بسم الله الرحمن الرحیم
شاعران معمولا عنوان می كنند كه: " شعر گفتن ما دست خودمان نیست بلكه شعر باید خودش بیاید و ما فقط آمدنش را انتظار می كشیم"...
اوایل دولت دكتر احمدی نژاد بود و هجمه های سنگین خبری از داخل و خارج، دكتر را هدف گرفته بودند... تخریب و دیگر هیچ مثل همین الان... و در میان این تخریب ها و در زمان كوتاهی دكتر سفر های استانی را آغاز كرد؛ صندوق مهر امام رضا صلواة الله علیه را تأسیس كرد، توزیع سهام عدالت را كلید زد ...
توپ هولوكاست را كه به طاق دروازۀ غرب دوخت هجمه ها باز هم سنگین تر شد اما دكتر جا نزد بلكه پلمب های آژانس را شكست و غنی سازی را هم شروع كرد...
همان روزها یكبار گزارش های تصویری مهر نیوز را می دیدم در تصویری دكتر در حال آمدن به پشت تریبون بود. چهرۀ خسته و تكیدۀ دكتر كار را یكسره كرد. اشكهایم كه سرازیر شد؛ اولین شعر احمدی نژادی هم آمد... خودش آمد.
ای ساده تر ز خندۀ طفلان، مرام تو
شیر دلم نگر، عجبا گشته رام تو
گفتی كه نوكری نه رئیس و نه مقتدی
صیاد! چیره دستی و دلها به دام تو
روزی كه "احمدی نژاد" نوشتیم روی برگ
شد پنبه، رشته های حسودان خام تو
اخلاص را نگر كه جهان قاف تا به قاف
پر كرد از تكرر تكرار نام تو
فرماندۀ سپاه دل عاشقان تویی
هر روز می طلبیم؛ فرج آن امام تو
والعاقبة للمتقین