• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 22894)
سه شنبه 15/5/1392 - 16:52 -0 تشکر 629384
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف س)

 http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است.

در این مبحث حرف س

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:7 - 0 تشکر 629737

سا saa ۱مانند گونه ۲سایه ای گذرا ۳روشن
سا saa زمین بی درخت
سا آل saaaal پیشانی
سا آب saaaab صاحب
سائن saaon سوهان
سائن بکشیین saaon bakeshiyen سوهان کشیدن
سا ئو saa oo بره ی خال خالی – بره ی سیاه و سفید
سائه saae سایه
سائه کل saae kel سایه سار
سائیچ محله saaich mehalle از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه آمل
سائین – دره saain darre نام مرتعی در آمل
سابدئن saabdaan تیز کردن
ساب سر saab sar دارای صاحب
سابسن saabessen ساییدن
سابی saabi ۱پرستاری ۲سرپرستی
سات saat ۱سالم – درست ۲پابرجا ۳چابک
سات آباد saat aabaad از روستاهای چمستان شهرستان نور
ساتار saataar نام دهکده ای در مسیر راه قدیمی زوات به کلاردشت
سات خش saat Khesh زمان خوش یمن که شگون خوب داشته باشد
سات روآر saat rooaar از توابع دهستان ولوپی قائم شهر
ساتره saatere روستایی در کوهستان غرب چالوس
ساتریک saatrik ۱صاف صاف – تراشیدن ساقه ی درخت و بی شاخ و برگ کردن آن ۲لخت ...
ساتریک saaterik کچل
سات سیم saate sim آدم آراسته
ساتشی saatashi گورکن – رودک
ساتن saaten ۱ساختن – درست کردن ۲سازش کردن – کنار آمدن
ساتنیک saatnik ۱آغاز کاری نمودن – فتح باب ۲زمان خوش یمن
ساتور saatoor ۱ساطور ۲کارد بزرگ قصابی
ساتور تخته saatoor taKhte تخته ای برای خرد کردن گوشت و سبزی
ساتی saati موقع و وقت
ساج saaj نوعی نان
ساج saaj خط ریش
ساج سری saaj sari نان نازک و پهن
ساج مج saaj mej پای گذرانده به سال نو معمولا چند روز قبل از عید،کدبانوی ...
ساجمه saajme ساچمه
ساجه saaje جارو
ساجه بکشین saaje bakesheyan جارو کردن
ساجه کتلی saaje koteli جارویی که از ساقه ی برنج درست شده باشد
ساچمه saachme گلوله های ریز که جهت شکار پرنده مورد استفاده است
ساحاب saahaab صاحب
ساحبی saahebi از توابع دهستان میان دورود ساری
ساخ saaKh ساق
ساخاری saaKhaari کاسه ی کوچک ماست خوری
ساخت saaKht ۱شکل و قواره ی چیزی – اندام ۲بست
ساختن saaKhtan ۱بنا کردن ۲ساختمان
ساخت و پاخت saaKhto paaKht ۱تهمت زدن و پیرایه بستن ۲گاوبندی – توافق نهانی که از نظر ...

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:8 - 0 تشکر 629738

ساخت و پاخت کاردن saaKht o paaKht kaarden کنایه از:گاوبندی کردن
ساخری saaKhori کاسه ی چینی کوچک
ساخوشت saa Khoosht در سایه بودن و رشد نکردن
ساد saad ۱صدای صاف ۲در فرهنگ انجمن آرا و برهان قاطع مخفف ساده و بی ...
سادات تاویر saadaat e taavir از طوایف ساکن در کتول
سادات –محله saadaat mehalle روستایی از دهستان لاویج نور
سادات مله saadaat male از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
ساده saade بی نقش و رنگ
سار saar پرنده ای از خانواده ی سار که به سه رنگ صورتی،سیاه و مینایی ...
ساربن saarebon شتربان – ساربان
سارتشی saar tashi گورکن
سارخ saareKh ۱بقچه ۲از واژه ی ترکی سارماق به معنی پیچیدن گرفته شده است ...
سارس saares روستایی در جنگل سوربند کجور
سارکئر saarkoer گوسفند سفید رنگ
سار مخ saar meKh ۱از وسایل کارگاه سنتی پارچه بافی ۲ستونی عمودی که یک سر آن ...
سار میچکا saar michkaa پرنده ای از دسته ی بلبل – نوعی گنجشک
سارو saaroo گاوی که پیشانی آن سفید است – گاو نر پیشانی سفید
سارو saaroo از توابع دهستان پنج هزاره ی بهشهر
ساروان saaravaan ساربان
سارو پاسند saaroo paasand روستایی در یک فرسنگی شرق بهشهر
ساروج saarooj از مصالح بنایی در گذشته،قبل از به کارگیری سیمان – مخلوطی ...
ساروچشمه saaroo cheshme از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
ساروزن saaroo zen روزهای غیر از ماه رمضان
ساروس saaroos از توابع دهستان پنج کرستاق کجور
سارو کلا saaroo kelaa از توابع دهستان علی آباد قائم شهر
سارون کاش saarvon kaash ستاره ای که حدود یک ساعت پس از تاریکی در بخش باختری آسمان ...
سارویه saarooye دختر فرخان بزرگ از ملوک شاهان پادوسبانی تبرستان
ساره saare ۱از دهات بابل ۲نامی برای زنان
ساری اسپناق saari espenaagh نوعی اسفناج وحشی
ساری انبار saari anbaar کوهی در هجده و نیم کیلومتری جنوبی شهرستان کتول به ارتفاع ...
ساریجان saarijaan مرتعی در حوزه ی رویان نور
ساریس saaris نام محلی در کوهستان کجور
ساری قامیش saari ghaamish نوعی از قمیش
ساری وا saarivaa جریان هوا – باد آرام
ساز saaz عنوانی عام جهت آلات موسیقی به ویژه سرنا
سازار saazaar نوعی علف صحرایی و تیغ دار
ساز بزان saaz bezaan سرنا زدن
ساز نقاره saazo neghaare صدای سرنا و نقاره
سارنه saazenne مطرب – ساز زن – سرناچی
سازنه چی saazenne chi ۱نوازنده ی سرنا ۲نوازنده
سازو saazoo گیاهی وحشی که نام دیگر آن تشی خوش است
ساز و باز هکاردن saaz o baaz hekaarden سازگاری کردن – توافق در موضوعی خاص
سازه saaze جارو
سازه saaze ۱ارزن ۲گاورس
سازه خال saaze Khaal خلال های جارو و در تداول عامه خلال دندانی که از جارو گیرند ...
سازه خاله saaze Khaale خلال دندان جارو
سازه دار saaze daar گیاه و بوته ی جارو
سازه دار saazze daar روستایی در کلیجان رستاق سارینام های دیگرش:ارزفون – ارزبون ...
سازه سر saaze sar سنبله ی گیاهی که از آن جارو می سازند
سازه کتین saaze katin دسته ی جارو

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:11 - 0 تشکر 629740

سازه کتینگ saaze kating دسته ی جارو
سازی saazi از رستنی های وحشی که از آن در بافت نوعی حصیر استفاده می کنند ...
سازیر saazir بوته ای با برگ های سوزنی
سازیر چال saazir chaal مرتعی در راستوپی سوادکوه قائم شهر
سازیل saazil گیاهی سوزنی برگ که در حواشی مرداب ها و یا حدفاصل شن زار ساحلی ...
سازی یک saazi yak نام جنگلی از اراضی اسبی کلا از دهکده های ناتل رستاق نور
ساس saas بید
ساس saas نام دهکده ای از دهستان زانوس رستاق نوشهر
ساس saas ۱جوی های کوچک در دو طرف جوی بزرگتر جهت هدایت آب به شالی زار ...
ساسران saasraan ۱محیط باز – زمین بی حفاظ ۲پاره
ساسک saasek ۱برص ۲لکه های روی پوست
ساسی saasi مه غلیظ
ساسی کلام saasi kelaam از دهات بابل
ساعت بیتن saaat baytan وقت و زمان فرخنده و مبارک تعیین نمودن
ساعت داشتن saaat daashtan مبارک بودن زمان برای شروع کار
ساغ saagh سالم
ساغ ببیین saagh babeyan بهبودی یافتن
ساغری saagheri کفش زنانه ی سبز رنگ
ساغ و سالم saagho saalem درست و سالم
ساف کش saafkash دره ای در ارتفاعات کلجاران کلاردشت چالوس
سافی saafi از مراتع نشتای عباس آباد
ساق saagh ساق پا
ساق پیچ saagh pich پاتاوه
ساق محله saagh male روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
ساق نفار saagh nefaar نپار یا بنای دو طبقه ی چوبی که طبقه اول آن باز و بدون حصار ...
ساقی کلا saaghi kelaa از توابع دهستان بیشه ی بابل
ساک saak ساک از خوراک های سنتی و خورش گونه بوده و تنها غذایی است که ...
ساک saak چانه
ساک saak ۱رستنی – علوفه ۲پاجوش بعضی غلات چون برنج که پس از درو رشد ...
ساک بزان saak bezaan در انتظاری طولانی رها شدن به مانند علف زیر پا سبز شدن در ...
ساک بنگتن saak bengetan دندان انداختن سگ و صدای برخاسته از آن
ساک بویین saak baviyen ۱از گرسنگی سست شدن ۲زیاد منتظر ماندن
ساکو saakoo کوه صاف بدون درخت
ساگ saag کنایه از:گرسنگی
سال saal ۱سالگرد مرده – خیرات برای سال مرده ۲پیشانی
سالارکنده saalaar kande از توابع دهستان میان دورود ساری
سلار محله saalaar mehalle از توابع دهستان دشت سر بخش مرکزی آمل
سال بشین saale besheyan مشاهده و تعیین سن و سال حیوان نمودن
سال دگش بویین saal dagesh baviyen تحویل شدن سال نو
سالده salde روستایی از دهستان ناتل رستاق نور
سالرود کلا saalrood kelaa از دهات مشهد سر بابل
سالزون saalezoon روزهای عادی سال غیر از روزهای ماه رمضان
سال شو saale shoo شب عید – شب تحویل سال
سال ما saale maa ۱سال و ماه – تمامی روزهای سال ۲روزگار ۳گذشت زمان
سال مزیر saal mezzir ۱کارگر سالانه ۲کارگری که براساس قراردادی عرفی و در برابر ...
سال ون saal van پیشانی بند
سال هیر soaal hayr بپرس
سالی saali نوعی تور ماهی گیری که با دست به نقاطی از رود که احتمال وجود ...

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:12 - 0 تشکر 629741

سالی بکشین saali bakesheyan نوعی تور ماهی گیری مخصوص رودخانه که به کمک چوبی بلند در صید ...
سالی را saali raa چوب بسیار بلند جهت کشیدن تور ماهی گیری
سالیک saalik تور ماهی گیری کوچک دستی
سالی کنده saali kande روستایی در دهستان چهارکوه کردکوی
سالی کنده saali kande ماه های غیر از ماه رمضان
سام saam ۱هرم ۲گرما
سامان saamaan قلعه ای تاریخی در چلاو آملاز این قلعه و جای آن آگاهی چندانی ...
سامان سر saamaan sar ۲مزرعه ای در مشرق بالا جاده ۲از ارتفاعات بخش یانه سر واقع ...
سامبارو saambaaroo سمور
سامبوریک saamboorik بوته ای که میوه ی کوچک قرمز رنگ با مزه ای تقریبا ترش دارد ...
سام قله saam ghale قلعه ای تاریخی در مرتع رستانک،رو به روی گنگرج کلا که از قلاع ...
سامن saamon مرز سامان مرزدوملک
سامن بنیان saamon banyaan ۱مرز قابل شدن ۲تعیین حدود جهت دو ملک نمودن
سامن کتی saamon keti ۱سامان – مرز ۲تپه ای که مرز باشد
سامون دره saamoon darre دره ای در منطقه ی هزار جریب بهشهر
سامون سر saamon sar ۱از ارتفاعات بخش هزارجریب بهشهر ۲مرز میان دو زمین
سان saan ۱باد گرمی که در پاییز از باختر می وزد ۲هوای صاف و بی ابر
سان saan نوبت
ساور کلاته saaver kelaate روستایی در سه کیلومتری شمال شهرستان علی آبادکتول
ساوون saavoon ساوون
ساوین saavin صابون
ساهاب saahaab صاحب
ساینا saaynaa سایه
ساینکا saainekaa ۱سایه ۲سایه سار
ساینه saayne سایه
ساینه بزان saayne bezaan عبور لحظه ای شبح یا سایه از مقابل چشم
ساینه دیم saayne dim قله ای به ارتفاع ۳۹۰۰ متر در کلاردشت
ساینه کل saayne kel جایی که سایه است – سایه سار – سمت سایه
سایه په saaye pe در زیر سایه
سایه دیم saaye dim رو به سایه – جایی که نور آفتاب بر آن نتابد
سایه دیم saaye dim مکانی که آفتاب گیر نباشد
سایه سنگین بویین saaye sangin baviyen ۱خود را بزرگ جلوه دادن ۲بی توجهی به دیگران و به ویژه خویشان ...
سایه کش saaye kash جنب و پهلوی مکانی که سایه باشد
سایه کل saayye kel سایه
سایه وان saaye vaan سایه بان
سئی saei مدفوع سگ و گربه
سئیس sais خبره – متخصص
سب sob ۱بامداد – صبح ۲صبر
سبایی sebaayi صبح
سب دلاب deb selaab مانند نیمه ی سیب – درست مانند هم
سب دم sobe dam اول صبح
سبر seber سوختن
سب را sob raa هنگام صبح – صبح گاه
سبر بسان seber bessaan ایستادگی شجاعانه
سبرون sabroon نام آبادی از دهستان فیروزجاه بابل
سبز چنگل sabze changel چغندر سبز
سبز خمن sabze Khomen از محله های اطراف شیخ موسی واقع در بندپی بابل
سبز خمن sabze Khomen نام آبادی از دهستان فیروزجاه بابل
سبز ماچکل sabze maachkol از انواع مارمولک
سبز مورت sabze mort ۱بسیار سبز ۲مانند مورا سبز سیر

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:13 - 0 تشکر 629743

سبز واش sabze vaash از انواع علف هرز که بیشتر در زمین کشاورزی روید
سبزه ساس sabze saas حشره ای سبز رنگ که بوی تند و بد دارد
سبزه کتی sabze kati نام مرتعی در آمل
سبزه کرم sabze kerm نوعی آفت برنج که به سر ساقه های برنج آسیب رساند
سبزه میدون sabze midoon از محله های قدیمی شهرستان ساری و بابل
سبزی خرش sabzi Kheresh خورشت قورمه سبزی
سبزی کوکو sabzi kookoo کوکو سبزی
سب سر sab sar ۱بیرون از خانه ۲داخل و خارج شدن به صورت متوالی
سبک sabek آهنگی با ریتم تند که در ریسمان بازی توسط سرنا و نقاره به ...
سبک او sabakooo آب سبک و گوارا
سبک پا sabok paa ۱چابک – فرز ۲خوش یمن
سبل sebel ۱سبیل ۲شارب
سبوک sabook سبک
سبوک sabook ۱آدم بی نمک ۲بی وقار
سوک savek سوک
سبوک پا sabook paa ۱هرجایی – ول گرد ۲تند و تیز ۳جلف
سبوک دست sabook dast تندکار
سبوک سنگین sabook sangin ۱سبک و سنگین ۲ارزش گذاری براساس حدس و گمان
سبوک سنگین کاردن sabook sangin kaarden ۱وزن تقریبی چیزی را با دست سنجیدن ۲کسی را محک زدن
سبوک گاله sabook gaalle بسیار سبک
سبه sobbe ۱آزاد ۲پله ۳تنها ۴بدون هیچ گونه مانع
سبی دم sebey dam صبح دم – طلوع خورشید
سبیک sabik سبک
سبیک sebik گردوی درشت که در گردوبازی از آن به عنوان تیله استفاده کنند ...
سبیک سبیک بزوئن sebeyk sebeyk bazooan ول گردی کردن
سبیل sabil سبیل شارب
سبیل باج sebil baaj باج سبیل
سپا sepaa ۱ساقه های بازمانده پس از دروی گندم و جو ۲زمینی که کشت شود ...
سپارده sepaarde از توابع دهستان اشکور تنکابن
سپک sepek جست و خیز حیوان
سپک بپرسن sepek bapperessen ۱بی قرارری کردن – به این طرف و آن طرف دویدن ۲تند حرکت کردن ...
سپل sapel ۱نوعی مگس از نوع تسه تسه که به تن دام چسبیده و خونش را می ...
سپلته سلپه sepelte selpe ۱تاول ۲سفله
سپلک بپرسن sepelek bapperessen شاد و شنگول بودن
سپلیک sepelik ۱اندک – کم ۲چکه
سپلیک seppelik بسیار کم و اندک
سپناسی sepenaasi مرتعی در شرق روستای کدیرنوشهر
سپیدگل sepide gel نوعی گل سفید که برای رنگ آمیزی خانه های روستایی به کار می ...
سپیده – پایین sepide paayin از توابع دهستان کلارستاق چالوس
سپیستاک sepistaak سوت
ست sot صوت
ستار setaar آتش پر شعله
ستار بالا sataar baalaa روستایی از دهستان بیرون بشم چالوس
ستاره setaare ۱نامی بومی برای اسب و گاوی که لکه های سفید و سیاه رنگ داشته ...
ستاره بزوئن setaare bazoe نوعی نفرین که کنایه از:غروب ستاره ی بخت است
ستاره بشماردن setaare beshmaardan کنایه از گذراندن اوقات بیکاری
ستاره سو setaare soo نور ستاره – در زیر روشنایی ستاره یا نور خفیف به کاری پرداختن ...
ستاره نشون setaare neshoon نام اسبی که پیشانی اش سفید باشد
سترکا seter kaa نوعی گلابی

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:13 - 0 تشکر 629744

ستره setreh ۱جلیقه ۲سینه پوش
ستریک setrik ۱کج باران مهیب ۲توفان تند
ستل setal تنه زدن به کسی
ستل satl نام دهکده ای در دشت کجور
ستل satal ۱هرچیز سنگین ۲بی قواره
ستم کش setem kash ستم دیده – مظلوم
ستمه setme صدای تنکان دهنده مثل:رعد
ستمه بدیین satme badiyen صدمه دیدن
ستمه بزئن satme bazoen صدمه زدن
ستو setoo ستوه
ستو بیمئن setoo beyamoen به ستوه آمدن
ست ولوت sotoloot برهنه – عریان
ستون setoon ستون
ستی sati ۱آلو سنگک ۲آلو سیاه ۳پرنده ای کوچک
ستی sati پارچه ای که زنان آن را پیچانده و روی سر گذارند تا با روی آن ...
ستی دار sati daar درخت آلو سیاه
ستی دار sati daar استوار شدن
ستیر هکاردن setir hekaarden سخت و استوار کردن
ستی گله sati gole از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
سج sej قره قروت
سج sej آبی که از کیسه ی دوغ بچکد
سجاف sejaaf نوعی تورهای دست باف که جلوی یقه ی پیراهن دوزند
سج او sej o آب گل آلود و تیره
سجرو sejroo سرجرو یا سجرو یا سجارودسرج از جوشاندن آب باقی مانده از ماست ...
سجروپه sejr pe حاشیه ی رودخانه ی سجرو که مال رو بوده است
سجل sejel شناسنامه
سجلد و مار sejeld o maar اداره ی ثبت احوال
سچار sechaar روستایی از دهسان کوه پرات نور
سچال sachchaal مرتعی در پشت چرات
سچه کور sechche koor بی پدر – نوعی نفرین
سحر خونی sahar Khooni مقامی آوازی و سازی مربوط به کمانچه که از موسیقی مذهبی سایر ...
سحری sahari از نغمات موسیقی مذهبی در مازندرانسحری قطعه ای سازی و برگرفته ...
سخ seKh ۱هرچیز مستقیم و نوک تیز چوبی یا فلزی ۲وسیله ای در کارگاه ...
سخاری soKhaari کاسه ی چینی
سخ بزوئن seKh vazoen سیخونک زدن
سخ بویئن seKh bavien ۱سیخ شدن – بلند شدن،برخاستن ۲مزاحم شدن
سخ پر seKh par پرهای ریزی که پس از پر کندن مرغ در تنش ماند و آن را شعله ی ...
سخت اشنو saKht eshno گوش سنگین – کسی که به سختی می شنود
سخت سر saKht sar نام سابق رامسر،غربی ترین شهر مازندران
سخت کش saKhte kash ۱زه و هر چیزی که به دشواری کشیده شود ۲آدم مقاوم و پایدار
سختم saKhtom ۱صخره ۲دیوار سنگی ۳پرتگاه صخره ای
سخت وخت saKht vaKht ۱تنگ دستی ۲زمان سختی
سختی بمان saKhti bomaan ۱دشوار آمدن ۲سخت پنداشتن
سختی هادان saKhti haadaan به زحمت انداختن – مشقت دادن
سخ چنه seKh chane چانه دراز
سخ داشتن soKh daashten ۱سرمازدگی ۲سرد بودن هوا
سخ فنی seKh feni بینی دراز
سخ کاردن seKh kaarden سیخونک
سخل saKhol نوکر – نوچه
سخلو saKhlo ۱کسی که گوسفندان را در قشلاق محافظت کند ۲نگهبان – نوکر

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:14 - 0 تشکر 629745

سخلی seKheli سیخونک
سخمن saKhoomen از توابع دهستان بندپی بابل
سخن بزان soKhan bezaan سرزنش
سخ هکاردن seKh hekaarden سیخ کردن
سخی seKhi نوعی قلمه زدن از راه تکثیر شاخه ای
سدا رس sedaa res مقدار فاصله ای که در اثر هر صدایی طی شود
سدا ره بییتن sedaa re baiyten شنیدن صدا
سد اندو بار sad andoohe baar صدبار اندوه – مقیاس اندوه و حسرت
سدری تپه sadri tappe تپه ای در جنوب شرقی زینه وند بهشهر
سدسر sade sar اتراق گاه چارواداران در مسیر سی سنگان به کجور
سد مران sad meraan نام روستایی در غرب گرگان
سدمه sadme ۱هول – فشار ۲صدمه
سدمه sedme فنی در کشتی محلی
سدن saden فنی در کشتی محلی
سر sar ۱سر کله ۲رییس – سرکرد – بزرگ ۳به آن سوگند هم خورند مثل ته ...
سر sor ۱سرو ۲سرخ دار
سر ser بی حس – کرخت
سر ser ۱سیر – مخالف گرسنه ۲سیر – واحد وزنی معادل ۷۵ گرم
سر ser ۱سحر و جادو ۲راز
سر sar ۱نخست – بالا ۲همسر ۳پسوند مکان مثل بنه سر ۴اضافه و بهره ...
سر sor ۱چمن ۲لیز
سر ser ۱سبزی سیر ۲بی میل و سیر
سر sar پیشوندی به معنی دوباره،در معادل فارسی
سرآخر sar aaKher پایان – سرانجام
سرآر sar aar بخور
سر آردن sar aarden از توابع دهستان شیرگاه قائم شهر
سرآر هدائن saraar hedaaen بخور دادن
سر آسیو sar aassiyo ۱سر آسیاب – محل آسیاب ۲محل آبدنگ
سر آوشت sar aavasht ۱لبریز ۲سیل گونه
سر آوشتن sar aaveshtan ۱از روی چیزی رد شدن ۲سر برآوردن ۳سر رفتن غذا
سرآوشت هاکردن sar aavasht haakerdan سرریز کردن
سر آیتن saraaytan آغاز شدن – شروع کردن
سرا saraa ۱دشت – صحرا ۲کشت زار
سرا seraa دور – اطراف
سرا seraa ۱اتراق گاه دامداران ۲خانه
سرایی – سره seraai sere نام مرتعی در پرتاس سوادکوه
سرایی غاز saraai ghaaz غاز خاکستری صحرایی
سراییل seraail مرتعی جنگلی در حومه ی شهرستان نوشهر
سرایی مرغ saraai mergh اردک کله سبز صحرایی
سراب soraab سهراب
سرابسن seraabessan ۱زیاد حرف زدن – پرحرفی ۲توهین
سرابنی seraa boni سیر مونی – سیری پذیری
سرابیتن saraa bayten ۱جدا کردن گوسفند نازا از گله ۲جدا کردن بز از رمه ی گوسفند ...
سراجر saraajor ۱بالا ۲سربالا – راه بالایی
سراج محله seraaj mahle از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
سراج محله seraaj nehalle از توابع دهستان دابوی جنوبی بخش مرکزی آمل
سراج مله seraaj male از توابع دهستان کلباد بهشهر
سراجوری saraajoori سربالایی
سراجه seraaje ۱سرفه ی گوسفند که در باور چوپانان ریزش باران را در پی دارد ...

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:16 - 0 تشکر 629746

سراجیر saraajir سرازیر رو به شیب
سراجیر ببین saraajir babeyan ۱رو به شیب حرکت نمودن ۲حرکت با شتاب
سراجیری saraajiri سرازیری
سرارم saraarem سرپرست
سرار هدائن saraar hedaaen بخور دادن
سرازر saraazer سرازیر
سرازری saraazeri سرازیری
سراس saraas روستایی در نور
سر اسب sar asb از توابع دهستان کمرود شهرستان نور
سر اسبی sar asbi ۱از روی شکم سیری ۲زود و با شتاب ۳در زمان اندک
سر اسبی sar asbi از توابع دهستان سه هزارتنکابن
سراشکم ser eshkem در حالت سیر بودن شکم و پس از غذا بلافاصله به کاری پرداختن ...
سراشکن sar eshken ۱سرشکن ۲پولی که از هم یاری عده ای جمع شود
سرا شور seraa shor نام زمینی در آلاشت رودبار قائم شهر
سراغ seraagh ۱سراغ ۲نشانی
سراقوچ seraa ghooch از انواع کلاه زنانه
سراکو saraa koo ۱سرزنش ۲سرکوب کردن
سراکوتر saraa kooter کبوتر صحرایی
سرا مله seraa malle حیاط خانه
سرامیچکا saraa michkaa گنجشک صحرایی
سران seraan هل هله ی عروسی هلهله ی جوانان در زمان بردن عروس به خانه ی ...
سرانگتن sar engetan ۱بار گذاشتن دیگ غذا ۲به بالندگی و نهایت رشد و ثمرآوری رسیدن ...
سرانگه sarange مرتعی بین روستاهای لاشک و کجور نوشهر
سر او sar o ۱آب خزانه ی دوم حمام های قدیم که جهت آب کشیدن در خزانه آبگیری ...
سراو sar oo ۱سرآب ۲برخورداری اسنان و مزرعه از اولین بخش آب
سراو sar oo زمینی که آبش به طور مستقیم از نهر اصلی تأمین گردد
سر اوداریگر sar o daarigar سرآبیار – سر میراب
سر اوستین sar oostin نوک آستین
سراوشت saraavasht لبریز – سرشار – لبالب
سراولی sar owli بالاترین کرت هر پاره ی زمین
سرای سره seraay sere نام مرتعی در حوزه ی شیرگاه
سرایشتن sareyshtan ۱جا گذاشتن ۲رها کردن
سراینگن saringen ۱لحاف – بالاپوش ۲در تلار(گاو بنه)سازی،یکی از جالب ترین و ...
سرب sarb سرب
سر باری sar baari ۱باری که علاوه بر دو لنگه ی بار حیوان به روی بار گذارند ۲الوار ...
سرباز میل sarbaaze mil نوعی تفنگ سرپر که سربازان قاجار مورد استفاده قرار می دادند ...
سر باش sar baash ۱پیروز – غالب ۲قویتر – برتر
سر بالان sar baalaan از توابع دهستان سه هزار تنکابن
سر بالیایی sar baalyaaei سربالایی
سر بئیتن sar baeiyten ۱از سر گرفتن ۲سقف و شیروانی خانه را بنا نهادن ۳به نتیجه رسیدن ...
سر بپرسن sar bapperessan ۱از روی فرد یا چیزی پریدن ۲حمله ی حیوانات درنده
سر بپری کا sar bapperi kaa از انواع بازی های بومیدر این بازی شبه ورزشی،بازیگران در ...
سر بپریین sar bapperiyen ۱اضافه کردن ۲لبریز شدن ۳دور کردن – رد کردن
سر بتاجانیین sar betaajaaniyen ۱سر دواندن ۲معطل کردن
سر بتاجنیین sar betaa janniyen ۱سر دواندن ۲معطل کردن
سربتجانیین sar batejaaniyen سربتجانیین
سر بجیر sar bejir سر بزیر – با حیا

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:17 - 0 تشکر 629748

سر بخاردن sar beKhaarden ۱برگرداندن نظر و رأی کسی – مشورت کردن ۲دچار سرزنش و سرکوفت ...
سر بدوانیین sar badevaanniyan سردواندن
سربدوت sar badoot کیسه ی سر دوخته
سر بدوتن sar badootan دوختن روی جوال و کیسه
سربرا sar baraa ۱نجیب و اهل – معقول ۲وظیفه شناس
سربرج sar berej سر ریز شدن مایعات در اثر جوشیدن
سر بردن sar borden ۱عیبی که دست مایه ی نکوهش دیگران بود ۲سر رفتن ۳دچار شدن ۴بی ...
سر برسیین sar baressiyen ۱در سر موعد رسیدن ۲فرا رسیدن
سر بره sar bare اولین نقطه ای که آب جوی وارد زمین کشاورزی شود
سر بره sar bare مکانی که در انتهای بره قرار دارد و گوسفندان دوشیده شده به ...
سر بریتن sar baritan سر برهنه
سر بزان sar bezaan ۱دیدار کردن به قصد مواظبت ۲ذبح کردن
سر بزئن sar bazoen سرکشی کردن
سر بزوئن sar bazooan ۱دیدار کردن – سرکشی کردن ۲خرج برداشتن
سر بس sarbas ریسمانی که با آن شاخ گاو را می بندند
سر بسر بنیان sar besar banyaan انگلک کردن و سر به سر کسی گذاشتن
سر بسوت sar basoot سر سوخته
سربشتن sar beshtan جا گذاشتن
سربکش sar bakesh بنوش
سربکشیئن sar bakeshian ۱دزدکی نگاه کردن – سرک کشیدن ۲نوشیدن
سر بکشیدن sar akeshidan روییدن یک نواخت خوشه ی برنج
سر بکشیین sar bakeshiyen ۱به ثمر رسیدن ۲متر کردن ۳جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
سربکلاشین sar bakelaasheyan سرخاراندن
سر بگردیین sar bagerdiyen ۱گیج شدن ۲قربان صدقه ی کسی رفتن ۳اعلام وفاداری و محبت
سر بلندکاردن sar belend kaarden ۱شورش کردن – طغیان کردن ۲رشد کردن ۳به نوایی رسیدن
سر بما کار sar bpmaa kaar تجربه ی قبلی – آنچه بر سر کسی آمده است
سربمان sar bomaan به نهایت رسیدن – تمام شدن – سر آمدن
سربمئن sar bemoen ۱به سر آمدن ۲به حریم دیگران تجاوز کردن ۳سرریز کردن مایعات ...
سر بموئن sar bemooan گرفتار شدن
سربن sar ben ۱سر و ته – وارونه – سرازیر ۲نخستین ردیف شالی درو شده
سر بند sar band ۱نخی که برای بستن کیسه به کار رود ۲محل اولین انشعاب آب در ...
سربند sarband پارچه ای بلند و مستطیل شکل که زنان پس از بستن روسری به دور ...
سربند بویین sar band baviyen ۱واژگون شدن – روی هم افتادن ۲سرگرم شدن
سربن دویین sar ben daviyen ۱روی هم بودن ۲واژگونه بودن
سربن هکاردن sar ben hekaarden ۱وارونه کردن – سر و ته کردن ۲سرگرم کردن
سر بندی sar bandi ۱سرگرمی ۲شالی که به سر بندند ۳علف و یا شاخه ی نازک و بلند ...
سربنه بخارد sar bene beKhaard نوعی نفرین به معنی:سرت به زمین بخورد
سر بنی sar beni ۱درگیری دو حیوان مثل سگ و شغال ۲زیر و رو شدن
سر بنی sar beni بالش – متکا – زیر سری
سربوت sar boot ۱اضافه بار ۲پرداخت قیمت اضافی کالا،در معامله ی جنس به جنس ...
سر بود sar bood ۱چیزی مازاد در معامله دادن – نزول دادن ۲اضافه بار
سر بور sar boor از توابع دهستان زوار تنکابن
سر بوردن sar boordan ۱سر رفتن آب و مایعات دیگر در اثر جوشیدن ۲جوشش چشمه ۳پرجوش ...
سر بوری sar bavri سر بریده
سر بویین sar baviyen به سر رسیدن – به پایان آمدن
سر بویین ser baviyen سیر شدن
سربه تن sar be tan شریکی
سر به تن نویین sar be tan naviyen سر به تن نویین
سر به جر sar be jer ۱آدم سر به زیر ۲سرازیری
سر به دست sar be dast ۱ران – استخوان ران ۲بستن سر گاو به پایش تا نتواند از برگ ...

چهارشنبه 16/5/1392 - 12:18 - 0 تشکر 629750

سر به سر sar be sar ۱پا به پا – پا یا پای ۲روی هم ۳همه
سر به سر بویین sar be sar baviyen ۱تسویه ی حساب – پاک کردن حساب ۲روی هم قرار گرفتن ۳برابر ...
سر به سر بییشتن sar be sar biyeshten ۱سر به سر کسی گذاشتن ۲روی هم انباشتن ۳تحلیل کردن
سر به سر هکاردن sar be sar hekaarden sar ۱پاک کردن حساب ۲برابر کردن
سر به سری sar be sari نان روغنی نازک
سر به کفن sar bekafen نوعی نفرین به معنی سرت در کفن شود
سر به کل هدائن sar be kal hadaaan ۱حواله به جای دیگر دادن – از گردن خود خارج کردن ۲دو نفر را ...
سر به نزه sar be neze سر به روی نیزه که نوعی نفرین است
سر بیتن sar bayten ۱شروع کردن – آغاز شدن ۲سرپوش برداشتن از چیزی ۳فرا گرفتن ...
سر بیشتن sar biyeshten ۱جا گذاشتن – فراموش کردن ۲بار گذاشتن غذا ۳مازاد – پول مازاد ...
سر بیشتن sar beyeshten مبالعه در بیان مطلب یا پیام – لاف و گزاف در بیان رویدادها ...
سر بیمئن sar beyamoen ۱تاختن – هجوم آوردن – تجاوز کردن ۲متوجه شدن
سر بین sar bayyen تمام شدن زمان انجام کار – به پایان رسیدن – سر شدن
سر بییاردن sar biyaarden خطای شلیک به سمت بالای هدف در نشانه گیری تفنگ
سر بییتن sar bayiten گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
سر بیین sar beiyen برتر بودن و برتری یافتن
سرپا sar paa پذیرایی کننده در مراسم عروسی و عزا
سرپایی sar paayi ۱دمپایی ۲گذری ۳پذیرایی کننده
سرپا بداشتن sar paabedaashtan متوقف نمودن – مجبور به توقف کردن
سرپابیتن sarpaa baytan نوزاد را جهت ادرار بر روی دست ها گرفتن
سر پتی sar peti درپوش ظرف
سرپتی sar peti پارچه ای که به روی سر گذارند و بار بر آن نهند
سرپتی هکاردن sar peti hekaarden ۱روی هم گذاشتن ۲پارچه ی لوله شده ای که بر سر گذارند و سپس ...
سرپجار sar pejaar ۱مأمن – پناهگاه ۲حامی – پشتوانه
سرپر sere per سیر سیر در مقابل گرسنهتأکید بر سیری
سر پر sar per تفنگ سرپر – تفنگی که باروت و ساچمه یا گلوله ی آن از بالا ...
سرپسی sar passi پس گردنی
سر پک sar pek ۱گردویی که از آن به عنوان تیله استفاده شود ۲در کتول به دام ...
سرپل sar pel چوبی در کارگاه پارچه بافی سنتی
سرپلوان sar palevaan سر پهلوان
سر پنجه sar panje ۱دفعه – بار – مرتبه ۲انگشتان
سر پنوبیتن sar oenobaytan به هم پیچیدن – در هم تنیدن
سر پوس sar poos ۱پوست سر ۲آثار – ردپا
سر پوش sar poosh سرپوش دیگ و قابلمه
سر پیچه هادان sar piche haadaan سر دواندن – امروز و فردا کردن
سرت sarat توکا نام پرنده ای با نام لاتین
سرتا sar taa از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریبی ساری
سرتا sar taa ۱طنابی که روی سر بافنده آویزان است و به رقاصک وصل شود ۲نخی ...
سرتاب sartaab مرتعی در نزدیکی روستای میخ ساز نوشهر
سرتابنو saro taa beno از بالا تا پایین
سرتاس sar taas وسیله ای برای نمونه برداری یا خرده فروشی غلات و حبوبات – ...
سرتاسری sar taa sari نوعی پیراهن
سرتاق sartaagh ۱روستایی از توابع بندرگز ۲تاق بالایی
سرتاقه لی sartaa ghe li ۱حلقه ی افسار گردن بره و گوساله ۲دریافت بره و گوساله با توجه ...
سرتاکرات sar taakaraat از توابع دهستان نشتای عباس آباد
سر تالار شرقی sar taalaare sharghi نام مرتعی در آمل
سرتئی sartaei ۱نیم نگاه ۲سرک کشیدن – دزدانه نگاه کردن ۳شرمندگی
سرتب sar tab ۱سکندری ۲سیلی – توسری
سرتب بردن sar tab borden ۱تپق با پا – با سر فرود آمدن ۲تنبیه کردن – توسری زدن

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.