تبیان، دستیار زندگی

خنده دار ترين جوكي كه شنيده اي رو بنويس.

دستت درد نكنه

تكراري ننويسي ها!!!

چي بگم والا

(( به نام خدا )) اينم يه جوك باحال !!! *** يه آقايي ميره دستشوئي زنانه !!! ميگيرنش تا ميخوره ميزنن . . . ميگن كوري نميبيني زنونست؟ ميگه من چكار كنم اونجا نوشته : ((مردا نَه)) اونطرف هم نوشته ((زنا نَه)) هميشه شاد باشيد و بي غم ((0سوگلي0))

به نام خدا "جنگ بين ايراني ها وآمريكاييها بوده ويك ايراني مي خواست زير در يايي آمريكايي ها را غرق كند مي آيد در مي زند وفرار مي كند.

خواستگاري خر خري آمد به سوي مادر خويش ******** بگفت مادر چرا رنجم دهي بيش برو امشب برايم خواستگاري ******** اگر تو بچه ات را دوست داري خر مادر بگفتا : اي پسر جان ******** تورا من دوست دارم بهتر از جان ز بين اين همه خرهاي خوشگل******** يكي را كن نشان چون نيست مشگل خرك از شادماني جفتكي زد ******** كمي عرعر نمودو پشتكي زد بگفت : مادر به قربان نگاهت ******** به قربان دوچشمان سياهت خر همسايه راعاشق شدم من******** به زيبايي نباشد مثل او زن بگفت:مادر برو پالان به تن كن ******** برو اكنون بزرگان را خبر كن به آداب و رسومات زمانه ******** شدند داخل به رسم عاقلانه دوتا پالان خريدند پاي عقدش ******** يه افسار طلا با پول نقدش خريداري نمودند يك طويله ******** همانطوري كه رسم است در قبيله خر دانا كلام خود گشاييد ******** وصال عقد ايشان را نماييد دوشيزه خر خانم آيا رضائي ******** به عقد اين خر خوشتيپ در آيي يكي از حاضرين گفتا به خنده ******** عروس خانم به گل چيدن برفته براي بار سوم خر بپرسيد ******** كه خر خانم سرش يكباره جنبيد خران عرعر كنان شادي نمودند******** به يونجه كام خود شيرين نمودند به اميد خوشي و شادماني ******** براي اين دو خر در زندگاني منظر نظراتون هستم فعلا

يه روز يه آقايي ميره داروخونه ميبينه يه جنين بچه تو شيشه اس از دارو خونه چي ميپرسه ببخشيد آقا مرباي بچه چنده؟

روزي يك شخصي در يك شهر ادعا مي كند كه من خدا هستم مردم شهر اونو پيش حكيم مي برند و حكيم باشي براي اينكه او را بترساند به او مي گويد كه يك مرد ديگري پارسال ادعاي پيغمبري مي كرد و من دستور دادم او را بكشند اين شخص جواب داد كار خوبي كرديد چون من او را نفرستاده بودم

غضنفز از طبقه ي 10 مي افته پايين مردم دورش جمع ميشن ميگن آقا چي شد غضنفرميگه والله منم تازه رسيدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

يه روز غضنفر ميره بقالي ميبينه رو شيشه با كاغذ چسبوندن علي با ماست. حسن با ماست . حسين با ماست مره داخل ميگه آقا ببخشين ماست خالي ندارين!!!!!!!!!!!!!!!!!

به غضنفر ميگن ميدوني يو اس آ چيه؟ ميگه يعني يوم الله سيزده آبان!!!!!!!!!!!!!!!!

به غضنفر ميگن چند تا بچه داري يه انگشت شو نشون ميده ميگه10 تا . ميگن ان كه يكيه ميگه دادم ام پي تري ش كردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!