*کاش به زماني برگردم که تنها غم زندگيم شکستن نوک مدادم بود*
کل آیتم ها 10
به نام خدا
سلام ودرود
به به عجب تفسیری خیلی کامل بود
sister جونم با حال بود مرسی
سلام
مرسی....
يه سري به خدا بزنيم
خيلي زود
بي بهانه...
سلام. بجه امروزی: من این توپو نداشتم. مشق هام را اصلا ننوشتم... ولی مامانم بابام را مجبور كرد یكی كه نه یك كامیون از این توپ ها برایم بخرد... آخه گناه دارم!
سلام سلام سلام
ممنونم از این تفسیر باحالتون که گذاشتی
حالا اگه امکان داره تفسیر توپ سفیدم قشنگی و نازی را برامو بزار
بعد میام تمام شعرهای کودکیمو تفسیر کنی
اره خیلی جالب بود و تكراری
آخه حدود 8-9 ماه پیش فكر كنم خونده بودمش
بازم ممنون
♫♫ باغچه ♫♫(کلیک کنید)
هر آمدنی رفتنی هم دارد...
ولی ایکاش رفتن ها زیباتر از آمدن ها بودند.....
خدانگهدار همگی
ممنون از همه ی دوستانی که نظر دادن
آره حسین آقا
بد نیست بیایم شعرای کودکیمون رو تفسیر کنیم
سلام به به... این تفسیر نمونه است... (جای ویرگول رو دقت کنین!)... البته محققین و مفسرین و علما بر سر تفسیر این شعر اختلافات گسترده ای دارند... مثلا یه نمونه دیگه از تفاسیر این شعر چنین است که در ذیل بدان پرداختیده گردیدندی... به به... "یه توپ دارم قلقلیه"... "اینجا شاعر تاکید بر یک توپ داره و نه بیشتر؛ و از طرفی با توجه به حرف میم که بعنوانه شناسه در فعل آمده مبنی بر این است که "توپ ماله من است؛ توپ خودمه" ونه توپ بچه همسایه و یا داداش کوچولو..." "سرخ و سفید و آبیه"... "این رنگ پرچم ایتالیا هم هست (فک کنم... نه؟)..." ( این دلیله بر رد نظریه قبل. مفسر در طرح این صحبتها تنها به عنوان تفسیری دیگر نگریسته اما این جمله را دلیل بر نقض تفسیر پیشی میداند. البت کم حافظه بودن و گیج بودن و همینطور دور بودن از محیط های بین المللی این مفسر در سوال داخل پرانتزش کاملا از ریختش میباره ------ مولف ) واما خود مفسر این مصرع را چنین تفسیریده که؛ "سرخ و سفید به معنیه نژآدهای بشریست... " در نشست مزبور در این قسمت یکی از بروبچز بیش کنجکاوه کار خراب کن تبیان در مورد آبی پرسیدندی که... "منظور از آبی یحتمل همان زرد پوستان شرق و بالاخص شمال شرق آسیا بوده که از شدت سرما گاها به آبی گراییده می شوند... از طرفی، قافیه که تنگ آید؛ شاعر به جفنگ آید..." البته با توجه بر این گفته، بعلاوه تاکید بر دوری شاعر از دنیای بین الملل، قدری کوررنگی نیز در وی حدسیده میشود... "میزنم زمین هوا میره " "خوب... این یک امر بدیهی است" بله... این یعنی که شاعر فی البداهه و فی بلاهه هم شعر می سروده... "نمی دونی تا کجا میره..." بله... این قسمت خیلی مهمه... چرا؟؟؟ چون کودک که نمیدونه که تا کجا میره توپ، میدونه!... این قسمت رو وقتی خودم هم برای کودکم میخوندم (پیه... خوب مام یه زمانی بابا بودیم دیه...) به توضیحات اضافه می پرداختم که عزیزم تو باید بزرگ بشی و فیزیک سیالات و جامدات و از اینجور چیزمیزا بخونی تا بعد اگه اون درسا رو بفهمی این رو هم تازه شاید بفهمی...!!!" بله... انقده از این شاعرای واقع گرا خوشم میاد که بچه ها رو از اولش میندازن وسط این... هه هه... بگذریم... درهر صورت بعلت نبود مشتری و گوش برای نیوش سخنان این شاعر و مفسر گرام(افون) وطرفی چون مدیران وقتتشون رو تنگ دیدن (یا شاید هم حروم شده)... از ادامه شنفتن این تفسیر منصرفیدن... شمام بهتره منصرف شین و وقتتون رو یه جای بهتر خرج کنین... خوش باشید یاحق
mjtrhzعزیز
ممنون از تفسیرتون
خیلی جالب بود
بداهه بود؟؟؟؟
هر چی بود خیلی عالی بود
ما هنوز منتظر حسین طهوری هستیم با تفسیر شعرای دوران کودکی
پس کوشش این حسین آقا؟
دمت گرم تا حالا به هیچ موضوعی توی انجمن اینقد نخندیده بودم . خیلی جالب بود