• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 3998)
يکشنبه 2/1/1388 - 17:29 -0 تشکر 100887
آیا ذوالقرنین همون كوروش خودمونه؟

هوالباقی...

سلام

شاید شما هم قضیه ی ذوالقرنین و  شك بر پیامبر بودن یا نبودن كوروش رو شنیده باشین .

 

اگر چیزی در این مورد نمی دونین تو همین تاپیك بخشی از تفسیر المیزان علامه طباطبایی رو در مورد اثبات پیامبری كوروش براتون می ذارم .

 

اما آیا تا به حال فكر كردین كه آیا كوروش واقعاً پیامبر هست یا نه ؟

 

تو قرآن حرفی از شخصی به نام ذوالقرنین زده شده كه علما بر سر اینكه اون شخص كوروش كبیر بوده یا نه شك دارن اما علامه طباطبایی اومدن و با مقاله ای كه ان شاءالله براتون می ذارمش اینجا ، تا حدودی این شك رو برطرف كردن اما باز هم می گن كه این مقاله با تاریخ مغایرت داره و یك چیزی این گوشه مبهمه !

 

به نظر شما و با توجه به مطالبی كه تا به حال خوندین آیا كوروش می تونه اون پیامبر باشه؟

 

خیلی دلم می خواد بدونم كه شما چه چیزهایی در مورد پیامبری كوروش می دونین و نظرتون در مورد این موضوع چیه ؟!

 

منتظر صحبت های قشنگتون هستم !

 

این مقاله هه خیلی مشكل تایپی داره باید بگم خیلی عذر می خوام تا اونجا كه می تونستم ویرایشش كردم .

در پناه یزدان پاك...

 

و او تنها پناه  همه ي ماست...
سه شنبه 4/1/1388 - 13:0 - 0 تشکر 101133

قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون ... .
ظاهر این است كه گویندگان این حرف همان قومى باشند كه ذو القرنین آنان را در نزدیكى دو كوه بیافت .
و یاجوج و ماجوج دو طائفه از مردم بودند كه از پشت آن كوه به این مردم حمله مى‏كردند ، و قتل عام و غارت راه انداخته اسیر مى‏نمودند .
دلیل بر همه اینها سیاق آیه است كه تماما ضمیر عاقل به آنان برگردانده شده و ) نیز ( عمل سد كشیدن بین دو كوه ، و غیر از اینها .
فهل نجعل لك خرجا - كلمه خرج به معناى آن چیزى است كه براى مصرف شدن در حاجتى از حوائج ، از مال انسان خارج مى‏گردد .
قوم مذكور پیشنهاد كردند كه مالى را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج سدى ببندد كه مانع از تجاوز آنان بشود .
قال ما مكنى فیه ربى خیر فاعینونى بقوة اجعل بینكم و بینهم ردما .
اصل كلمه مكنى ، مكننى بوده و دو نون در هم ادغام شده به این صورت در 
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  505
و در جمله حتى اذا ساوى بین الصدفین قال انفخوا اختصار به حذف به كار رفته ، و تقدیر آن : فاعانوه بقوة و آتوه ما طلبه منهم فبنى لهم السد و رفعه حتى اذا سوى بین الصدفین قال انفخوا - او را به قوه و نیرو مدد كرده ، و آنچه خواسته بود برایش آوردند ، پس سد را برایشان بنا كرده بالا برد ، تا میان دو كوه را پر كرد و گفت حالا در آن بدمید .
و ظاهرا جمله قال انفخوا از باب اعراض از متعلق فعل به خاطر دلالت بر خود فعل است .
و مقصود این است كه دم‏هاى آهنگرى را بالاى سد نصب كنند ، تا آهن‏هاى داخل سد را گرم نمایند ، و سرب ذوب شده را در لابلاى آن بریزند .
و در جمله حتى اذا جعله نارا قال ... حذف و ایجازى به كار رفته ، و تقدیر آن این است كه : فنفخ حتى اذا جعله نارا - دمید تا آنكه دمیده شده را و یا آهن را آتش كرد بدین معنى كه : آن را مانند آتش سرخ و داغ كرد .
و بنا بر این ، عبارت آن را آتش كرد از باب استعاره است .
قال اتونى افرغ علیه قطرا - یعنى براى من قطر بیاورید تا ذوب نموده روى آن بریزم و لابلاى آن را پر كنم ، تا سدى تو پر شود ، و چیزى در آن نفوذ نكند .
فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقبا .
كلمه اسطاع و استطاع به یك معنا است .
و ظهور به معناى علو و استیلاء است .
و نقب به معناى سوراخ كردن است .
راغب در مفردات گفته : نقب در دیوار و پوست به منزله نقب در چوب است ، ) یعنى نقب در سوراخ كردن دیوار و پوست ، و نقب در سوراخ كردن چوب به كار مى‏رود ( .
ضمیرهاى جمع به یاجوج و ماجوج برمى‏گردد .
در این جمله نیز حذف و ایجاز به كار رفته و تقدیر آن : فبنى السد فما استطاع یاجوج و ماجوج ان یعلوه لارتفاعه و ما استطاعوا ان ینقبوه لاستحكامه مى‏باشد ، یعنى بعد از آنكه سد را ساخت یاجوج و ماجوج نتوانستند به بالاى آن بروند ، چون بلند بود ، و نیز به سبب محكمى نتوانستند آن را سوراخ كنند .
قال هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا كلمه دكاء از دك به معناى شدت كوبیدن است .
و در اینجا مصدر و به معناى اسم مفعول است .
بعضى گفته‏اند : مراد شتر دكاء یعنى بى‏كوهان است ، و اگر این باشد آنوقت به طورى كه گفته شده استعاره‏اى از خرابى سد خواهد بود .

ترجمة المیزان ج : 13  ص :  506
قال هذا رحمة من ربى - یعنى ذو القرنین - بعد از بناى سد - گفت : این سد خود رحمتى از پروردگار من بود ، یعنى نعمت و سپرى بود كه خداوند با آن اقوامى از مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ فرمود .
فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء - در این جمله نیز حذف و ایجاز به كار رفته ، و تقدیر آن چنین است : و این سد و این رحمت تا آمدن وعده پروردگار من باقى خواهد ماند ، وقتى وعده پروردگار من آمد آن را در هم مى‏كوبد و با زمین یكسان مى‏كند .
و مقصود از وعده یا وعده‏اى است كه خداى تعالى در خصوص آن سد داده بوده كه به زودى یعنى در نزدیكى‏هاى قیامت آن را خرد مى‏كند ، در این صورت وعده مزبور پیشگویى خدا بوده كه ذو القرنین آن را خبر داده .
و یا همان وعده‏اى است كه خداى تعالى در باره قیام قیامت داده ، و فرموده : كوهها همه در هم كوبیده گشته دنیا خراب مى‏شود .
و تركنا بعضهم یومئذ یموج فى بعض ... از ظاهر سیاق برمى‏آید كه ضمیر جمع هم به ناس برگردد ، و مؤید این احتمال این است كه ضمیر در جمعناهم نیز به طور قطع به ناس برمى‏گردد ، و چون همه ضمیرها یكى است پس آن نیز باید به ناس برگردد .
در جمله بعضهم یومئذ یموج فى بعض استعاره‏اى به كار رفته ، و مراد این است كه : در آن روز از شدت ترس و اضطراب آنچنان آشفته مى‏شوند كه دریا در هنگام طوفان آشفته مى‏شود ، و مانند آب دریا به روى هم مى‏ریزند و یكدیگر را از خود مى‏رانند ، در نتیجه نظم و آرامش جاى خود را به هرج و مرج مى‏دهد ، و پروردگارشان از ایشان اعراض نموده رحمتش شامل حالشان نمى‏شود و دیگر به اصلاح وضعشان عنایتى نمى‏كند .
پس این آیه به منزله تفصیل همان اجمالى است كه ذو القرنین در كلام خود اشاره كرده و گفته بود : فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و نظیر تفصیلى است كه در جاى دیگر آمده كه : حتى اذا فتحت یاجوج و ماجوج و هم من كل حدب ینسلون و اقترب الوعد الحق فاذا هى شاخصة ابصار الذین كفروا یا ویلنا قد كنا فى غفلة من هذا بل كنا ظالمین و بهر تقدیر 
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  514
رسید ، آنگاه در باره آن كوه دارد كه كوهى است سبز و محیط بر همه دنیا ، و سبزى آسمان هم از رنگ آن است .
و از آن جمله اختلافى است كه در باره محل سد ذو القرنین هست .
در بعضى از روایات آمده كه در مشرق است . و در بعضى دیگر آمده كه در شمال است .
و در پى‏ریزى‏اش آن قدر زمین را كندند كه به آب رسیدند ، و در درون سد صخره‏هاى عظیم ، و به جاى گل مس ذوب شده ریختند تا به كف زمین رسیدند از آنجا به بالا را با قطعه‏هاى آهن و مس ذوب شده پر كردند ، و در لابلاى آن رگه‏اى از مس زرد به كار بردند كه چون جامه راه راه رنگارنگ گردید .
و از آن جمله اختلاف روایات است در وصف یاجوج و ماجوج .  از نژاد ترك (مغول)در زمین فساد مى‏كردند .
ذو القرنین سدى را كه ساخت براى همین بود كه راه رخنه آنان را ببندد .
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  522

گفتارى پیرامون داستان ذو القرنین بحثى قرآنى و تاریخى در چند فصل

1 - داستان ذو القرنین در قرآن
قرآن در خصوص ذو القرنین هم اكتفا به ذكر سفرهاى سه‏گانه او كرده ، اول رحلتش به مغرب تا آنجا كه به محل فرو رفتن خورشید رسیده و دیده است كه آفتاب در عین حمئة و یا حامیه فرو مى‏رود ، و در آن محل به قومى برخورده است .
و رحلت دومش از مغرب به طرف مشرق بوده ، تا آنجا كه به محل طلوع خورشید رسیده ، و در آنجا به قومى برخورده كه خداوند میان آنان و آفتاب ساتر و حاجبى قرار نداده .
و رحلت سومش تا به موضع بین السدین بوده ، و در آنجا به مردمى برخورده كه به هیچ وجه حرف و كلام نمى‏فهمیدند و چون از شر یاجوج و ماجوج شكایت كردند ، و پیشنهاد كردند كه هزینه‏اى در اختیارش بگذارند و او بر ایشان دیوارى بكشد ، تا مانع نفوذ یاجوج و ماجوج در بلاد آنان باشد .
او نیز پذیرفته و وعده داده سدى بسازد كه ما فوق آنچه آنها آرزویش را مى‏كنند بوده باشد ، ولى از قبول هزینه خوددارى كرده است و تنها از ایشان نیروى انسانى خواسته است .
آنگاه از همه خصوصیات بناى سد تنها اشاره‏اى به رجال و قطعه‏هاى آهن و دمهاى كوره و قطر نموده است .

ترجمة المیزان ج : 13  ص :  523
خصوصیت  اینكه او مردى مؤمن به خدا و روز جزاء و متدین به دین حق بوده كه بنا بر نقل قرآن كریم گفته است : هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا و نیز گفته : اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نكرا و اما من آمن و عمل صالحا ... گذشته از اینكه آیه قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا كه خداوند اختیار تام به او مى‏دهد ، خود شاهد بر مزید كرامت و مقام دینى او مى‏باشد ، و مى‏فهماند كه او به وحى و یا الهام و یا به وسیله پیغمبرى از پیغمبران تایید مى‏شده ، و او را كمك مى‏كرده .

 

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خـاک سپارند تـا اجزای بدنم خـاک ایـران را تشکیل دهد.

((کوروش بزرگ))


سه شنبه 4/1/1388 - 13:0 - 0 تشکر 101134

خصوصیت سوم اینكه او از كسانى بوده كه خداوند خیر دنیا و آخرت را برایش جمع كرده بود .
اما خیر دنیا ، براى اینكه سلطنتى به او داده بود كه توانست با آن به مغرب و مشرق آفتاب برود ، و هیچ چیز جلوگیرش نشود بلكه تمامى اسباب مسخر و زبون او باشند .
و اما آخرت ، براى اینكه او بسط عدالت و اقامه حق در بشر نموده به صلح و عفو و رفق و كرامت نفس و گستردن خیر و دفع شر در میان بشر سلوك كرد ، كه همه اینها از آیه انا مكنا له فى الارض و اتیناه من كل شى‏ء سببا استفاده مى‏شود .
علاوه بر آنچه كه از سیاق داستان بر مى‏آید كه چگونه خداوند نیروى جسمانى و روحانى به او ارزانى داشته است .
جهت چهارم اینكه به جماعتى ستمكار در مغرب برخورد و آنان را عذاب نمود .
جهت پنجم اینكه سدى كه بنا كرده در غیر مغرب و مشرق آفتاب بوده ، چون بعد از آنكه به مشرق آفتاب رسیده پیروى سببى كرده تا به میان دو كوه رسیده است ، و از مشخصات سد او علاوه بر اینكه گفتیم در مشرق و مغرب عالم نبوده این است كه میان دو كوه ساخته شده ، و این دو كوه را كه چون دو دیوار بوده‏اند به صورت یك دیوار ممتد در آورده است .
و در سدى كه ساخته پاره‏هاى آهن و قطر به كار رفته ، و قطعا در تنگنائى بوده كه آن تنگنا رابط میان دو قسمت مسكونى زمین بوده است .

2 - داستان ذو القرنین و سد و یاجوج و ماجوج از نظر تاریخ
مورخان باستان هیچ یك در اخبار خود پادشاهى را كه نامش ذو القرنین و یا شبیه به آن باشدنام نبرده‏اند 
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  524
.
و نیز اقوامى به نام یاجوج و ماجوج و سدى كه منسوب به ذو القرنین باشد نام نبرده‏اند .
بله به بعضى از پادشاهان حمیر از اهل یمن اشعارى نسبت داده‏اند كه به عنوان مباهات نسبت خود را ذكر كرده و یكى از پدران خود را كه سمت پادشاهى تبع داشته را به نام ذو القرنین اسم برده و در سروده‏هایش این را نیز سروده كه او به مغرب و مشرق عالم سفر كرد و سد یاجوج و ماجوج را بنا نمود ، كه به زودى در فصول آینده مقدارى از آن اشعار به نظر خواننده خواهد رسید .
و نیز ذكر یاجوج و ماجوج در مواضعى از كتب عهد عتیق آمده .
از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تكوین تورات : اینان فرزندان دودمان نوح‏اند : سام و حام و یافث كه بعد از طوفان براى هر یك فرزندانى شد ، فرزندان یافث عبارت بودند از جومر و ماجوج و ماداى و باوان و نوبال و ماشك و نبراس .
و در كتاب حزقیال اصحاح سى و هشتم آمده : خطاب كلام رب به من شد كه مى‏گفت : اى فرزند آدم روى خود متوجه جوج سرزمین ماجوج رئیس روش ماشك و نوبال ، كن ، و نبوت خود را اعلام بدار و بگو آقا و سید و رب این چنین گفته : اى جوج رئیس روش ماشك و نوبال ، علیه تو برخاستم ، تو را برمى‏گردانم و دهنه‏هائى در دو فك تو مى‏كنم ، و تو و همه لشگرت را چه پیاده و چه سواره بیرون مى‏سازم ، در حالى كه همه آنان فاخرترین لباس بر تن داشته باشند ، و جماعتى عظیم و با سپر باشند همه‏شان شمشیرها به دست داشته باشند ، فارس و كوش و فوط با ایشان باشد كه همه با سپر و كلاهخود باشند ، و جومر و همه لشگرش و خانواده نوجرمه از اواخر شمال با همه لشگرش شعبه‏هاى كثیرى با تو باشند .
مى‏گوید : به همین جهت اى پسر آدم باید ادعاى پیغمبرى كنى و به جوج بگویى سید رب امروز در نزدیكى سكناى شعب اسرائیل در حالى كه در امن هستند چنین گفته : آیا نمى‏دانى و از محلت از بالاى شمال مى‏آیى .
و در اصحاح سى و نهم داستان سابق را دنبال نموده مى‏گوید : و تو اى پسر آدم براى جوج ادعاى پیغمبرى كن و بگو سید رب اینچنین گفته : اینك من علیه توام اى جوج اى رئیس روش ماشك و نوبال و اردك و اقودك ، و تو را از بالاهاى شمال بالا مى‏برم ، و به كوه‏هاى اسرائیل مى‏آورم ، و كمانت را از دست چپت و تیرهایت را از دست راستت مى‏زنم ، كه بر كوههاى اسرائیل بیفتى ، و همه لشگریان و شعوبى كه با تو هستند بیفتند ، آیا مى‏خواهى خوراك مرغان كاشر از هر نوع و وحشى‏هاى بیابان شوى ؟ بر روى زمین بیفتى ؟ چون من به كلام سید رب سخن گفتم ، و آتشى بر ماجوج و بر ساكنین در جزائر ایمن مى‏فرستم ، آن وقت 
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  526
بعضى از مورخین گفته‏اند كه یاجوج و ماجوج امتهائى بوده‏اند كه در قسمت شمالى آسیا از تبت و چین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالى و از ناحیه غرب تا بلاد تركستان زندگى مى‏كردند این قول را از كتاب فاكهة الخلفاء و تهذیب الاخلاق ابن مسكویه ، و رسائل اخوان الصفاء ، نقل كرده‏اند .
و همین خود مؤید آن احتمالى است كه قبلا تقویتش كردیم ، كه سد مورد بحث یكى از سدهاى موجود در شمال آسیا فاصل میان شمال و جنوب است .

3 - ذو القرنین كیست و سدش كجا است ؟
مورخین و ارباب تفسیر در این باره اقوالى بر حسب اختلاف نظریه‏شان در تطبیق داستان دارند : الف - به بعضى از مورخین نسبت مى‏دهند كه گفته‏اند : سد مذكور در قرآن همان دیوار چین است .
آن دیوار طولانى میان چین و مغولستان حائل شده ، و یكى از پادشاهان چین به نام شین‏هوانك‏تى آن را بنا نهاده ، تا جلو هجومهاى مغول را به چین بگیرد .
طول این دیوار سه هزار كیلومتر و عرض آن 9 متر و ارتفاعش پانزده متر است ، كه همه با سنگ چیده شده ، و در سال 264 قبل از میلاد شروع و پس از ده و یا بیست سال خاتمه یافته است ، پس ذو القرنین همین پادشاه بوده .
و لیكن این مورخین توجه نكرده‏اند كه اوصاف و مشخصاتى كه قرآن براى ذو القرنین ذكر كرده و سدى كه قرآن بنایش را به او نسبت داده با این پادشاه و این دیوار چین تطبیق نمى‏كند ، چون در باره این پادشاه نیامده كه به مغرب اقصى سفر كرده باشد ، و سدى كه قرآن ذكر كرده میان دو كوه واقع شده و در آن قطعه‏هاى آهن و قطر ، یعنى مس مذاب به كار رفته ، و دیوار بزرگ چین كه سه هزار كیلومتر است از كوه و زمین همینطور ، هر دو مى‏گذرد و میان دو كوه واقع نشده است ، و دیوار چین با سنگ ساخته شده و در آن آهن و قطرى به كارى نرفته .

ترجمة المیزان ج : 13  ص :  529

و برخی اسکند را ذوالقرنین نامیده اند که نمی تواند درست باشد چون ذوالقرنین مؤمن به خدا و روز جزا بوده و خلاصه دین توحید داشته در حالى كه اسكندر مردى مشرک بوده ، همچنان كه قربانى كردنش براى مشترى ، خود شاهد آن است .
و نیز قرآن كریم فرموده ذو القرنین یكى از بندگان صالح خدا بوده و به عدل و رفق مدارا مى‏كرده و تاریخ براى اسكندر خلاف این را نوشته است .
وسوم آنکه در هیچ یك از تواریخ آنان نیامده كه اسكندر مقدونى سدى به نام سد یاجوج و ماجوج به آن اوصافى كه قرآن ذكر فرموده ساخته باشد .
و در كتاب البدایة و النهایه در باره ذو القرنین گفته : اسحاق بن بشر از سعید بن بشیر از قتاده نقل كرده كه اسكندر همان ذو القرنین است ، و پدرش اولین قیصر روم بوده ، و از دودمان سام بن نوح بوده است .
و اما ذو القرنین دوم اسكندر پسر فیلبس بوده است .
) آنگاه نسب او را به عیص بن اسحاق بن ابراهیم مى‏رساند و مى‏گوید : ( او مقدونى یونانى مصرى بوده ، و آن كسى بوده كه شهر اسكندریه را ساخته ، و تاریخ بنایش تاریخ رایج روم گشته ، و از اسكندر ذو القرنین به مدت بس طولانى متاخر بوده .
و دومى نزدیك سیصد سال قبل از مسیح بوده ، و ارسطاطالیس حكیم وزیرش بوده ، و همان كسى بوده كه دارا پسر دارا را كشته ، و ملوك فارس را ذلیل ، و سرزمینشان را لگدكوب نموده است .
در دنباله كلامش مى‏گوید ودرتخت جمشید (پارسه ) پس از حمله و شکست ایرانیان کلی فجایع و کارهای غیر انسانی قتل خونریزی هتک و ... انجام داده و ضمنا مردى مشرك و وزیرش مردى فیلسوف بوده ، و میان دو عصر آنها نزدیك دو هزار سال فاصله بوده است ، پس این كجا و آن كجا ؟ نه بهم شبیهند ، و نه با هم برابر ، مگر كسى بسیار كودن باشد كه میان این دو اشتباه كند .
بنا بر آنچه مقریزى آورده گفتار در دو جهت باقى مى‏ماند .
یكى اینكه این ذو القرنین كه تبع حمیرى است سدى كه ساخته در كجا است ؟ .
دوم اینكه آن امت مفسد در زمین كه سد براى جلوگیرى از فساد آنها ساخته شده چه امتى بوده‏اند ؟ و آیا این سد یكى از همان سدهاى ساخته شده در یمن ، و یا پیرامون یمن ، از قبیل سد مارب است یا نه ؟ چون سدهایى كه در آن نواحى ساخته شده به منظور ذخیره ساختن آب براى آشامیدن ، و یا زراعت بوده است ، نه براى جلوگیرى از كسى .
علاوه بر اینكه در هیچ یك آنها قطعه‏هاى آهن و مس گداخته به كار نرفته ، در حالى كه قرآن سد ذو القرنین را اینچنین معرفى نموده .
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  534 .
و آیا در یمن و حوالى آن امتى بوده كه بر مردم هجوم برده باشند ، با اینكه همسایگان یمن غیر از امثال قبط و آشور و كلدان و ... كسى نبوده ، و آنها نیز همه ملتهایى متمدن بوده‏اند ؟ .
یكى از بزرگان و محققین معاصر ما این قول را تایید كرده ، و آن را چنین توجیه مى‏كند : ذو القرنین مذكور در قرآن صدها سال قبل از اسكندر مقدونى بوده ، پس او این نیست ، بلكه این یكى از ملوك صالح ، از پیروان اذواء از ملوك یمن بوده ، و از عادت این قوم این بوده كه خود را با كلمه ذى لقب مى‏دادند ، مثلا مى‏گفتند : ذى همدان ، و یا ذى غمدان ، و یا ذى المنار ، و ذى الاذغار و ذى یزن و امثال آن .
و این ذو القرنین مردى یکتاپرست ، عادل ، نیكو سیرت ، قوى ، و داراى هیبت و شوكت بوده ، و با لشگرى بسیار انبوه به طرف مغرب رفته ، نخست بر مصر و سپس بر ما بعد آن مستولى شده ، و آنگاه همچنان در كناره دریاى سفید به سیر خود ادامه داده تا به ساحل اقیانوس غربى رسیده ، و در آنجا آفتاب را دیده كه در عینى حمئة و یا حامیه فرو مى‏رود .
سپس از آنجا رو به مشرق نهاده ، و در مسیر خود آفریقا را بنا نهاده .
مردى بوده بسیار حریص و خبره در بنائى و عمارت .

 

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خـاک سپارند تـا اجزای بدنم خـاک ایـران را تشکیل دهد.

((کوروش بزرگ))


سه شنبه 4/1/1388 - 13:1 - 0 تشکر 101135

و همچنان سیر خود را ادامه داده تا به شبه جزیره و صحراهاى آسیاى وسطى رسیده ، و از آنجا به تركستان ، و دیوار چین برخورده ، و در آنجا قومى را یافته كه خدا میان آنان و آفتاب ساترى قرار نداده بود .
سپس به طرف شمال متمایل و منحرف گشته ، تا به مدار السرطان رسیده ، و شاید همانجا باشد كه بر سر زبانها افتاده كه وى به ظلمات راه یافته است .
اهل این دیار از وى درخواست كرده‏اند كه برایشان سدى بسازد تا از رخنه یاجوج و ماجوج در بلادشان ایمن شوند ، چون یمنى‏ها - و مخصوصا ذو القرنین - معروف به تخصص در ساختن سد بوده‏اند ، لذا ذو القرنین براى آنان سدى بنا نهاده است .
حال اگر محل این سد همان محل دیوار چین باشد ، كه فاصله میان چین و مغول است ، ناگزیر باید بگوئیم قسمتى از آن دیوار بوده كه خراب شده ، و وى آن را ساخته است ، و اگر اصل دیوار چنین نباشد ، چون اصل آن را بعضى از ملوك چین قبل این تاریخ ساخته بوده‏اند كه دیگر اشكالى باقى نمى‏ماند .
و به طورى كه مى‏گویند از جمله بناهایى كه 
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  541
است ، و نهر دیگرى است كه از تفلیس عبور مى‏كند به نام كر .
و داستان این سد را یوسف ، مورخ یهودى در آنجا كه سرگذشت سیاحت خود را در شمال قفقاز مى‏آورد ذكر كرده است .
و اگر سد مورد بحث كه كورش ساخته عبارت از دیوار باب الابواب باشد كه در كنار دریای مازندران واقع است نباید یوسف مورخ آن را در تاریخ خود بیاورد ، زیرا در روزگار او هنوز دیوار باب الابواب ساخته نشده بود ، چون این دیوار را به خسرو انوشیروان نسبت مى‏دهند و یوسف قبل از خسرو مى‏زیسته و به طورى كه گفته‏اند در قرن اول میلادى بوده است .
علاوه بر این كه سد باب الابواب قطعا غیر سد ذو القرنینى است كه در قرآن آمده ، براى اینكه در دیوار باب الابواب آهن به كار نرفته .
و اما یاجوج و ماجوج : بحث از تطورات حاكم بر لغات و سیرى كه زبانها در طول تاریخ كرده ما را بدین معنا رهنمون مى‏شود كه یاجوج و ماجوج همان مغولیان بوده‏اند ، چون این دو كلمه به زبان چینى منگوك و یا منچوك است ، و معلوم مى‏شود كه دو كلمه مذكور به زبان عبرانى نقل شده و یاجوج و ماجوج خوانده شده است ، و در ترجمه‏هائى كه به زبان یونانى براى این دو كلمه كرده‏اند گوك و ماگوك مى‏شود ، و شباهت تامى كه ما بین ماگوك و منگوك هست حكم مى‏كند بر اینكه كلمه مزبور همان منگوك چینى است همچنانكه منغول و مغول نیز از آن مشتق و نظائر این تطورات در الفاظ آنقدر هست كه نمى‏توان شمرد .
پس یاجوج و ماجوج مغول هستند و مغول امتى است كه در شمال شرقى آسیا زندگى مى‏كنند ، و در اعصار قدیم امت بزرگى بودند كه مدتى به طرف چین حمله‏ور مى‏شدند و مدتى از طریق داریال قفقاز به سرزمین ارمنستان و شمال ایران و دیگر نواحى سرازیر مى‏شدند ، و مدتى دیگر یعنى بعد از آنكه سد ساخته شد به سمت شمال اروپا حمله مى‏بردند ، و اروپائیان آنها را سیت مى‏گفتند .
و از این نژاد گروهى به روم حمله‏ور شدند كه در این حمله دولت روم سقوط كرد .
در سابق گفتیم كه از كتب عهد عتیق هم استفاده مى‏شود كه این امت مفسد از سكنه اقصاى شمال بودند .
این بود خلاصه‏اى از كلام ابو الكلام ، كه هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نیست ، لیكن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن‏تر و قابل قبول‏تر است .

ترجمة المیزان ج : 13  ص :  542
- مفسرین و مورخین در بحث پیرامون این داستان دقت و كنكاش زیادى كرده و سخن در اطراف آن به تمام گفته‏اند ، و بیشترشان برآنند كه یاجوج و ماجوج امتى بسیار بزرگ بوده‏اند كه در شمال آسیا زندگى مى‏كرده‏اند ، و جمعى از ایشان اخبار وارد در قرآن كریم را كه در آخر الزمان خروج مى‏كنند و در زمین افساد مى‏كنند ، بر هجوم تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجرى بر مغرب آسیا تطبیق كرده‏اند ، زیرا همین امت در آن زمان خروج نموده در خون‏ریزى و ویرانگرى زرع و نسل و شهرها و نابود كردن نفوس و غارت اموال و فجایع افراطى نمودند كه تاریخ بشریت نظیر آن را سراغ ندارد .
مغولها اول سرزمین چین را در نور دیده آنگاه به تركستان و ایران و عراق و شام و قفقاز تا آسیاى صغیر روى آورده آنچه آثار تمدن سر راه خود دیدند ویران كردند و آنچه شهر و قلعه در مقابلشان قرار مى‏گرفت نابود مى‏ساختند ، از آن جمله سمرقند و بخارا و خوارزم و مرو و نیشابور و رى و غیره بود ، در شهرهائى كه صدها هزار نفوس داشت در عرض یك روز یك نفر نفس‏كش را باقى نگذاشتند و از ساختمانهایش اثرى نماند حتى سنگى روى سنگ باقى نماند .
بعد از ویرانگرى این شهرها به بلاد خود برگشتند ، و پس از چندى دوباره به راه افتاده اهل بولونیا و بلاد مجر را نابود كردند و به روم حمله‏ور شده و آنها را ناگزیر به دادن جزیه كردند فجایعى كه این قوم مرتكب شدند از حوصله شرح و تفصیل بیرون است .
مفسرین و مورخین كه گفتیم این حوادث را تحریر نموده‏اند از قضیه سد به كلى سكوت كرده‏اند .
در حقیقت به خاطر اینكه مساله سد یك مساله پیچیده‏اى بوده لذا از زیر بار تحقیق آن شانه خالى كرده‏اند ، زیرا ظاهر آیه فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقبا قال هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا و تركنا بعضهم یومئذ یموج فى بعض ... به طورى كه خود ایشان تفسیر كرده‏اند این است كه این امت مفسد و 
ترجمة المیزان ج : 13  ص :  544
مؤید این معنا سیاق آیه : حتى اذا فتحت یاجوج و ماجوج و هم من كل حدب ینسلون است كه خبر از هجوم یاجوج و ماجوج مى‏دهد و اسمى از سد نمى‏برد .
البته كلمه دك یك معناى دیگر نیز دارد ، و آن عبارت از دفن است كه در صحاح گفته : دككت الركى این است كه من چاه را با خاك دفن كردم .
و باز معناى دیگرى دارد ، و آن این است كه كوه به صورت تلهاى خاك در آید ، كه باز در صحاح گفته : تدكدكت الجبال یعنى كوهها تلهائى از خاك شدند ، و مفرد آن دكاء مى‏آید .
بنا بر این ممكن است احتمال دهیم كه سد ذو القرنین كه از بناهاى عهد قدیم است به وسیله بادهاى شدید در زمین دفن شده باشد ، و یا سیلهاى مهیب آب‏رفتهائى جدید پدید آورده و باعث وسعت دریاها شده در نتیجه سد مزبور غرق شده باشد كه براى بدست آوردن اینگونه حوادث جوى باید به علم ژئولوژى مراجعه كرد .
پس دیگر جاى اشكالى باقى نمى‏ماند ، و لیكن با همه این احوال وجه قبلى موجه‏تر است - و خدا بهتر مى‏داند .

 

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خـاک سپارند تـا اجزای بدنم خـاک ایـران را تشکیل دهد.

((کوروش بزرگ))


سه شنبه 4/1/1388 - 13:4 - 0 تشکر 101137

تفسیر نمونه ج : 12  رویه های (صفحه های)  :  338 و 532 و 532 و 551 و 552

تفسیر : سد ذو القرنین چگونه ساخته شد ؟
آیات فوق به یكى دیگر از سفرهاى ذو القرنین اشاره كرده مى‏گوید : بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمى كه در اختیار داشت بهره گرفت همچنان راه خود ادامه داد تا به میان دو كوه رسید ، و در آنجا گروهى غیر از آن دو گروه سابق یافت كه هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند اشاره به اینكه او به یك منطقه كوهستانى رسید و در آنجا جمعیتى ) غیر از دو جمعیتى كه در شرق و غرب یافته بود ( مشاهده كرد كه از نظر تمدن در سطح بسیار پائینى بودند ، چرا كه یكى از روشنترین نشانه‏هاى تمدن انسانى ، همان سخن گفتن او است .
بعضى نیز این احتمال را داده‏اند كه منظور از جمله لا یكادون یفقهون قولا این نیست كه آنها به زبانهاى معروف آشنا نبودند ، بلكه آنها محتواى سخن را درك نمى‏كردند ، یعنى از نظر فكرى بسیار عقب مانده بودند
در اینكه این دو كوه كجا بوده - همانند سایر جنبه‏هاى تاریخى و جغرافیائى این سرگذشت - در پایان بحث تفسیرى سخن خواهیم گفت .
در این هنگام آن جمعیت كه از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختى بنام یاجوج و ماجوج در عذاب بودند ، مقدم ذو القرنین را كه داراى قدرت و امكانات عظیمى بود ، غنیمت شمردند ، دست به دامن او زدند و گفتند : اى ذو القرنین ! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مى‏كنند ، آیا ممكن است ما هزینه‏اى در اختیار تو بگذاریم كه میان ما و آنها سدى ایجاد كنى
اما ذو القرنین در پاسخ آنها چنین اظهار داشت كه آنچه را خدا در اختیار من گذارده ) از آنچه شما مى‏خواهید بگذارید ( بهتر است و نیازى به كمك مالى شما ندارم
مرا با نیروئى یارى كنید ، تا میان شما و این دو قوم مفسد ، سد نیرومندى ایجاد كنم
سپس چنین دستور داد : قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید
هنگامى كه قطعات آهن آماده شد ، دستور چیدن آنها را به روى یكدیگر صادر كرد تا كاملا میان دو كوه را پوشاند  صدف در اینجا به معنى كناره كوه است ، و از این تعبیر روشن مى‏شود كه میان دو كناره كوه شكافى بوده كه یاجوج و ماجوج از آن وارد مى‏شدند ، ذو القرنین تصمیم داشت آن را پر كند .
به هر حال سومین دستور ذو القرنین این بود كه به آنها گفت مواد آتشزا ) هیزم و مانند آن ( بیاورید و آنرا در دو طرف این سد قرار دهید ، و با وسائلى كه در اختیار دارید در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را ، سرخ و گداخته كرد در حقیقت او مى‏خواست ، از این طریق قطعات آهن را به یكدیگر پیوند دهد و سد یكپارچه‏اى بسازد ، و با این طرح عجیب ، همان كارى را كه امروز بوسیله جوشكارى انجام مى‏دهند انجام داد ، یعنى به قدرى حرارت به آهنها داده شد كه كمى نرم شدند و به هم جوش خوردند ! .
سرانجام آخرین دستور را چنین صادر كرد : گفت مس ذوب شده براى من بیاورید تا بروى این سد بریزم
و به این ترتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایه‏اى از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ كرد !
بعضى از مفسران نیز گفته‏اند كه در دانش امروز به اثبات رسیده كه اگر مقدارى مس به آهن اضافه كنند مقاومت آن را بسیار زیادتر مى‏كند ، ذو القرنین  سازنده یكى از مهمترین و نیرومندترین سدها است ، سدى كه در آن بجاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد ) و اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به كار رفته باشد تحت الشعاع این فلزات بود ( و هدف او از ساختن این سد كمك به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است .

- یاجوج و ماجوج كیانند ؟
در قرآن مجید در دو سوره از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده ، یكى در آیات مورد بحث  و دیگر در سوره انبیاء آیه 96 .
آیات قرآن به خوبى گواهى مى‏دهد كه این دو نام متعلق به دو قبیله وحشى خونخوار بوده است كه مزاحمت شدیدى براى ساكنان اطراف مركز سكونت خود داشته‏اند .
در تورات در كتاب حزقیل فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم ، و در كتاب رؤیاى یوحنا فصل بیستم از آنها به عنوان گوگ و ماگوگ یاد شده است كه معرب آن یاجوج و ماجوج مى‏باشد .
به گفته مفسر بزرگ ، علامه طباطبائى در المیزان از مجموع گفته‏هاى تورات استفاده مى‏شود كه ماجوج یا یاجوج و ماجوج ، گروه یا گروههاى بزرگى بودند كه در دوردست‏ترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند مردمى جنگجو و غارتگر بودند .
بعضى معتقدند این دو كلمه عبرى است ، ولى در اصل از زبان یونانى به عبرى منتقل شده است و در زبان یونانى گاگ و ماگاگ تلفظ مى‏شده كه در سایر لغات اروپائى نیز به همین صورت انتقال یافته است .
دلائل فراوانى از تاریخ در دست است كه در منطقه شمال شرقى زمین در نواحى مغولستان در زمانهاى گذشته گوئى چشمه جوشانى از انسان وجود داشته ، مردم این منطقه به سرعت زاد و ولد مى‏كردند ، و پس از كثرت و فزونى به سمت شرق ، یا جنوب سرازیر مى‏شدند ، و همچون سیل روانى این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار مى‏دادند ، و تدریجا در آنجا ساكن مى‏گشتند .
براى حركت سیل‏آساى این اقوام ، دورانهاى مختلفى در تاریخ آمده است 
كه یكى از آنها دوران هجوم این قبائل وحشى در قرن چهارم میلادى تحت زمامدارى آتیلا بود كه تمدن امپراطورى روم را از میان بردند .
و دوران دیگر كه ضمنا آخرین دوران هجوم آنها محسوب مى‏شود در قرن دوازدهم میلادى به سرپرستى چنگیز خان صورت گرفت كه بر ممالك اسلامى و عربى ، هجوم آوردند و بسیارى از شهرها از جمله بغداد را ویران نمودند .
در عصر كورش نیز هجومى از ناحیه آنها اتفاق افتاد كه در حدود سال پانصد قبل از میلاد بود ، ولى در این تاریخ ، حكومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضاع تغییر كرد و آسیاى غربى از حملات این قبائل آسوده شد .
به این ترتیب نزدیك به نظر مى‏رسد كه یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشى بوده‏اند كه مردم قفقاز به هنگام سفر كورش بزرگ به آن منطقه تقاضاى جلوگیرى از آنها را از وى نمودند ، و او نیز اقدام به كشیدن سد معروف ذو القرنین نمود .

پس کوروش کبیر بنا به اسناد و شواهد تاریخی همان ذوالقرنین می باشد
. مهرش افزون پیوسته ی ایران و ایرانش همیشه جاوید باد. درود بر روان پاکش.

منبع

افتخار ایران زمین كوروش كبیر

با تشكر

 

فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خـاک سپارند تـا اجزای بدنم خـاک ایـران را تشکیل دهد.

((کوروش بزرگ))


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.