بیتا آموزنده بداخلاقی در این فیلم است، هیچ احترامی به بزرگتر از خود قائل نیست و با چهره ای مرموز در مقابل همه می ایستد و برای دست یافتن به سینا حاضر به هر کاری است. او به همه دختران جوان ما یاد می دهد که چگونه برای رسیدن به خواسته های غیر منطقی خود حرمت ها را زیر پا لگدمال کنند و حتی حاضر به معاملات کثیف با والدین خود شوند.
متاسفانه این سوژه مدت هاست که در فیلم های ایرانی باب شده است، فیلم سازان در سریال های خود که گاها طولانی هم هستند، هر گونه وقاحت، زشتی و بی بند و باری و مسائل ضد اخلاقی را به نمایش می گذارند، احترام به بزرگتر را بازیچه دست خود می کنند، آموزش های نادرستی که شاید اغلب افراد جامعه نمی دانند را می دهند و در نیمه قسمت آخر فرد بدِ داستان را مجازات و یا متنبه می کنند و این است حاصل سریال و سینمای به اصلاح اسلامی ما.
در فیلم آوای باران، بیتا وقاحت را به حد اعلا رسانده است و در هر قسمت یک حرکت و عمل وقیح را به جوانان آموزش می دهد، حال ما باید منتظر باشیم که در نیمه قسمت آخر بیتا اصلاح شود، غافل از این که صدها بیتای بد آموزش داده ایم.
اگر هم دختران و پسران جوان ما پس از مدتی که فیلم به اتمام می رسد به وقاحت و نتیجه کار بیتا پی ببرند به نظر شما آثار سویی که حرکات بیتا داشته است به همین راحتی از ضمیر ناخودآگاه آنها پاک می شود و آیا قسمت آخر این سریال را چند نفر می توانند ببینند، البته همه این ها با فرض متنبه شدن بیتا در قسمت آخر است.
از تاثیرات سوء این سریال روابط عاشقانه نامشروعی است که گرچه در جامعه ما رواج دارد ولی به همت این برنامه های برنامه ریزی نشده افزایش می یابند، حال ما به خود ببالیم که به حل معضل کودکان کار پرداخته ایم و احتمالا تندیس بلورینی را به ویترین افتخارات خود افزوده ایم.
مردم به جای اینکه به دغده های سازمان بهزیستی در رابطه با کودکان کار بپردازند همه منتظر هستند که ببینند نتیجه عشق بیتا و سینا و باران، فرید و کیانوش چه می شود و احتمالا با خود زمزمه می کنند که: چه جای بدی عاشق هم شدیم!
و چه بد است طعم این غذای سیما برای فرهنگ به انزوا رفته ما و چه بد شیوه ایست برای مبارزه با غول ماهواره.
نویسنده: محمد امین حیدری