با سلام
آدما همیشه چیزهایی رو که نمی تونن باور کنن،تکذیب و یا انکار می کنن!
برخی گمان می کنند که ایران اسلامی،مدینه ی فاضله ایست که امکان هیچ کار ناپسند و خلاف شرع و قانونی در آن وجود ندارد و همه ی عوامل إجرائی -به ویژه قوّه ی عدالت جو و عدالت پرور قضائیّه - در حال خدمت رسانی های صادقانه! و به دور از کوچکترین ظلم به دیگران است.
بنده قصد ندارم در اینجا نوشته های آقا صدرای گرامی رو زیر سؤال ببرم
ولی
آدم می تونه با تحلیلات ساده و دو دو تا چهار تا کردن ها به حقایقی دست پیدا کنه!
خیلی ها باور ندارن که متأسّفانه در بازداشتگاه های ایران هم،بدرفتاری ها،افراط گری ها،تعصّب به خرج دادن ها،و...هم وجود داره و این امر تنها مختصّ کشورهای دیگه و زندان گوانتانامو و ابوغریب نیست.
دوستان گرامی-اگه نخوان متعصّبانه فکر کنن و دوست دارن ازادی اندیشه داشته باشن- می تونن به همین اتّفاقات اخیری که در بازداشتگاه ها رخ داد،نگاهی بیندازند تا همه چیز براشون مشخّص بشه:
1-مرگ چند ده نفر از دستگیر شدگان حوادث اخیر در بازداشتگاه های ایران بر اثر ضرب و شتم،شکنجه،و جراحات وارده بر سر.
2-مرگ "محسن روح الأمینی" فرزند یکی از مسئولین نظام در بازداشتگاه بر اثر شکنجه.
3- محبوس بودن در زندان های انفرادی،که اگر سخت تر از کتک خوردن نباشد کمتر از آن هم نیست!
4- جنگ روانی علیه خانواده های برخی متّهمین،بدین صورت که با وجود اطّلاع از وضعیّت فرد دستگیر شده،نسبت به پیگیری خانواده اظهار بی اطّلاعی کرده و این برای خانواده و فرد دستگیر شده کمتر از شکنجه نیست
5-ضرب و شتم معترضین در خیابان ها توسّط لباس شخصی ها و برخی نیروهای امنیّتی
6-اظهارات مادر "امیر کیانی"-از کشته شدگان زندانی- مبنی بر کشیده شدن ناخن های دست فرزندش در زندان!
و...
حال از اینها می گذریم،ببینیم آیا شکنجه های جسمی و روانی در زندان های ایران مسبوق به سابقه بوده است یا نه؟
1- بازجویی رقّت انگیز"همسر سعید امامی "از سوی چند بازجوی مرد و به ظاهر مؤمن!(سایت های مختلفی فیلم این بازجویی را دروب سایت های جهان منتشر کردند)
2- کشته شدن " زهرا کاظمی " خبرنگار مقیم کانادا در ایران بر اثر ضربه ای که بر سرش وارد شد.
3-مرگ "دکتر زهرا بنی یعقوب" در اداره ی منکرات همدان.
4- مرگ مشکوک " اکبر محمّدی" از دستگیر شدگان حادثه ی کوی دانشگاه تهران در چندین سال پیش
5-مرگ "امید رضا میر صیّافی"،وبلاگ نویس ایرانی در بازداشتگاهی در ایران
6-و ...
برادر گرامی!
اینها مشتی بود از خروارها اتّفاقات ناخوشایند،غیر انسانی و غیر اسلامی در بازداشتگاه های کشور ما!آیا اینها را هم منکر می شوید؟
و امّا با یک سری تحلیل ساده ببینیم این آقایون اصلاح طلب شکنجه شده اند یا خیر؟
به نظر این حقیر،از اونجایی که اعتراف کردن کار آسانی نیست-آن هم از سیاسیون یک کشور- پس باید به برخی رفتار های آقایون ابطحی و عطریانفر شک کرد:
1- آیا اعتراف کردن با حالت "غرور"،"لبخند" و"افتخار" بیشتر سازگار است یا شخص معترف-آن هم نه یک فرد عادی- با حالتی "سرشکسته"،"ناراحت"،"شرمنده"،"سر به زیر" و...دست و پنجه نرم می کند؟
2-چه کسی بیشتر از همسر و فرزندان،آدمی رو می شناسد؟
دختر آقای ابطحی(فاطمه ابطحی) گفته است:"در ملاقات با پدرم او به من گفت:در این مدّت قرص هایی به من داده اند که مرا از هیاهوی این دنیا فارغ کرده است"
نیز همسر ایشان می گوید:" نحوه ی حرف زدن و ادبیّات محمّد علی را از من که همسرش هستم بپرسید.اونطور حرف زدن ها مال ابطحی نیست!"
3-در جریان اتّفاقات کوی دانشگاه تهران در چند سال پیش،عدّه ای شبیه همین آقای ابطحی و عطریانفر در مقابل دوربین اعتراف کردند و خود را مقصّر و خاطی قلمداد نمودند.امّا پس از رفتن به خارج از کشور و یافتن فضای باز سیاسی حرف های خود را پس گرفته ،از نحوه ی شکنجه ها،و از عواملی که سبب شد ایشان اعتراف کنند سخن ها گفتند و نوشتند!
3-و...
برادر گرامی!
به قول پسر بزرگوار شهید مطهّری،"آدم هایی در زندان ها دست به چنین کارهایی می زنند که از نظر ایدئولوژیک و مذهبی دارای یک سری انحرافاتی شده اند"
واقعاً همینطور است!!!
بنده شخصی را سراغ دارم بسیار مؤمن و مذهبی-به قول خودش-امّا همین آدم دست به کارهای خلاف قانونی می زنه که اگه ازش بپرسی چرا؟به شما خواهد گفت:قانون چیه؟این از خدا بی خبرا حقّشونه!!!از این بدتر هم حقّشونه!!!
اگه قانع نشدی و باز پرسیدی،مگه تو بنده ی خدا نیستی؟به شما خواهد گفت:خوب چرا!ولی خدا هم -قربونش برم- "جبّار" و " شدید العقاب" است!!!
اگه باز هم سؤال کردی که ای بابا!آخه کجا "پیامبر ما" این کارها رو می کرد؟می شنوید که:چرا می کرد!"محمّدٌ رسول الله والذین معه أشداء علی الکفّار رحماء بینهم"
و دیگه شما باید فاتحه ی قانع کردن چنین افرادی رو بخونی و بگی "برو خوش باش! منم شاید اگه خودمو جای خدا و رسولش می ذاشتم،وضعم از تو بهتر نبود"
خودم از یکی از دوستانم پرسیدم:"برای چی این بیچاره ها رو-حالا هرکی هستن-تو زندان شکنجه می کنن؟آخه این کارا نه با روح نبوی سازگاره،،نه با روح علوی،نه با انسانیت" اونم ناراحت شد و گفت:"حقّشونه! وقتی حرف نزنن،باید همینجوری زدشون" گفتم"آخه منصف! تو قانون اساسی ما-اصل 38 و 39 -اومده که شکنجه ممنوعه و فرد شکنجه گر باید محاکمه بشه" گفت:"قانون بگه"!!!
ایناس که آدمو می سوزونه،استدلال های خود ساخته،قانون را فقط برای دیگران خواستن،رطب خوردن و منع رطب کردن،خدا شدن و پیامبر گشتن،مفسّر شدن و...!!!
نمی دونم چی بگم!
ولی وقتی می بینم اون پسرای هیچکاره و غیرسیاسی اونطوری شکنجه و کشته شدن،دیگه برام سخت و غیرقابل باور نیست فکر کردن به این موضوع که:آیا یه آدم سیاسی و مهم هم شکنجه خواهد شد؟!
شاید مسئولین زندان اوین،اگه جرأت می کردن،این آقایون هم در زندان به سرنوشت روح الأمینی ها مبتلا می کردند!مگه کم بودن سیاسیون زندانی؟ابطحی،عطریانفر،نبوی،حجّاریان،و...چرا یکی از اینها کشته نشد؟
چون فهمیدن که اگر یکی از اینها آسیب ببیند مردم معترض، بدتر خواهند شد!!!
لذا از راه دیگری وارد شدند و با ترفندهایی زیرکانه،ایشان را معترف نشان دادند!!!
خدا می دونه اینا کی از زندان در میان،ولی شاید این افراد وقتی به خودشون بیان هرجور شده حرفاشونو انکار و کتمان کنن!!!
وقتی اعترافات این آقایون رو می دیدم،به خودم گفتم:وقتی ماشاءالله مسئولین بازداشتگاههای ما در تنبیه و تائب سازی این اقایون مسن،اینقدر موفّق و کارآمد هستن؛پس چرا جوونا رو-که توبه پذیر ترن- به راه راست هدایت نکردن و برخیشون رو تحت شرایط سخت کشتند و به جهنّم فرستادن؟...آیا ثواب تائب ساختن بالاتر است یا ثواب کشتن؟..."
و سیعلم الّذین ظلموا أیّ منقلبٍ ینقلبون!
با سپاس