حالات روانى اسیر بعد ازشكنجه
مهمترین حالات روانى كه اسیران پس از شكنجه از خود بروز مى دادند عبارتند از:
۱- آرامش شدید:
پس
از شكنجه، اسیر احساس راحتى و برداشته شدن بار و سنگینى از دوش خود را
داشت و خلاصى از خطر را نوعى شانس دوباره زندگى مى دانست؛ احساسى جالب و
آرامش بخش اسیر را در بر مى گرفت؛ مثل احساس سبك شدن وخلاصى از حالات سخت،
البته اگر متوالیا حتى براى ساعتى یا چند ساعتى شكنجه متعاقب در پى نبود.
حالت ریلاكس اسیر بیانگر فراغت از درد مستمر و مضاعف بوده است؛ البته ممكن
بود كسى این حالات را نداشته باشد، ولى اندك بود. چه بسیار اسیران پس از
تحمل شكنجه جملاتى از قبیل: «آخى راحت شدم، كتك چه مزه اى دارد، بدنم خارش
داشت» و جملاتى از این قبیل - كه همه نشانه راحتى پس از شكنجه بود - بر
زبان مى آوردند و این راحتى به دلیل انجام دادن تكلیف و رهایى ازدرد بر
فرد عارض مى شد.
۲- ضربان قلب طبیعى:
در حالت آرامش، ضربان قلب آرام
مى شد و نوعى راحتى و موزون بودن ضربان قلب عاید مى گشت؛ البته این امر
طبیعى است و اسیر چون یك مشكل و سختى را پشت سر گذاشته است،احساس خلاصى مى
كند و به تبع آن ضربان قلب او عادى مى شود.
۳- اشتهاى شدید به خوردن و نوشیدن:
پس
از شكنجه اشتها به خوردن و آشامیدن به اوج مى رسید. اگر خوردنى یا نوشیدنى
دردسترس بود و ممنوع هم نبود، اسیران به آن تمایل زیادى نشان مى دادند.
خوردن و آشامیدن ارتباط تنگاتنگ دارد با حالات روانى آدمى وچون اسیر پس از
شكنجه - با وجود درد جسمانى - احساس خلاصى مى كند، اشتهایش افزایش مى یابد.
۴- احساس شعف وراحتى:
خوشحالى
درونى، یكى از حالات خوب بعد از شكنجه بود كه نشانه رها شدن از موقعیت
دردناك بوده است و راحتى نسبى از درد، خنده، بشاش شدن، مهر و محبت كردن به
دیگران، ایجاد نوعى امید دردل و احساس شانس بیشتر زنده ماندن را براى اسرا
ایجاد مى كرد. ممكن بود اسیرى در این فكر باشد چرا كتك مى خورم؟ چه گناهى
كردم؟ آخر چرا و چرا و چرا؟ ولى در مجموع حالات خوشحالى بعد از شكنجه
بیشتر بوده است و این خوشحالى بیشتر به خاطر این بود كه اسیر توانسته است
وظیفه اش را خوب انجام دهد وتسلیم حرف هاى زور عراقى ها نشده است؛ لذا پس
از شكنجه - به رغم درد بسیار - به گفتن طنز، لطیفه و شوخى مى پرداختند.
۵- حركات طبیعى و موزون:
بعد
از شكنجه، حركات و حالات اسیر موزون و طبیعى مى شد. موزون بودن حركات اسیر
و برگشت به حالات اولیه یا طبیعى، نوعى راحتى روانى ایجاد مى كرد. در كلیت
اسارت نوعى گسیختگى روانى و ناموزونى حاكم بود؛ اما وقتى شكنجه شدت مى
گرفت و دوباره رفع مى شد، حالت آرامش شدت مى یافت.
۶- كوفتگى هاى شدید بدنى به همراه راحتى روانى:
بعد
از شكنجه اسرا درد جسمانى را نوعى راحتى به حساب مى آوردند؛ به تعبیر دیگر
در قیاس دو درد (درد جسمانى و درد روانى) دردى كه كمتر فشار وارد نماید در
درد شدیدتر محو مى شود؛ مثلا كوبیدگى هاى بدن نوعى لذت پس از شكنجه محسوب
مى شد. خستگى جسمانى بعد از شكنجه به جا مى ماند؛ اما مشاهده آثار شكنجه
نه فقط دردناك نبود، بلكه به اسیر احساس لذت مى داد؛ البته بعضى از آثار
آن غیر قابل تحمل بود كه خود فشارزا بودند.
میزان اعتقاد، اعتماد به نفس و هدفمند بودن رفتار اسیران در صبر و تحمل آنان دخیل بود.
۷- بذله گویى و شوخ طبعى:
بعد
از شكنجه به خاطر این كه از خطر خارج مى شدیم، بچه ها شوخى مى كردند و
لطیفه مى گفتند و مى خندیدند. یكى مى گفت: ما كه باكى نداریم هر چه مى
خواهند بزنند یكى از عراقى ها مى گفت: من تعجب مى كنم، شما این همه كتك مى
خورید ولى بعد از شكنجه و كتك دایم مى خندید و شوخى مى كنید؛ اصلا شما آدم
هاى استثنایى هستید. عراقى هاى دیگر مشابه آن را مى گفتند. یكى از اسیران
پاسدار وقتى كه به شدت مورد شكنجه قرار گرفته بود، در حالى كه ممنوع
الكلام هم بودیم، وقتى از حالش پرسیدیم با علامت واشاره گفت: فلانى یك عصا
و كلاه شاپو نیاز دارم، كه البته همه این كارها به خاطر تقویت روحیه
اسیران بود. بسیارى از اسیران به شوخى مى گفتند: به كتك عادت كردیم اگر یك
روز شكنجه نشویم بدنمان مى خارد و ...
۸- آثار شكنجه در مدت طولانى:
آثار
برخى شكنجه ها - چه شكنجه هاى جسمانى و چه شكنجه هاى روانى - به سال هاى
بعد مى رسید؛ یعنى بعضى از شكنجه ها آثار و عواقبش آنى نبود بلكه در آینده
خطراتى را در پى داشت. یكى از دژبان هاى عراقى مى گفت: پس از شكنجه فعلا
خوشحال باشید؛ آثار ضربات ما چند سال بعد وقتى آزاد شدید معلوم مى شود،
دندان هایتان چطور
مى شود، درد كمر و استخوان و .. هر یك بروز مى كند و
.. و البته به واقع او راست گفته بود، چه بسیار اسیرانى كه یك به یك انواع
بیمارى ها و آثار شكنجه در بدنشان بروز مى نماید و بعضا به شهادت مى رسند.
شكنجه
جزو لاینفك اسارت در عراق بود؛ به طورى كه هرگاه از اسارت حرف مى زنیم خود
به خود شكنجه هاى ناجوانمردانه تداعى مى شود. در دوران اسارت شكنجه به
اشكال مختلف وجود داشت، البته بیشتر شكنجه ها به صورت زدن با شلاق و باتوم
و زدن و مضروب كردن با دست و پا (سیلى و مشت و لگد) بود و سایر موارد از
این قبیل.