خلاصه درس دهم
طنز مطبوعاتی نوعی طنز است که در آن می توانیم از هر کدام از شیوه های طنز آوری قبلی در آن استفاده کنیم و یا از ترکیب چند تا از ان ها با هم استفاده کنیم.به بیان دیگر طنز مطبوعاتی از نظر درون مایه و محتوا دسته ی جدیدی را تشکیل نمی دهد و دسته ی جدیدی را نمی نمایاند بلکه با محدودیت ها و قابلیت های نوشتاری آن تعریف می شود یعنی قوانین و دستور های خاصی بر این نوع طنز آوری حاکم است که آن را شاخص می کند .که یکی از ویژگی های مهم آن این است که بیشتر به مسائل روز می پردازد و شامل موارد کلی مانند تقابل ثروت و علم نمی شود یعنی برای بیان این موضوع نمی تواند آن را به صورت کلی و در همه ی دوران ها ببیند و سپس آن را به طنز آورد بلکه باید برای جذاب تر شدن موضوع که در یک روزنامه چاپ می شود و بیشتر راجع به مسائل روز است آ ن را از جانب یک خبر یا آمار جدید ببیند که در همان برهه ی زمانی اتفاق افتاده و ذهن مخاطب با آن بیشتر آشنایی دارد و در نتیجه راحت تر می تواند با طنز او ارتباط برقرار کند.که البته همین ویژگی سبب می شود که این نوع طنز ها اگر هوشمندانه نوشته نشوند و به موضوع معلوم بودن پیش دانسته های مخاطب قبل از خواندن متن توجه نشود دارای تاریخ انقضا هستند و منقضی هم یشوند .البته به نظر من این موضوع کاملا مانند یک شمشیر دو لبه است چون اگر این نکته را در طنز آوری رعایت کنیم باید کمی از اختصار نویسی و رمز نویسی خود بکاهیم که این موضوع تا حدی به رک بودن و سلیس بودن متن ضربه می زند و سبب می شود که مخاطب از متن خسته شده و کمتر احساس نزدیکی با نویسنده بکند به همین دلیل فکر می کنم که افراد مبتدی(مثل خودم) اگر هنوز انقدر نمی توانند هوشمندانه طنز بنویسند بهتر است از این موضوع صرف نظر کنند.در هر صورت یکی دیگر از ویژگی های این نوع طنز آوری حساس بودن آن (به دلیل سیاسی یا اجتماعی بودن درون مایه) است و اینکه این نوع متن ها زیر ذره بین افراد زیادی هستند که طنز نویسان در طول زمان تلاش کرده اند با روش های گوناگونی مثل(استفاده از نام مستعار غیر مستقیم گویی مشابه سازی ... خیلی رک گویی و ...)از حساسیت های موجود بر این طنز بکاهند.به طور کلی این نوع طنز آوری یک کار ریسک پذیر و بسیار هوشمندانه است که برای ماندن در عرصه و ارائه ی کار خود طنز نویس باید بسیار هوشمندانه عمل کند.به هر حال این شیوه ی طنز آوری کاملا متغیر است و طناز باید با توجه به زمانه ی خود شگرد های جدیدی به کار ببرد.
و یک طنز مطبوعاتی:
برخوردار و ماجراهایش
در خبر های روزنامه ی چاپ کابل آمده بود:(طبق صلاحدید سازمان ملی جوانان کابل از این بعد زوج های جوان در رقابت ثقیل کنکور از 20 درصد سهمیه برخوردار خواهند بود).
با رسیدن این خبر به اسکولکستان کابلک محمد برخاست و اشاره کرد که استفاده از واژه ی برخوردار در این جا ناپسند است زیرا که درست است که برخوردار بودن از سهمیه صفتی مثبت است ولی مزدوج شدن یک نوع بلای طبیعی برای او و هم نوعانش محسوب شده و لذا چون ترکیب عطفی بین این دو برقرار گشته پس استفاده از صفت برخوردار کاری نکوهیده و حساسیت زا می باشد و فضای جامعه را ملتهب می کند.
در جواب او صدایی از قلی بر آمد که ای محمد دماغو!تو که دم از رعایت قوانین زبان فارسی می زنی چرا از فاعل جمع برای بیان نظر خود استفاده کرده ای .او در ادامه اذعان داشت:نظر من کاملا مخالف نظر جناب آلو است.
این نیست که ما بگوییم مزدوج شدن دو انسان کاری نکوهیده و یک نوع بلای طبیعی برای یکی از طرفین عمل مزدوج شدن محسوب می شود من بارها در انطاق خود این را گفته ام که حکومت ما حکومتی دین پایه و دین ما که عین سیاست ما و در نتیجه عین ریاضت ما(درس ریاضی)و در نتیجه عین الگوی زندگی ماست بیان می کند که مزدوج شدن نه تنها یک بلای نیست بلکه تتمه کننده ی دین(قرض)ما نسبت به دین ما است.
در این موقع رضا که بقل دستی قلی بود از جای برخاست و گفت:البته قلی جان شما به مبحث قوانین متغیری که در اسلام وجود دارند توجه نکرده اید طبق نظر این جانب که نظر کتاب دین و زندگی سال سوم اسکولکستان هم می باشد این موضوع جزو احکام ثابت نمی باشد و برای هر زمانی باید با حفظ روح و حقیقت موضوع و هدف اصلی انسان ها که رضای خداست اقدام شود این است که حال با توجه با توجه به اصل سوم موجود در کتاب معهود ما مسلمین باید به دنبال فردی آگاه بگردیم تا حکم مرتبط با زمان را اعلام کند)
بعد از او حاجی که فردی مادی پرست بود اشاره کرد:بابا شما چه کار دارید به درست بودن یا غلط بودنش ...من که دارم میرم جستجوی طرف دیگه ی عمل مزدوج و بعدشم میرم پبت احوال و بعدشم....یوهو حالشو میبرم)
ولی محمد و قلی و رضا که افرادی حق جو بودند به حرف مادی پرست اهمیت ندادند و چون محمد و قلی دیدند که حرف رضا حرف حساب است بنابراین هر دو با رضا موافقت کردند .پس محمد و قلی و رضا آن روز هر سه بعد از اتمام ساعت اسکولکستان
از اسکولکستان خارج شده و به دنبال حل کننده ی مشکلشان رفتند و اکنون بعد از گذشت 100 سال آن ها هنوز به دنبال هدف خود در خیابان های کشورکستان گیج و سرگردان می گردند و کسی از آن ها خبر ندارد.
ام.اس