بسم الله الرحمن الرحیم
رویکرد مبتنی بر اصلاح و کمال درونی : اگر منشأ رفتار انسان میل به خوبی باشد، اگر دغدغه اصلی اصلاح و تعالی باشد، اگر نگاه ایجابی باشد و اگر هدف الگو شدن و رسیدن به حق باشد
رویکرد مبتنی بر دشمن ستیزی : اگر منشأ رفتار نفرت از بدی باشد، اگر دغدغه اصلی تضاد با مخالف باشد، اگر نگاه صلبی باشد و اگر هدف نابود کردن دشمن باشد
معیار حق است یا دشمن؟
معیار تجویز دشمن ستیزی باطل است چون فقط دشمنی با باطل یا همان مخالف حق مجاز است نه دشمنی با مخالف خود؛ و معیار شناخت باطل هم حق است چون باطل از نبود حق ناشی میشود
گاهی اوایل ایجاد دشمنی بین دو طرف بدرستی بر سر حق است اما به مرور حق فراموش میشود و تنها دشمنی برای دشمنی باقی میماند و هر دو طرف برای مقابله با هم حق را زیر پا میگذارند
امام على «ع»: دین خدا به مردان شناخته نمىشود، بلكه به نشانه حق شناخته مىشود. پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى (الحیاة ج1ص250)
اما در دیدگاه دشمن ستیزانه دشمن معیار است هم برای بر حق بودن که اگر از چیزی بد گفت حتما حق است و اگر از چیزی خوب گفت حتما باطل؛ و هم برای تعیین نوع عملکرد که حرکت در جهت مخالف دشمن است؛ و شناخت دشمن همیشه با اهمیت تر از شناخت حق است
حق بودن بیش از آنکه از دشمنان معلوم شود از دوستان مشخص خواهد شد و چیزی که اراده و توان انسان را در دفاع سست میکند قوی بودن باطل نیست بلکه حق نبودن چیزی است که باید از آن دفاع کرد
تسری نگاه دشمن ستیزانه از دشمن حق به دشمن خود و سپس به رقیب و نهایتا به غیر خودی؛ بطوریکه جنگجوهایی که برای مبارزه با دشمن تربیت شدند جامعه را به میدان جنگ تبدیل میکنند چون هنرشان فقط دشمن ستیزی است
امام رضا (ع): دوست هر انسانى عقل او است و دشمن او جهلش (أصول الكافی ج1ص11)
رسول خدا گروهى از لشگریان را بجنگ فرستاد چون باز گشتند، فرمود: خوشا بحال گروهى كه از جهاد اصغر فراغت یافتند و برایشان جهاد اكبر باقى مانده است، گفتند یا رسول اللّه جهاد اكبر چیست؟ فرمود: جهاد و زد و خورد با نفس، پس فرمود: بالاترین جهاد، جهاد كسى است كه با نفس خود كه با اوست جهاد كند (شرح نهج البلاغة ج5 ص991)
از اصلاح و کمال درونی تعبیر به جهاد اکبر شده است چرا که تعالی درونی و الگو شدن هم مهمتر و هم سختتر است که باید اصل قرار گیرد و از تقابل با دشمنان خارجی به جهاد اصغر تعبیر شده است چون نسبت به مورد قبل از اهمیت کمتری برخوردار است
جهل و هوای نفس بعنوان دو دشمن اصلی درونی انسانند و اگر بخواهیم نماد خارجی برای این دو در نظر بگیریم میتوان تروریسم را نماد جهل و صهیونیسم را نماد هوای نفس در نظر گرفت که صهیونیسم بیشتر در جوامع غربی اثر منفی و تخریبی داشته است و تروریسم بیشتر در جوامع اسلامی اثر منفی و هم تخریبی داشته است
انتقاد : در رویکرد الگو شدن انتقاد عملی مثبت و مهم و عامل اصلاح تلقی خواهد شد اما در رویکرد مبارزه دشمن ستیزانه انتقاد عملی در جهت تضعیف جبهه خودی و بهانه ای برای دشمن تلقی خواهد شد و نگاههای انتقادی با عناوینی مثل سیاه نمایی و سوءاستفاده دشمن نفی میشوند و نگاههای تأییدی و توجیهی ترویج میشوند
در نگاه متعادل نگاه به همه امور خودی و غیرخودی منطقی و تا حدی انتقادی است اما در رویکرد دشمن ستیزانه تمام نگاه اعتراضی صرف غیر خودی و دشمن میشود و تعادل نگاه بهم میخورد و تبدیل به نگاه توجیهی و همیشه مثبت به خودی و نگاه خصمانه همیشه منفی به غیر خودی خواهد شد
عدم اصلاح پذیری و اصلاحگری : اصلاح به مراتب مشکلتر از تخریب است و اصلاحگر باید خود از همه جهات الگو باشد اما برای تخریبگز شدن الگو بودن لازم نیست پس وقتی گفتمان حاکم صلبی و تخریب باشد افراد الگو جلودار نخواهند بود و چنین سیستمی چندان به سمت پیشرفت و الگو شدن نخواهد رفت
در این نگاه فرض بر حق بودن و عدم نیاز به اصلاح مستتر است چون دشمن مظهر باطل تلقی میشود پس خود را که در تقابل با او هستند مظهر حق تصور میکنند و مآموریتی که برای خود تعریف میکنند اصلاح یا نابودی دشمن است نه اصلاح خود
در این رویکرد ساختارهایی که کارکرد تقابلی و دشمن ستیزانه دارند مثل نیروهای نظامی قویتر و پیشرفته تر از ساختارهای مرتبط با اصلاح درونی مثل رسانه ها و دانشگاهها و سیستم مدیریتی هستند همچنین از نقاط ضعف دشمن بهتر خبر دارند تا نقاط ضعف خود در صورتی که اگر این نگاه انتقادی به سیستم خارجی نسبت به سیستم داخلی وجود داشت بسیاری از ساختارها اصلاح و معضلات حل شده بود
سیستم مدیریتی : در انتخاب مدیران با رویکرد دشمن ستیزانه آنقدر که خودی بودن مهم است کارآمدی مهم نیست چون احتمال نفوذ دشمن از طریق افراد غیر خودی وجود دارد بنابراین مدیریت در دایره بسته ای از افراد خودی محدود خواهد شد و پارتی بازی رواج می یابد ضمن اینکه شفافیت و پاسخگویی و کارآمدی هم وجود نخواهد داشت اما در رویکرد الگویی اولویت کارآمدی مدیران و حوزه انتخاب گسترده و تخصصی خواهد بود
و در این رویکرد چون باید از حوزه های مختلف محافظت شود افرادی با ایدئولوژی خاص این پاسداری را به عهده میگیرند و نوعی تصدی گری در تمام حوزه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بوجود خواهد آمد حتی اگر به قیمت بهم ریختن همه این حوزه ها باشد و گروهی خاص برای همه تصمیم میگیرند
فرافکنی و سلب مسئولیت از خود :
در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند (رعد 11)
عامل اصلی در پیشرفت و هم عامل اصلی در پسرفت در حوزه فردی خود انسان و در سطح کشور جامعه داخلی و حاکمیت است عامل خارجی فقط میتواند پیشرفت یا پسرفت داخلی را تقویت نماید
بطور طبیعی هر حکومتی تمایل دارد نگاه انتقادی را به خارج از خود سوق دهد و نگاه توجیهی و حمایتی را نسبت به خود جذب کند چون اگر نگاه انتقادی به ساختار درونی وجود داشته باشد مسئولیت ناکارآمدیها متوجه هیأت حاکمه خواهد شد؛ در مجموعه حاکمیت جمهوری اسلامی علاوه بر این تمایل معمول و البته منفی، این رویکرد با توجیهات ایدئولوژیک هم تشدید شده است
افراد جامعه تربیت یافته همین فضا هستند و اخلاق و رفتارشان تا حد زیادی بازتاب تأثیرات حاکمیت است مشکلات فرهنگی نه از خارج که از مشکلات فکری و فرهنگی داخلی است، اگر رسانه های خارجی بعضا تأثیر گذارترند بخاطر بی اعتمادی به رسانه های داخلی است، اگر ضعف و نارضایتی وجود دارد بخاطر مدیریت داخلی است و اگر بیگانه جاذبه دارد بخاطر دافعه خودی است
سیستم اطلاع رسانی : محدود، محافظه کارانه و غیر شفاف است به بهانه عدم سوءاستفاده دشمن، سانسور شده است به بهانه جلوگیری از رسیدن حرف دشمن به داخل، مبتنی بر سفید نمایی داخلی است به بهانه عدم تضعیف داخل، و مبتنی بر سیاه نمایی خارجی است به بهانه تضعیف دشمن
نظامی گری :هزینههایگزافونیروهایگستردهنظامی، دخالت نظامیان در سیاست، و مشارکت آنها در فعالیتهای اقتصاد، سربازی عمومی و اجباری، نگاه امنیتی و سخت افزارانه در همه زمینههای اجتماعی فرهنگی سیاسی از نتایج مستقیم رویکرد دشمن ستیزانه در عرصه حکومت است در حالی که انقلاب اسلامی ایران قراربودفرهنگیباشدنهنظامی
ظلم ستیزی : طرفی که در موضع ضعف قرار دارد طبیعتا خواهان عدالت است اما عدالت خواهی واقعی زمانی مشخص خواهد شد که ما در موضع قدرت قرار داشته باشیم جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی معمولا مظلوم واقع شده است و به حق طرفدار مظلومین و خواهان عدالت است اما مهم در عرصه داخل است که جمهوری اسلامی حاکمیت کامل دارد اگر مرتکب ظلمهای کوچک و بزرگ سیاسی-مدیریتی، اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی-اخلاقی نشد اگر جلوی کسانی که با استفاده از ساختارهای نظام یا به پشتگرمی نظام ظلم میکنند را گرفت اهل عدالت است در غیر این صورت به اندازه قدرتش اهل ظلم است
بحث این نیست که ما دشمن نداریم یا اینکه دشمنانمان به ما کم بدی کردند یا به ضعیف شدن نیروهای دفاعی و انتظامی که امنیت امروز ما مدیون زحمات آنهاست راضی باشیم یا خدای ناکرده اینکه نباید ظلم ستیز بود
بحث این جاست که حق فراموش و بعضا پایمال شود و فقط دشمنی برای دشمنی باقی بماند و دشمن از حق مهمتر شود؛ عیب آن است که با پررنگ کردن ظلم خارجی ظلم داخلی کمرنگ شود، و توانی که باید صرف پیشرفت داخلی شود خرج دشمنی با دیگران و حتی با خود شود؛ اشکال آن است که موارد خاصی بعنوان مظهر بدی و دشمنی معرفی شوند و تمام توجه متوجه آنها شود و از سرمنشأ بدیها و دشمنیها بعنوان جهل و هوای نفس غفلت شود؛ و همه امور خودی حتی اگر ناشی از این دو باشند مثبت و همه امور طرفی که دشمن فرض شده است منفی تلقی میشوند، ظلم آن است که بخاطر وجود چند دولت ظالم مردم کشورهای به اصطلاح دشمن با دیدی خصمانه و اهانت آمیز نگریسته شوند مردمی که که همه مخلوقات پروردگارند، و خیلی موارد دیگر
اگر کماکان این رویکرد وجود داشته باشد جمهوری اسلامی همانطور که بی صلاحیتی دشمنان حق را نشان می دهد به همان خوبی هم کم صلاحیتی هیأت حاکمه خود را نشان خواهد داد؛ در حالی که وظیفه ما الگو شدن و بر حق بودن است