شعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر و مشـــــــــــــــــــــــــــــــــاعـــــــــــــــــــــــــــــــــره ...سلام رفقا... یه تاپیک جالب تو کانون بود گفتم اینجا باشه بد نیست.شاید بتوان فهمید کیا واقعا با ادبیات انس دارن. این مسابقه مشاعره ی تعیینی هستش و شما با حرفی شعرتون رو شروع می کنید که نفر قبل برای شما تعیین کرده و دوباره شما وقتی شعرتون رو نوشتید برای نفر بعد یه حرف دلخواه می نویسید شعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر و مشـــــــــــــــــــــــــــــــــاعـــــــــــــــــــــــــــــــــره
Into the sorrow of the night Through the valley of dark dispair Across the black sea of iniquity Where the wind is the cry of the suffering There came a glorious saving light The light of eternal peace Jesus Christ, the King of Kings.
...*.*.*.*.*.,وبلاگ من در تبیان.*.*.*.*.*...
کل آیتم ها 599
به نام خدا سلام
----------------------------
بار الها... تخم عشق را در دل جانان بکار عاشقان را با خودت مأنوس ساز درد دوری از دل دلدادگان بیرون بساز عشق را سامان بده... عشق را از نو بساز...
.........................
" اِ "
اِمشب به برِ من است آن مایه ی ناز
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
(ت)
به نام یکتا دنیادار بی صفت ...
سلام
تو شکل دختر همسایه مونی
بلندو خوشگل و ابرو مونی
اگه او با من مسکین نظر داشت
تو با کل محله مهربونی
خداوندا تو میدانی که انسان بودنو ماندن در این دنیا چه دشوار است .
چه زجری می کشد آن کس که انسان استو از احساس سرشار است ...
سر بوم اومدی رخ تازه کردی
قدت را با قدم اندازه کردی
تو که پوشیده ای رخت عروسی
نکش سورمه که زخمم تازه کردی
..........
(ا)
---------------------------------
از کجا آمد ه ای ؟ که چنین نمناکی! زیر باران بودی؟ ای خیال ابدی! بی تو من تنهایم تو چرا غمگینی؟
ای صدای قدمت نبض دلتنگی من من اگر دلتنگم تو چرا تنهایی؟
.................................
" ش "
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
......... (م)
به نام خدای مهربون
**
ما عاشقان روی تو
دلداده ی دلجوی تو
شب تا سحر در كوی تو
نعره زنان یا ربنا
(ح)
مواظب خودتون و دلای پاكتون باشید
یا علی
-----------------------
حال خونین دلان که گوید باز
و از فلک خون خم که جوید باز
شرمش از چشم می پرستان باد
نرگس مست اگر بروید باز
..................
" و "
ور شوی از سوز چو خاكستری
باشد خاكستر تو كیمیا
بنگر در غیب چه سان كیمیاست
كو ز كف خاك بسازد ترا
(ط)
*
طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من
گر چه سخن همی برد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توأم هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج ، عمر عزیز شد تلف
.................
" ص "