانده ام)

شما فکر کنم ،دانشگاه رفته باشید،می توانم بپرسم منبع اصلا یعنی چه؟ وچرا باید یک چیزی که از کتابی ویا وبلاگی ویا شخصی نقل می کنم غلط باشد؟

شما نظر چند نفر از اساتید ادبیات ودو نفر از علما را آوردید 

بنده هم نظر چند نفر از مراجع(آیت الله مکارم،آیت الله همدانی،آیت الله صانعی،آیت الله بروجردی،علامه عظیم الشان مجلسی،آیت الله سید صادق شیرازی)آیت الله زنجانی وموسسات معتبری همچون(موسسه تحقیقاتی ولی عصر(عج)وموسسه اندیشه قم) حتی از خود تبیان هم بنده نظراتی دارم که خودتان بروید ودر مشاوره ها نگاه کنید

وبعد اینکه عرض می کنم که همانطور که منتظر عشق فرمودنداین بحث اعتقادی است ونه ادبی

پس شما را به خدا با وجود همه احترامی که باید به اساتید ادبیات گذاشت،آیا اگر بنا براین است که ما حرف دیگران را قبول کنیم،باید حرف ادبا را قبول کنیم یا مراجع وعلما که متخصص در این امر هستندآیا واقعا علامه مجلسی(در عین الحیاتش فرموده)با استاد همایی در یک سطح دینی وعلم حوزوی هستند؟یا آیت الله بروجردی وصافی و...؟پس چرا منابع بنده نا معتبر است؟(لبخند)(این لبخند رو می ذارم که بگم با دوستی نوشته ام ،خدای نکرده فکر نکنید تمسخر می کنم)

بنده از یک یا چند کتاب(البته سایت محاکمه نه من)منبع آوردم ،وشما از کتاب علامه جعفری ،می شود لطف کرده وبفرمایید ،چرا باید این را رد وآن را تایید کرد؟(فقط به خاطر آنکه نویسنده آن علامه جعفری است؟آیا این دلیل می شود؟)با دلیل وبرهان مدعایتان را ثابت کنید)

در ضمن بهتر است اگر این کتاب را نخوانده اید بخوانید (چون خود علامه هم به او ایراد گرفته)

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

سه شنبه 12/8/1388 - 23:44 - 0 تشکر 162036

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم؟جناب تنبور حق


در ضمن بنده دلیل صوفی بودن او را آوردم هم از نظر مراجع وهم مطلبی که از موسسه اندیشه قم گذاشتم(به نظرات قبل رجوع کنید)(لبخند)

همچنین جناب تنبور حق،بنده نگفته ام بسطامی کافر است،(بلکه اگر در نظر من دقت می کردید میدید که آن مطلب از سایت دیگری بوده که من منبعش را هم آورده ام ،در ضمن شما می توانید ثابت کنید او صوفی نبوده ،این برخورد خوب نیست)

من جواب عقلانی می خوام ،(اینکه صد هزار سال دیگر به عظمت حلاج وبسطامی پی مبرند یا نه به من مربوط نیست

جناب تنبور حق یک حرفی را به شما می گویم خواهش می کنم دقت کنید(ممنونم)

اگر حتی حلاج وبسطامی از اولیاء الهی باشند،نشانه خرد این است که اگر می بینند ،مردم ظرفیت درک سخنانشان را ندارند،لب فرو بندند

مثلا شما ائمه اطهار (ع)را ببینید،آنها می دانستند که زمین کروی است ؛اما هیچ وقت مستقیم به این اشاره نمی کنند (چون مردم طاقت وظرفیت ندارند)(یا خیلی از مسائل دیگر اعتقادی و..)

از خیلی از مسائل حرف نمی زنند چون شرایط زمانه ومردم را می سنجند ومی دانند گفتن بیهوده است (یا مثلا وقتی می خواهند از مسائل بهداشتی حرف بزنند ،نمی آیند مسائلی را که امروز با هزار دستگاه کشف شده بگویند،بلکه مطابق طاقت وتوان مردم سخن می گویند)وحتی ممکن است مردم از روی نادانی(به خاطر دانست امری که طاقت وظرفیتش را نداشتند) بلایی سرش بیاورند(مثلا گالیله را که چه بلایی سرش آوردند،در مثل مناقشه نیست)

مثلا شما به هزار سال پیش بروید واز گلبول وتلویزیون و.. حرف بزنیدآن شخص ممکن است حتی شما را کافر ویا حداقل دیوانه بداند) 

پس نشانه خردمند این است که حرفی را که می داند با گفتنش هیچ سودی عایدش نمیشود وبلکه به ضرر او وحتی دین است نگوید

من عقل دارم واز عقلم کمک می گیرم وفقط در جایی عقل کاربرد ندارد که بدانم معصوم(ع)سخنی فرموده که هر چند به ظاهر با عقل متضاد باشد ،اما انشاءالله قبول می کنم نه حرف حلاج را

در ضمن من از مولوی وحلاج حرف زدم وحافظ را یادم نمی آید(در ضمن او شیعه بوده ،واینکه شیعه است ،دلیل نمی شود که هر حرفی از او باشد قبول کنم)

واین را هم بگویم که من از طریقی که لازم نمی دانم به شما ویا دیگران بگویم (یقین دارم که او صوفی وسنی است)نیازی به تحقیق هم ندارم اما برای اینکه بیشتر بفهمم وشاید مطلبی در اینجا قرار دهم مدتی را هم رد سایتهای مختلف جستجو کردم ومطالعه هم کرده ام (حداقل برای اینکه حرفم رو به کرسی بنشونم باید خوب مطالعه کنم دیگه ،درسته؟)(لبخند)

بنده اگر یقین نداشتم هیچ گاه اینگونه نمی نوشتم، فقط در جزئیات شک دارم(مثلا اینکه واقعا او عزاداری و..را بد دانسته یا نه)(که البته باید با تحقیق این کار را می کردم ودر این مورد اشتباه کردم) وگرنه او صوفی وسنی است وشکی ندارم (ولی جناب تنبور حق،این دلیل نمیشه که شما بیاید مقایسه کنید که من چون تهمت زده ام ،دیگه ....لبخند)

طوری حرف می زنید انگار شما یک طرف هستید وما هم یک طرف (چرا دوست هم نباشیم،شما انشاءالله شیعه هستید ومن هم شیعه ،پس چرا نوشته تان طوری است که انگار دو دسته ضد هستیم؟) (لبخند)یعنی نمی شود دوست وبرادر باشم؟(لبخند)

من از ادبیات بدم نمی آید بلکه منتقد مولوی هستم 

یک چیزی هم بگم؟ شاید اشتباه کرده باشم،ولی فکر کنم شما در نظری به همه مطالب بنده خرده گرفتید،خب می تونیم در این مورد گفتگوی دوستانه داشته باشم،شما به تایپیک هایی که بنده نوشتم برید وایرادهای خودتان را بفرمایید تا اگر اشتباه کرده باشم تصحیح کنم(ولی  بگم من همچن در حوزه علم دین ضعیف نیستم هااا،گردن کلفتی هستیم برای خودمان،خلاصه اینکه گفته باشیم(لبخند تقدیم به شما) برادر شیعه اتحا اتحاد،چرا دو دستگی؟

یک چیزی هم بگم ،من با مولوی مخالفم نه با شما،ما برادریم،...اگر در جایی مطالبم طوری بود ،که احساس شده که بی احترامی به شما کرده ام مرا ببخشید،ولی در نوشته هایم قصد توهین به شما را نداشته ام (بازم می گم چنانکه در جاهای مختلف گفته ام)این را از نقص نوشتار در بیان عواطف وحالات بدونید ویا از نقص بنده در رساندان مطلب 

سادات(جان جئت رسول الله(ص) اگر از دستم ناراحت هستی وناراحتت کرده ام، مرا ببخش،منو می بخشی بزرگ زاده؟سید جان منو نبخشی ممکنه بد جور حالم رو بگیرند هااا) باید دوست وبردار باشند نه در دو دسته مختلف ،مگه برادر ها اینطوری می کنند؟(لبخند)

در ضمن آن مسئله که خدا را بین خودم وخدتان قرار دادن فکر کنم منظورم چیز دیگری بود،وگرنه من شما را بخشیدم ،سادات عزیز هستند

من از این در شمن بدم می آد آخه یک جوری مطلب رو می رسونه انگار طرف داره با عصبانیت می نویسه

خدا نگهدار وحافظتان باشه، سید 

در ضمن من اسمم سید امین است نه رسول(نبینم بگی رسول)(لبخند) 

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 13/8/1388 - 7:3 - 0 تشکر 162048

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم 

یک چیزی هم می خواستم درمورد تهمت بگویم وآن اینکه بنده در انتهای مطلبی که آوردم(از سایت محاکمه)نوشتم من با همه آنها موافق نیستم ،چون تحقیق نکرده ام 

پس شاید نتوان به من گفت تهمت زده ام ،ولی چیزهای دیگر مثل صوفی بودن وسنی بودن وتمجید از خلفا ثابت شد،وبه هیج وجه تهمت نیست 

در دیگر موارد هم(مثل آن شعر درباره کربلا:خودم چیزی که دال بر توهین به امام حسین باشد،نفهمیدم)پس بنده همه مطالب را قبول نداشتم جناب تنبور 

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 13/8/1388 - 20:4 - 0 تشکر 162130

پاسخ مطالب فعل شما موکول به اینده....

فعلا این مطالب جالب توجهند:

مذهب مولانا جلال الدین:
علامّه، شهید قاضى نورالله شوشترى مى‏گوید: در حسن اعتقاد مولوى و شمس تبریزى، ارباب تتبّع را تردیدى نیست. یكى از مؤیدات تشیع مولانا قصاید و ابیاتى است كه درباره مناقب اهلبیت (ع) سروده است.

برخى ازآن ابیات چنین است:


هر آنكس را مهر اهل بیت است ... ورا نور ولایت در جبین است
غلام حیدر است ملاى رومى... همین است و همین است و همین است
آفتاب وجود اهل صفا... آن امام امم، ولىّ خدا
آن امامى كه قائم است الحق... زو زمین و زمان و ارض و سما
ذات او هست واجب العصمة او ...منزّه ز كفر و شرك و ریا
عالم وحدت است مسكن او... او برون از صفات ما و شما
رهروان طالب‏اند او مطلوب ...عارفان صامت و على گویا
سر او دیده سید مرسل... در شب قدر و در مقام دنا
از على مى‏شنید نطق على... بد على جز على نبود آنجا
ما همه ذره‏ایم و او خورشید ...ما همه قطره‏ایم و او دریا
بى ولاى على به حق خدا ...ننهد در بهشت آدم پا
گر نهد بال و پر فرو ریزد... جبرئیل امین به حق خدا
مؤمنان جمله رو به او دارند ...كو امام است هادى اولى
بنده قنبرش به جان مى‏باشد ...تا برندت به جنّة المأوى
شمس تبریز بنده از جان شد... جان فدا كرد نیز مولانا

روایات شیعه با این مضمون موافق هستند... اشاره به «دنى فتدلىّ فكان قاب قوسین او ادنى» است.

هر كه به دل مهر پیمبر گرفت... مرتبه از عرش فراتر گرفت
نور نبى جان مرا تازه كرد... دست دلم دامن حیدر گرفت
حضرت شاهى كه به یك ذوالفقار... ران گران از تن عنبر گرفت
هر كه مى مدحت حیدر چشید ...همچو خضر زندگى از سرگرفت
امام متقیان و وصى و نفس رسول... شهى كه هیچ نیامد خطا از او على است
حلال‏زاده شناسد على و آلش را ...از آنكه نور دو چشم حلال‏زاده على است
كسى بگفت كه تا چند از على گوئى ...مگر كه درد تو را اى پسر على دواست
جهانیان همه گر خصم شمس مسكین‏اند... مرا چه غم كه مرا میرو پیشوا على است
تا صورت پیوند جهان بود على بود... تا نقش زمین بود و زمان بود على بود
شاهى كه وصى بود و ولى بود على بود ...سلطان سخا و كرم و جود على بود
آن قلعه گشایى كه در از قلعه خیبر ...بر كند به یك حمله و بگشود على بود
هارون ولایت كه پس از موسى عمران... و الله على بود على بود على بود

(مجالس المؤمنین، ج 2، ص 109 به بعد، چاپ 1375 دو جزء در یك مجلد)

قاضى شهید بر اساس این ابیات، مولانا را از شیعیان خالص على (ع) مى‏داند.

قاضى مى‏گوید: در دیوان‏هاى قدیم مولانا قصائد مشتمل بر مناقب اهلبیت (ع) بسیار بود و نسخه‏نویسان غرض‏ورز بیشتر آنها را در وقت نوشتن حذف كرده‏اند و با این حال برخى از آنها مانده است، (همان)

نویسنده» رساله «مى گوید: مولانا از علماى حنفیه و در فروع پیرو ابو حنیفه بود. او در مدارس حنفیان تربیت یافت و خاندانش هم حنفى بودند. بر این اساس آن ابیاتى كه به طور آشكار شیعه بودن مولانا را مى رساند، ممكن است ساختگى باشد چون محیط قونیه، مناسب اظهار تشیع نبود و اگر هم فرض كنیم كه مولانا شیعه بوده، باید به ناچار تقیه مى كرد، (رساله در تحقیق احوال و زندگانى مولانا جلال الدین، ص 165، س 15 )

 نویسنده» رساله «احتمال مى دهد كه این اشعار ساختگى باشد ولى قاضى نورالله شوشترى این اشعار را نه تنها ساختگى نمى داند بلكه مى گوید: از دیوان هاى مولانا، متعصب هاى مذهبى اینگونه ابیات را حذف مى كردند و اینكه این ابیات سالم مانده، كار خدایى است.

البته تردیدى نیست كه در ابیات مثنوى دست برده شده است.

به عنوان مثال، مولانا مى گوید:

از محبت تلخها شیرین شود... و ز محبت مس ها زرین شود

این، حرف درستى است ولى برخى ها به این شعر ابیاتى افزوده اند و گفته اند:

از محبت، مار، مورى مى شود، یا از محبت سقف، دیوار مى شود و یا از محبت خربزه هندوانه مى شود...(حماسه حسینى، ص 16، س آخر، چاپ 23، پاییز 1374)

نویسنده روضات الجنات مى گوید: محدث نیشابورى در رجال كبیرش، مولوى را امامى و شیعه مى داند و مى گوید: چون مولانا با دولت مخالف مصاحب بود نمى توانست شیعه بودن خود را آشكار كند،(روضات الجناب، ج 8، ص 233، ترجمه محمدباقر ساعد.)

سياوش بيدکاني

راوي بيداد و داد موسيقي و مردمان ايران زمين

خنياگر مرغ سحر ، باربد زمان

جناب استاد محمدرضا شجريان

چهارشنبه 13/8/1388 - 20:11 - 0 تشکر 162132

در تحلیل دیگر:

درباره مذهب و عقیده مولوى گفته اند كه سنى حنفى مذهب اشعرى مسلك بوده اما آنچه از تتبع احوال و آثار مولانا مخصوصا در نتیجه تائمل، تعمق و مهارت متمادى در مثنوى معلوم شده است این است كه هر چند خانواده و پدران مولوى ظاهرا سنى حنفى بوده اند و خود او نیز در دامن این مذهب پرورش یافته است لكن به فقه حنفى جمود نداشت بلكه در هر مسائله اى آنچه را كه مطابق اجتهاد خود او بود و بر حسب استنباط و نظر خود با موازین شرعى موافق مى آمده همان را بر مى گزیند خواه مطابق فقه حنفى باشد یا شافعى یا شیعه امامى

(مولوى نامه جلال الدین همایى، 39 ج 1 )

مولوى در تحقق شخصیت و فعلیت نفسانى مردى عارف روشندل و گشاده روح از كاردر آمده بود كه فكرى بى اندازه وسیع و حوصله اى بسیار فراخ داشت خامى ها تعصب جاهلى را بر فرض كه در ایام جوانى هم داشت در ایام پختگى سوختگى بكلى پشت سر گذاشته.

سخت گیرى و تعصب خامى است تا جنینى كار خون آشامى است مقام فكر دید روحانى وى بعد از ملاقات با شمس تبریزى از سطح درس فقه و اصول و اخلاقیات شافعى و حنفى خیلى بالاتر رفته بود كه مى گفت: آن طرف كه عشق مى افزود درد بوحنیفه و شافعى درسى نكرد مولانا همه جا عقیده واقعى خود را بدون تقیه و پرده پوشى صریح و آشكار مى گفت و جز در آن مواقع كه نكته ها بسیار دقیق و خارج از فهم عوام و احیانا موجب لغزش اذهان مى شد كه خاموشى و سكوت را پیشه مى گرفت در دیگر مواضع هر جا سخنى بر زبان مى آورد عقیده واقعى درونى او بود.

از باب مثال آن جا كه در حق خاندان پیامبر على (ع) اظهار محبت و ولایت مى كرد و مثلا على (ع)» افتخار هر نبى و هر ولى «و» تو ترازوى احد خوى بوده اى «و» مولاى مومنان مى خواند «تمام وجود سراسر روحانیتش محبت و ولایت بود و آن جا كه از شمر و یزید وامثال آن نام مى برد نفرت انزجار از چهره كلام و قیافه سخنش كاملا اشكار نمودار مى شد.

(عقاید و افكار مولانا ج 41، 1 جلال الدین همایى)

 با این همه نمى شود به طور قطع در مورد شیعه بودن مولوى حرف زد به خاطر این كه مولانا نسبت به مذاهب دیگر از جمله گبر، یهود و ترسا و حتى كافر و ملحد نیز به نظر عرفانى مى نگریست بغض و كینه و كراهت و خشم و انزجار عامیانه با هیچ مذهب و ملتى نداشت اصلا مولانا اختلاف مذاهب را سبب اختلاف دید و نظرگاه مى داند.

 از نظر گاه است اى مغز وجود ...اختلاف مومن و گبر و یهود

مولوى در عین این كه اختلاف مذاهب را سبب اختلاف دید و نظرگاه مى داند مى گوید كلى مذاهب حق نیست و همه هم باطل نیست پس باطل شمردن با حق شمردن همه مذاهب نادانى و احمقى است وى مى گوید مذهب حق در میان مذاهب مانند شب قدر است كه در شبها پنهان و مورد شك و تردید واقع شده است.

این حقیقت دان نه حقند این همه ...نى بكلى گمرهانند این رمه

 زانكه بى حق باطل ناید پدید ...قلب را ابله ببوى زر خرید

 پس مگو جمله خیالیست و ضلال... بى حقیقت نیست در عالم خیال

حق شب قدر است در شبها نهان... تا كند جان هر شبى را امتحان

 نه همه شبها بود قدر اى جوان... نه همه شبها بود خالى از آن

آن كه گوید جمله حقند احمقى است... وانكه گوید جمله باطل او شقى است

و این كه استاد محمد تقى جعفرى احترام خاص به مولانا قائل است درست است چراكه وقت گذاشتن براى اثرى چون تحلیل و نقد مثنوى نشان از جایگاه ویژه مولانا از میان صاحبان فكر و اندیشه در پیش استادجعفرى است و این اهتمام و علاقه استاد به مثنوى و تواضعى كه ایشان از خود در مقابل مولانا نشان مى دهد به این معنانیست كه هر چه در مثنوى معنوى آمده ایشان چشم بسته قبول دارد با نظر و مطالعه اجمالى در تفسیر و تحلیل و نقد مثنوى مى توان دریافت كه در موارد مختلف نظرگاه مولوى را به نقد مى كشد. و از احترام استاد به مولانا و كتاب مثنوى این نتیجه را نمى شود گرفت كه مولانا شیعه بوده هر چند كه مولانا نهایت عشق و علاقه اش را در داستانهاى مثنوى معنوى از ائمه (ع) به تصویر كشیده است.

مانند داستان خدو انداختن خصم به روى امیر (ع) و انداختن على شمشیر را از دست.

از على آموز اخلاص عمل... شیر حق را دان مطهر از دغل

 در غزا بر پهلوانى دست یافت ...زود شمشیر برآورد و شتافت

 او خدو انداخت بر روى على ...افتخار هر نبى و هر ولى

یا در داستانى كه عقیده اش را در حق اهل بیت رسول (ص) بیان مى كند و امام حسن و امام حسین (ع) را گوشواره عرش ربانى مى خواند.

چو ز رویش مرتضى شد در فشان... گشت او شیر خدا در مرج جان

 چون كه سبطین از سرش واقف شدند ...گوشواره عرش ربانى شدند

 (دفتر اول مثنوى)

یا در داستان باغبان و تنها كردن صوفى و فقیه و علوى را از همدیگر كه در دفتر دوم مثنوى است كه دشمنى و كینه آل رسول را در حد كفر و ارتداد مى داند.

هر كه باشد از زنا وز زانیان... این برد ظن در حق ربانیان

 آنچه گفت آن باغبان بوالفضول... حال او بد دور از اولاد رسول

 گرنبودى از نتیجه مرتدان... كى چنین گفتى براى خاندان

 تاچه كین دارند دایم دیو و غول ...چون یزید و شمر با آل رسول

به هر حال مى توان مولانا را از دوستداران و ارادتمندان اهل بیت (ع) شمرد و مولانا در مثنوى حرف هاى خیلى خوبى دارد كه بسیارى از آن در واقع بیان منظوم حكیمانه معصومین (ع) است و استفاده كردن از آن به معناى همراهى مولوى با بسیارى از آموزه هاى شیعى است از طرف دیگر این نیز به معناى آن نیست كه تمام حرف هاى مولوى را باید پذیرفت زیرا برخى از اندیشه هاى وىمبهم است...

بدرود

سياوش بيدکاني

راوي بيداد و داد موسيقي و مردمان ايران زمين

خنياگر مرغ سحر ، باربد زمان

جناب استاد محمدرضا شجريان

چهارشنبه 13/8/1388 - 23:58 - 0 تشکر 162149

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم/جناب تنبور- حق(گل)

از آنجایی که شک ندارم او سنی بوده(به دلیلی که، لازم نمیبینم اینجا عرض کنم)

نکاتی را یادآور می شوم

اینکه شخصی در کتاب ویا گفتارش از حضرت علی(علیه السلام) تمجید وتعریف کند ،اصلا این معنی را نمی رساند که او شیعه است،(حتی اگر تعاریفی که خود شیعیان از مولای متقیان می کنند،مثل همین تعاریفی که در این اشعار بود،در آن باشد)فوقش باید بگوییم دوست ومحب اهل بیت بوده ،البته این احتمال را هم می شود داد که شیعه بوده اما برای مولوی نه

من خودم فکر کنم کتاب مناقب را که از ابن مغازلی است واو سنی است،خوانده ام،وحتی کسی مانند آیت الله العظمی مرعشی (قدس سره)مثل اینکه برآن مقدمه نوشته (پس کتاب کمی نیست) وپسر ایشان مترجم آن است

ولی می بینید که این دلیل بر شیعه بودن نویسنده کتاب نیست یا کتاب فضائل پنج تن در کتب صحاح را شما ببینید

در کل هر کس که عظمت حضرت مولی الموحدین را انکار کند احمق ترین افراد است ،چنانکه شما کسی را که در روز روشن و زیر نور خورشید ،خورشید را انکار کند احمق می دانید ،پس این دلیلی بر تشیع او نیست ،بلکه می شود گفت او نیز دوستدار ائمه بوده (انشاءالله) .دلیلی بر فضل او هم شاید نباشد،چون هیچ کس را توان آن نیست که فضائب مولای متقیان را انکار کند ،ومجبور است که از این اسوه وآیینه تمام نمای صفات فعل الهی تمجید ودر برابر عظمتش سر فرود آورد

البته تنها این کتاب نیست،بلکه شما اگر در خود کتب صحاح اهل سنت نگاه کنید،احادیث فراوانی را می بینید ،که حتی خلافت بلافصل حضرت علی را ثابت می کند (اما هیچ کدام از نویسندگان شیعه نبوده اند)

یا شافعی (رئیس مذهب شافعی)را می گویند محبت زیادی به اهل بیت داشته (ولی یکی از سران ورهبران مذاهب چهارگانه اهل سنت است وشیعه نیست)

مگر می شود فضائل اهل بیت را انکار کرد؟می شود؟

جالب است خدمت شما عرض کنم که حتی عمر عاص هم مثل اینکه شعری زیبا در وصف امیر المومنین سروده که علامه امینی آن را در الغدیرش آورده(من الغدیر را دارم اما متاسفانه فعلا نخوانده ام)(شاید منبعش را آوردم)

یا معاویه ،مامون وخلاصه اینکه کمتر کسی بوده که فضائل وبزرگی وعظمت صاحب لوای حمد علی مرتضی(علیه السلام) را نادیده بگیرد،یعنی اصلا نمی تواند نادیده بگیرد،مگر می شود خورشید را نادیده گرفت

پس این ابیات نشانه تشیع او نیست (لبخند)

خدانگهدار

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

پنج شنبه 14/8/1388 - 12:3 - 0 تشکر 162184

دوست عزیز البته من هم در این شک ندارم که شما به دنبال پاسخ نیستید...

هدف من از درج این پاسخ این نبود که بگویم مولانا شیعه است و من اصلا نمی دانم شما چه اصراری دارید بر سنی بودن مولانا...خوب جناب امین من چند بار بگویم که در سنی بودن مولانا شکی ندارم و اصولا این موضوع از منظر بنده دارای اهمیت به سزایی نیست ... در مکتب ما کافر هم خداشناس است...اگر دقت کنید در همان پاسخ نظر مولانا در مورد مذاهب نوشته شده...

مولانا سنی است و نیازی هم به اثبات ندارد...پس لطفا این موضوع را دیگر تکرار نکنید...

البته منظور من از درج این نوشتار این بود که بگویم در پاسخ های اولیه ی شما که مولانا فردی ضد ائمه معرفی شده و مثلا مسئله ی کربلا و یا شهادت امام علی را نفی کرده(که اصلا هم این طور نیست و یک تهتمت آشکار است) تا حدودی نفی شود...البته نه برای شما...برای آنان که به دنبال پاسخند...

بدرود

سياوش بيدکاني

راوي بيداد و داد موسيقي و مردمان ايران زمين

خنياگر مرغ سحر ، باربد زمان

جناب استاد محمدرضا شجريان

يکشنبه 17/8/1388 - 19:13 - 0 تشکر 162630

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در مورد شخصیت هایی که امروزه تنها منبع آگاهی ما از آنها آثار منقول یا مکتوب به جای مانده از ایشان است ، طبیعتاً سخت و دشوار است . اینگونه مسائل که همواره با قضاوت های افراطی همراه است ، دائماً دورانی بین نفی و اثبات و طرد و اقبال را طی می کند .

گروهی برآنند که از منظر خود به این اشخاص بنگرند و گروهی فقط دیدگاه خاص خود را می پیمایند و به نظرات سایرین وقعی نمی نهند. اما نکته حائز اهمیت این است که در بحث های علمی ، روشمندی و انصاف را به هیچ قیمتی فدای تعصب و پیش داوری های خود قرار ندهیم.

صحبت ها و نوشته های بسیاری امروزه در مورد شخصیت هایی از قبیل مولوی رومی و دیگر شعرا و عرفا در دست ماست و در منابر و رسانه ها از آنها بسیار یاد می شود (خوب یا بد) ولی در این میان نکته سنجی و دقت پژوهشگر واقعی است که حق را از ناحق باید تشخیص دهد و حد المقدور مرعوب تبلیغات نشود.در مورد شخصیت مولانا همانگونه که در این بحث دیده ایم ، عده ای سعی در طرد و تکفیر او دارند و برخی درصدد تأیید و تمجید اویند. حال حق با کیست؟؟

به نظر می رسد از آنجا که باطن افراد بر کسی جز خدا و اولیاء خاصه اش مکشوف نیست ، راهی نداریم جز توجه به ظاهر و حکم به ظاهر نمودن. بر اساس آثاری هم که از ایشان به دست ما رسیده و منبعی برای قضاوت قرار می گیرد هم اصل بر این است که شاعر و نویسنده در بیان واقع بوده و مجاز گویی نداشته است ، و در این راه برخی مطالعات تاریخی هم مفید خواهد بود.

مولوی شخصیتی است که تاریخ و کتبش او را از اهل تسنن بر شمرده است و کتاب مثنوی و غزلیات شمس را از او می دانند و همچنین بر اساس شواهد و قرائن ایشان در عصر خویش از بزرگان عرفا به شمار می رفته اند به گونه ای که عرفای بعد او از اشعار عرفانی و اخلاقی و پند و اندرزش به عنوان مؤیداتی در نوشتار خویش بهره می گرفته اند .

 حال اگر برخی درتلاشند که برخلاف ظاهر این واقعه مکتوب تاریخی را تأویل کنند یا ماجرا را به شکل دیگری جلوه دهند باید عرض شود که این عملی خلاف ظاهر است (ممکن است مطابق واقع باشد) و مبنا در چنین قضاوت هایی ظاهر افراد و رویدادها می باشد.در طول تاریخ عده ای از علمای شیعی بر آن بوده اند که مولوی را شیعه بدانند و برخی از اشعار او در مدح خفا را در مقام تقیه می دانستند ، که البته مطلب درستی نیست و عده ی زیادی هم درصدد تکفیر او برآمدند و اشعار او را گمراه کننده و باعث ضلالت می دانستند که صد البته این هم مطلب خلاف واقعی است .

 برمبنای تفکر شیعی ، ما در برخورد با اقوال و اندیشه ها ابتداءً و بالذات به سراغ گوینده و قائل نمی رویم بلکه خود کلام و اندیشه در مرحله اول اهمیت دارد . در قرآن کریم و کلام ائمه اطهار هم بارها شاهد این سخن بوده ایم. فی ای حالٍ در مورد اشعار مولوی هم همین کار را باید انجام داد ، اشعار مولوی مانند تمامی انسانها غیر معصوم بدون لغزش و خطا نیست اما این به معنای بی محتوا بودن آنها نمی باشد , بسیاری از اشعار مثنوی و غزلیات او حاوی نکات عمیق عرفانی و اخلاقی است که دوری گزیدن از آن در حقیقت فرار و محروم سازی از کمالی به حساب می آید .

در جهان اسلام شخصیت های ارزنده و والایی هستند که هم مذهب ما به شمار نمی روند اما خدمات فراوانی هم به جامعه علمی مسلمانان کرده اند ، اشخاصی از قبیل فخر رازی ، قطب الدین رازی، غزالی (صاحب احیاء العلوم که مرحوم فیض کاشانی بر ان شرح زده آند ) ابن سینا ، مولوی ، ابن عربی ، رازی ، سعدی و... تماماً مذهبی غیر از مذهب حقه داشته اند اما سرمایه های ملی و اسلامی به شمار می روند.از طرف دیگر کوشش برای شیعه نشان دادن این اشخاص هم علاوه بر اینکه ثمره ای ندارد شاید بی انصافانه هم باشد ، زیرا مذهب تشیع با داشتن چهارده نور نیّــر که به عنوان عَلَم و پرچم همچون خورشید در عالم می درخشند دیگر بی نیاز از غیر می باشد .

در مورد قضاوت علمای جهان اسلام در مورد اینگونه شخصیت ها با توجه به پراکنده گویی ایشان هم نمی توان معیاری برای مطلب یافت زیرا در طول تاریخ علما با هم بر سر برخی از مسائل که امروزه از بدیهیات به حساب می آیند با هم اختلاف داشته اند ، مانند اختلاف اساسی شیخ مفید (ره) با مرحوم شیخ صدوق و یا اختلاف و نظریه عجیب مرحوم صاحب جواهر در مورد علم و عصمت ائمه اطهار ( البته ایشان بعدها نظر خود را اصلاح کرده اند) و ... پس استناد به گفته ایشان به عنوان حجت قطعی صحیح نیست.

همین نکته در مورد سایر عرفا و بزرگان از اولیاء الهی همانند و حلاج و بایزید و ... هم صادق است.

پس لازم است که همگی تلاش کنیم که در مورد قضاوت هایمان در مورد این گونه شخصیت ها جانب احتیاط را رعایت کنیم و خدای ناکرده برخی از اولیای الهی را ندانسته مورد لعن و نفرین قرار ندهیم و این احتمال را همیشه بدهیم که ممکن است حقیقت غیر از ظاهر باشد ولی ما حکم به ظاهر می کنیم ولی ممکن است واقع چیز دیگر باشد .

 چه بسا امر مشهوری که خلاف ظاهر باشد و بدانیم که خداوند نسبت به اولیائش غیور است.نکته آخر و مهم اینکه بحث از شیعه و سنی بودن یا مومن و کافر بودن و ... ارتباط بسیار ضعیفی با مسائل معرفتی دارد و پرداختن به آن سبب بازماندن از مسائل مهم تر می شود.موفق باشید...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.