• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 7254)
جمعه 12/5/1386 - 11:1 -0 تشکر 12226
داستان بگوو

 سلام

توو يه سايت ديگه يه تاپيک داريم به عنوان داستان بگوو...با مزه شده البته با همکاري شديد بچه هاش

گفتم اينجام اين بحثو داشته باشيم شايد بد نباشه...البته اب توو چشمم نميره که همکاري شديد باشه

اولين نفر مياد يه کلمه يا جمله ميگه يا مياد يه نخ ميده از اول داستانو و بعدي مياد اضافه اش ميکنه با يه کلمه يا يه جمله يا هرچي دلش خواست،فقط اين وسط ماجرايي که ديگران شرووع ميکنند رو واسش ارزش قائل شيد...(تلاش کنيم حتي اگه بد شد چون تا بينمک نباشه که نمکش زياد نميشه)

تا بعد

يکشنبه 30/10/1386 - 3:44 - 0 تشکر 25569

سلام

ممنوون از اقا مجتبی که اعلام امادگی کردند و شخصیت خودشوون رو پرداختیدندو انصراف دادیدندو شخصیت جدید اوردیدندو پیشنهاد جدید مطرحیدیدندو البته سوال پرسیدیدندو و شاه شووریده سران که جوابیدندو و پست بعدی که به نکاتی توجه کردیدندو و رویای کمک داشتیدندو بماند که به کی بیشتر کمک کردیدندو به کی کمتر...

در مورد نکته ای که گفتید طبق عادت برساییها هر کس زوودتر یه مکانی رو توصیف کنه اوونجا هموون مدلی میشه و البته چون همه ی دووستان ستها رو دقیق میخوونند اشتباهی صوورت نمیگیره اما اگه لازم باشه زیرزمین توو طبقه سومم باشه میشه خیلی خووب و محترمانه جاشو عوض کرد(یا دوتا زیر زمین داریم یا اوون یکی رو خراب میکنیمو میاریم یکم بالاتر میسازیمش)...و در اخر این که انشاالله امتحانات که تمووم بشه من خودم میام مینویسم اگه استقبال شد ادامه میدیم...

راستی درمورد تعریف شخصیت واسه شما(میخواستم واسه عسل شخصیت تعریف کنم...اما دیدم شاید نتوونه باهاش کنار بیاد واسه همین حتی به خودشم پیشنهاد ندادم)شما هم خودت باید ببینی با چی کنار میای تا بتوونی تا اخر باهاش باشی...

تا بعد

يکشنبه 30/10/1386 - 16:15 - 0 تشکر 25680

درود خدا به همه

(پیشاپیش با عرض شرمندگی بگم که  کیبوردم خرابه و حروف ماقبل شین و ضاد و ظاد رو تایپ نمیکنه، اگر جایی از متن لازم بود جایگزین کنین و یا احیلنا اگر کم بود عیبش رو نادیده بگیرین، ممنون)

ممنون از اینکه به شوالم جواب دادین یاشان عزیز. من از شما کمک خواتم چون خودم عین چیز تو گل گیر کرده بودم (اشتباه کردییییی!!! منظورم از چیز اونیکه فکرکردی نبود، منظورم به ظور واضح و روشن شیر بود فقظ میخواشتم یه خورده شکشته بندی... ببخشید منظورم شکشته نفشی کنم) اینم بگم که من با همه جور وضعیت آب و هوایی و محیظی ؛ چه شرایظ شخت چه آشون ویا هر چیزی که فکرش رو بکنی کنار میام، آخه من در روند تکاملم همه اینها رو گذروندم و تقریبا مقاوم شازی شدم. پش میبینی که من با همه چی کنار میام مهم اینه که پاشتوریزه باشه و اون بامن کنار بیاد باقیش حله... منتظر کمکهاتون هشتم...

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
دوشنبه 1/11/1386 - 13:36 - 0 تشکر 25872

شلام آقا مجتبی !

مطمئن هشتی که دکمه های کیبوردت مشکل پیدا کرده نکنه  خدای نکرده چیزشده باشی !

اگر اینطوره بهتره هر چه شریعتر مشل من بری ترک کنی !     

One is never too old to learn .

دوشنبه 1/11/1386 - 23:1 - 0 تشکر 25958

با سلام!

مجتبی:اول به شاه شوریده سران بگم که دوست عزیز بهتره از اسمم (مجتبی) استفاده کنی راحتتر از mjtrhz هستش.

باور کن اینطور نیست! چون mjtrhz رو کپی پیست می کنم ولی مجتبی رو باید تایپ کنم. ولی اگه اینطوری راحت تری باشه.

در مورد توصیف پادگان که یاسان توضیح داد.

در مورد شخصیت هم حالا که اصرار می کنی یه شخصیت واست دارم که دیگه آخرشه! مال یه خانم دکتر بوده باهاش میرفته مطب و بر می گشته.(جمله ی آخر رو با شما نبودم با یکی دیگه از دوستان بودم که خواسته بود واسه اش ماشین پیدا کنم.) خلاصه داشتم می گفتم دیگه آخر شخصیته. شخصیت یه دیوونه است که فکر می کنه یه «سرخ پوست» هست تمام کارهای سرخ پوستا رو تقلید می کنه. دیگه چی می خوای؟ اسم سرخ پوستیش رو هم خودت انتخاب کن(مثلا گرگ بی دندان یا یه چیزی توی این مایه ها). چطوره؟ اگه پسندیدی تا قولنامه اش رو بنویسیم.(نه با شما نبودم با همون دوستم بودم که ماشین می خواد).

در ضمن اگه کیبوردت هنوز درست نشده برای نوشتن حروفی که نمیزنه برو به accessories>accessibility start> یه برنامه هست به اسم OnScreen Keyboard با استفاده از اون می تونی درست تایپ کنی.

فعلا خداحافظ!

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه  در  کم خردی  از همه عالم بیشم
«حافظ»
سه شنبه 2/11/1386 - 17:30 - 0 تشکر 26097

سلام به همه کمدی کاتوریکای خنک مملکت.

راشتی هوای دوشت عجب ضریب هوشی ای داری، راشتشو بگو کشی بهت کمک کرد نه؟!! درهر شورت خودت رو به یه دندونپزشک نشون بده، چون مشرف زیاد این پنیرها زده به دل و رودت و اشاشی قاطیوندی  این دود و گریش رو. فقط یادت باشه که دندون پزشکش از این روانپزشکهای عمومی نباشه چون کار تو تخصص برداره...

واما شاه شوریده سران؛

"در مورد شخصیت هم حالا که اصرار می کنی به شخصیتت دارم فکر میکنم که دیگه آخرشه! اونیکه مال یه خانم دکتر بوده باهاش میرفته مطب و بر می گشته رو میشه ببینم.(جمله ی آخر رو با شما نبودم با یکی دیگه از دوستان بودم که خواسته بودم واسم ماشین پیدا کنه.) خلاصه داشتم می گفتم دیگه آخر فکر کردنمه. شخصیت یه دیوونه که فکر می کنه یه «سرخ پوست» هست و تمام کارهای سرخ پوستا رو تقلید می کنه، شخیصت جالبیه و فقط از انیشتین یه همچین کارخلاقانه ای برمیاد. دیگه چی... اسم سرخ پوستیش رو هم خودم انتخاب می کنم(مثلا شغال زرد یا الاغ پشت قرمزی یایه چیزی توی این مایه ها). چطوره؟ فکر کنم پسندیدم، قولنامه اش رو بنویسیم.(نه با شما نبودم با همون دوستم بودم که ماشین می خواد برام بخره)." (دست روی دست زیاده، با من شوخی میکنی و حالمو میگیری، حات رو میگیرم، زنگ آخر واستا کارت دارم...)

ببخشید اگه یه خورده زیاده روی کردم، ناراحت نشید... دیدم سطح شوخیها بالا رفته یه خورده گفتم حالگیری کنم... جدی نگیرید..... بازهم از شاه شوریده سران بخاطر ایدش ممنونم، روش فکر میکنم ببینم میتونم از پسش بر بیام یا نه.از راهنمایی خوبت ممنونم، خیلی بدردم خورد، مغسی موسیو انیشتین. این رو هم بگم که بحال من هیچ توفیری نمیکنه که مجتبی یا mjtrhz رو استفاده کنی، من همه جوره وبا هرشرایطی راحتم، تنها جایی که راحت نیستم جهنمه که خدا نصیب کافر هم نکنه.....

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
چهارشنبه 3/11/1386 - 11:59 - 0 تشکر 26235

سلامی دیوانه وار بر جمع دیوانگان و دیوانه دووستان

مکان:هموونجا

زمان:دقیقا وقتی که رووز بوود

سعیدو بردند اتاق سفید...سروصداش کل تیمارستانو برداشته...انگار خبرایی بوود!بعـــــــــــــــــــــــــــــــــله اوونجووری که بووش دیده میشد قرار بوود یه دیوونه ی جدید(از همینا که تازه اوومدن به بازار،خیلیم روو مدو جوون پسندن)بیارن...توو این تیمارستان دیوونه ها ظهر پذیرش میشن واسه همین تا ظهر قراره همه به سر و ته این تیمارستان رسیدگی کنند...اعظم جوون در حالی که تازه اوومده سر کارش و داره توو راهرو قدم میزنه میگه:"بچه ها جوون!بیاین بیروون...با همگیتوونم...قراره یه اتفاق خوشمزه بیافته"...........نینا یکی از دیوونه هاست که همیشه همه چیز واسش سواله(یه چیز قاطی توو مایه های یاسانه که انگار وضعش خرابتره)از اعظم جوون که هموون دیوونه ی مهربوونه(اسم دیگشم پرستاره)میپرسه از کجا میافته؟؟؟بگوو تا بگیریمش!!!.......اعظم جوون که دیگه عادت کرده میگه نینا جان خواستم بگم قراره بیاد!!!یعنی یه اتفاق خوشمزه بیاد این دوروبر.......نینا میگه حالا شیرینه یا شوور؟؟؟(هرچند هیچ وقت نفهمید بالاخره شیرین کدوومه و شوور کدوومه!!!).....اعظم جوون گفت هموونی که تو دووست داری.......یلدا که یکمی وضعش بهتره میاد جلو و میپرسه چه خبره؟چی شده؟؟؟.......اعظم جوون میگه قراره یه دووست جدید واستوون بیاد واسه همینم تا ظهر باید اینجا ها رو تمیز کنید...امرووز بچه های خووبی باشید چون اقای رئیس قراره مثل همیشه توو مراسم معارفه ی دووست جدیدتوون سخنرانی کنند..........

مکان:چند متری اینورتر(شایدم اوونورتر)

زمان:هنووز چراغا روشن نشدن...

کامبیز رئیس تیمارستان در حال حرف زدن با تلفنه...

رئیس:بعله امرووز صبح اطلاع دادند که قراره یکی به بیماران مردمون اضافه بشه

اوونور خط:.....خشششششششششش..........(فاصله زیاده تلفنم خش خش داره...)

رئیس:اما من گفتم اتاق خالی نداریم...هر اتاقموون ظرفیت 2تا بیمار رو داره که در قسمت اقایوون تکمیله...

اوونور خط:........(یه چیزایی میگه)

رئیس:چــــــــــــــــــــــــــــی!بازدیــــــــــــــــــــــــــــــد...اما هفته قبل از اینجا بازدید شد...ما تمام حقووق بیمارانموون رو رعایت میکنیم...

اوونور خط:........(یه چیزای دیگه اما کووتاهتر)

رئیس:بعله هر چی شما بفرمایید

...

کامبیز در حال حرف زدن با داوود

کامبیز:باید این انیشتین رو از اتاق سفید بیاری بیروون

داوود:اخه واسه چی؟من تازه دارم از دیدنش لذت میبرم!!

کامبیز:احمق!!!طبق قوانین تیمارستان برای جلوگیری از دیوونه شدن بیماران هر مریض فقط 1ساعت مجاز به نگهداری توو اتاق سفیده!!!...امرووز قراره با بیمار جدید یه بازرس هم بیاد...این انیشتین هیچی حالیش نباشه گذر زمانو میفهمه...

داوود:حیف شد اما خب لذت بردنو میذاریم واسه فرار بعدیش...راستی این جدیده چه مدلیه؟؟؟

کامبیز:شنیدم (...)*...اسمش مجتباس!

داوود:ما که انباری نداریم بدیم بهش...کجا نگهش داریم؟؟؟فقط ظرفیتموون واسه پذیرش یه خانوومه

کامبیز:میدوونم اما باید یکی از اتاقا سه تخته شه چاره ای نیست!!!

.....................................................................................

*:میتوونه یه سرخ پووست باشه...البته اوونجا ذکر نکردم چون دیدم شما با شخصیتایی که خودتوونم ذکر میکنید نمیتوونید کنار بیاین پس فکر کردم دستتوون باز باشه بهتره واسه همین میشه چند شخصیتی باشید...یکی از شخصیتاتوونم هموون سرخ پووسته که خداییش فکر خیلی نویی بوود!...اگرم دیدید با یکیش میتوونید کنار بیاین که دیگه خیلیم عالیه

من فعلا دیدم بهترین کار خلاص کردن انیشتین به اسوون ترین روش ممکنه...پس انجامش دادم تا ببینم چی میشه...البته اگه سعید انیشتین بخواد هنووزم دنبال گووشه ی اتاق بگرده میتوونه یه فرار دیگه رو طرح ریزی کنه البته از نوع ناموفقش در غیر اینصوورت میشه روو مراسم معارفه و حضوور بازرس فکر کرد...

تا بعد

چهارشنبه 3/11/1386 - 14:8 - 0 تشکر 26266

بسم رب الحسین

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

***********************************

سلام

یه پییییییییش دارم میخوام برا حل مشکلتون نهاد کنم!!!

نمیشه این سرخ پوسته درتوهمات خودش خودش رو یه خانم تصور کنه؟؟!!!!

وااااااااااو فک کنننننننن

**سلام بر حسین**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
چهارشنبه 3/11/1386 - 23:52 - 0 تشکر 26355

سلام

والا شما بیشتر گیجم کردین. یه سرخ پوست چند شخصیتی، یه جورایی جالبه؛ اما یه سوال از یلدا عشق دارم و اینه که منظور شما اینه که یه خانم این نقش رو به عهده بگیره یا اینکه من نقش خانم سرخ پوست رو بعهده بگیرم ویا اینکه طرف فکر کنه که یک خانم تشریف داره؟ خوب متوجه نشدم...

در ضمن بیخود به این انیشتین بیچاره دلخوشی ندین، تا جواب این سوال بیاد باید دنبال همون گوشه اتاق بگرده...

یاعلی

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
پنج شنبه 4/11/1386 - 15:38 - 0 تشکر 26453

بسم رب الحسین

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

********************************

سلام

آقا مجتبی معضل شده این شخصیت شما براتونا...

خودتون دیوونه نیستید خودتون باشید!!

ببینید من یه عادتی که دارم خیلی زود تیکه کلام ها و نوع حرف زدن آدمها یادم میمونه...

واسه همین همیشه برای شوخی تو وبلاگ دوستان هی جاشون نظر میدادم واسه همین به نظرم رسید اگه شما با توجه به اینکه آقا هستید یه سرخ پوست دیوونه باشید که فکر میکنه خانومه خیلی جالب بشه...البته اینا تو کله منه!! شاید شما نتونی...

یه پیشی بود که نهاد شد دیگه!!

متوجه شدید؟؟؟

**سلام بر حسین**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 6/11/1386 - 1:24 - 0 تشکر 26685

سلام به همه

ممنون که به سوالم جواب دادی، یلدا عشق. درمورد جوابت باید بگم که این شخصیت کارش از معضل هم گذشته و به عذاب تبدیل شده بود، نمیدونستم چیکار کنم.

آره... منم دیوونم و حتی به جرات میگم که از همه شما دیوونه ترم اما چیزی که هست دیوونگی من یه خورده از طنز خارجه.(اگه مطالبم رو خونده باشی) در حقیقت اون شخصیتی رو که اول خلقش کردم شدیدا به خودم شبیهه و بخاطر همین بود که به قول خودت این پیش که توی قسمت اجتماعی (خانواده چه بهتر) یه همچین تاپیکی رو بزنین رو نهاد کردم تا از اون شخصیت (به عبارتی خودم) استفاده کنم اما مثل اینکه مخالف بودن دوستان. قسمتهایی که من( همین شخصیته) وارد قسمت طنز میشم معمولا کنایه ای، اجتماعی و مقدار زیادی رک و دوپهلو هستش، بخاطر همین گاه گاه مردم ازم رنجیده میشن که چون من اصلا دوست ندارم اینطوری بشه یواش یواش ویا بعبارتی گاماس گاماس دارم خلقیاتم رو عوض میکنم و به دنیای طنازی می پیوندم علی رقم علاقه ام به شخصیت قبلیم.

این رو هم بگم که من یه پیش دیگه رو هم نهادینه کردم اما جواب درستی نشنیدم (نخوندم) و اون این بود که چون تعداد کمه هرکس دو یا چند نقش رو بعهده بگیره تا شلوغ کاری کنیم. در راستای تحقق این هدف و رسیدن به چشم انداز nساله، اینجانب بالاخره تصمیم به انتخاب رول خود نمودم... اینطوری بگم که دو شخصیت رو انتخاب کردم، اول همون شخصیت اولم (خودم) بود، چون از طرف خواهرم تاییدیه گرفته بود و نمیشد ردش کرد؛ دوم هم همین سرخپوسته مرده که فکر میکنه زنه و با اجازتون یه چیزی رو به شخصیتش اضافه میکنم و اون اینکه این شخصیت شدیدا و سریعا تحت تاثیر دنیای مدرن قرار میگیره و...(میفهمید چطوری).... این روهم چون هم خودم خوشم اومد هم دوستای عزیزتر از دشمن برام ترتیبش رو داده بودن که ارزشش انقد بالاست که قابل مقایسه با فرش ماشینی کهنه توی انباریمون هم نیست...!!!

خوب... یواش یواش دارم با ملت دیوونه نشان و دیوونه نژاد و دیوونه مزاج صمیمی میشم... خدا بهشون رحم کنه، مخصوصا حالا که شخصیتش یه خورده چیزه...آره.... منتظر داستانهای من و سرخپوست باشید...Coming soon...

راستی یلدا عشق اگه اینو میخونی باید بگم که شرمندم اگه به صندلی داغت نرسیدم، خیلی دوست داشتم منم یه سری سوالها رو ازت میپرسیدم اما نمیدونم چرا هربار من به یکی از انجمنها سر نمیزنم یه اتفاق مهم توش میفته؟!!!! الله اعلم...اگه من شانس داشتمممممم... به همون چندماه بزرگیت ببخش...

فعلا خوش باشید

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.