قصرشیرین
اسم قصرشیرین بیشتر از هرچیز عشق را
در ذهن آدم زنده میكند. آن هم نه از این
عشقهای سه كیلو صدتومانی. عشقی به بلندای عشق فرهاد. فكر
میكنی صدای تیشههای فرهاد است كه در شهر میپیچد و هنوز عشوهگریهای شیرین. اگر
از مردم در مورد دهة 60 بپرسی هم همه از عشق
میگویند. میگویم عشق فرهاد؟ میخندند. این است
قصرشیرین
:
قبل از شروع رسمی جنگ و آن موقع كه عراق در فكر حمله كردن یا نكردن به
ایران بود سر توپهایشان را گرفتند سمت
قصرشیرین و شروع كردن به كوبیدن شهر. یعنی قصرشیرین از خردادماه كه
حملة آزمایش و طرح كاد ارتش عراق بود زیر توپ و موشك بود. هر روز گلولهها و بمبها
به سمت شهر شلیك میشد و هربار قسمتی از شهر تخریب، تا اینكه
آخر شهریورماه، جنگ به صورت رسمی شروع شد. در همان دو ـ سه روز اول عراقیها به قصرشیرین رسیدند. گرچه مقاومت مردم شهر و نیروهای
نظامی با عقبنشینی مقطعی آنان همراه بود،
ولی بعثیها با حمله از محورهای دیگر شهر را محاصره كردند. ریختند توی شهر، مردم را
اسیر كردند، نیروهای انقلابی را دار زدند، از زنان و بچهها به
عنوان نیروهای خدماتی بهره جستند و ناگوارتر از همه اینكه به زنان و كودكان... در
شهر گروهی پنج نفره به صورت چریكی با عراقیها جنگ میكردند كه پس از سقوط كامل شهر در چهارم مهرماه رفتند به سمت ارتفاعات «بازیدراز».
این پنج نفر حدود صد زن و كودك را هم
از جهنمی كه عراقیها درست كرده بودند نجات دادند
. قصرشیرین 21 ماه در تصرف
كامل عراقیها بود كه شكستهای مكرر ارتش عراق در منطقة جنوبی، باعث
عقبنشینی سراسری آنها شد. از آنجا كه هر كسی دوست دارد در هر زمان و فرصتی ویژگیهای برجستهاش را به رخ بكشد، عراقیها هم شرارت
خود را در عقبنشینی به طور كامل نشان دادند.
آنها تمام شهر را به جز «مسجد مهدیه» تخریب كردند و بیمارستان
نوساز قصرشیرین را با مواد منفجره فرستادند هوا. اما مهم شهر بود كه حالا دست ما بود.
بعد از امضای قطعنامه و به منظور پشتیبانی از عملیات منافقین، عراق یكبار
دیگر قصر شیرین را تصرف كرد، ولی باز هم با
شكست نیروهایش مجبور به عقبنشینی شد. قصرشیرین قبل از شروع
جنگ و بعد از قطعنامه درگیر جنگ با عراق بود و در تمام این مدت صدای تیشة فرهاد
بود كه میآمد.
کربلا 295 کیلومتر-
تابلویی که حسابی آدم را هوایی می کند.
خروجی شهر قصر شیرین - بزرگراه راه کربلاء نزدیک مرز خسروی