شاه شوریده سران:
قسمت هایی که داخل گیومه است مال سعدی و بقیه اش کار منه
«اى که گفتى هیچ مشکل چون فراق یار نیست»
مثل اینکه حال تو مانند بنده زار نیست!
«بارها روى از پریشانى به دیوار آورم»
وز بد شانس توی شهر حتی یکی دیوار نیست!*
«قادرى بر هر چه می خواهى مگر آزار من»
جان من انگار تو را کاری به جز آزار نیست
«احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش»
لیک این قانون که گفتم واسه ی پولدار نیست
«گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن»
توی شهر ما به جز تو انگار که دلدار نیست
«ما زبان اندرکشیدیم از حدیث خلق و روى»
کان کسی که می شنید انگار دگر بیدار نیست
«دوستان گویند سعدى خیمه بر گلزار زن»
احتمالا فکر کردن که مرا هیچ کار نیست!
پاورقی:
*منظور شاعر اینه که با شانسی که من دارم حتی توی شهر(ولو به بزرگی تهران)حتی یه دیوار هم برای مقصود من پیدا نمیشه.مصداق عبارت:اگه لب دریا هم برم دریا خشک میشه!
قسمت های داخل گیومه از شهریار و باقی افاضات منه!
«گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا»
کند روز مرا هر دم به سان شب سیاه اینجا!
«مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب»
کند با این بهانه او مرا هی زا به راه اینجا
«کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پى»
گمان دارم نمی داند که دارد یک کلاه اینجا
«هواى ماه خرگاهى مکن اى کلبه ى درویش»
مکن از بهر خود عاقل!به دست خویش،چاه اینجا
«سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ»
وگرنه یادش اندازم که دارد یک کلاه اینجا!
-----
شقایق صحرایی:
هر که بامش بیش برفش بیشتر
هر که بامش بیش خوابش بیشتر
هر که عقلش بیش نانش بیشتر
گربه دستش به گوشت نمی رسه می گه بو میده
گربه دستش به گوشت نمی رسه با آسانسور می ره برش می داره
در دیزی بازه حیای گربه کجاست
در دیزی بازه گوشتای توش کجاست (مستر گرین خوردتش)
مخشای جلسه ی سوم:
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
هر کس به طریقی حال ما می گیرد
دیوانه جدا مُلا جدا می گیرد
با صبح رو گشاده تر از آفتاب باش
از هر که دم شمرده زند در حساب باش
با آفتاب* رو گشاده تر از نود باش
از هر که گل شمرده زند در عجب باش
پا ورقی:
*استعاره از زردپوشان سپاهان
-----