تبیان، دستیار زندگی

به نام خدا

سلام

 

 

یوهاهاها!! ( نمیدونم چرا!)

اصولا بعد هر جریان تبیانی آدم کلی حرف داره( مراد از آدم در این جمله آنشرلی است!!) و کجا بهتر از گزارش:

ظهر با دوستان قرار گذاشتیم و راهی شدیم به سمت نمایشگاه.... 12 انقلاب... 12:30 دروازه دولت... بقیشو یادم نیست فقط حوالی ه دو میدونم رسیدیم نمایشگاه....

چی فکر میکردم چی بود!! فکر میکردم کلی خبرایی ه... ولی هیچ خبری نبود... نیم وجب حیاط... یه میز سه در چهار... دو تا سه دختر پشت هر میز، یهو خودمونو دیدم! یعنی تبیانو...

رفتیم جلو... جناب mamal92، جناب rezaonline و Ganjian  اومده بودن... میگفتن جناب Shine month هم از صبح اونجاست ولی ما که ایشون رو عصر تازه دیدیم...

یه دو دقیقه مثل تماشاچی روبروی غرفه ایستادیم ولی دیگه نتونستیم پریدیم پشت میز ( امروز یه تغییر خیلییییییی ظاهری بزرگی داشتم که بر شیطنتم افزوده بود شدییییییییییییییییییییید... تازه خوبه مریض بودم کلی خیر سرم!) 

رو صندلی جناب ممل 92 نشستم و ایشون بنده خدا تاا آخر سر پا بودن! اینجاست که میگن یوهاهاها! آفتاب خیلی شدید بود و همه در حال کباب شدن بودیم

جناب گنجیان یه کلاه پیدا کره بودن!!! برای خودشون که بعد از رفتن به سالن کلاه رو هم پیچوندم! ایضا یوهاهاها

شروع کردیم به کار کردن!! من و آرسو جان! 

ولی هیشکی نبود که این کار کردن های ما رو به تصویر بکشه! 

کم کم داشت شروع میشد... تبیان خدا رو شکر دو تا میز داشت... جناب گنجیان که سنگ تمام گذاشتن و واقعا حقشه یه هیپ هیپ هورا به افتخارشون بگیم

هیپ هیپ هوراااااااااااااااااا... بابا منجم!

عکس هاشو ایشالله میبینید... حدود چند ساعت ایشون بنده خدا یه بند حرف میزدن ( هر چند بقیه هم حرف میزدن ولی این حرف زدن کجا و اون حرف زدن کجا :D) 

جناب محسن خسرو و masoudasadi هم اومدن... 

فکر میکنم قبلش شاه شوریده شران هم اومده بود... کم کم سر و کله ی همه پیدا شد... خانوم Zharfaهم اومدن....

جناب jafar هم که بودن! ورود جناب پارسا زاهد رو ندیدم... نمیدونم کی وارد شدن

هوا همچنان داغ بود!

به حق میگم بی اغراق میگم غرفه تبیان با تجهیزاتی که جناب گمینی بهمون داده بود و سخنرانی ه خوب جناب گنجیان و زحمت های جناب ممل 92 و رضا آنلاین شلوغ بود

فایل پی دی اف ویژه نامه ی انجمن نجوم که خود کاربرا درست کرده بودن رو روی سی دی ریخته بودن دوستان و به بازدید کننده ها داده میشد

( عجب کاسبی میشد کردهااااااااا.... ضرر کردیم!!!!!!!)

بلوتوث بازی هم زیاد کردن دوستان! اونم با بازدید کننده ها... جل الخالق... اونم کی؟ جناب جعفر... جناب اسدی و جناب ممل

اونم چیییی؟ فایل جاوای همین ویژه نامه :D

بروشور های تبلیغاتی ه تبیان هم داده شد... مسابقه هم داشتیم ...پیام کوتاه... 

( به یه بنده خدایی اشتباهی راهنمایی کردیم ! گول خوردیم! عذاب وجدان گرفتم!)

نکته ی جالب مسابقه  شماره ی ارسالی پیامک بود... فقط تبیان همین رو کم داشت که دو تا الف بچه به اون شماره بخندن! چرا همکاری نمیکنی تبیاااااااااااان؟!!

خلاصه خیلی روز به یاد موندنی ه خوبی بود....

لذت بردیم بسی... طرفای 4-5 خیلی خوب بود...شلوغ شده بود و آفتاب رفته بود....

خیلی خوب بود جناب گنجیان، شوریده سران و محسن خسرو اونور و ممل 92 اینور... شلووووووغ شده بوداااااا....کلی کیف کردیم

کم کم آفتاب رفت... ابر اومد... آرسو رفت... jafar رفت... بارون اومد...نم نم اومد...کم اومد... بیشتر شد... بیشتر...بیشتر...

شر...شر...شر.... 

گفتن نترسین...نترسین... الان درستش میکنیم... همه منتظر... گفتیم لابد سایبون میارن... 

آوردن.... 

- سفره است؟!!!!!!!

{ نیش ها همه تا بناگوش باز است!}

سفره ها رو انداختیم رو وسایل... لپ تاپ جناب ممل خیس شد بنده خدا.... بروشور ها خمیر شد! و ماها همه موش شدیم!

ولی ماشالله روحیه و ماشالله پایداری...

همه میگفتیم نهههههههههه بند میاد!! و بقیه هم به دنبالش: آرههههههههه بند میاد

تو این هیری ویری باد و بارون و تگرگ!! و اینا جناب شوریده سران و رضا آنلاین دیگه ترکونده بودن! هر کی از جلو غرفه رد میشد نیشش باز میشد

جناب mohagh تشریف آوردن...  و دوستشون( چراااااا اینقدر دیر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

بارون دیگه اعصاب برای کسی نذاشته بود...

میومد...نمیومد...میومد..نمیومد... نیومد...نیومد... دوباره بند و بساط رو به راه کردیم ...راستی یادم رفت بگم دوست خوبم خانم shabahang

هم تشریف آورده بودن...با یه دوربین که کلی رسمیت داد به کارمون...

بازم اوضاع درست شد که پدر زنگ زد... پدر آمد... آنشرلی را برد... :(

منم دلم رو جا گذاشتم و اومدم و رفتم!

جالب ترین نکته: اونجا اصلاااااااا محل ما نمیذاشتن....

آوردن غذا بدن ازم پرسیدن چند نفرید؟ داشتم میشمردم 

گفت از کجایید؟ گفتم تبیان

گفت اهان نه شما نیستید... و رفت...!!

فکرشو بکنید... رفت... 

هر چند آخراش که به همه دادن برای ما هم لطف کردن آوردن!!! ولی خیلی حرکت جالبی بود

گله ترین نکته: آقای گمینی نیووووووومد... من تا حدود 7 بودم ولی آقای گمینی نیومد :(

اخه چراااااااا؟

 

فعلا همینا یادم میاد... 

خیلی روز خوبی بود... الحق تبیان شلوغ بود... ( به جز یه سری دقایق) 

فعالیت بچه ها واقعا دست مریزاد گفتن رو میطلبه....

خسته نباشید... خدا قوت

:)

 

 

* هر کی هر عکسی گذاشته رو بذاره.... حلالتون نمیکنیم!

هر کسی هم هر نکته ای میخواد اضافه کنه

** tear drop  عزیز نیومد :(

چشممون به در خشک شد

حسین طهوری نیومد همه جا امن و امان بود :D

oghab 2004 هم که گفته بود میاد ولی نیومد

شاید ما ندیدیم...

 

 

یا حق

جناب محرم پور ملت ایران ملتی مهمان نواز هستند و به هیچ وجه این جشن اختصاص به گروه خاصی نداشت و ما در مدتی که اونجا بودیم حسابی با بچه های کانون دوست شده بودیم و همه با هم دوستانه روز نجوم رو جشن گرفتیم ، به نظر من شما اخلاق اسلامی رو که تاکید داره بر دوستی و نشاط و شادی فراموش کردین و من از مسئولین رصد خانه به خصوص دکتر نوروزی عزیز و دوست داشتنی و جناب رستمی تشکر می کنم که مهمان نوازی عالی داشتند .

از تبیان بابت دوستتا سی دی که بهمون داد تشکر می کنم .

من یادم رفت بالا از اصل کاری تشکر کنم .

دویست  تا سیدی بهترین مارک تبیان بهمون داد و رایتش رو جناب گنجیان زحمت کشیدند .  

200 تا ، واقعا خوشحال شدیم وقتی تبیان گفت 200 تا سیدی بهتون می دیم . ممنون آقای تقی زاده ممنون خانم احمدی

بهمون بنر دادند پاکت سیدی دادند بروشور تبلیغاتی دادند .

همه چیز عالی بود

ما سه تا لب تاپ داشتیم و تو غرفه ها تک بودیم :-)))

تبیان ممنونیم که برای ما جوانان زحمت میکشی .

واییییییییییییییییییی

خدایا منو ببخش

نوا منو ببخش 

نوای آسمانی جای شما خیلی خالی بود 

کاش می بودین و از این روز با شکوه لذت می بردین .

نجوم تبیان با وجود بزرگانی چون شما پایدار خواهد ماند . 

کاش بودین ... 

سلام

محسن جان شما مو رو دیدی من پیچش مو!

من هنو علت مخالفتم رو نگفتم، شما چجوری فهمیدی نظر من رو!

من مخالفتی نداشتم بچه ها در این جشن باشکوه شرکت کنن، دیدین که با حضور دوستان هم مخالفتی نداشتم، و هرکس دوست داشت بود، علت اینکه تاکید داشتم بریم این بود که زمان خیلی دیر بود و منم داشتم افقی میشدم، چون وسیله هم یکی بود، نمیشد همه دوستان رو باهم ببریم، اون موقع شب هم اونجا به سادگی ماشین گیر نمیاد، پس مجبور بودیم ملاحضه اون دسته از دوستانی که باید خودشون برن رو هم بکنم دیگه!

من به عنوان مسئول این برنامه موظف بودم فکر همه رو بکنم، برای همین اصرار بر این داشتم زودتر بریم.

اونایی که اونجا بودن تا خونشون نهایت 5 دقیقه فاصله بود برای برای بچه های ما حداقل 1 ساعت فاصله بود، این نهایت بی انصافی من بود که خودم تو جشن شاد باشم به قیمت دیر رسیدن دوستان خودم.

ضمنا از اسراف کردن هم خوشم نمیاد، اون کیک رو بدن مردم بخورن خیلی بهتره تا اینکه بریزن زمین تا اون پیرمرد باغبان پارک مجبور بشه بیاد اونجا رو تمیز کنه!!!

این شادی که به اندازه به زحمت افتادن چند نفر دیگه هست، باب پسند من نیست!

منم از مهندس گمینی، آقای رستمی و دکتر نوروزی تشکر میکنم که ما رو یاری کردن که در این برنامه حضور داشته باشیم، ولی از تمام مسئولین برگزار کننده این برنامه در رصد خانه زعفرانیه بجز اقای رستمی و چند نفر دیگه اصلا راضی نیستم!!!

علتش رو هم بعدا میگم!

یکیش رو هم خانم انشرلی گفت، همون ناهار و ...

در آخر هم از تمام مردم خوبی که زیر بارون اومدن و حاصل تلاش بچه های نجوم تبیان رو دیدن تشکر میکنم.

به نام خدا

ممنون از همه شما دست اندرکاران خوب این نمایشگاه

که من واقعا زحمت و تلاش رو در اونها دیدم و لذت بردم

->خدا قوت<-

واقعا بر خلاف تصورمون استقبال پرشوری مخصوصا از غرفه تبیان شد

البته باید بگم بعد از اینکه خانمها و شاه و....تشریف بردند غرفه همچنان فعالتر و فعالتر بود و خانم جانی پور و ممل عزیز و محسن و سعید تلاششون چند چندان شده بود و من هم خیلی خوشحال بودم که تونستم کار با ابزارهای نجومی باستان رو بالاخره یاد بگیرم و از اون به بعدش تا خود ساعت 9 به بقیه توضیح بدم.

امیدوارم عکسها هم زودتر آماده بشن تا ببینید چه خبر بود

سلام

آنه عزیز! تو که خودت مدیر خانواده ای .. باید این چیزا رو فوت آب باشی

من که یه همسر فووووووق العاااااااده حرف گوش کن.. مهلبون.. مطیع.. سربراه.. فداکار .. ایثارگر

با کلی نوشابا هستم :)))) نیتونم رو حرف آقای همسر حرف بزنم که !!!

ما سمت پونک بودیم.. اونجا هم خیلی سرد بود هم بارون بود هم خیلی باد شدید میومد..

 مام گفتیم اینجا که پونکه اینه ..وای به زعفرانیه :دی

بهدشم منکه عاشق بارونم.. راه رفتن زیر بارون جزو علائق ذاتیمه .. ولی ی ی ی ی ی ی ی :(

برای بقیه بارون فقط بارونه .. همین!

یکرنگ باشین.

به نام خداوند جهان آفرین

سلام

آنشرلی جان،من به قولی که دادم وفا کردم وحدود ساعت 17:45(دوست داشتم زودتر بیام که نشد) خودم رو به نمایشگاه رسوندم اونم به اتفاق خانواده که از کم سعادتی ندیدمت.

وقتی من رسیدم بارون شدیدی می بارید و همه غرفه ها کم وبیش حالت تعطیل به خود گرفته بودن و روی کارهاشون رو برای محافظت از بارون پوشونده بودن.بچه های غرفه تبیان مشغول عکس گرفتن و شیطنت بودن.ما هم به داخل کانون رفتیم تا از اونجا دیدن کنیم.بارون کم شده بود که اومدم به سمت غرفه ها،وقتی اومدم به سمت غرفه تبیان غیر آقایون کسی نبود(بعداً فهمیدم که آنشرلی و دخترش رفته بودن).

راستی قطع شدن بارون به خاطر پا قدم من بودا:دی

الحق غرفه تبیان از همه تکمیل تر و میشه گفت بهترین بود.چیزی کم و کسر نداشت و واقعاً بچه ها گل کاشتن.استقبال مردم خیلی خوب بود،با وجودی که بارون گرفته بود ولی همچنان به تعداد مردم اضافه میشد،به خصوص غرفه تبیان که از همه شلوغ تر بود.خدایی بچه ها خیلی زحمت کشیدن و با وجودی خستگی زیادی که داشتن بازهم کم نزاشتن و همه جوره اطلاعاتشون رو در اختیاربازدیدکنندگان میزاشتن.من با وجودی اینکه بخش کوتاهی از زحمات دوستان رو دیدم،ولی پر واضح بود که برای این روز چقدر تلاش کردن.واقعاً جای غرور داره وقتی زحمات دوستان رو می بینی.

از جناب گنجیان هم بسیار بسیار سپاسگزارم بابت تهیه سی دی ها(به من یکی که نرسید)

از جناب ممل92 جانشین خوب انجمن نجوم هم تشکر میکنم بابت زحماتی که برای برپایی این غرفه کشیدن.

از باقی دوستان جناب شاین مونث،کلامی ،رضا آنلاین ،محسن خسرو که فکر کنم بنده رو به جا نیاواردن،جناب محاق،شاه شوریده سران و همه و همه دوستان تشکر میکنم.

جای همه ی دوستانی که حضور نداشتن خالی بود.

منتظر عکس ها و گزارشات باقی دوستان هستم.

موفق و مؤید باشید...

سلام

روز خیلی خوبی بود.

من همیشه میترسیدم داخل غرفه باشم چون میترسیدم نكنه كسی ازم سوالی بپرسه و نتونم جواب بدم ولی شكر خدا, شكر خدا با وجود اینكه بیشتر از یك سال بود كه از نجوم فاصله گرفته بودم, به لطف خدا و كمك خیلی خیلی زیاده دوستان تبیانیم یه همچین اتفاقی نیفتاد و شرمندگی به بار نیومد.

واقعا جای تحسین داره مجله ای كه دوستان زحمت كشیده بودن و بصورت e-book درآورده بودن(البته من cd رو ندیدم اما مطمئنم كه اونم عالی شده).

ممنونم از آقای اسدی كه با صبر زیاد برای مردم بلوتوث میفرستادند.

همچنین از آقای محرم پور كه با تنظیم كردن دوربین باری از رو دوش من بر داشتند.

و همچنین آقای گنجیان كه با حوصله زیاد راجع به اسطرلاب و .... توزیحات كامل و واضحی رو ارائه دادن.

و اسم دوستانی رو كه نبردم فقط به خاطر این هست كه اسم هاشون رو نمیدونم وگرنه كار همه عالی بود و از همه ی دوستانی كه قبل و هم زمان با من داخل غرفه بودند و برای آشنا كردن مردم با نجوم زحمت كشیدن ممنونم و امیدوارم مثل من سرما نخورده باشن و اجرتون با خدا.

از دوستانی هم كه به من ابراز لطف داشتند تشكر میكنم.

سلامت و موفق باشید.

به نام خداوند جهان آفرین

سلام

آنشرلی جان،من اول که وارد شدم از اون سمت اومدم داخل(غرفه های رو به روی غرفه تبیان)،بعد چشم به غرفه تبیان افتاد،بعدشم که گفتم،رفتم داخل کانون و ...

انشالله دفعات بعد این سعادت نصیب آنشرلی عزیز بشه:دی

خوش باشین...

به نام خدای مهربون
سلام
خانم آنشرلی
من قبلا با جناب محرم پور صحبت کرده بودم چون پنج شنبه رفتم قم ساعت 4 صبح هم تهران بودم نتونستم از صبح باشم جناب محرم پور گفتن که از ساعت 4 بعد از ظهر بیاکه من ساعت 4:15 اونجا بودم
این از این
بعد اینکه باشه دیگه ما اونجا کشک بودم دیگه
اون همه عکس گرفتم این تبیان که عکاسشو نفرستاد من کارشو انجام دادم نزدیک 120تا عکس گرفتم اونم تو اون بارون
اون همه بلوتوث بازی کردم (فرستادن نشریه نسخه موبایلی )
باشه دیگه یعنی همین یه نفرم هم اسم منو نیاورد
اگه عکسارو دیدین دوحالت اتفاق میفته
1.پشت گوشتونم دیدن
2.من آیدی مو عوض می کنم
اگه عکس ها رومی خوایین ببینین باید 100مرتبه (ارفاق کردما)اسم من رو بنویسن تو این تاپیک بزارن تا من ببینم
اون موقع شما عکسا رو می بینید (البته کپی پیست هم قبوله یه باربنویسن بقیه رو پیست کنین)
اگه ننویسین هیچ اثری ازتون باقی نمی مونه تو تاریخ گم میشید هیچ سندی بر ریاضت کشیدن شما وجود نداره حالا ببینین من کی گفتما هه هه هه هه ولی اون 100 بارو باید بنویسین یادتون نره ها
بگذریم
نکته جالب قضیه یک
الان جناب گنجیان با این که بیشترین زحمت رو کشیدن به خاطر اون وسایل توسط شمشیر بررنده استاد گمینی از وسط به دو نیم تقسیم شدند به خاطر همین هم تا الان خبری ازشون نیست
به همین مناسبت کلاس نجوم تبیان در روز دوشنبه کنسل هستش به جاش از ساعت 10تا 12 مراسم ترحیمی برای این جوان ناکام در نمازخانه تبیان در نظر گرفته شده حتما شرکت کنید
الان روح این جوان ناکام در منظومه شمسی یا نمیودونم در منظومه های دیگه سرگردان هستش
برای آرامش روحش هرچه سریع تر باید کار یکنیم
نکته جالب قضیه دو
جناب خسرو جردی
من وقتی اون ماه رو دیدم دیدم از ماه درخشان بودن خودم نا امید شدم
یاد برنامه خاله سارا افتادم اون ما هم خیلی شباهت به خاله سارا داشت
شادی شون تو سرشون بخوره دقیقا مثل اینکه داشتن برنامه کودک اجرا می کردن مثل اینکه تولد خاله سارا شون بوده
نمی دونم ملت دنبال اون ماهه بودن ازش زیاد خوششون اومده بود که هی دست میزدن یا دنبال چیز دیگه بودن
من خبر نداشتم که کیک و ریختن زمین
ملت و اینهمه الاف کردن که کیک و بریزن زمین بعد دست بزنن؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
حالا بی خیالش
جناب محرم پور
خودم سال بعد یه ماشین می خرم
نمی زارم بوق بزنی
خودم می رم هی زعفرونیه برمی گردم هی می رم هی برمی گردم هه هه هه هه ه ههه ه ه ه ه ه ه هه ه ه
ولی در کل روزجالبی بود
با این امکانات صفر موسسه فرهنگی اطلاع رسانی تبیان (کامل گفتم اشتباه نشه) دوستان خیلی خوب کار کردن
تازه منم خوب کار کردم هه هه ه ههه ه ه ه
همین دیگه
فعلا.....
در پناه حق