• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 6121)
جمعه 25/2/1388 - 16:40 -0 تشکر 113029
**عکس های جلسه کاربران

به نام خدا

سلام

 


  دو ساعت حدودا نشستم و همشو پروندم!
با ندونم کاری

تو بدترین حال ممکن دارم مینویسم واقعا ببخشید سعی کردم نکات جدی ه جا افتاده در سایر گزارش ها رو هم حتما بنویسیم.

عکس های جلسه رو هم به زودی در همین تاپیک قرار میدم

ساعت 7:30 از خونه زدم بیرون و 5 دقیقه زودتر از وقت قرار به دوستم _MEMOL_ رسیدم
با هم راه افتادیم و راس ساعت 9 رسیدیم به محل اصلی ه قرار
مغزم سوت کشید که یا خدا! چقدر زود رسیدم

مجددا گفتم یا خدا! چرا اینقدر زود اومده؟!
اولین تیکه توسط ایشون انداخته شد که
چجوری برم زیر این تابلو؟
(آخه گفته بودم قرار زیر تابلویی که اسم پارک رو نوشته!)
پارسا زاهد هم رسید و مجددا حرف کله پاچه و از دهن افتادنش شد
تصمیم گرفتیم به جای بخار پز شدن زیر این آفتاب بریم تو سایه بشینیم و منتظر بمونیم
آقایون رفتن اونور و خانم ها اینور!
jafar رو دیدم که زودتر از من رسیده بود

حدود ساعت ده دقیقه به 9:30! بود
که یکی اومد! آشنا بود....جناب hosseintahoori بود؟
مطمئن نبودم... ولی وقتی با لبخند اومد دیگه مطمئن شدم
سلام علیکی کردیم و ایشون رفتن سمت آقایون
چند دقیقه گذشت که صدای گوشیم در اومد.... tarane 21 بود که مدام زنگ میزد
بعد از چند دقیقه ایشون هم تشریف آوردن
بعد از دقایقی دوباره صدای گوشی در اومد... 311؟؟ بردارم برندارم....جواب
میدم و یه صدای فوق العاده ناز میشنوم...دوست جووووووون نازنینم پنجره ی
خیال
عزیز
فوق العاده عاشق صداش شدم بسیار دوست داشتنی بود
نفر بعدی shine month بود
ایشون هم بهمون ملحق شدن و بعد جناب محسن خسرو
عاشق ترین مرد زمین و جهان آرامش عزیز
دیدن جهان آرامش عجیب سورپرایزم کرد
قرار نبود ایشون بیان
با این گرامان هم سلام علیکی کردیم و دیدم ای داد! تعداد آقایون زیاد شده شدید
mamal92گرامی هم تشریف میارن
باز صدای گوشی در اومد
گویای خاموش اعلام میکنه که دیر میرسه و تو مترو گیر کرده
صبرم تموم میشه و از نگین میپرسم کجایید؟
که باز صدای گوشی در میاد!
نگین ه که میگه به زودی میرسیم
حدود ساعت ده ه که نیکادل و negin22 و سیاوش صحنه ی عزیز میرسن
بسییییی مشعوف شدیم از دیدن نگین و نیکای عزیز
به طرز نامحسوسی!! شروع میکنم به معرفی دوستان برای نگین و نیکادل
که باز صدای گوشی در میاد و گویای خاموش هم میرسه
تقریبا تمومیم و خبر میرسه شاه شوریده سران هم داره میاد
آقایون از اونور و خانوم ها از اینور جمع میشن

ادامه در پست بعد....

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 26/2/1388 - 11:2 - 0 تشکر 113203

آه  راستی یادم رفت اینو بگم:

بی احترامی بی احترامیه،چه با شوخی،چه بی شوخی.

هـــــــــــــــــــــــــــرگز نه توی جمله ای که گفتم و نه توی منظوری که از گفتنش داشتم اثری از بی احترامی نبود.یه بار دیگه همون جمله ای که که گفتم توی ذهنتون مرور کنید تا بهتر و بیشتر متوجه ی عرایض من بشید.

دوباره می گم:

اگه بخوایم به انجمن روانشناسی به اون دید و با اون نگرش نگاه کنیم لابد باید به انجمن های خانواده و طنز هم به اون دید بد نگاه کرد که این واقعا زشت و زننده ست.

 دوست عزیزم "عاشق ترین مرد زمین" !

نمی تونم قبول کنم که شما اینجا این جمله رو به کار ببرید: از خانم عطایی هم بابت این كه حرفم باعث شد كهبه انجمن خانواده بی احترامی(البته به شوخی)بشه.

چرا؟ چون بی نهایت به ادبیات گفتاریم و رعایت شئونات حساسم و هرگز به خودم اجازه نمی دم که به انجمنی یا شخصی بی احترامی (چه با شوخی و چه بی شوخی) بکنم.

بحث کش نیاد بهتره.

همگی موفق باشیم.

دیدار در انجمن روانشناسی در تاپیک تحلیل پنجره ی خیال عزیز

یاعلی...

The Answer To My Heart Is Peace,Love And Humanity 

شنبه 26/2/1388 - 11:46 - 0 تشکر 113207

سلام

آقا قبول نیست..

ورمیدارید این عكسا رو بزرگ میكنید...

آقای طهوری،دیگه همینه كه هست..چطورما هی تندتند(یه چیزدیگه خواستم بگم،زشت

بود)عكسامون رودرابعاد1000 در1000 میذارن رو سایت اون وقت شما رو نذارن؟؟؟

اتفاقا شورشیا باید شناسایی بشن..

محسن خسروخان،نه كه عكساتون هم نیست رو سایت...وهیچ كی ندیده..

آنشرلی من عكس بزرگ میخوام..خب؟؟ببین چه مظلومانه دارم نگاهت میكنم..

باشه؟؟

مرسی دوست جون عزیزم...

یا حق

دعا میكنم كه خداازتو بگیرد،هرآنچه كه خداراازتو گرفت...دكترعلی شریعتی

    

 

شنبه 26/2/1388 - 12:15 - 0 تشکر 113217

سلام به همه دوستان.

مرسی از آنشرلی عزیزم که با اون قلم خوشگل و روونش اتفاقات روز جلسه رو با دقت و ظرافت شرح داد.

من شخصا از نتیجه کار پنج شنبه نسبتا راضی بودم.هر چند که بعضی دوستان بعد از شنیدن دلیل من برای جمع شدنمون کلی تعجب کردن و مات و مبهوت موندن انگار نه انگار که وقتی تاپیک جلسه رو دیده بودن جزو اولین کسایی بودن که با تمام وجود برای حضور در جلسه اعلام آمادگی کرده بودن!!حالا چرا تو همون تاپیک جلسه از جزییات کار چیزی نپرسیده بودن و دقیقا لحظه ای که دور هم جمع شده بودیم به ذهن مبارکشون خطور کرده بود جای تعجب داره!

در هر صورت همونطور که گفتم هدفم از پیشنهاد همچین جلسه ای تازه شدن دیدارها و آشنا شدن دوستان جدید و قدیمی بود و همچنین بررسی مطالب و مباحثی که توی انجمنا در جریانه.یعنی دقیقا همون اتفاقی که تو فضای مجازی میفته میتونست تو دنیای حقیقی اونم بصورت حضوری باشه که خب متاسفانه به دلائلی اونجور که باید و شاید اتفاق نیفتاد.

بعضی از دوستان که پیشنهاد دیدار حضوری از جانب من و آنشرلی عزیز رو بهونه قرار داده بودن برای اینکه مسولیت رو از دوش خودشون بردارن و حتی زحمت گوش کردن و توجه کردن رو هم به خودشون ندادن.

اما از اینکه دوستای قدیمی و جدیدم رو دیدم خیلی خوشحال شدم.

از آنشرلی عزیز،نیکادل گل،گویای خاموش مهربون،حس غریب عزیز و آرسوی نازنین که خودشو هر جوری بود رسوند ممنونم.از دیدن دوستان جدید ترانه و ممل عزیز هم خوشحال شدم.از سیاوش صحنه،جهان آرامش،پارسا زاهد و
jafar عزیز واقعا ممنونم که حضورشون هم مفید بود و هم مثبت.از منشی محترم و مدیر محترم انجمن ها هم واقعا ممنونم بابت توجه و مدیریت خوبشون.

به امید دیدارهای شاد و پر محتوای بعدی..

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

شنبه 26/2/1388 - 12:43 - 0 تشکر 113222

ون بی نهایت به ادبیات گفتاریم و رعایت شئونات حساسم و هرگز به خودم اجازه نمی دم که به انجمنی یا شخصی بی احترامی (چه با شوخی و چه بی شوخی) بکنم. "

 1-حساسیتتون کاملا به جاست سیاوش عزیز.چون اولا آدما معمولا اونچه که بهش اعتقاد دارن و تو ذهنشون میگذره رو به زبون میارن و شوخی و جدیش هم هیچ فرقی نمیکنه و پشت زمینه هر جمله به ظاهر شوخی یک اعتقاد و دیدگاه واقعی وجود داره.

2-ما آدما مسول اونچه که به زبون میاریم هستیم و همیشه باید نسبت به صحبتمون،تاثیر و بازخوردش روی طرف مقابل و نتیجه کار حساس باشیم.چون همونطور که حتما هممون شنیدیم ،حرف چیزیه که وقتی به زبون اومد دیگه برگشتی تو کارش نیست.

از عاشق ترین مرد زمین گرامی هم بابت صحبتی که برای توجیه کارشون و برطرف شدن سوتفاهمات داشتن ممنون.امیدوارم اینجور اتفاقات رو کمتر ببینیم مخصوصا توی ملاقات های اول!!

و اما یه نکته قابل توجه دیگه.

آقایون وقت خداحافظی هوس بستنی و ساندویچ و آب معدنی و ناهار و ...کرده بودن و از من انتظار داشتن این حرکت انتحاری رو انجام بدم!!البته منم بدم نمیومد اون وسط یه جوونمرد پیدا میشد یه اقدامی میکرد و کلی دعای خیر به جون خودش میخرید.

اما من اون لحظه فقط و فقط به فکر روح لطیف و حساس آقایون بودم چون تجربه و علم ثابت کرده که به هیچ وجه من الوجوه تو باور آقایون نمیگنجه که در حضورشون یک خانوم دست ببر به کیفش!من میدونم که چه آسیب جبران ناپذیری رو این اتفاق به روح و روان آقایون وارد میکنه. فقط و فقط به این دلیل بنده خودم رو کشیدم کنار تا از این حادثه جبران ناپذیر جلوگیری کنم.

-----------------------------------------------------------------

"یاد خدا آرامبخش قلبهاست"

مدیریت انجمن روانشناسی

anjoman.ravanshenasi@tebyan.org

----------------------------------------------------------------

شنبه 26/2/1388 - 13:26 - 0 تشکر 113232

به نام خدای رحمن و رحیم

سلام

ابتدا از آنشرلی و نگین خوبم تشکر می کنم برای برگزاری این جلسه ی خوب.

و به طور خاص ممنونم از آنشرلی عزیزم که زحمت هماهنگی ها رو کشید.

و واقعاً واقعااااااااااً شرمنده م بابت تأخیرم؛ اونم 40 دقیقه تأخیر!! واقعاً شطرنجی و راه راهی و برفکی و از این طور حرفا می باشم! 

فکر کنییییییید! من درست دو روز قبلش داشتم به آنه می گفتم چقدر بدم می یاد کسی دیر بیاد و معطلم کنه، اون وقت خودم... ولی باور کنید وحشتناک شلوغ بود، تعطیلات آخر هفته بود و انگار همه می خواستن اون روز برن نمایشگاه. و این شد که من مسیری که حدوداً توی 1ساعت باید می رفتم رو توی 1.5 ساعت طی کردم! البته با این حساب می بایست نیم ساعت دیر برسم، که خوب اعتراف می کنم 10 دقیقه هم دیرتر از برنامه م از خونه تونستنم بیام بیرون.

اصلاً حواسم به شلوغی آخر هفته نبود، وگرنه حتماً زودتر راه میفتادم. خلاصه بدقولی اونم توی اولین برخورد با دوستان خیلی زشته، می دونم.

جدا از این حرفا، انصافاً که خیلی خوب و مفید بود، خوشحالم که بالاخره یه بار سعادت پیدا کردم و در جمع دوستان حاضر شدم.

اگر چیزی یادم اومد می یام می گم، فعلاً گفتم بیام تشکر بکنم از بانیان این برنامه، و ضمناً عذرخواهی کنم بابت تأخیرم.

همیشه شاکرش باشیم...  

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

شنبه 26/2/1388 - 18:6 - 0 تشکر 113317

قابل توجه دوستان عزیز،گرامی و محترم خانم نگین خان و آقای سیاوش آقا.

شما شك نكنید كه من منظوری نداشتم.فقط برای شوخی این حرف رو زدم.

درسته،از حرف پشیمون شدم اما به سه دلیل:

اول چون ایام ایام شوخی وخنده نیست منتهی من فرموش كردم(جو گرتم)

دوم به سبب شوخیه بنده یه تیكه ایبه انجمن خانواده انداخته شد كه اصلاً نقشی دراین قضیه نداشت.

سوم از اینكه نشناخته با شما شوخی كردم.مطمئنم و تجربه كردم كه این شوخی اگر با دوستانی كه از قبل داشتم میشد ناراحت كه نمیشدن هیچ،نه به كسه دیگه ای ربطش میدادن نه از منخورده میگرفتن تازه خوششون هم میومد.

یه استادی داشتم در زمینه شوخی كردن كه همیشه بهم میگفت تو بر خلاف ظاهرت آدم ساده ایهستی،همه آدم ها رو یه جور میبینی.با ناراحتی هم بهم میگفت:آخه فلان فلان شده آدم با هر كسی شوخی میكنه؟

راست میگفت.

تصمیم گرفتم دیگه شوخی نكنم.

یه حدیثی از معصوم(ع)یادم اومد،شوخی كردن شخصیت آدم رو میاره پایین.

ولی به خدا نیت من شاد كردن دور و بریامه.خوشحالم كه خدا اینو میدونه اگه دور و بریام متوجه نشن.

یا علی(ع) مدد

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

شنبه 26/2/1388 - 19:41 - 0 تشکر 113362

به نام خدا
سلام

بایستید من اومدم!!

Aarsoo
خوش قدمی دخملم
:)

پنجره ی خیال؟

اون صدا انرجیک بود؟
00
صدای انرجیک منو نشنیدی خانومی
اصولا پشت تلفن هیچ وقت انرجیک نیستم
حضوری ببینمت عزیزم
:)


mamal92
1- تاخیر دوستان مشکل من نیست
من زودتر از راس ساعت! رسیدم
2-من چقدر اصرار کردم که دوستان نزدیک بشینن
با زور و دعوا تا اونجا هم کشوندمتون
گله ای به ما وارد نیست!
3-این مورد در حیطه کاری من نیست
:D
4- :)
5- تو اون مدت کوتاه و گوش ندادن شما و وقت کم دوستان و....
چطور انتظار دارید در همه ی موارد به نتیجه میرسیدیم؟
6- بیشتر در مورد سطح انجمن ها صحبت شد
که تخصصی تر شده پیشرفت داشته پسرفت داشته یا ...
انتقادات و پیشنهادات دوستان شنیده شد
تذکرهایی داده شد
و....
7- ؟
چه ربطی داره؟
من در مورد همه ی انجمن ها گفتم صحبت مختصر

ببخشید کی گم شد؟
کی نجات داد؟
کجا رو میگید دقیقا؟

buffon
گرامی، چرا آخه پنهان کاری؟ مگه ماها لولوئیم؟
دو کلوم صحبت میکردیم فقط
:)

حسین طهوری
محبت دارید
:)

botanist
خوشحال میشدیم اگه میدیدمتون
:)

_memol_
مرسی عزیزم...


پارسا زاهد
در مورد جناب jafar شتباه میکنید
ایشون معتقدن هر جا هستی مهم اینه که درست درس بخونی
اهل فرار نیستن
یا حق

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 26/2/1388 - 19:42 - 0 تشکر 113365

به نام او

سلام


Aarsoo
عکس ها در سایز واقعی ارسال شد
:D

جناب طهوری، من کوچیک نکردم
کار جناب jafar بود برای خانم ها

جناب mamal92
حالا گیر بدید....
عوض اینه که تو خفا! بهم بگید درستش کنم ه؟
منظور غرفه ی تبیان بود...منو غرفه ی نجوم گرفته!
راستی سپاس نامه های ما رو زدن
:(

تا تو غرفه دستمون بود بعدش دیگه ندیدمش
:(

یابنده لطفا نگهشون دار برامون

:(



جناب محسن خسرو
عکستون رو بزرگ میکنم قسمت سرتون رو جدا میکنم
میزنم سر در انجمن تا یاد بگیرید دیگه
به مدیر محترم و خانوووم انجمن از این حرفا نزنید
من برای آرسو بستنی خریدم
ساعت حدود 7


جناب سیاوش صحنه ی عزیز
بنده کاملا شوخی فرمودم! در مورد ترکش و این حرفا
من به علاقه ی شما به انجمن خانواده آگاهم :D
به اونم آگاه نبودم از یه شخصیت باوقار مثل سیاوش صحنه کاملا بعیده که بخواد تیر بزنه
و ترکش و از این حرفا
کاملا منظور شما برام روشن بود
:)


پنجره ی خیال عزیزم
تو چشای من نگاه کن
:D
فهمیدی دیگه؟ تا ساعاتی دیگه میفهمی
البته اگه بری یه جایی
:D


نگین عزیز
هدف و نیت خیر من و شما بر همگان پوشیده است و فقط خدا میفهمه ما نیتمون خیر بود
:D
برای نخریدن بستنی و نهار و اینا


گویای خاموش؟
نچ نچ نچ
40 دقیقه؟
حداقل نمیگفتی
من فکر میکردم خیلی کمتر بود
نچ نچ نچ


عاشق ترین مرد زمین عزیز
میدونید مشکل کجا بود؟
من کاملا به خلق و خوی شما عادت کردم و حرفاتون رو به دل نمیگیرم
اما یادتون بیاد اولین روزای نجوم رو؟
کم ازتون دلخور نمیشدم
بنابراین بهتره کمتر شوخی کنیم و به جاش
:)


یا حق

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 26/2/1388 - 19:52 - 0 تشکر 113372

سلام --عاشق-- همون كه گفتی مهم نیت ادمه تازه از مطالبیم كه مینویسی كاملا مشخصه كه چه جوری هستی!! لااقل من اینجوری برداشت میكنم-- حالا نمیخواد كسی بگه اون شوخیه چی بوده؟؟ یا بهتره سرپوش گذاشتشفسكی!؟ موفق

شنبه 26/2/1388 - 20:13 - 0 تشکر 113402

به نام خدا

سلام


بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.