• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 260)
يکشنبه 10/6/1392 - 10:27 -0 تشکر 638864
پرسمان ویژه امام صادق علیه السلام

پرسش :
درباره ولادت، كودكی و نوجوانی امام صادق ـ علیه السّلام ـ تا دورة امامت آن حضرت توضیح دهید؟
پاسخ :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ همزمان با سالروز ولادت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در هفدهم ماه ربیع الاول در شهر «یثرب» (مدینة الرسول) مصادف با سال هشتاد و سه هجری، در دودمان رسالت و نبوت، قدم به عرصة حیات گذاشت.[1] نام پدرش باقر (امام پنجم شیعیان) و مادرش حضرت «امّ فروه» از شیفتگان مقام ولایت و عصمت و یكی از بانوان با فضیلت و باتقوا بود؛[2] فضیلت او در حدی بود كه گاه امام صادق ـ علیه السّلام ـ را با عنوان «ابن المكرمه» (فرزند بانوی بزرگوار) صدا می كردند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ قد متوسطی داشتند؛ سرخ رو، سفید اندام، بینی كشیده و موهای مجعد مشكی داشتند و بر گونه شان خال سیاهی بود.[3]
ایشان در خانواده عصمت و ولایت، در كنار جد (امام سجاد ـ علیه السّلام ـ ) و پدر (امام باقر ـ علیه السّلام ـ ) و در آغوش مادر، بزرگ شد امر تغذیه و شیردهی ایشان را مادرش شخصاً بر عهده گرفت. به ویژه که ایشان در دوران كودكی به سببی ضعیف و لاغر بودند.[4]
اسناد تاریخی نشان می دهند كه ایشان در دوران كودكی ضعیف الجسم و ضعیف البنیه بوده و بیماری های متعددی متحمل شده اند كه هر كدام را در سایة عنایت و دعای اهل خانواده پشت سر گذاشته اند. از حدود پس از دو سالگی وضع و حال عادی یافته و نیازش به پرستاری و مراقبت كمتر شده است.[5]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ 12 تا 15 سال (بنابر اختلاف اقوال) تحت تربیت جدّ بزرگوارش امام سجاد ـ علیه السّلام ـ بودند.[6] ایشان از آغاز طفولیت شاهد و نظاره گر رفت و آمد دانشجویان و فضیلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش و پدر گرانقدرش بودند. او در این رفت و آمدها تماشاگر بحث ها و گفتگوهای علمی و فقهی آنان در زمینه های مختلف علوم اسلامی بود.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:28 - 0 تشکر 638865


آثار تربیت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ بعدها در زندگی امام در عبادات و حالات و نماز او، زمزمه و شب زنده داری هایشان مشهود است. و آنقدر خود را در این مسیر به مشقت وا می دارد (قبل از بلوغ) كه مورد نهی و ممانعت پدر قرار می گیرد. خود امام در این باره می فرماید: «من نوجوانی بودم و در عبادت مستحب بسیار كوشا بودم پدرم به من فرمود: فرزندم با توجه به سنّ کم، از این عمل كمتر كن، وقتی بنده ای محبوب خدا باشد خدا با عمل كم هم از او راضی می شود.»[7]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ پس از شهادت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در محضر پدرش به فعالیت و تلاش می پرداخت. ایشان ده سال داشته كه در جلسات بحث جد و بعدها جلسات درس پدر شركت می كرد، در حالی كه افراد شركت كننده در آن جلسات همه از افراد مسنّ، و یا بزرگسال بودند.[8]
روزی ولید بن عبدالملك بر امام باقر ـ علیه السّلام ـ وارد شد در حالی كه امام سرگرم تدریس بود و امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز كه در سنین كودكی یا آغاز نوجوانی بود در آنجا حضور داشت. ولید از دیدن او متعجب شد و پرسید او با این سنّ و سال در اینجا چه می كند؟ پاسخ شنید كه وی دانشجوی كلاس درس است. سؤالاتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ كرد و پاسخ های شایسته شنید، و سرانجام چنین گفت كه او در آینده از دانشمندان خواهد شد.[9] 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:28 - 0 تشکر 638866


خلاصه آن كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ از همان كودكی و نوجوانی عاشق كسب علم و فضیلت بود و در محضر علمی پدر شركت می كرد و از دروس هیئت و جغرافیا بهره می گرفت و عظمت فكری خود را متجلی می ساخت و با این كه كم سنّ بود میان دانشجویان درخششی فوق العاده داشت.[10]
با این كه كودكی بیش نبود ولی كارهای بزرگان را انجام می داد و سخنان او بزرگ منشانه و حاكی از عظمت فكری و روحی او بود. از تاریخ چنین بر می آید كه او هم در كودكی مانند دیگر كودكان بازی می كرد ولی نوع بازی هایش با دیگران متفاوت و اغلب از نوع بازی های فكری بود.
در بین جمع كودكان كه برای بازی گرد آمده بودند او استاد می شد؛ مثلاً از آنان می پرسید این كدام میوه است كه در فلان فصل پدید می آید و مزه اش شیرین یا ترش است؟ و یا گاهی كلمه ای ذكر می كرد و از كودكان می خواست هم وزن و یا مرادف آن كلمه را پیدا كنند و بدین ترتیب او كودكان را به تفكر و كسب علم ترغیب می كرد[11].
البته در پایان باید خاطرنشان كرد كه در مورد دوران كودكی و نوجوانی و جوانی امام بحث زیادی در تاریخ نداریم و به صورت مستقل بدان پرداخته نشده است گرچه شاید بتوان از لابه لای مباحث تاریخ مباحثی را در این زمینه استخراج كرد. زندگی و شرایط امام در دوران كودكی و جوانی تحت الشعاع حیات جدّ و پدرشان بوده و از این جهت تاریخ دربارة بسیاری از وقایع و جریانات ریز زندگی ایشان تقریباً ساكت است و تنها بعد از امامت ایشان از سال 34 سالگی به بعد است كه تاریخ روی افعال و گفتار ایشان متمركز شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ حیات فكری سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
2ـ زندگی چهارده معصوم، عمادزاده.
------------------------------------------
[1] . شیخ مفید، الارشاد، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1413ق، ج2، ص179.
[2] . كلینی، اصول كافی، مكتبة الصدوق، 1381ق، ج 1، ص 472.
[3] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات ذوی القربی، 1421ق، ج4، ص303.
[4] . مركز مطالعات اسلامی استراسبورگ، مغز متفكر شیعه (امام صادق ـ علیه السّلام ـ )، ترجمه ذبیح الله منصوری، انتشارات جاویدان، چاپ هفدهم، ص19.
[5] . مغز متفكر شیعه، همان، ص20 ـ 17.
[6] . اصفهانی، عماد الدین حسین، زندگانی حضرت امام جعفر صادق(ع)، شركت سهامی طبع كتاب، 1380ق، ج 1، ص 18.
[7] . كافی، همان، ج2، ص87ـ86، باب اقتصاد در عبادت.
[8] . اصفهانی، عماد الدین حسین، زندگانی امام جعفر صادق، همان، ج 1، ص 26.
[9] . مغز متفكر شیعه، همان، ص 49 ـ 48.
[10] . همان، ص 24 ـ 23.
[11] . همان، ص 29 ـ 28.
( اندیشه قم )

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:29 - 0 تشکر 638868

پرسش :
برخورد خلفای معاصر امام صادق ـ علیه السّلام ـ با آن حضرت چگونه بود؟

پاسخ :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ از بدو تولد تا شهادت با ده تن از خلفای اموی و دو تن از خلفای عباسی معاصر بود كه خلفای معاصر اموی عبارتند از:
1ـ عبد الملك بن مروان. 2ـ ولید بن عبد الملك. 3ـ سلیمان بن عبد الملك. 4ـ عمر بن عبد العزیز. 5ـ یزید بن عبد الملك. 6ـ هشام بن عبد الملك. 7ـ ولید بن یزید بن عبد الملك. 8ـ یزید بن ولید بن عبد الملك. 9ـ ابراهیم بن ولید بن عبد الملك. 10ـ مروان بن محمد مشهور به مروان حمار.
و از خلفای عباسی نیز معاصر بود با:
1ـ ابوالعباس عبد الله بن محمّد مشهور به سفاح. 2ـ ابو جعفر مشهور به منصور دوانیقی.[1]

با توجه به اینكه دوره امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، دوره ضعف و تزلزل حكومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این دو گروه مدتی در حال مبارزه با یكدیگر بودند، از زمان هشام بن عبد الملك تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و سرانجام در سال 132 هجری به پیروزی رسید و از آنجا كه بنی امیه در این مدت گرفتار مشكلات سیاسی فراوان بودند لذا فرصت تعرض و برخورد با امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نداشتند،[2] در زمان خلافت خلفای بنی عباس، خلیفة اول، ابو العباس سفاح آن حضرت را از مدینه به عراق طلبید و بعد از مشاهدة معجزات بسیار و علوم بی شمار و مكارم اخلاق آن امام عزیز نتوانست اذیتی به آن جناب رساند و حضرت را مرخص كرد و حضرت به مدینه مراجعه نمود.[3] بیشترین برخورد حضرت با خلیفة دوم عباسی، منصور دوانیقی بوده است كه به آنها اشاره می‌شود:

روزی ابو جعفر دوانقی امام صادق ـ علیه السّلام ـ را طلبید كه آن حضرت را به قتل رساند. او دستور داد شمشیری حاضر كردند و به ربیع، ملازم خود گفت: چون او حاضر شود و مشغول سخن شوم و دست بر هم زنم، او را به قتل رسان، ربیع گفت: چون حضرت را آوردم و نگاه منصور بر او افتاد گفت: مرحبا، خوش آمدی ای ابو عبد الله، ما شما را برای آن طلبیدیم كه قرض شما را اداء كنیم و حوائج شما را برآوریم و عذرخواهی بسیار كرد و آن حضرت را روانه كرد و مرا طلبید و گفت: باید كه بعد از سه روز آن حضرت را روانه مدینه كنی.[4]

روایت كرده‌اند كه منصور به ربیع حاجب دستور داد كه آن حضرت را حاضر كند و او طبق دستور، امام را حاضر كرد، همین كه منصور آن حضرت را دید به او گفت: خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم! آیا تو دربارة سلطنت من به جدال پرداخته و مردم را باز می‌گردانی و نقشه برای من می‌كشی؟ امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:

به خدا من چنین نكرده و نه چنین قصدی داشته‌ام! و اگر سخنی در این‌باره به تو رسیده از دروغگویی بوده است منصور گفت: فلان كس این سخن را دربارة تو گفت؟ امام فرمود: او را حاضر كن تا صدق گفتار من روشن شود، او را حاضر كردند، منصور به آن شخص گفت: آنچه از جعفر بن محمد گفتی تو خود شنیدی؟ گفت: آری، حضرت صادق به منصور گفت: او را سوگند بده كه آن را از من شنیده است! امام خود آن مرد را سوگند داد، آن مرد از جا برنخاسته بود كه یابه زمین زده و مرد، منصور گفت: بیرونش اندازید خدایش لعنت كند.[5] ربیع حاجب گوید: من امام را هنگام داخل شدن بر منصور دیدم كه لبانش می‌جنبید و هر اندازه كه لبانش را می‌جنبانید خشم منصور فرو می‌نشست تا اینكه منصور آن حضرت را نزدیك خود نشانید و از او خشنود گشت.[6] 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:30 - 0 تشکر 638871


منصور در سالی به حج آمد و به ربذه رسید و بر حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ در خشم شد و ابراهیم بن جبله را گفت كه: برو جعفر بن محمد را نزد من بیاور، ابراهیم گفت رفتم و حضرت را در مسجد ابوذر یافتم به آستین حضرت چسبیدم و گفتم بیا كه خلیفه تو را می‌طلبد، حضرت فرمود كه: انا لله و انا الیه راجعون، حضرت را به نزد منصور بردم در حالی كه جزم داشتم كه حكم به قتل او خواهد كرد، چون نزدیك‌ پرده منصور رسیدیم امام دعائی خواند و چون نگاه منصور به امام افتاد گفت: به خدا سوگند كه تو را به قتل می‌رسانم. حضرت فرمود: دست از من بردار كه از زمان مصاحبت من با تو چندانی نمانده است و روز مفارقت واقع خواهد شد، منصور چون این سخن را شنید حضرت را مرخص كرد و عیسی بن علی را از عقب آن حضرت فرستاد و گفت: برو از آن حضرت بپرس كه مفارقت من از او به فوت من خواهد بود یا به فوت او؟ چون از حضرت پرسید فرمود كه: به موت من، برگشت و به منصور نقل كرد و آن ملعون از این خبر شاد شد.[7]

نیز روایت كرده‌اند كه روزی منصور در قصر حمرای خود نشست و در آن ایام حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ را از مدینه طلبیده بود و آن حضرت داخل شده بود، و در آن شب منصور، ربیع حاجب را طلبید و گفت: می‌خواهم جعفر بن محمد را در هر حالتی كه بیابی بیاوری. ربیع نیز پسرش، محمد را فرستاد تا امام را بیاورد، وقتی كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ را به اندرون قصر بردند و نگاه منصور به آن حضرت افتاد از روی خشم گفت: ای جعفر تو ترك نمی‌كنی حسد خود را بر فرزندان عباس و هر چند سعی می‌كنی در خرابی ملك ایشان فایده نمی‌بخشد، حضرت فرمود: به خدا سوگند كه اینها را كه می‌گوئی هیچ یك را نكرده‌ام،

منصور ساعتی سر در زیر افكند و در آن وقت بر بالشی تكیه داده بود، پس گفت: دروغ می‌گوئی، دست زیر مسند كرد و نامه‌های بسیاری بیرون آورد و به نزدیك آن حضرت انداخت و گفت: این نامه‌های تو است كه به اهل خراسان نوشته‌ای كه بیعت مرا بشكنند و با تو بیعت كنند. حضرت فرمود: اینها افترا است و من اینها را ننوشته‌ام و چنین اراده‌ای نكرده‌ام و من در جوانی این عزمها نكرده‌ام، اكنون كه ضعف پیری بر من مستولی شده، چگونه چنین اراده كنم، هر چند آن امام مظلوم این سخنان معذرت‌آمیز را می‌گفت طپش آن ملعون زیاده می‌شد و شمشیرش را كمی از غلاف بیرون كشید،

پس شمشیر را غلاف كرد و گفت: شرم نداری كه در این سن می‌خواهی فتنه برپا كنی؟ امام فرمود: نه، به خدا سوگند كه این نامه‌ها را ننوشته‌ام، و خط و مهر من اینها نیست، دوباره منصور شمشیر را از غلاف كشید و امام عذر می‌آورد و او قبول نمی‌كرد، پس ساعتی سر به زیر افكند و بعد گفت: راست می‌گوئی و به ربیع گفت: غالیه مرا بیاور. و حضرت را نزدیك خود طلبید و بر مسند خود نشاند و از آن غالیه محاسن مبارك امام را خوشبو گردانید و به ربیع گفت: بهترین اسبان مرا حاضر كن و جعفر ـ علیه السّلام ـ را بر آن سوار كن و او را تا منزلش همراهی كن و مخیر كن حضرت را اینكه با ما باشد یا به مدینه برگردد.[8]

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:30 - 0 تشکر 638872

نیز نقل شده است كه مردی از اهل مدینه نزد منصور دوانیقی رفت و گفت: جعفر بن محمد ـ علیه السّلام ـ ، مولای خود معلّی بن خنیس را فرستاده است كه از شیعیان اموال و اسلحه بگیرد و اراده خروج دارد، منصور نیز حضرت را احضار كرد، وقتی كه حضرت به نزد او رفت منصور حضرت را اكرام نمود و بعد از آن شروع به عتاب نمود و گفت: شنیده‌ام كه معلّی برای تو اسلحه جمع می‌كند، امام فرمود: این بر من افترا است، منصور حضرت را سوگند داد، سپس دستور داد آن كسی را كه به امام افترا بسته بود حاضر كردند، و منصور از او پرسید، او گفت: بلی و آنچه در حق او گفته‌ام صحیح است، حضرت آن مرد را سوگند داد و بلافاصله بعد از سوگند خوردن مرد، منصور از مشاهده این حال بر خود لرزید و خایف گردید و گفت: دیگر سخن كسی را در حق تو قبول نخواهم كرد.[9]

از محمد بن عبد الله اسكندری نقل كرده‌اند كه گفت: من از جمله ندیمان منصور دوانقی بودم، روزی به نزد او رفتم، او را بسیار غمگین یافتم، علت را پرسیدم، گفت: صد نفر از اولاد فاطمه را هلاك كردم و بزرگ ایشان جعفر بن محمد مانده است امروز نیز او را خواهم كشت، پس جلّادی را طلبید و گفت: چون امام صادق ـ علیه السّلام ـ را طلب نمایم و مشغول سخن گردانم و كلاه خود را از سرم بردارم او را گردن بزن، در همان ساعت حضرت را طلبید، چون حضرت داخل قصر منصور شد، دیدم كه قصر به حركت درآمد مانند كشتی كه در میان دریا مضطرب باشد دیدم كه منصور با سر و پای برهنه به استقبال امام دوید و بندهای بدنش می‌لرزید و ساعتی سرخ و ساعتی زرد می‌شد و آن حضرت را اكرام بسیار می‌كرد و روی تخت خود نشانید و گفت: یابن رسول الله به چه سبب در این وقت تشریف آوردی؟ حضرت فرمود كه: برای اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداری تو آمده‌ام، گفت: شما را من نطلبیدم، حتماً اشتباهی شده است، حال هر حاجت كه داری بخواه، حضرت فرمود: حاجت من آن است كه مرا بی ضرورت طلب ننمائی، گفت: چنین باشد.[10]

نتیجه اینكه؛ در دوران خلافت بنی امیه چون حكومت‌ها در این مدت گرفتار مشكلات سیاسی فراوان بودند لذا فرصت برخورد با امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نداشتند، در دوران حكومت بنی عباس بیشترین برخورد حضرت با منصور دوانقی بود كه خیلی اهتمام می‌كرد امام را بكشد هر موقع كه به دنبال امام می‌فرستاد تا حضرت را به شهادت برساند وقتی نگاهش به امام می‌افتاد از كشتنش منصرف می‌شد و حضرت را مورد لطف و تكریم قرار می‌داد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه محمد باقر مجلسی، جلاء العیون، ص 873 ـ 882.
2. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 2، ص 219.
3. سید علی خامنه ای، رهبری امام صادق.
4. امام جعفر صادق-عبدالحلیم جندی- ترجمه عباس جلالی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسد حیدر، امام صادق و مذاهب اربعه، دار الكتاب الاسلامی، طبعة الثانیه، 1425 هـ، ج 1، ص 114.
[2] . پیشوایی، مهدی، سیرة پیشوایان، قم، مؤسسة تحقیقاتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، چاپ چهارم، 1375 ش، ص 353.
[3] . مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، تحقیق: علی امامیان، قم، انتشارات سرور، چاپ دهم، 1383، ص 872.
[4] . صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ج 1، ص 273؛ و ابن شهر آشوب، مناقب، تحقیق: یوسف بقاعی، بیروت، دار الاضواء، طبعة الثانیه، 1991 ق، ج 4، ص 252.
[5] . مفید، الارشاد، ترجمة: رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، 1383، ج 2، ص 258؛ و ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 253.
[6] . مفید، پیشین، ج 2، ص 259.
[7] . سید بن طاووس، مهج الدعوات، منشورات دار الذخائر، چاپ دوم، 1411 هـ، ص 186؛ و مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثالثه، 1403 هـ، ج 47، ص 192، و اربلی، كشف الغمه، بیروت، دار الاضواء، ج 2، ص 421، با اندكی اختلاف.
[8] . سید بن طاووس، پیشین، ص 192، و مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، پیشین، ص 874.
[9] . پیشین، ص 198، و پیشین، ص 879.
[10] . سید بن طاووس، پیشین، ص 201، و مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، پیشین، ص 880.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:33 - 0 تشکر 638874

پرسش :
امام جعفر صادق ـ علیه‎السلام ـ را پایه گذار مذهب شیعه می نامند؟

پاسخ :
شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت علی ـ علیه‎السلام ـ و خاندانش، و كسانی كه معتقد به جانشینی بلا فصل آن حضرت بعد از پیامبر(ص)، و نصّ ولایت او در غدیرخم از طرف پیغمبر(ص) می‎باشند گفته می‎شود. این واژه در كلمات حضرت رسول(ص) و حضرت علی ـ علیه‎السلام ـ و دیگر امامان ـ علیهم‎السلام ـ به كار رفته است. جابر بن عبد الله انصاری گوید:
«نزد پیغمبر بودم كه علی از دور نمایان شد. پیغمبر(ص) فرمودند: سوگند به كسی كه جانم در دست اوست این شخص و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود.» و نیز از ابن عباس نقل است كه گوید: وقتی آیة «انّ الذّین آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هُم خیر البریّه» نازل شد، پیامبر(ص) به علی ـ علیه‎السلام ـ فرمود: مصداق این آیه تو و شیعیان تو می‎باشید كه در قیامت خشنود خواهید بود و خداهم از شما راضی است»

در كتاب «تأسیس الشیعه» آمده است: «لفظ شیعه در روزگار پیامبر(ص) بوده است، چنانكه ابوحاتم در كتاب الزینة خود می‎نویسد: نخستین نامی كه در اسلام به روزگار رسول خدا(ص) آشكار گردید شیعه بود و آن لقب چهار تن از صحابه بود: ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد بنی اسود كندی و عمار بنی یاسر،‌تا اینكه هنگام صفین این اصطلاح در میان هواخواهان علی ـ علیه‎السلام ـ منتشر گردید» و در نهایت اینكه انس بن مالك گوید: رسول خدا(ص) فرمود: «خدای متعال در روز قیامت بندگانی را بر می‎انگیزد كه از چهره‎هایشان نوری از راست به چپ عرش پرتو افكنی می كند و به منزلة پیامبران هستند ولی پیامبر نیستند و به منزله شهیدان هستند و لی شهید نیستند ابوبكر برخاسته گفت: من از آنان هستم ای پیامبر خدا؟ فرمود: نه سهل بن حنیف برخاسته گفت: من از آنان هستم ای پیامبر خدا؟ فرمود: نه پس رسول خدا(ص ) دستش را بر سر علی ـ علیه‎السلام ـ گذاشته فرمود: این است و شیعه‎اش»[1] 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:34 - 0 تشکر 638875


طبق مطالب مطرح شده واضح و روشن است كه تشیّع و شكل‎گیری آن در زمان خود حضرت رسول اكرم(ص) بوده و آنحضرت این واژه را درباره پیروان علی ـ علیه‎السلام ـ بكار برده‎اند امّا چرا این مذهب را منسوب به امام صادق ـ‎علیه‎السلام‎ـ نموده و از آن به «مذهب جعفری» تعبیر كرده‎اند بدین علت بود كه در فاصله انقراض امویان و قدرت یافتن عباسیان و نیز در دوران شكل‎گیری سلسلة اخیر، امام صادق امكان و فرصت آن را یافت كه به گسترش علم و رونق احكام الهی دست زند وی در شرایطی كه از سانسور و كنترل امویان و فاصله‎ای كه بین اهل بیت و مردم پدید آورده بودند آزاد می‎شد، كوشید تا آموزشهایی كه از طریق پدرش و او از جدش و او از رسول خدا(ص) آموخته بود، انتشار دهد در چنین اوضاع و احوالی بود كه امام صادق ـ علیه‎السلام ـ به شهرت رسید

و امكان اظهار نظر پیدا كرد. و توانست از یك‎سو آزادانه به نقد و بررسی مسائل دینی بپردازد و از سوی دیگر چهرة‌ سنّت را از گرد و غبار و زنگارها و آراء نادرست و شبهه‎ناك پاك كند. بدین گونه بود كه طالبان علم از جای جای جهان اسلام به مدینه هجرت كرده و در حوزة درس او گرد آمدند و در روزگار شكوفائی علم، مذهب اهل بیت بدو منسوب شد. چرا كه هر شیوه‎ای را امام می‎پسندید و هر نظری كه او تأیید می‎كرد لاجرم به او نسبت داده می‎شد و گفته می‎شد «مذهب جعفر صادق ـ علیه‎السلام ـ»[2]


در این دوران مبارك و فرخنده حوزة درسی امام صادق شهرتی عظیم یافت. وی رهبر فكری نهضت فرهنگی آن روزگار بود. در واقع نخستین كسی بود كه مكتب فلسفی جهان اسلام را پدید آورد. نه تنها كسانی كه بعدها مذاهب فقهی را تأسیس كردند در حوزة امام شركت می‎كردند بلكه دانش پژوهان فلسفه و فیلسوفان نیز از راههای دور به مكتب علمی او روی آوردند.
در دوران یاد شده خانه امام صادق ـ علیه‎السلام ـ دانشگاهی بود، كه به حضور عالمان بزرگ در حدیث‌،‌ تفسیر،‌حكمت و كلام و... زینت یافته بود و در حوزة درسی وی غالباً دو هزار تن و گاه چهار هزار نفر شركت می‎كردند.[3]
ابن ابوالعوجاء اشاره به امام صادق ـ علیه‎السلام ـ می‎گوید: «این شخص از جنس بشر نیست، اگر در جهان روحانی‎‌ای، وجود داشته باشد كه هر گاه اراده كند جهانی و یا روحانی باشد اوست.[4] 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:35 - 0 تشکر 638876


ذكر این مطلب بی‎مورد نیست كه موسسین مذاهب فقهی، خود از اهل بیت علم می‎آموختند و این امر برای آنان فخر و سبب پیروزی و موّفقیت بود. ابو حنیفه از آراء امام علی ـ علیه‎السلام ـ استفاده كرده، تا آنجا كه یكی از امتیازات مذهبش عمل به سخن مشهور نبی اكرم(ص) است كه فرمود: «إنا مدنیة‌ العلم و علی بابها»

و هموست ‌كه به خاطر استفادة علمی از امام صادق ـ علیه‎السلام ـ افتخار و مباهات می‎كند. مالك بن انس یكی از شاگردان امام صادق ـ علیه‎السلام ـ بود. شافعی از او علم آموخت و احمد بن جنبل از شافعی، شافعی جزاز علی ـ علیه‎السلام ـ از كس دیگری روایت نكرد از اینرو به تشیع متهم گردید. یحیی بن معین، شافعی را به رافضی بودن متهم كرده و می‎گوید: كتابش را در سیره مطالعه كردم و در آن جز یاد علی چیزی نیافتم. خود شافعی در ضمن ابیاتی شیعه بودن خود را اینگونه بیان می‎كند:‌كه اگر دوستی آل محمد رفض است. ای دو عالم شهادت دهید كه من رافضی هستم.

و نیز از احمد بن حنبل از بهترین صحابی پیامبر(ص) سؤال شد او گفت اول ابوبكر بعد عمر و بعد عثمان، كسی پرسید پس علی؟ احمد گفت: شما از اصحاب پیامبر(ص) پرسیدید و حال آنكه علی خود محمد است.[5] با مطالعه در این زمینه‎ها رگه‎هایی از اندیشه تشیّع را در همه مذاهب اهل سنّت می‎توان یافت.
و حال به چه دلیل امام صادق ـ علیه‎السلام ـ مذهب تشیع را دوباره احیاء كرد (مورد قید شده در سؤال) در جمله‎ای كوتاه باید گفت كه: در روایتی ابوصباح كنانی گوید: «امام باقر ـ علیه‎السلام ـ به حضرت امام صادق ـ علیه‎السلام ـ كه راه می‎رفت نگاه كرد و گفت: این را می‎بینی؟ این از جمله كسانی است كه خدای عزّوجل دربارة آنها می‎فرماید: ما می‎خواهیم بر آن كسان كه در زمین ناتوان شمرده شده‎اند منّت نهیم و پیشوایشان نموده و وارث زمینشان سازیم.»

با مطالعه در مورد آیة مذكور معلوم می‎شود كه امام صادق ـ علیه‎السلام ـ بر طبق وظایف و موازین امامت مأمور بوده تا ضعفا را بحّد قدرت رسانده و اختیار انسانی ایشان را از دست اقویای بنی‎امیه به حیطه خودشان انتقال دهد و در رأس آنان به رهبری اسلامی كه شایسته مقام وارثان زمین است بپردازد.[6]
و این امر یعنی رهبری شایسته اسلامی و هدایت مردمان به سوی سعادت در هر عصری بر عهده امام همان عصر است كه طبق شرایط زمانی و مكانی بدان عمل می‎كند و شرایط امام صادق ـ علیه‎السلام ـ برای اجرای این امور مناسب‎تر بوده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام جعفر صادق(ع) - عقیقی بخشایشی.
2. ارشاد شیخ مفید - ترجمه رسولی محلاتی.
3. منتهی الآمال - شیخ عباس قمی.
4. سیره پیشوایان- مهدی پیشوایی.
5. اصحاب امام صادق(ع) علی محدث زاده.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جعفری، سید محمد مهدی، دائرة المعارف تشیع، نشر سعید محبّی، چاپ اول، پائیز 1373 فصل اوّل ، ص 3 الی 5.
[2] . اسد حیدر، امام صادق ـ علیه‎السلام ـ و مذاهب چهارگانه، مترجم حسن یوسفی اشكوری، ناشر: شركت سهامی انتشار، چاپ اول، 1369،ج اول، ص279 و 280.
[3] . همان، ج اول ، ص 59.
[4] . همان، ج اول، ص 82.
[5] . ر.ك: اسد حیدر، امام صادق ـ علیه‎السلام ـ و مذاهب چهارگانه، مترجم حسن یوسفی اشكوری، ناشر شركت سهامی انتشار، چاپ اول، 1369، ج اول، ص 299 و 300.
[6] . حسن قاضی، امام صادق ـ علیه‎السلام ـ یك شخصیّت تاریخی، چاپ دوم، 1358، ص 256.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:36 - 0 تشکر 638877

پرسش :
امام صادق ـ علیه السّلام ـ چه علومی را تدریس می كرد آیا آن حضرت كتاب هم نوشته اند؟ و آیا شرایط زمانی وی مثل شرایط زمانی امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ مساعد بود برای نشر اسلام؟

پاسخ :
خاندان رسالت و اهل بیت نبوّت، محور دانش و ذخایر تمام علوم بوده اند، حرمتشان در میان امّت اسلامی، نه فقط از جهت خویشاوندی با پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بلكه بر اساس ارزشهای معنوی و اخلاقی و علمی آنان بوده و هست.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدود سی و پنج سال را با پدر گرامیش امام باقر ـ علیه السّلام ـ بنیانگذار دانشگاه اهل بیت گذراند .... حلقه های درسی را كه در مسجد مدینه و بیرون از آن زیر نظر پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السّلام ـ دایر بود درك كرد در این حلقه های درس همچنانكه منابع موثق تأكید دارند صدها طالب علم و دانشمند از نقاط مختلف بلاد اسلامی، حضور می یافتند و او در كنار پدر علوم دین و اسرار هستی و هر آنچه را كه از پدرانش و آنها از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ارث برده بودند می آموخت.[1]

محضر درس امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ و امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ مسجد شهر مدینه بود و علومی، مانند فقه، تفسیر قرآن، ادب و شعر، رجال و حدیث، جغرافیا و ستاره شناسی و فیزیك و .... توسط امام محمّد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ تدریس می شد.[2]

ابو زهره درباره امام صادق ـ علیه السّلام ـ می گوید:«علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهایشان در فردی غیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ و علم او اتفاق نظر ندارند.» و یا ابو حنیفه درباره امام می گوید:«دانشمندترین مردم كسی است كه به آراء و نظرهای مختلف علماء در مسائل، احاطه داشته باشد.» و امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز همچون جدش امیرالمؤمنین می فرمود:«قبل از آنكه مرا نیابید بپرسید.»[3] 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 10:36 - 0 تشکر 638878


دوره امام باقر و صادق ـ علیهما السّلام ـ عصر گسترش علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در زمینه های مختلف بود، این مسأله دربارة امام صادق ـ علیه السّلام ـ بیشتر صدق می كند و این به دلیل مصادف شدن بخشی از دوران امامت آن حضرت، با فضای باز سیاسی بود كه در نتیجه درگیری سیاسی كه منجر به انقراض امویان از یك سو و روی كار آمدن بنی عباس از سوی دیگر به وجود آمده بود.[4]

شاگردان سرشناس آن حضرت از احادیث و پاسخ های آن حضرت به مسائل تعداد چهارصد كتاب به رشته تحریر در آوردند كه در دوران پس از وی به اصول اربعة حاءة معروف شده است و كلینی و شیخ صدوق و طوسی در نوشتن كتب چهارگانه خود آنها را مرجع خود قرار دادند.[5]

و ابن قتیبه در كتاب ادب الكاتب گفته كه كتاب جفر را امام صادق نوشته و در آن است آنچه مردم به آن احتیاج دارند و ..... و روایت شده كه آن حضرت محلّی داشت برای عامّه و خاصّه كه مردم از اقطار عالم به خدمتش می رسیدند.[6]

البته ناگفته نماند كه برخی از كتابها به آن حضرت منتسب است كه توسط شاگردانش تالیف شده است مثل توحید مفضل و ...
اینگونه می توان نتیجه گیری كرد كه در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ حركت علمی جان تازه ای گرفت و این خیزش علمی به دورترین نقاط نیز راه یافت و علوم مختلف با توجه به نیاز اجتماع و ظرفیتهای موجود توسط امام صادق تدریس شد و كتابهای زیادی توسط شاگردان امام به رشته تحریر درآمد.
جهت كسب اطلاع بیشتر به كتاب های عماد زاده اصفهانی كه درباره زندگانی امام صادق نگاشته است و به كتاب آقای فضل الله كمپانی مراجعه فرمائید.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . المعروف الحسینی، هاشم، سیرة الائمة اثنی عشر، ترجمه محمّد رخشنده، تهران، انتشارات امیر كبیر، 1373ش، ج2، ص257.
[2] . مركز مطالعات استراسبورگ، مغز متفكر جهان شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ سوم، 1356، ص26 الی 28؛ جعفریان، رسول، حیات فكری امامان معصوم، قم، انتشارات انصاریان، چاپ ششم، 1381ش، ص332.
[3] . حیات فكری و سیاسی امامان شیعه، همان، ص331.
[4] . همان، ص345.
[5] . سیرة الائمة اثنی عشر، همان، ج2، ص260.
[6] . قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ یازدهم، بی تا، ج2، ص237.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.