• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 25845)
دوشنبه 13/7/1388 - 15:37 -0 تشکر 156397
صندلی داغ گویایی خاموش...

و خدا هست

سلام

 

قبل از هر چیز بابت فاصله ای که بین دو صندلی افتاد عذر میخوام.

صندلی داغ جدید رو اینبار با کاربر خوب و نسبتا فعال! انجمن " گویای خاموش " عزیز پی میگیریم. 

دوستان محبت کنند برای سوال پرسیدن حتما قوانین انجمن رو در نظر داشته باشند و توصیه میشه حتما سند معرف انجمن رو مطالعه کنند. ( یاد آقای مکلارن بخیر...)

توضیح دیگه ای رو لازم نمیبینیم و فقط میگم پیش به سوی سوزاندن... اونقدر بسوزونید تا به حرف بیاد خاموش ه انجمن ها 

 

برقرار باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
سه شنبه 14/7/1388 - 4:10 - 0 تشکر 156523

به نام خدا

سلام مجدد

این اسامی الآن یهو یادم اومدن! گفتم از خجالتشون دربیام!!

خداییش من دیگه آخرشم!! خودم برای خودم چاه می کنم!!

:D

اما نمی شه که اسم دوستان خوووووبم رو جا بندازم!

tarane21

آخیییی... چه نسبت های بامزه ای به من می ده! قدیم ها که مشاور اعظم بودم! اخیراً هم شدم استاد!!  :D

یه دختر خیلی خوب که ظاهر آرومی داره اما انگار خیلی هم شیطون تشریف دارن!

به نظر می یاد ایمان قوی و قلب مطمئنی هم داشته باشه.

خیلی دوستش دارم.

حالت خوبه

 my dear client?!!! :D

botanist

حاج خانوم باتنیست عزییییییییز!

جانشین جدید انجمن ریحانه های آفرینش!

کاربر فعال انجمن انگلیسی!

کاربر مشهدی خوب که امیدوارم هر وقت می ره حرم یاد این گویای خاموش هم باشه و سلام من رو هم به آقا امام رضا (ع) برسونه..

باشه خانومی؟!

endless_road

همشهری خوبم، دوست گلم، هم رشته ای خودم!

خیلی مهربون و آروم و متین!

همون یه باری که دیدمش کلی از خودم خجالت کشیدم!! آخه من با این که خودم هم آدم آرومی هستم، اما حس کردم پیش اون یه کم سبک می باشم!! این قدر که این دختر سنگین و موقره.

موفق باشی دوست خوبم.

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 4:19 - 0 تشکر 156524

به نام خدا

سلامی چند باره!

خوب آنشرلی جان!

همون طوری که امر فرمودی سعی کردم خیلی کامل و جامع به این قسمت پاسخ بدم!

گفته بودی:

میخوام بترکونی تو این قسمت ها... همه خوششون بیاد ها.

خوب نهایت تلاشم رو در ترکوندن انجام دادم!

هیچی هم که نترکیده باشه، کله ی مبارک بنده و انگشت های عزیز و مچ نازنینم ترکیدند دیگه!

:D

:D

امیدوارم دوستان هم خوششون اومده باشه و راضی باشن.

خوب، صبح شد دیگه! کم کم برم بخوابم!

الآن اگر شقایق صحرایی این پست رو بخونه کلی دعوام می کنه که چرا تا این وقت بیدار موندم!

:D

دوست داشتم پاسخ دوستان رو هم الآن بدم، اما می ذارمشون برای فردا تا سر صبر و دقیق تر بتونم جواب بدم. الآن که در حال چرت زدنم!

موفق باشید

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 10:38 - 0 تشکر 156555

فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ

من دیروز

گوشیم بمباران شد

همه پیام دادن

گویا رو بسوزونین!

گویا همه  خیلی دلشون از دستت پر بوده هااااا

( اندکی  اغراق داشت)

 گویا جان 

نشستنت بر روی صندلی جیز رو

چیز میگم.....تبریک میگم

امیدوارم اینجا خودت رو بشناسی!

البته عمدتا وقتی همه روی این صندلی خودشون رو شناختن!

از خودشون و انجمن فراری شدن

خدایی نکرده اینطوری نشی ها!

خب همش مزاح داشت

الان سوال نمیپرسم

حیفه! اولشه ! هنوز انرژی داری!

میذارم وسط ها و اخراش میام!

من پر انرژی تو بی انرژی!

راستی من همه ی اون فرضیه هایی که در کامنت وبلاگم مطرح  دادی !

رد میکنم!

به تنها موردی که نپرداخته ام طی روزهای گذشته ! همون یکی بوده

مسابقه ضریح آفتاب

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

سه شنبه 14/7/1388 - 11:17 - 0 تشکر 156562

به نام خدا 

جناب MCLAREN گرامی

به نام خدای مهربون

به نامش...


الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار

الهی به امید تو... آخر و عاقبت مارو به خیر کن با سؤالات جناب مک لارن!


سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

سلام


به ببین چه خبره اینجا
گویا سوزون راه انداختن!!!
از این ورا داشتم رد می‌شدم که دیدم بوی خوش آشنایی چیزه یعنی صندلی داغ (داغت نبینُم) بلند شده!!
پیش خودم گفتم حیفه تو این مراسم سنتی انجمن شرکت نکنم
پس پیش به سوی سوزوندن!!!

خوش آمدید، منزل خودتونه این جا.

با چه اشتیاقی هم اومده برای سوزوندن! انگار نه انگار که از دوستان قدیم هستیم!


1) زندگی یعنی چی؟

زندگی یعنی این که علاوه بر خورد و خوراک و خواب، واقعاً وجود داشته باشیم و به درد خودمون و خلق خدا بخوریم... همین به درد خود و دیگرون خوردن دیگه شامل همه چیز می شه، مگه نه؟!

فعلاً همین به ذهنم رسید.


2) چرا ما آدما برای زندگی روزمره‌مون می‌جنگیم و تلاش می‌کنیم؟

اگه تلاش نکنیم چی کنیم؟! خوب وقتی یه هدفی داری باید براش سعی کنی دیگه. وگرنه اگه بذاریم به حساب هرچه پیش آید خوش آید، خوب پوچی می یاد سراغمون.

البته اگر منظورتون تلاش بیش ار حد و افراطی ه مه گریبان بعضی هارو می گیره و آدم رو از آدمیت میندازه، خوب اون که معلومه به خاطر حرص زیاد و زیاده طلبی ه که خب نباید باشه.


3) چی میشه که اینجوری میشه؟

اصولاً اون جوری می شه که این جوری می شه.

گاهی اوقات هم این جوری می شه که اون جوری می شه.

در کل بستگی داره از کدوم زاویه بهش نگاه کنیم. در نهایت هم مهم اینه که بلاخره اون جوری بشه!


4) میگن دنیا دوروزه!! ای یعنی چه؟

یعنی خیلی نباید کارها رو سخت گرفت، ارزشش رو نداره.

اما اگر از منظر حدیث امام علی (ع) بهش نگاه کنیم، اون وقت یعنی:

متن حدیث یادم نیست درست، اما این مضمونشه که دنیا دو روزه، یه روز بر وفق مرادته و یه روز نه. اون روزی که بر وفق مرادته فعته مغرور نشو و اون روزی که نیست مأیوس نشو.

شرمنده هرکار کردم متن دقیق حدیث یادم نیومد.


5) تعریف تخصصی از نظر گویا؟

یعنی این که به طور اصولی و طبق قواعد و قوانین یه موضوع یا یه رشته، به اون موضوع یا رشته بپردازیم.


6) یه خاطره از دوران ثبت مطالب چند سال پیش (منم تو خاطره‌ باشم که عالی میشه (:)

به قول معروف اون وقت که همش خاطره بود و اینا!  :D

اما خب، کل کل های حاشیه ی بازی آبی و قرمز خیلی جالب بود!! مطالبی می زدید بسیار طرفدارانه از پرسپولیس (این عبارت قرمز اسیدی تون که همیشه با فونت بزرگ نوشته می ش!) و بعد هم که کری خونی از دو طرف! یادمه خیلی باهاتون کل کل می کردم! اتفاقاً روز جمعه هم به یادتون افتاده بودم!

آهان یادمه اون سالی که استقلال قرمان شد، اون دفعه ی اول رو می گم، آخه ماشاالله قهرمانی استقلال که کم نیوده!! خلاصه من چند تا مطلب با فونت آبی و بزرگ زدم و کلی تبریک و اینا! بعد هر کی می خوند نظر می ذاشت که مگه گویا به این جدیت هم اهل فوتباله؟!! اصلاً بهت نمی یاد و این حرفا!!

:D


7) چی شد که دوباره به تبیان برگشتی؟(خداییش‌ها) منظورم همون موقع بود که از ثبت مطالب رفتی و یه مدت نبودی.

اون وقت که ثبت مطلب به سایت جدید منتقل شد، این قدر همه چیز به هم ریخت که منم مثل خیلی ها دیگه رغبت نکردم بیام. درسام هم زیاد شده بود. یه مدت بودم اما کم، بعد دیگه نبودم تا تابستون 86 که برگشتم ثبت مطلب. بعد هم اون جا به تشویق شقایق صحرایی اومدم برسا. بعد از انحلال(!) برسا، دوباره درسام زیاد شد و نبودم تاااااا تابستان 87، که باز برگشتم ثبت مطلب، و این بار به دعوت آنشرلی که اون وقت زیاد نمی شناختمش اومدم انجمن ها و موندگار شدم.


8) با شنیدن کلمه تبیان اولین چیز و موضوعی که میاد تو ذهنت چیه؟

صمیمیتی که بین اعضاش هست.. دوستان خوب.. و چیزها و تجربه های زیادی که یاد گرفتم.


9) چقدر به خودت می‌رسی و برای خودت وقت صرف می‌کنی؟

معمولاً سعی می کنم حواسم از خودم پرت نشه، اما گاهیم یه مدت می گذره و می بینم که توی اون بازه ی زمانی به معنای واقعی کاری برای خودم نکردم. نمی دونم، بستگی به وقت و زمانش داره و حالی که توی اون بازه ی زمانی داشته باشم.


10) تو کدوم هستی: گذشته ، حال، آینده؟

متأسفانه زیاد توی گذشته و خاطرات خوبش و گاهی بدش سیر می کنم. این اخلاق بدمه، که گاهی باعث می شه یه کم از حالم جا بمونم.. اما خوب، به حال و آینده م هم کم بها نمی دم. در کل سعی می کنم از زمان خیلی هم جا نمونم.


11) به نظرت تو کدوم باشی بهتره؟

من باید حالی باشم که با تجربه از گذشته به آینده ش نگاه می کنه.


12) از دوستای قدیم ثبت مطالبی که خیلی دوس داری ازشون نام ببری چند تا نام ببر و یه خاطره ازشون بگو و البته یکی از خصوصیت‌های خوبشون رو بگو که به خاطرش باهاشون دوست شدی؟

الآن از خیلی ها بی خبرم. اما خب...

ره توشه ی دیدار؛ خاطره که نمی دونم، چیز خاصی یادم نیست. خصوصیت: خیلی جدی و موقر و مهربون ه.

شقایق صحرایی؛ اون خاطره ی کپی رایت و اینا توی برسا!! هاهاها نمی تونم بگم شرمنده! :D ولی یادمه که زمون ثبت مطلب من دو کلوم فرانسه یاد گرفته بودم، تو نظرات بعضی مطالبش که به فرانسه بودن براش tres bien می نوشتم! کلاً بیش از این هم وسعم نمی رسید بنویسم!! خصوصیت: اعتماد به نفس خیلی زیاد در عین تواضع! مهربون و سرزنده.

دیگه... ارمغان الهی، نیلوفر8، مجنونu، خود شما، آقا حامد...

بخوام اسم بنویسم که زیاد می شه! فعلاً همینا بسه  :)


13) چی میشه که اونجوری میشه؟

بالا که عرض کردم، بستگی به زاویه ی دیدتون داره!

حالا بالاخره اکه اینجوری نشد باید سعی کرد که لا اقل اونجوری بشه!


14) چقدر جنبه داری؟ تا حالا شده به اسم اینکه جنبت زیاد اعصابتو خورد کنن؟

جنبه م خوبه، اما این قدر خیلی از اطرافیان بی جنبه بازی درمی یارن که آدم گاهی به خودش شک می کنه! یعنی یه جورایی مارو هم حساس می کنن! بهتر بگم: اگه با آدم بی جنبه ای طرف نباشم، می شه روی جنبه ی منم حساب زیادی کرد.

در اون مورد هم چیز خاصی یادم نمی یاد.


15) گفتم اعصاب!! ببینم چقدر به این جمله که هر کی از راه میرسه فرتی میگه اعصابم خورد شد و اینا اعتقاد داری؟

عقیده ی خاصی ندارم. فقط کسی که این طوره معلومه که واقعاض اعصاب نداره که این قدر زود بی حوصله می شه دیگه.

شایدم داره ادا در می یاره که اون موضوعی دیگه ست.


16) نظرت در مورد مک‌لارن84 و مکلارن88 چیه؟ اصن فرقی میبینی بینشون؟ از هر کدوم دو تا شاخصه خوب و بدش رو بگو؟ با کدومش بیشتر راحت‌تر بودی؟

من فقط مک لارن تبیان رو می شناسم!! افتخار آشنایی با اونای دیگه رو ندارم!

اما گاهی توی اخبار ورزشی که اسماشون رو می شنوم یاد مک لارن تبیان میفتم!


17) رابطه مجازی رو چقدر قبول داری؟ اینکه دوستی‌های مجازی به وجود میاد رو چقدر قبول داری که پایدار می‌مونن؟ (حالا صرفا منظورم پسر با پسر و دختر با دختر هستش)

باید طرفت رو بشناسی.

من که روابط مجازیم محدود به تبیان هستن و خب این جا یه ذره محیط از جاهای دیگه بهتره. از بین همینا هم همیشه اول طرفم رو شناختم و بعد رابطه برقرار کردم. و با بعضی ها هم که الآن رابطه ی خیلی خوب و صمیمانه ای دارم. و هیچ وقت هم پشیمون نشدم که هیچ، خوشحال هم هستم، چون دقت کردم..

کلاً باید خیلی دقت کرد تا در وهله ی اول ضربه نخورد و بعد هم ان شاء الله که پایدار بشه اون راطه.

اما واقعاً باید با چشم باز حرکت کرد.


18) به نظرت تو انجمن‌ها چقدر باید حرمت‌ها رو نگه داشت؟ اصن وجودش نیاز هست؟

به همون اندازه نیاز به تنفس داریم به همون اندازه هم حفظ حرمت ها مهم ه!

اصلاض باید حرمت ها رو حفظ کرد تا بشه این جا نفس کشید و باقی موند.

اما حفظ حرمت ها منظور عصا قورت داده بودن نیستا، می شه با لحنی صمیمی اون جوری بود که باید و شاید.


19) چی شد که اسمتو گویای خاموش گذاشتی؟

توی تاپیک تحلیل شناسه و آواتار توضیح کامل دادم که الآن چون تاپیک ادغام شده پیدا کردنش سخته، اما خب، من اولا که عاشق پارادوکس هستم.

و شخصیت خودم هم این پارادوکس گویای خاموش رو درش داره! یعنی در عین این که خیییییلی حرف برای گفتن دارم، اما معمولاً خیلی حرف نمی زنم، حالا گاهی فقط به خاطر خصلت آروم بودنمه، گاهیم واقعاً حس می کنم یه حرفایی اگه زده نشن بهتره چون اگه زده بشن ارزششون رو از دست می دن. گاهیم حس می کنم گفتن یه حرفایی فایده نداره اصلاً.

خلاصه این که خودم حرف زیاد توی دلم دارم که همه ش رو بیان نمی کنم، که این می شه گویای خاموش. این اسم بی اندازه شبیه به خودمه.

20) یه خاطره شیرین از زندگیت؟

الآن جداً حضور ذهن ندارم!

ولی خب چند سفر اخیری که به مشهد داشتم معمولاً بی اندازه روحم رو نوازش داده.

اما این که بخوام خاطره ای از بیست و خورده ای سال بگم...


21) چرا بروبچز اهواز این‌قدر قدرت خیال‌پردازیشون قویه؟

اصولاً خوزستانی ها یه روحیات خاصی دارن. حالا خیال پردازی رو نمی دونم چی بگم، اما (تعریف از خود نباشه، من که این طوری نیستم!) اما یه مرام خاصی توی رفتارشونه که خیلی گرم می گیرن با آدم، حالا این وسط شاید حرف هایی هم زدن که شما به قوه ی خیال پردازی شون پی بردید!

در کل می دونم چی می گید اما نمی تونم بیانش کنم!


22) می‌دونستی دوره آموزشی و دوره کد با بروبچز اهوازی هم کلاس چیزه ینی هم خدمتی بودم؟ انصافا آدم‌های جالب و بانمکی بودن.

نه نمی دونستم؛ خوبی از خودتونه.


23) کوپن این پستم تموم شد برا همین آخرین سوالمه: چقدر به خدا توکل می‌کنی و اگه توکل کردی آیا به توکلت اعتقاد داشتی؟؟

تازه سه تا هم فراتر از کوپن تون رفتید!! :D

فقط اینو بگم که اگه توکل به خدا نداشتم نمی دونم الآن کجا بودم...

شاید توی همین جمله میزان اعتقادم رو هم فهمیده باشید.


همین دیگه
ما بریم دنبال خدمت کردنمون به این مملکت
مراقب خودتون باشید

موفق باشید جناب مک لارن، دوست خوب و قدیمی.

یه چیز برام خیلی جالب ه.

خب، من در نظر داشتم که بعد از هر پست به فرد سوال کننده هدیه ای بدم از جنس حدیث. و حالا دیدم اتفاقاً حدیثی که برای شما کنار گذاشته بودم هم در رابطه با توکل ه! جالبه، صحبت شما هم با همین موضوع تموم شد!

اینم هدیه ی شما:

هر كس به خدا توكل كند، دشواری‏ها براى او آسان می ‏شود و اسباب برایش فراهم می ‏گردد. امام علی (ع)

ببخشید این تبیان گاهی فونت رو می ریزه به هم!

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 11:28 - 0 تشکر 156564

به نام خدا

پنجره ی خیال مهربون

سلااااااام

علیک سلاااااااام

به به...ببین صندلی داغ کیه....گویاجان،قراره واسه دومین باربسوزی؟؟

اونبارکه توی ادبیات بهت رحم کردیم...گناه داشتی آخه...منم حساس..

قربون دختر دل رحم و حساس برم من! کلاً حالا هم می تونی نسوزونی و فقط بیای اینجا برای دلگرمی دادن به من!

به هر حال همیشه دیدنت خییییلی خوشحالم می کنه، حالا اگه بسوزونی هم خب، هر چه از دوست می رسد نیکوست!

میام بازم..منتظرم باش...یوهاهاهاها

خوشحال می شم! یوهوهوهوهو!  :D

یا حق

یا حق...

هدیه ی من به تو دوست خوبم:

به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان. امام کاظم (ع)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 11:38 - 0 تشکر 156566

به نام خدا

rosesurati عزیییییزم

به نام هستی هستا

به نام خدای مهربون

سلاااااااااااااااااام

علیک سلاااااااام

آنشرلییییییی پس من کوشم؟آرسو کو؟جعفر کو؟!

اسم ها به لیست اضافه شد. ضمن این که اسم آرسو تحت عنوان عشق آبی قبلاً موجود بود.

چه چهره ی آشنایی نشسته رو این صندلیییییییی گویاااااااااا تویییییییییی دختر؟؟؟

آره خودمم! خوب نگاه کن مطمئن شی! شدی؟! :D

چرا هیچی نمیگی پس؟

چی بگم؟! در خدمتیم!

خیال کردی که نگی نمیسوزونمت دیگه:)

سر فرصت می رسم خدمتت!

نه بابا می دونستم بالاخره می فهمی و به خدمتم می رسی!

فعلا...

:)

هدیه ی من به تو دوست گلم:

هیچ كس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى ‏شود و جز با معصیت خدا بدبخت نمى ‏گردد.

امام علی (ع)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 11:45 - 0 تشکر 156568

به نام خدا

saba12345 عزیز

به نام خدا

به نامش...

سلام

علیک سلام

آخههههههههههههه چراااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چرا اسم من نیست آخه ؟؟

حداقل گویا جون نظرتو در مورد من بگیا باشههههههههه

اطاعت امر شد!

:)

بعدن می یام برا سوالات

خوشحال می شم از دیدارت

هدیه ی من به پاس حضورتون:

هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم بگوید، خداوند به فرشتگان مى‏گوید: به تعداد نفس‏هایش تا صبح برایش حسنه بنویسید.

پیامبر اکرم (ص)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 11:57 - 0 تشکر 156572

به نام خدا

سلام

و اینبار گویای خاموش !! <== یه دنیا حرف داره این شکلک

فکر کردین متوجه نشدم ازم کلی تعریف کردید تا کوتاه بیام؟؟ هیچ راهی وجود نداره، دیگه دیر شده، الان حال شما مثل کسی ه که افتاده وسط جزیره آدم خووور ها

برای شروع چند تا سوال آسون می پرسم.موافقید؟

1. اول با یه بیت شعر حال خودتونو بگید.

2. حرف شعر شد، بگید به چه شاعری علاقه دارید و چرا؟

3. یه شعر که خیلی دوست دارید

4. گویای خاموش هستم...

اهل دیاری کهن به قدمت تمدّن ایران زمین، خطه ای که گرمای عشق را می توان در لحظه لحظه ی روزهای تب دار تابستانش حس کرد؛ از سرزمین لاله های عاشق و نخل های بی سر، میزبان کارون پیچ در پیچ، خوزستان خونگرم، اهواز...

این چند جمله از خودتون بود؟ خیلی خیلی قشنگ گفتید.

می تونید خودتونو به اینگیلیسی هم خیلی کوتاه معرفی کنید؟ 

5.

ای داده بنان گوهر ایمانی را         داده بجوی قلب یکی کانی را

نمرود چو دل را به خلیلی نسپرد        بسپرد به پشه لاجرم جانی را

-------------

کودکی کاو ز پند و وعظ گریخت                گر بچاه است دم مزن که چراست

رسم آزادگان چه میدانند                      تیره بختی که پای بند هوی ست

خویش را دردمند آز مکن                      که نه هر درد را امید دواست

عزت از نفس دون مجو ،پروین                 کاین سیه رای، گمره و رسواست

یه توضیح کوچیک همرا با نام شاعر هر شعر.

6. جمله ای زیبا به زبان انگلیسی

7. نظرتون راجع به همسایه هایی که صدای باس ظبطشونو زیاد می کنند چیه؟ اصلا چرا بعضی ها عشق باس هستن و چرا همراه ش آهنگ نمیذارن؟  بوم بوم بوم بوم یا دوپس دوپس دوپس به تنهایی زیباست؟ سوالهام از قفس پریدن

8. در دوران تحصیل چند واحد افتادید؟ ;) کمترین نمره ای که تو دانشگاه و مدرسه گرفتید چند بود؟ با تقلب موافقید؟ تقلب کرن بد تره یا تقلب گرفتن؟

9. برای شاد بودن به چیزهایی احتیاج داریم؟

واقعا سوالام پرید.فعلا یکم استراحت کنید تا بعد ببینم چیکار می تونم براتون بکنم

راستی قضیه جارو چیه؟مثلا من نمیدونم :)

اگه به سوالی دوست نداشتید جواب بدین مشکلی نیست.چه این سوال ها و چه سوال های بعدیم.

خدا قوت

تا بعد

 

  «همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده می شوند، پس برای شادابی دل ها، سخنان زیبای حکمت آمیز را بجویید»

 

حکمت91.نهج البلاغه.امام علی (ع)

 

 

اگر در این روزگار مُردم، بگویید به او بگویند:

*مادرانه ها*

سه شنبه 14/7/1388 - 12:4 - 0 تشکر 156574

به نام خدا

جناب hosseintahoori گرامی

سلام سلام سلام

علیک سلام علیک سلام علیک سلام

ای خدا ای فلک ای زمین

ای خدا ای فلک ای طبیعت! درستش اینه!

پس اسم من کووووو انشرلییییییییییییییییییییییییییییییی

خوبه خودم گفتم حالا اسم منو غیب می کنید

بزار داش سعیدم برسه می دونم  چکار کنم

گویا پس من و تو اون لیست اضافه کن

اسم اضافه شد! تو رو خدا شورش راه نندازید! بابا تازه اول صندلیم ه!

سوالات

و پاسخ ها!

چقدر به مقدسات اهمیت می دهید منظور از مقدسات نماز و روزه و ....

خیلی زیاد... برام اصل هستن و بقیه ی چیزها زیر اون ها قرار می گیرن...

چه کسی در انجمن تو رو اذیت کرده و از دستش ناراحت شدی

مورد خاصی یادم نمی یاد. معمولاً فراموش می کنم.

چند تا از ماهی قرمزها تنگ را خفه کردی

هیچ کدوم! دلتون می یاد؟!!

اگه رئیس جمهور بشی چکار می کردی

اول از همه خودم فیتیله ی صداقتم رو می اوردم بالا!! بعد برای دروغگویی بقیه ی سیاستمداران هم یه مجازات دردناک می ذاشتم!!

اگه این موضوع حل بشه تمااااام مسائل، حتی اجتماعی و اقتصادی و... همه حل می شه!

اما چون ظاهراً این صداقت ه کلاً معناش خیلی کم رنگ ه توی سیاست و این حرفا کلاً یه کم زیادی آرمانی ه، در نتیجه بنده سیاستمدار نخواهم شد! شک نکنید!

دوست داری کی مدیر انجمن ها بشه

عقیده ی خاصی ندارم. خانم احمدی خیلی خوب بودن، گرچه خودم رابطه ی خاصی باهاشون نداشتم.

حالا که نیستن عقیده ی خاصی ندارم.

چرا امریکا به هیروشیما بمب اتمی انداخت

شاید می خواست بگه زورم زیاده و هرکاری بخوام می تونم بکنم...

قدرت طلبی... نامردی در حد اعلاش!

جنگ جهانی اول بین کدوم کشورها بود و در این جنگ چند نفر نظامی کشته شدند و امار کشته شدگان کودک و مردم عادی چند نفر بودند

اون وقت که من سن زیادی نداشتم، به همین خاطر چیزی از آمار یادم نمی یاد!!! (خداییش کدوم خانوم این قدر راحت سنش رو توی بیوگرافیش هوار می زنه و بعدم این طوری خودش رو پیر جلوه می ده!! من نمونه ی نادری هستم!)

چرا نوجوانان کمتر به بزرگترها احترام می زارند

شاید تربیت ها این دوره زمونه ایراد پیدا کرده باشه...

وقتی از همون اول فرزند سالاری ه در حد افراطی، همین می شه دیگه!

توجه به بچه خیلی خوبه، لازمه، واجبه، اما لوس کردن یه چیز دیگه ست که نباید باشه. باید مرز این دو رو شناخت و رعایت کرد.

اما واقعاً هنوز هم جاهایی که تربیت صحیح بوده، حرمت ها هم حفظ می شه.

یکی از ایرادات فضاپیما دیسکاوری چی بود

نمی دونم، با من در میون نذاشتن!

چرا زنبور برای دفاع از خودش نیش می زنه و گاز نمی گیره

چون دندون نداره! وگرنه قطعاً گاز هم می گرفت!

حالا این سوالات و جواب بده دوباره برمی گردم

لطف می کنید.

الان می گن پارتی بازی می کنه سوالات اسان ازش می پرسه

شما پسرخاله ی بنده هستید؟! نه دیگه نیستید، پس کسی حرف از پارتی بازی هم نمی زنه!  :D

دلتان شاد و لبتان خندان

شما نیز...

هدیه ی من به شما به پاس حضورتون:

هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختی‏ها و گرفتاری‏ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آسایش، دعا بسیار كند..

پیامبر اکرم (ص)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

سه شنبه 14/7/1388 - 12:36 - 0 تشکر 156578

سلام

مگه صفحه های تبیان هم تم عوض میكنه؟؟

صفحه ی 2 صندلی داغت رو كه بازكردم...

پشت زمینه اش پرعكسه آواتارگویای خاموشه....دقیقادهنم به اندازه ی نیم متر(باكمی اغراق)بازشدازتعجب..

یا حق

دعا میكنم كه خداازتو بگیرد،هرآنچه كه خداراازتو گرفت...دكترعلی شریعتی

    

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.