بنام خدا
سلام
راستش رو بخواین من خودم دروغ چرا تا سنین نوجوانی همچین خصلتی داشتم.
اطرافیانم كه این طوری منو میدیدن، بهم میگفتن، مگه تو خاله زنها شدی(این كه عنوان رو اول گذاشته بودم خاله زنها برای این بود). اما در عوض سرزنش و نكوهش این رفتارم، مادر بزرگم هم میگفت عموش هم این طوری بوده!!!(یعنی عموی بنده هم خاله زنك بوده)
یکی از علتهاش اینه که پدر و مادر از بچگی با پسر رفتار دخترانه داشتن .....چون دختر میخواستن و پسر به دنیا اومده
خب، این علتی رو كه شما گفتین تا حدودی در من صادقه بوده. مادرم میگه وقتی بچه بودی یعنی حدوداً یكساله، كمتر یا بیشتر، با دوستش میومدن رو من انواع لباس دخترونه رو امتحان میكردن و ... . میدونید دیگه معمولاً خانم ها به دختر بچه بیشتر علاقه دارن تا یه پسر بچه. فكر هم میكنم به خاطر لطافت و زیبایی های خاصی هستش كه خداوند در دختر بچه ها قرار میده.
اما این رفتار اونا با من دیگه در 4 یا 5 سالگی ادامه پیدا نكرده. پس نمیتونه علت اصلی باشه
یکی از علت های دیگه اون اینه که پسری که چن تا خواهر داره و تمام دوران کودکی خودش روباخواهرانش بازی کرده بیشتر تمایل داره که در محیط زنانه باشه .
در این مورد هم من تا اونجایی كه یادم میاد تو سنین بعد اواسط دبستان به بعد این رفتار رو نداشتم.
البته این رو بگم كه قبل از دبستان مثل هر بچه خردسالی كه جنسیت همبازی اون در بازی كردن تاثیری بخصوص نداشته و همچنین نگرانی اطرافیان هم در پی نداشته، من تو اون سنین خردسالی هم بازی جنس مخالف هم داشتم. كه میتونه اون خصوصیات همبازیها رو تا سنین بعدی هم كسب كرده باشم
و یه علت دیگه اون میتونه این باشه که پسر با مادر زیاد همراه بوده ....یعنی از بچگی مادر که میخواسته به مجالس زنانه بره پسرش رو همراه خودش میبرده و به تدریج پسر با این مجالس انس میگیره
این مورد موردی هست كه شاید بیشترین تاثیر رو در من داشته. البته دقیقاً یادم نمیاد، ولی شاید اصرار خودم هم باعث همراه شدن با مادرم شده باشه. تا اونجایی هم كه یادم میاد به این علت همراهی با مادرم رو دوست داشتم چون از نظر خودم مجالس آقایون حالا هر نوع مجلسی كه بوده، برای اون سنی كه من داشتم خیلی خشك و بی روح و ساكت بوده و من چون تو اون سن سال كودكی از مجالس شلوغ و پر سر و صدا خوشم میومد و از اینكه میدیدم همه دارن با هم صحبت میكنن و این صحبتها براشون خیلی جالبه كم كم شاید در ذهن ناخودآگاه من هم كنجكاو شد ببینه این صحبتهای جذاب چیه و این طوری شد كه من بیشتر به مجالس زنونه كشیده شدم.
البته الان خوشبختانه تونستم این عادت ناپسند رو از خودم دور كنم .
در ضمن فكر میكنم موارد مهم دیگه هم باید در مورد این عادت خودم بگم كه بعد از جوابهای دیگر دوستان اونا رو ذكر میكنم.
حالا یه سوال : میخوام بدونم آیا غیر از من از بین شما پسرها كسی بوده كه رفتاری مثل من یا نزدیك به این رفتار رو داشته. یا بقیه ی دوستا كسی رو میشناسن كه این طوری بوده و علتش چی بوده؟