الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار
الهی به امید تو... آخر و عاقبت مارو به خیر کن با سؤالات جناب مک لارن!
سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت
سلام
به ببین چه خبره اینجا
گویا سوزون راه انداختن!!!
از این ورا داشتم رد میشدم که دیدم بوی خوش آشنایی چیزه یعنی صندلی داغ (داغت نبینُم) بلند شده!!
پیش خودم گفتم حیفه تو این مراسم سنتی انجمن شرکت نکنم
پس پیش به سوی سوزوندن!!!
خوش آمدید، منزل خودتونه این جا.
با چه اشتیاقی هم اومده برای سوزوندن! انگار نه انگار که از دوستان قدیم هستیم!
1) زندگی یعنی چی؟
زندگی یعنی این که علاوه بر خورد و خوراک و خواب، واقعاً وجود داشته باشیم و به درد خودمون و خلق خدا بخوریم... همین به درد خود و دیگرون خوردن دیگه شامل همه چیز می شه، مگه نه؟!
فعلاً همین به ذهنم رسید.
2) چرا ما آدما برای زندگی روزمرهمون میجنگیم و تلاش میکنیم؟
اگه تلاش نکنیم چی کنیم؟! خوب وقتی یه هدفی داری باید براش سعی کنی دیگه. وگرنه اگه بذاریم به حساب هرچه پیش آید خوش آید، خوب پوچی می یاد سراغمون.
البته اگر منظورتون تلاش بیش ار حد و افراطی ه مه گریبان بعضی هارو می گیره و آدم رو از آدمیت میندازه، خوب اون که معلومه به خاطر حرص زیاد و زیاده طلبی ه که خب نباید باشه.
3) چی میشه که اینجوری میشه؟
اصولاً اون جوری می شه که این جوری می شه.
گاهی اوقات هم این جوری می شه که اون جوری می شه.
در کل بستگی داره از کدوم زاویه بهش نگاه کنیم. در نهایت هم مهم اینه که بلاخره اون جوری بشه!
4) میگن دنیا دوروزه!! ای یعنی چه؟
یعنی خیلی نباید کارها رو سخت گرفت، ارزشش رو نداره.
اما اگر از منظر حدیث امام علی (ع) بهش نگاه کنیم، اون وقت یعنی:
متن حدیث یادم نیست درست، اما این مضمونشه که دنیا دو روزه، یه روز بر وفق مرادته و یه روز نه. اون روزی که بر وفق مرادته فعته مغرور نشو و اون روزی که نیست مأیوس نشو.
شرمنده هرکار کردم متن دقیق حدیث یادم نیومد.
5) تعریف تخصصی از نظر گویا؟
یعنی این که به طور اصولی و طبق قواعد و قوانین یه موضوع یا یه رشته، به اون موضوع یا رشته بپردازیم.
6) یه خاطره از دوران ثبت مطالب چند سال پیش (منم تو خاطره باشم که عالی میشه (:)
به قول معروف اون وقت که همش خاطره بود و اینا! :D
اما خب، کل کل های حاشیه ی بازی آبی و قرمز خیلی جالب بود!! مطالبی می زدید بسیار طرفدارانه از پرسپولیس (این عبارت قرمز اسیدی تون که همیشه با فونت بزرگ نوشته می ش!) و بعد هم که کری خونی از دو طرف! یادمه خیلی باهاتون کل کل می کردم! اتفاقاً روز جمعه هم به یادتون افتاده بودم!
آهان یادمه اون سالی که استقلال قرمان شد، اون دفعه ی اول رو می گم، آخه ماشاالله قهرمانی استقلال که کم نیوده!! خلاصه من چند تا مطلب با فونت آبی و بزرگ زدم و کلی تبریک و اینا! بعد هر کی می خوند نظر می ذاشت که مگه گویا به این جدیت هم اهل فوتباله؟!! اصلاً بهت نمی یاد و این حرفا!!
:D
7) چی شد که دوباره به تبیان برگشتی؟(خداییشها) منظورم همون موقع بود که از ثبت مطالب رفتی و یه مدت نبودی.
اون وقت که ثبت مطلب به سایت جدید منتقل شد، این قدر همه چیز به هم ریخت که منم مثل خیلی ها دیگه رغبت نکردم بیام. درسام هم زیاد شده بود. یه مدت بودم اما کم، بعد دیگه نبودم تا تابستون 86 که برگشتم ثبت مطلب. بعد هم اون جا به تشویق شقایق صحرایی اومدم برسا. بعد از انحلال(!) برسا، دوباره درسام زیاد شد و نبودم تاااااا تابستان 87، که باز برگشتم ثبت مطلب، و این بار به دعوت آنشرلی که اون وقت زیاد نمی شناختمش اومدم انجمن ها و موندگار شدم.
8) با شنیدن کلمه تبیان اولین چیز و موضوعی که میاد تو ذهنت چیه؟
صمیمیتی که بین اعضاش هست.. دوستان خوب.. و چیزها و تجربه های زیادی که یاد گرفتم.
9) چقدر به خودت میرسی و برای خودت وقت صرف میکنی؟
معمولاً سعی می کنم حواسم از خودم پرت نشه، اما گاهیم یه مدت می گذره و می بینم که توی اون بازه ی زمانی به معنای واقعی کاری برای خودم نکردم. نمی دونم، بستگی به وقت و زمانش داره و حالی که توی اون بازه ی زمانی داشته باشم.
10) تو کدوم هستی: گذشته ، حال، آینده؟
متأسفانه زیاد توی گذشته و خاطرات خوبش و گاهی بدش سیر می کنم. این اخلاق بدمه، که گاهی باعث می شه یه کم از حالم جا بمونم.. اما خوب، به حال و آینده م هم کم بها نمی دم. در کل سعی می کنم از زمان خیلی هم جا نمونم.
11) به نظرت تو کدوم باشی بهتره؟
من باید حالی باشم که با تجربه از گذشته به آینده ش نگاه می کنه.
12) از دوستای قدیم ثبت مطالبی که خیلی دوس داری ازشون نام ببری چند تا نام ببر و یه خاطره ازشون بگو و البته یکی از خصوصیتهای خوبشون رو بگو که به خاطرش باهاشون دوست شدی؟
الآن از خیلی ها بی خبرم. اما خب...
ره توشه ی دیدار؛ خاطره که نمی دونم، چیز خاصی یادم نیست. خصوصیت: خیلی جدی و موقر و مهربون ه.
شقایق صحرایی؛ اون خاطره ی کپی رایت و اینا توی برسا!! هاهاها نمی تونم بگم شرمنده! :D ولی یادمه که زمون ثبت مطلب من دو کلوم فرانسه یاد گرفته بودم، تو نظرات بعضی مطالبش که به فرانسه بودن براش tres bien می نوشتم! کلاً بیش از این هم وسعم نمی رسید بنویسم!! خصوصیت: اعتماد به نفس خیلی زیاد در عین تواضع! مهربون و سرزنده.
دیگه... ارمغان الهی، نیلوفر8، مجنونu، خود شما، آقا حامد...
بخوام اسم بنویسم که زیاد می شه! فعلاً همینا بسه :)
13) چی میشه که اونجوری میشه؟
بالا که عرض کردم، بستگی به زاویه ی دیدتون داره!
حالا بالاخره اکه اینجوری نشد باید سعی کرد که لا اقل اونجوری بشه!
14) چقدر جنبه داری؟ تا حالا شده به اسم اینکه جنبت زیاد اعصابتو خورد کنن؟
جنبه م خوبه، اما این قدر خیلی از اطرافیان بی جنبه بازی درمی یارن که آدم گاهی به خودش شک می کنه! یعنی یه جورایی مارو هم حساس می کنن! بهتر بگم: اگه با آدم بی جنبه ای طرف نباشم، می شه روی جنبه ی منم حساب زیادی کرد.
در اون مورد هم چیز خاصی یادم نمی یاد.
15) گفتم اعصاب!! ببینم چقدر به این جمله که هر کی از راه میرسه فرتی میگه اعصابم خورد شد و اینا اعتقاد داری؟
عقیده ی خاصی ندارم. فقط کسی که این طوره معلومه که واقعاض اعصاب نداره که این قدر زود بی حوصله می شه دیگه.
شایدم داره ادا در می یاره که اون موضوعی دیگه ست.
16) نظرت در مورد مکلارن84 و مکلارن88 چیه؟ اصن فرقی میبینی بینشون؟ از هر کدوم دو تا شاخصه خوب و بدش رو بگو؟ با کدومش بیشتر راحتتر بودی؟
من فقط مک لارن تبیان رو می شناسم!! افتخار آشنایی با اونای دیگه رو ندارم!
اما گاهی توی اخبار ورزشی که اسماشون رو می شنوم یاد مک لارن تبیان میفتم!
17) رابطه مجازی رو چقدر قبول داری؟ اینکه دوستیهای مجازی به وجود میاد رو چقدر قبول داری که پایدار میمونن؟ (حالا صرفا منظورم پسر با پسر و دختر با دختر هستش)
باید طرفت رو بشناسی.
من که روابط مجازیم محدود به تبیان هستن و خب این جا یه ذره محیط از جاهای دیگه بهتره. از بین همینا هم همیشه اول طرفم رو شناختم و بعد رابطه برقرار کردم. و با بعضی ها هم که الآن رابطه ی خیلی خوب و صمیمانه ای دارم. و هیچ وقت هم پشیمون نشدم که هیچ، خوشحال هم هستم، چون دقت کردم..
کلاً باید خیلی دقت کرد تا در وهله ی اول ضربه نخورد و بعد هم ان شاء الله که پایدار بشه اون راطه.
اما واقعاً باید با چشم باز حرکت کرد.
18) به نظرت تو انجمنها چقدر باید حرمتها رو نگه داشت؟ اصن وجودش نیاز هست؟
به همون اندازه نیاز به تنفس داریم به همون اندازه هم حفظ حرمت ها مهم ه!
اصلاض باید حرمت ها رو حفظ کرد تا بشه این جا نفس کشید و باقی موند.
اما حفظ حرمت ها منظور عصا قورت داده بودن نیستا، می شه با لحنی صمیمی اون جوری بود که باید و شاید.
19) چی شد که اسمتو گویای خاموش گذاشتی؟
توی تاپیک تحلیل شناسه و آواتار توضیح کامل دادم که الآن چون تاپیک ادغام شده پیدا کردنش سخته، اما خب، من اولا که عاشق پارادوکس هستم.
و شخصیت خودم هم این پارادوکس گویای خاموش رو درش داره! یعنی در عین این که خیییییلی حرف برای گفتن دارم، اما معمولاً خیلی حرف نمی زنم، حالا گاهی فقط به خاطر خصلت آروم بودنمه، گاهیم واقعاً حس می کنم یه حرفایی اگه زده نشن بهتره چون اگه زده بشن ارزششون رو از دست می دن. گاهیم حس می کنم گفتن یه حرفایی فایده نداره اصلاً.
خلاصه این که خودم حرف زیاد توی دلم دارم که همه ش رو بیان نمی کنم، که این می شه گویای خاموش. این اسم بی اندازه شبیه به خودمه.
20) یه خاطره شیرین از زندگیت؟
الآن جداً حضور ذهن ندارم!
ولی خب چند سفر اخیری که به مشهد داشتم معمولاً بی اندازه روحم رو نوازش داده.
اما این که بخوام خاطره ای از بیست و خورده ای سال بگم...
21) چرا بروبچز اهواز اینقدر قدرت خیالپردازیشون قویه؟
اصولاً خوزستانی ها یه روحیات خاصی دارن. حالا خیال پردازی رو نمی دونم چی بگم، اما (تعریف از خود نباشه، من که این طوری نیستم!) اما یه مرام خاصی توی رفتارشونه که خیلی گرم می گیرن با آدم، حالا این وسط شاید حرف هایی هم زدن که شما به قوه ی خیال پردازی شون پی بردید!
در کل می دونم چی می گید اما نمی تونم بیانش کنم!
22) میدونستی دوره آموزشی و دوره کد با بروبچز اهوازی هم کلاس چیزه ینی هم خدمتی بودم؟ انصافا آدمهای جالب و بانمکی بودن.
نه نمی دونستم؛ خوبی از خودتونه.
23) کوپن این پستم تموم شد برا همین آخرین سوالمه: چقدر به خدا توکل میکنی و اگه توکل کردی آیا به توکلت اعتقاد داشتی؟؟
تازه سه تا هم فراتر از کوپن تون رفتید!! :D
فقط اینو بگم که اگه توکل به خدا نداشتم نمی دونم الآن کجا بودم...
شاید توی همین جمله میزان اعتقادم رو هم فهمیده باشید.
همین دیگه
ما بریم دنبال خدمت کردنمون به این مملکت
مراقب خودتون باشید
موفق باشید جناب مک لارن، دوست خوب و قدیمی.
یه چیز برام خیلی جالب ه.
خب، من در نظر داشتم که بعد از هر پست به فرد سوال کننده هدیه ای بدم از جنس حدیث. و حالا دیدم اتفاقاً حدیثی که برای شما کنار گذاشته بودم هم در رابطه با توکل ه! جالبه، صحبت شما هم با همین موضوع تموم شد!
اینم هدیه ی شما:
هر كس به خدا توكل كند، دشواریها براى او آسان می شود و اسباب برایش فراهم می گردد. امام علی (ع)
ببخشید این تبیان گاهی فونت رو می ریزه به هم!