سلام
جناب بوفون تاپیك خوبی زدین .
جناب برزخ من دركتون میكنم بدجور.
این نوشته رو مینویسم هر كی دوس داش بخونه نمیدونستم به كی بگم گفتم خب همه بخونن.
من دو ماه و خورده ای كه دارم تو غربت زندگی میكنم
توی كشور غریب بدون دوستام وخیلی از كسای دیگه ای كه مرحم دلم بودن
هر باردلم گرفت به خودم گفتم بیشتر كه بگذره عادت میكنی ،گفتم:صبركن .
ولی الان دو ماه و خورده ای میگذره اما هر روز دنیا برام تنگ تر میشه .
داره برام مث قفس میشه.
بغض دوری بیشتر به گلوم فشار میاره .
تو تبیان عضو بودن گاهی با بچه های تبیان تو بحثا شركت كردن حالمو كمی بهتر میكنه اما دیگه مث
قدیما نیس چی كار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا كسی فریادم را انقدر نشنید كه بی صدا شدم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جناب امپراطور مواظب دلتون باشین اینجوری نشه (مث مال من)