تبیان، دستیار زندگی

در جهان آمد صغیر و چند روزی ماند و رفت          یادگار از وی در این عالم کتابی بیش نیست

دوستان عزیز و همراهان همیشگی انجمن نصف جهان

در این مبحث تصمیم داریم،از گزیده ی اشعار استاد صغیر اصفهانی محظوظ و بهره مند شویم

لازم به ذکر است گزیده ای از مطالب درج شده در این مبحث، در ویژه نامه ی رحلت مرحوم صغیر ثبت خواهد شد

ساقی نامه ی مرحوم صغیراصفهانی هم از جمله اشعار پرمغز و پر محتوای ایشان هستش
در این یکی دو روزه چند بیتش مدام بر زبانم جاری میشه!

بیا ساقی اندر سبو کن شراب
که من غم ندارم ز روز حساب

بیا ساقی ای راحت جان من
...


هر چی فک میکنم ادامه ش یادم نمیاد :|......ای بابا ! ماشاالله حافظه :(

بسم رب المهدی

دیروز بعد از مدتها به مقبره مرحوم صغیر اصفهانی رفتم ....
دیدم شلوغ بود و جمعیت نسبتا زیادی اومده بود اونجا ...

یه کم دلم گرفت ...
با خودم گفتم ما زنده ایم و هیشکی تحویل که نمیگیره هیچ ! اما بعضیا سر مزار قبرشون چه شلوغه !
بعد به ذهنم خورد که بله آقاجون !!!! با خدا باش و پادشاهی کن !
و کیست آنکه وقتی دلش هوایی خدا و امام زمانش بشه ، اونها هواشو نداشته باشند ، حتی بعد از مرگش؟؟!!
قرار نیست همه مثه ما لاف بزنن و ادعا داشته باشن اما در عمل.... !

الان به دیوان ایشان تفال زدم ... این شعر اومد که دقیقا جواب نیت من رو میده :

ای بنده ی رخسار تو خورشید مشعشع
وی لمعه ای از نور رخت ماه ملمع

هر کس به مقامی ست پناهنده و ما را
درگاه تو باشد به جهان ملجا و مرجع

آندم که درآید اجل از در چه تفاوت
در گوشه ی ویران بود و تخت مرصع؟

چون با کفن افتد همه را کار صغیرا
چه جامه ی شاهانه و چه دلق مرقع

:(