• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 5911)
پنج شنبه 25/5/1386 - 22:43 -0 تشکر 12772
پادگان برسا

سلام

دوستان عزیز  با پادگان برسا  در خدمتتونیم

چیه ....چی ....نه بابا خودم میدونم اینجابرسا نیست ولی دلم نیومد اون برسارو از کنار پادگان بردارم یه جوری به هم گره خوردن....... اصلا پادگان خالی قشنگ نیست

کسایی که توی برسا بودن محاله ممکن بود که ندونن پادگان چی بوده چه قضیه ای داشته

من و بچه های دیگه تو پادگان همیشه سعی داشتیم شما رو بخندونیم

اینجا هم هدفی جز این نداریم

راستش قضیه از اونجا شروع شد که بنده در همون بدو فعالیتم دربرسا تصمیم گرفتم که یک  تاپیک با عنوان (اهای اقا پسرا سربازی حال میده )راه بندازم واینکارو هم کردم وبچه ها اومدن از سرباز سربا زخونه گفتن تا تاپیک حجیم شد و ما تصمیم گرفتیم که یک پادگان بزنیم که مکلارن زحمتشو کشیدن

پادگان برسا

نقل قول از مکلارن:

(يکي بود يکي نبود زير گنبد کبود يه برسايي بود که توش يه انجمن طنز داشت
تو يکي از روزاي زمستوني يه دختري به نام عسل وارد اين انجمن ميشه
بعد از چند لحظه فکر کردن تصميم ميگره يه پادگان تاسيس کنه و بالاخره بعد از کاراي اداري موفق به تاسيس پادگان ميشه و شروع به گرفتن سرباز ميکنه
اولين نفري که مياد سرباز خونه کسي نبود جز ياسان با اومدن اون جو پادگان دخترونه ميشه
در همين حول و ولاي ثبت نام بود که مهدي هاي برسا هجوم ميارن به پادگان(همشون اومده بودن ثبت نام آخه تو تبليغات گفته شده بود که هر کي تو اين پادگان خدمت کنه ديگه نيازي نيست که بره خدمت و کارت پايان خدمت پست ميشه در خونشون تازه جايزه هم ميدن)
خلاصه تعداد ديگري هم اومدن و سرباز اين پادگان شدن
تو يکي از همين روزا که همگي مشغول بازي کردن و استراحت بودن ييهو يکي با قيافه اي کاملا خشن و جذبه اي خاص اومد وگفت خبردار
اهل پادگان همه خوشکشون زد
فکر ميکنيد چه اتفاقي رخ داده بود؟ بله ميگن ماه پشت خورشيد نميمونه عسل هم چهره واقعيش رو نشون داد
فرمانده عسل که زده بود زير همه حرفايي که تو تبليغات زده بود گفت همه بايد کلاغ پر برن
تازه اينجا بود که اهل پادگان فهميدن که چه کلاه گشادي سرشون رفته و با هم شروع کردن که نقشه فرار بريزن
در ميان همه پسراي سرباز يه دختر هم وجود داشت و اون کسي نبود جز ياسان
ياسان از شورش آينده سربازا باخبر شد و دقيقا به مسووليتي که رو دوشش بود رسيد
فردا که قرار بود سربازه طرح فرار وشورش رو اجرا کنن ديدن که ياسان نيست
بعد از چن دقيقه ديدن همراه عسل يکي با همون تريپ خشن وارد خوابگاه شدن
بله درست حدس زدين ياسان با عسل دستشون تو يه کاسه بوده
سربازه با ديدن اين صحنه روحيه خودشون رو باختن و نتونستن طرح رو عملي کنن
در همين کشو قوس ها بود که فرمانده دخترا در حال يار گيري بودن تا بر حکومت ظالمانه خودشون ادامه بدن
در اين ايام بود که ييهو يه شهابي از آسمان پادگان گذشت
و فردا خبرش رسيد که يه فرمانده پسر وارد پادگان شده
شوق وشور در پادگان بالا گرفت
و توجهتون رو به ادامه داستان جلب ميکنم )

 

راستش قضیه همین جور پیش رفت و ما بقیه دوستان که البته نا گفته نمونه که خانم گل این ایدرو دادن که بیاین داستان بنویسیم شروع کردیم به نوشتن تا به پادگان 5 رسیدیم که برسا منفجر شد وما اسباب کشی کردیم به اینجا خوب بزارید

راستی بنده فرمانده هستم فرمانده عسل میام وامار بقیهی بچه های پادگان را هم بهتون میدم

 

اینم امار اهالی پادگان برسا

 

فرمانده کل قوا نيکادل, فرمانده ياسان, فرمانده عسل,فر مانده ياس خاکي, سرباز خانم گل, سرباز رسول, سرباز نسيم نجفي, سرباز چي داش, سرباز دوستار يو, سرباز مهدي فرخ, سرباز درخشان, سرباز اشک شمع, سرباز جواد پانچو , سربازمونا , سرباز مهشید , سرباز رویا , سرباز محمد تنها , سرباز محمد شجاعتي ,سرباز مک لارن,شاه شوريده سران, مجنون صفت, مجنون يو و قاضی شقایق صحرایی

قربونتون

فرمانده  عسل

 


 

دوشنبه 9/7/1386 - 17:42 - 0 تشکر 14772

 سلام

با اجازه دوستان و ريش سفيدان پادگان بله چيزه ببخشيد يني با اجازه قوانيني رو كه فرمانده نيكادل با توجه به نظرات دوستان ثبت كرده بود رو از اون ور آوردم .

اين كار به هيچ عنوان چاپلوسي محسوب نشه خداييي نكرده .

1.همون طوري كه در تاپيك هاي اوليه اين پادگان گفته شد اين پادگان مربوط به هيچ كدام از ارگان هاي ارتش،هوايي ،زميني ،دريايي،زير زميني ،زيردريايي،سپاه،نيروي انتظاميوهر ارگان ديگري نيست و اولين پادگان بخش خصوصي و كاملا مستقل مي باشدو هرگونه اجباروظلم را نمي پذيرد .

2.دراين پادگان فقط چهارنوع سمت هست .

الف)فرمانده .ب)سرباز ج)شورشي د)ماورائي ها

3.اولين پادگانيست كه همه مي توانند بيايند و در آن شركت كنن (چه خانم چه آقا از 1ساله تا99ساله )

4.در اين پادگان هيچ كس بي كار نيست (چون يا همه دارن تايپ مي كنن يا دارن مي خونن پس كسي بي كار نيست ).

5.در اين پادگان مشكلات از فنچول گرفته تا خفن بررسي مي شود و بسته به شرايط نتيجه گيري مي شود.

6.از توهين و بي احترامي به يكديگر به شدت بپرهيزيد(اين قانون شامل همه مي شود چه اهالي پادگان چه رهگذر ها چه سربازان چه فرمانده ها .)

دوشنبه 9/7/1386 - 17:46 - 0 تشکر 14773

ادامه قوانين ...

7.اگر قسمتي از متن باعث رنجش خاطر كسي شد بلافاصله در جهت حذف يا ويرايش اقدام صورت مي گيرد.

8.اگر مايل به ايجاد تغييري در طرح داستان يا موضوع هستيد بايد كم كم اين تغييرات اعمال شود تا به متن ديگر نويسنده ها ضربه اي وارد نشود .

9.عیین فرماتده فقط با رای سربازان و البته بعد از معرفی توسط فرمانده ها می باشد

10.چون این کار یه کار گروهیه ، اگه یکی بخواد ساز مخالف بزنه یا سر خود عمل کنه روی کار دیگران تاثیر می ذاره و کار دیگران رو کم ارزش می کنه .

11.مطالب باید در ادامه مطلب قبل باشه و هر کسی نیاد برا خودش همینطوری مطلب بزنه

12.در طول زندگی نام خود را فراموش می کنیم و از یک نام مستعار استفاده می کنیم .

13.هدف ما از حضور در یک جمع فقط بدست آوردن اطلاعات از آن جمع است .

14. ورود شما به خواست خود شماست ، اما در هیچ صورتی نمی توانید از گروه خارج شوید .

15. گروه در اولویت بالاتر نسبت به جان تو قرار دارد .پس حفظ بقاع گروه در رتبه ی اول است.

16.در این پادگان درجه ی جانشین و مدیر و ممیزی مورد توجه قرار نمیگیره.

17.فرمانده ی کل قوا در بین تمام فرماندهان و در کل پادگان ها بالاترین درجه را دارا می باشد

18.به سربازهایی که در پادگان تولید محتوا کنند جایزه داده خواهد شد

19.پست های منظور شده در پادگان برسا و پادگان بغلی هیچ قصد و توهینی به جامعه ی ایران و ایرانی نداشته و ندارد

20.هر فرد مسئول پست خود می باشد .

21.ظرفیت پادگان برسا تکمیل می باشد افرادی که می خواهند به سر بازی بیایند به پادگان بغلی مراجعه کنند .(آقا من عيناً نقل قول كردم .فك كنم اين بند لازم به تغيير است گويا پادگان بقلي تركيده آخه )

سه شنبه 10/7/1386 - 18:57 - 0 تشکر 14824

سلام فرمانده منم مي خوام بجنگم و نگهباني بدم به من هم يه پستي بده ممنون

پنج شنبه 12/7/1386 - 16:58 - 0 تشکر 14915

آهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... ای

پس من چی ؟

وزیر جنگ رو فراموش کردین ؟

دچار باید بود

دچار یعنی عاشق

و فکر کن چه تنهاست ماهی کوچکی که دچار آبی بیکران باشد

دچــــــــار باید بود ...

يکشنبه 15/7/1386 - 19:46 - 0 تشکر 15146

سلام
به به به به
نبیییییییییییییینم پادگانتون از روغن افتاده....
اینجوری میخواستید مباحثه رو بترکونید....
منتقلش کردید که همتون فقط نگاش کنید....
خوابید عمو یاددگارا
سربازا وفرمانده هایی مثل شما فقط همینجا پیدا میشه...
وای وای وای وای...
وی  وی وی وی وی

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 29/7/1386 - 17:28 - 0 تشکر 15702

سلام

دوستان طاقت بیارین من بزودی شخصیت ها رو وارد میکنم وداستان رو شروع میکنیم

مقاومت کنید

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

سه شنبه 8/8/1386 - 18:7 - 0 تشکر 16088

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

داشتم تاپيک‌هاي پادگان برسا رو مي‌خوندم و با خاطراتش سير مي‌کردم، نمي‌دونم به اين اعتقاد داريد يا نه ولي من خيلي به اين موضوع که يادآوري خاطرات شيرين باعث حرکت و شروع دوباره ميشه، معتقدم.

برا همين پيش خودم گفتم داستان‌هايي که با همکاريه بچه‌ها به‌وجود اومده رو مجددا به معرض نمايش بذارم تا يادآوري خاطرات يه استارتي بشه برا شروع مجدد، کاش بشه دوباره اون روزاي قشنگ رو به پا کرد.

به ترتيب از اولين داستاني که با کمک هم نوشتيم براتون ميذارم تا شما هم پيشرفت رو به عينه ببينيد.

البته اين حرکت رو تا زماني اجرا مي‌کنم که دوباره بچه ها پايه کار شن و ادامه بدن البته شايدم خودم نوشتم، اميدوارم که دوباره دستم بره واسه نوشتم.

مراقب خودتون باشید

MCLAREN SUPER SPORT

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

سه شنبه 8/8/1386 - 18:8 - 0 تشکر 16089

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

نوشته شده توسط MCLAREN :

آشپزخونه در حال شستن ظرف نهار(مهدي3 , مهدي4, رسول):

مهدي3: موندنو سوختنو ساختن همه يادگار مکلارنه انتقام از فرمانده عسل گرفتن کار من نيست کاره مهدي4ه....... اي خدا بازم اين عسل بهمون رکب زد من نميدونم بايد چجوري به اين بگم بابام جان من از ظرف شستن بدم مياد آقاي مهدي4 مثلا بادقت يه کاري کن ديگه مثلا بابا تو عزي دردونه عسلي......

مياد ميگه عزيزم بعد واميسته پشت در گوش واميسته ببينه چيکار داريم ميکنيم آخه يکي نيس بگه چي ميخواي از جون ما برو بخواب ديگه......... ايول يه فکر خوب به ذهنم رسيد بچه ها بياييد جلو .......آهان... فقط گوش کنيد بچه ها بياييد توي غذاي فرمانده عسل چند تا قرص خواب آور بندازيم تا شبا بگير تخت بخوابه راحت شيم(در حالي که دو نفرشون به سمت عقب پريدن گفتن نه) واقعا متاسفم براتون من که نگفتم بريم بکشيمش هيس يواش با اين کار حداقل شبا ميتونيم يه حرفي بزنيم و راحت باشيم(يواش يواش اومدن جلو)

خب رسول جون بعد از اينکه ظرفا رو آب کشيدي برو تو حياط خيلي ريلکس بشين اگه فرمانده رو ديدي يه تيکه اي چيزي بنداز بزار عصباني شه اونوقت بزار دوباره بفرستت آشپز خونه خب؟؟؟؟(رسول: وااااااااي بازم آشپز خونه ؟! نه! چرا آخه همش کاراي سخت سخت گردن منه؟ اي خدا عجب کاري کردم موندم تو اين ستيزه گاه......... با کمي پاچه خواري مهدي3 راضي شد) خب منم ميرم تو نخ اين مسول درمونگاه بوسيله حيله ها و ابتکار عملام ازش چن تا قرص مي گيرم ميارم ميدم به تو بعد ديگه ميدونه چيکار کني ديگه(آره بابا بلدم) آفرين اي بلد اي خوشگل اي نيناس.......

خب مهدي حالا کار نهايي با تو اِ (من چيکاره بيدم....) اه تو که ترسو نبودي آفرين غذاي فرمانده رو با تمام حالت هاي شب قبلت ميبري تو ميزاري جلوش تابلو بازي در نياريا درسته عسل خشنه ولي تيز هوشه خب پس بچه ها قرارمون يادتون نرها

مهدي4: هيس فکر کنم صدايي ميادا ....... بدويين برين سر کارتون يکي از فرمانده ها. مهدي3: (در حال آواز خوندن و ظرف شستن) فداي سرت اگه من خيلي تنهام........

فرمانده ياسان: هييييييييييييييييييييييي چه خبرته صدات تا اون سر پادگان مياد مگه کنسرو (فرمانده سوتي داد) گذاشتي؟ 5 روز اضافه خدمت که خوردي مي‌فهمي دنيا دسته کيه!!!!!

(توضيح نويسنده: مهدي3 = MCLAREN ، مهدي4 = chi dash ، رسول = impertu_world .)

ادامه داستان در پست بعدي...

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

سه شنبه 8/8/1386 - 18:8 - 0 تشکر 16090

ادامه داستان از پست قبلي

نوشته شده توسط ranginkamoon (فرمانده عسل):

فرمانده عسل: من تو اتاقم نشسته بودم، اه پس این غذا چیشد؟؟ مهدی 4 اومد تو: سسسسسلام فرمانه..... فرمانده عسل: فرمانه ...منو مسخره میکنی؟!؟!؟ مهدی4 گفت: نننننه فرمانده... فرمانده عسل: چی شده چرا اینجوری صحبت میکنی چرا میلرزی؟! مهدي4: هیچی فرمانده...

غذا رو کذاشت رو میز .... مهدي4: فرمانده یه چیزی بگم ؟ فرمانده عسل: بگو عزیزم... مهدي4:(مهدی 4 که خیلی نسبت به فرمانده عسل وفادار بود میگه) این مکلارن و رسول میخوان شمارو بکشن!!! فرمانده عسل: چی منو بکشن!!! مهدي4: نه ینی چیزه شمارو خواب کنن. فرمانده عسل: راست میگی عزیزم ؟! فرمانده عسل: اره توی غذاتون قرص ریختند... فرمانده عسل: خیل خوب ممنون اول فروردین مرخصی داری برو عشقو حال...

مهدی 4 خیل خوشحال میشه و با خودش اواز میخونه و عمرا اگه لنگمو پیدا کنی هرجوری خواستی...... ییهو با قیافه‌ی خشمناک فرمانده عسل روبرو میشه .... فرمانده عسل: مهددی 4 عزیز ترانه میخونی ها مرخصی اول فروردین کنسل شد ...

فرمانده عسل به سمت اشپز خونه رفت.... مکلارن و حاج رسول مشغول خندیدن بودن که وقتی صورت قرمز فرمانده عسل رو دیدن گفتن: ظرفای چند روز و بشوریم فرمانده ؟؟ فرمانده عسل: با کمال بیرحمی گفت 1 ماه !!!!!

اون موقع بود که مک لارن زد به پیشونیشو اروم با خودش گفت ای ادم فروش.

مراقب خودتون باشید

MCLAREN SUPER SPORT

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

شنبه 12/8/1386 - 18:45 - 0 تشکر 16290

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

نوشته شده توسط ranginkamoon (فرمانده عسل):

فرمانده عسل: سربازان همه جمع شوید امیدوارم همه وسایل سفره را خریده باشین، حالا باید سفره رو پهن کنیم، یاسان قرانو بده اول بزارم، مهدی 4 اون ماهی توپلیو بده (زمین خیسه مهدی 4 لیز میخوره ) .... وای نیفته... وای بگیرش الان تنگ می‌شکنه... حاج رسول تنگو بگیر... نه..... نه ..... مواظب باش ...... (الان تنگ رو هواست) یاسان بگیرش .... وای .. نه ... مک لان مواظب ...... (تنگ روی سر مک لارن شکست...) مثل موش اب کشیده شدی چقدر با مزه شدی، اوا یکی اون ماهی بیچار رو از رو سرش برداره. مهدی 4 ماهیو برداشت و توی يه کاسه انداخت....

فرمانده عسل: عیب نداره پيـــــش میاد دیگه مک لارن جونم.... مک لارن بیچاره که خودشو خوشگل کرده بود تا سر سفره بشینه بیچاره ببین چیشدمک‌لارن رفت لباساشو عوض کنه خوب شد خورده شیشه های تنگ زخمیش نکرد...

فرمانده عسل: اهای حاج رسول بیا این خورده شیشه ها رو جمع کن خوب فرمانده یاسان اون سیبای قرمـــــــــــــــــزو بده من، مهدی 4 اون سبزه رو بزا ر اینجا آینه رو هم اونجا بذار شمعا رو هم کنار آینه بذار
رسول جان ساعت چی شد آها مرسي بده من چه ساعت قشنگی ..
رسول جان این سکه ها که تمام بهار نیست 50 تومانیه... عیب نداره بازم غنیمته

مک لارن لباسشو عوض کرده بود و اومد داخل فرمانده عسل: مکلارن عزیز سیر گرفتی بده من مرسی اینم از گلای شب‌بو و سرخ و سنبل خوب دیگه تموم شد (بقیه‌ی اجزا رو هم قبلا چیدم) به به چه سفره ای شد.

ادامه داستان در پست بعدي...

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.