سلام
هرچند این بحث بی فایده س اما نکاتی رو جهت اطلاع شما عرض میکنم.
این سخنرانی حضرت امام هم در 6 خرداد سال 60 بیان شده.. درزمانی که بنی صدر که همکاری او با منافقین علنی شده بود و خیانتهای او هم برمردم آشکار گردیده بود.. نسبت به ماهیت قانونی برخی از ارگان های انقلابی از قبیل شورای نگهبان اعتراض کرده بود و سخن امام هم خطاب به ایشان و هم پالگی هایشان است.
حضرت امام هم در صحبتشون دوپهلو صحبت نکردن..دو پهلو صحبت کردن یعنی اینکه نهایتاً نشه معنی واحدی رو از اون جمله اتخاذ کرد و به نتیجه رسید.. درحالیکه حضرت امام به این واضحی گفتن اما اینکه شما دنبال بهانه می گردید مسئله دیگریست.
در مورد فتح مکه فرمودین.. بله پیامبر رأفت داشتن چون برخوردشون با مشرکین بود و ایشون درحال تبلیغ دین اسلام بودن و نباید چهره ای خشن از اسلام نشون داده میشد. اما درمدینه و درمقابل مسجد ضرار هم ایشون همین کارو کردن؟ نه .. چون اونجا با منافقین روبرو بودن و شدت عمل لازم بود.
درکتاب جاذبه ودافعه علی علیه السلام از شهید مطهری میخوانیم که:
ما وقتى كه به سیره نبوى مراجعه مى كنیم مى بینیم آن حضرت در تمام دوره سیزده ساله مكه به احدى اجازه جهاد و حتى دفاع نداد , تا آنجا كه واقعا مسلمانان به تنگ آمدند و با اجازه آن حضرت گروهى به حبشه مهاجرت كردند , اما سایرین ماندند و زجر كشیدند . تنها در سال دوم مدینه بود كه رخصت جهاد داده شد .
در دوره مكه مسلمانان تعلیمات دیدند , با روح اسلام آشنا شدند , ثقافت اسلامى در اعماق روحشان نفوذ یافت . نتیجه این شد كه پس از ورود در مدینه هر كدام یك مبلغ واقعى اسلام بودند و رسول اكرم كه آنها را به اطراف و اكناف مى فرستاد خوب از عهده بر مىآمدند . هنگامى هم كه به جهاد مى رفتند مى دانستند براى چه هدف و ایده اى مى جنگند . به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام : و حملوا بصائرهم على اسیافهم ( 7 ) .
( همانا بصیرتها و اندیشه هاى روشن و حساب شده خود را بر شمشیرهاى خود حمل مى كردند( .
درضمن در مورد صحبت آخرتان هم باید بگویم به عنوان مثال حضرت علی علیه السلام خوارج را به سگ هار تشبیه کردند فانا فقأت عین الفتنة و لم یكن لیجترى علیها احد غیرى بعد ان ماج غیهبها و اشتد كلبها چشم این فتنه را من درآوردم . غیر از من احدى جرأت چنین كارى را نداشت پس از آنكه موج دریاى تاریكى و شبهه ناكى آن بالا گرفته بود و(هارى) آن فزونى یافته بود .
می بینید که اگر جایی لازم بوده حتی دشمنان اسلام (هرچند که از عابدان و زاهدان بودند) تشبیه به سگ هاری شده اند که با گاز گرفتن دیگران آنان را نیز به وادی مرگ میکشند.
و درجای دیگری هم خوارج رو اینگونه تشبیه کردن:
خوارج بیشتر عرب بودند و غیر عرب هم كم و بیش در میان آنها بود , ولى همه آنها اعم از عرب و غیر عرب جاهل مسلك و نا آشنا به فرهنگ اسلامى بودند . همه كسریهاى خود را مى خواستند با فشار آوردن بر روى ركوع و سجودهاى طولانى جبران كنند . على علیه السلام روحیه اینها را همینطور توصیف مى كند , مى فرماید :
جفاة طغام و عبید اقزام , جمعوا من كل اوب و تلقطوا من كل شوب , ممن ینبغى ان یفقه و یؤدب و یعلم و یدرب و یولى علیه و یؤخذ على یدیه , لیسوا من المهاجرین و الانصار الذین تبوؤا الدار و الایمان .
( مردمى خشن , فاقد اندیشه عالى و احساسات لطیف , مردمى پست , برده صفت , او باش كه از هر گوشه اى جمع شده اند و از هر ناحیه اى فراهم آمده اند . اینها كسانى هستند كه باید اول تعلیمات ببینند . آداب اسلامى به آنها تعلیم داده شود , در فرهنگ و ثقافت اسلامى خبرویت پیدا كنند . باید بر اینها قیم حكومت كند و مچ دستشان گرفته شود نه اینكه آزاد بگردند و شمشیرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهیت اسلاماظهار نظر كنند . اینها نه از مهاجرینند كه از خانه هاى خود به خاطر اسلام مهاجرت كردند و نه از انصار كه مهاجرین را در جوار خود پذیرفتند)