• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 6531)
سه شنبه 15/5/1392 - 16:16 -0 تشکر 629341
فرهنگ لغت مازندرانی(حروف ز و ژ)

 http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است.

در این مبحث حروف ز و ژ

سه شنبه 15/5/1392 - 16:17 - 0 تشکر 629342

زا zaa ۱زاییده ۲اولاد
زا zaa ۱دام شیرده ۲دامی که در انتظار زاییدنش باشند ۳نسل
زا zaa روغن مانده در داخل تلم
زا zaa ۱ماده ای بسیار شفاف که جهت رفع درد دندان به کار رود – زاج ...
زائو zaaoo زنی که تازه زایمان کرده باشد
زائیمان zaaeimaan زایمان
زابوار دن zaaboaar dan دامی که به سبب زاییدن در مرتع جامانده و به آغل باز نگردد
زابون zaa boon چوپانی که از گوسفندان تازه زاییده مراقبت کرده و آن ها را ...
زا به زا zaa be zaa پشت سرم زاییدن
زاپا zaapaa حالت و نوعی از ملک یا مرتع
زات داشتن zaat daashten ۱اصالت داشتن ۲استعداد داشتن
زات و بوت zaat o boot ۱زاد و بوم ۲دارایی
زاجوش zaajoosh مخلوط تخم مرغ و آهک جهت چسباندن اشیای شکسته شده
زاد zaad ۱زادن – متولد شدن ۲سرشت – ذات
زادو رود zaado rood فرزندان و نسل
زا را zaaraa ۱انگار که – مثل این که ۲شاید
زاربلا zaare belaai به سختی – با مشکلات
زارخار zaar Khaar ۱به اندازه ی کم به مقدار کم ۲به سختی زندگی کردن
زار خارکی zaar Khaareki به زور – به سختی
زار خاری zaar Khaari ۱اندکی – کمی ۲به زور – به سختی
زار خوبویین zaar Kho baviyen بد خواب شدن
زاردالو zaardaaloo زردآلو
زار زار zaar zaar گریه ی شدید – گریه ی توام با ناله
زار زار بکوشتن zaar zaar bakooshtan با رنج و عذاب کسی را به قتل رساندن
زار زارکی zaarzaareki با سختی – با مشکل
زارک zaarek از توابع بندپی بابل
زارکوش zaare koosh کسی را با شکنجه کشتن
زارم zaarem از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری
زارم روzaarem rood درّه ای در منطقه هزارجریب بهشهر
زار و زور zaaro zoor با فشار و شدت
زاری zaari از قطعات موسیقی مازندرانی است که به وسیله لـله وا در هنگام ...
زاری حال zaari haal تکه ای است سازی مربوط به لـله وانام اصلی این تکه فراموش گردیداز ...
زاری مله zaari male از توابع میان دورود ساری
زاز zaaz تیغ شلتوک برنج
زاسر zaa sar اتراق گاه چوپانان و مکانی که بیشتر وقت ها در آنجا شیر،ماست ...
زاسن zaasen زاییدن

سه شنبه 15/5/1392 - 16:20 - 0 تشکر 629347

زاغ zaagh ۱زاج ۲رنگ آبی چشم
زاغ آفتاب zaagh aaftaab آفتاب تند
زاغ اترا zaagh etraa گیاهی از نوعی اترا و دارای برگ های بزرگ تر
زاغ بامشی zaagh baamshi زاغ بامشی
زاغ بلی zaagh beli اردک چشم طلایی
زاغ پیچا zaaghe pichaa ۱لفظی در جهت تحقیر آدم های زاغ کبود چشم که آن ها را به گریه ...
زاغ چشم zaagh cheshm کبود چشم
زاغ زن zaagh zan ۱چشم چران ۲بی شرم – بی آزرم
زاغ سیکا zaagh sikaa اردک چشم طلایی
زاغ شش میل zaagh shesh mil چاخ لق هندی
زاغ صاف zaaghe saaf آسمان کاملا صاف و آبی
زاغله zaaghele پوست سبز گردو
زاغله هکاردن zaaghele hekaarden جدا کردن پوست سبز گردو
زاغ مرز zaagh marz از توابع قره طغان شهرستان بهشهر
زاغو zaagho ۱چشم زاغ ۲نام سگ
زاک zaak جوانه ی روییده از پای گیاهان
زاکل zaakal بسیار کچل – کچل بدقیافه
زاکو zaakoon بچه ها
زاگ الش zaagaalesh چوپانی که متصدی امور مربوط به گوسفندان شیری است
زا گو zaa goo گاو شیرده
زال zaal از توابع بابل کنار بابل
زال zaal نام مرتعی در پرتاس و ولوپی شهرستان سوادکوه
زال تپه zaal tappe از تپه های تاریخی ناحیه ی غرب گرگان
زالتو zaal too ۱بسیار تشنه ۲نوشیدن آب زیاد از پی تشنگی درازمدت
زال دره zaal dare از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
زالک zaalak ودیعه
زالک zaalek ۱پس انداز ۲کیسه صفرا ۳چیز بسیار تلخ یا ترش
زالک zaalek ترشی بادمجان
زالکا zaalekaa هسته و میوه ی نارسی که تلخ یا ترش مزه است
زالکا zaalekaa هسته ی نارس و تلخ آلوچه – میوه های هسته دار و نارس
زالم کو zaalem koo از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
زالوت – بردن zaalloot borden برنجی که در زمان پختن آبش زیاد بوده و شل شده باشد
زاله zaale ۱نرمه ی گوش ۲کدوی سبز کوچک که گلش باقی مانده باشد – کال و ...
زاله zaale زهره کیسه صفرا
زاله تو zaale too ۱نوعی بیماری دامی که در اثر کم آبی بروز کند ۲تبی که در اثر ...
زالیت بردن zaalit borden له شدن با پختن بسیار حالتی که برنج بیشتر از اندازه ی معمول ...
زام zaam زایمان
زاما zaamaa داماد شوهر خواهر
زاما سلام zaamaa selaam نوعی آداب زمان نامزدیبراساس این رسم،پس از مراسم نامزدی،مادر ...
زام بردن zaam boorden زاییدن دامی که گالش از آن بی اطلاع است
زام بورده zaam borde گاوی که پس از زاییدن مفقود شده باشد
زانس zaanes از توابع زانوس رستاق کجور
زانو zaanoo محل اتصال استخوان ساق و ران
زانو بن zaanoo ban هرچیز که جهت حفاظت زانو از صدمات خارجی به کار رود
زانو کینه zanoo kine ضربه وارد ساختن با زانو
زاهد کلا zaahed kelaa ۱از توابع لاله آباد بابل ۲از توابع جلال ازرک بیشه سرجنوبی ...
زاهد محله zaahed mahle از توابع گیل خواران قائم شهر
زایج بز zaayej bez بز ماده ی بزرگ
زئک zaak جوانه ی دوباره رسته ای که از بوته ی شالی درو شده بروید
زئن zaen زدن

سه شنبه 15/5/1392 - 16:22 - 0 تشکر 629350

زئه zee ۱شیری غلیظ و مقوی که پس از زاییدن گاو حاصل شود ۲مایه ای که ...
زئه شیر zee shir از انواع محصولات لبنی
زب zab در مقام تعجب گفته می شود
زبان دروتن zebaan darvatan قدرت تکلم یافتن – زبان در آوردن
زبانک zabaanak زبانک در – زبانه ی در
زبتول zabtool ۱مردنی – لاغری – بی حال
زبتول zabtool زشت – لاغر ترکه
زبر zaber از نام های سگ
زبر zabr ۱قوی – نیرومند ۲فرز – چالاک
زبر zeber برف و سرمای شدید هوای سرد
زبر zebr ۱ناهموار ۲درشت
زبر zabar ۱بالا ۲حرکت فتحه
زبر زنگ zaber zang برنج پخته شده با شیر که به وقت خوردن کره یا سرشیر و ماست به ...
زبله zeble کوهی در ارتفاعات جنوبی گرگان
زبلیک zebelik کوچک و ریز – به مقدار بسیار کم خرد
زبون zeboon زبان
زپچ zapech زردنبو
زپر zappor بسیار ترش
زپرو zapporoo کوچک و بسیار ترش
زپ زپ zep zep قطره قطره – چکه چکه
زپلوک zeppelook ۱مقدار کم ۲بسیار ترش
زپلیک zeplik خیلی کم
زپور zappoor بسیار ترش
زپه zeppe خیلی کم
زپه زپه zeppe zeppe ۱آهسته خوردن نوشیدنی یا غذا ۲قطره قطره چکیدن
زت کتی چا zet ketichaa چاهی عمیق که محیط دایره ی آن بیش از پنجاه متر است و در سامان ...
زتله zetele فریاد یا جیغ ناگهانی توأم با گریهفریاد ناشی از ترس
زخم zaKhm زخم
زخم جدو zaKhme jedo زخمی که سرباز کرده است
زخم زفن zaKhme zofon زخم زبان
زخم زفون zaKhme zofon زخم زبان
زخم کاری zame kaari زخم شدید و کشنده
زخمه زلی zaKhme zeli زخم سرباز کرده – زخم تازه
زر zar واحد طول،برابر با یکصد و چهار سانتی متر ذرع
زر zar ۱زهر سم ۲سخنان زیاده و باطل ۳کشت و زرع
زر zer زیر ته
زرا zeraa برفی که اندک ببارد و بند آید
زرا zeraa گیاهی هرز در شالی زار که دانه های سیاه رنگ دارد
زراب zeraab پیشاب ادرار
زرات zeraat زراعت – کشاورزی
زرا مله zeraa male روستایی در شرق کردکوی
زر اناز zer ennaaz زیرانداز – تشک
زر انداز zer andaaz زیرانداز – تشک
زرب zarb شگفت،واژه ای که هنگام شگفتی بر زبان رانند،عجب،چه خوب
زر بزوئن zer bazooen حرف بی جا زدن – نق زدن
زربوت zarboot از توابع بندپی بابل
زربی zarbi ۱ضربی،سقف ضربی ۲فوری،به تندی
زربین zar bin نوعی درخت سوزنی برگ با نام علمی:coorressoos semerirens
زر پا zar paa گوسفندی که دستش طوقی سفید رنگ داشته باشد

سه شنبه 15/5/1392 - 16:24 - 0 تشکر 629354

زرت zert ۱فضله گنجشک ۲پارگی ناگهانی
زر تلا zar telaa آلو زرد
زرتو zerto خوراکی از مغز بادام یا گردوی کوبیده،روغن حیوانی،زعفران،دارچین ...
زرت و پرت zart o part ۱پرچانگی کردن – حرف بی جا زدن ۲آه و ناله
زرت و زورت zert o zoort ۱نوعی توهین به معنای:سر و صدای بیهوده ۲تهدید کردن ۳لاف بی ...
زرته زرته zerte zerte  1سخنان بیهوده گفتن 2صدای پاره شدن پارچه
زرته زرته هکاردن zerte zerte hekaarden رجزخوانی در دعوا
زرج zarej کبک
زرجامه zer jaame زیرجامه
زرج پلی zarej beli اردک مرمری
زرج دره zarej darre روستایی در هزار جریب بهشهر
زرجو zar joo کوهی در پانزده کیلومتری جنوب خاوری شهرستان کتول و به ارتفاع ...
زرجوش zerjoosh کاچی زیرجوش
زرجومه zer joome زیر پیراهن
زرچشمه zar cheshme تپه ای بزرگ میان جنگل چلی کتول
زرچوبه zarchoobe زرد چوبه
زرخال zar Khaal گاو سیاه با خال های زرد – گاوی که در یک نقطه از بدنش لکه ای ...
زرد zard ۱نام یکی از قلل مرتفع رشته کوه البرز در حومه ی تنکابن ۲نام ...
زردآلو zerd aaloo زردآلو
زرد آویج zard aavij نام مرتعی در آمل
زرد ائل zard ael پری شاهرخ
زرد اهل zard ahel ۱پری شاهرخ – انجیرخوار ۲نام عملی:otiooos orioos
زرد بره zarde bare گاو زردرنگ پیشانی سفید
زرد بلبل zarde bolbol نام بومی پرنده ی مهره زرد
زرد پسو بویین zarde pasoo baviyen زرد پسو بویین
زرد تک zardetek خوشه ی برنج نرسیده
زرد تی تی zard titi از گل های وحشی که دارای بوته ای پرگل و زرد رنگ است و در فارسی ...
زردجنار zarde jenaar خیلی زرد
زرد چله zarde chele نام مرتعی در آمل
زرد راجن zarde raajen گیاهی که در رنگ رزی برای رنگ کردن پارچه ها استفاده شود
زرد زار zarde zaar زرد زار
زر دستی zer dasti زر دستی
زر دستی zer dasti ظرفی که در آن میوه،سبزی و پنیر گذارند – پیش دستی
زردسر zardesar ۱کوه،گردنه و مرتعی در لاشک نوشهر ۲نام مرتعی در آمل
زرد سل zarde sel گاو زرد رنگ با خطی سفید از کوهان تا ابتدای دم
زردک بزو zardek bazoo پژمرده شده – زرد شده
زرد کچل zarde kachel گاو سرخ رنگی که پیشانی و قسمت انتهای دم آن سفید رنگ است
زردکر zarde kar از کوه های اطراف دهکده کندلوس نور
زردکمر zarde kemar نام کوهی که روستای مرگوی کتول در دامنه ی از آن قرار دارد
زرد کمر zarde kamer به گاو زردی گویند که کمر آن سفید رنگ باشد
زرد کمر zard kamer از توابع میان رود بالای نور
زردکند zard kand از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
زردکیجا zarde kijaa نوعی قارچ وحشی خوراکی و بسیار لذیذ که در پای درختان روید ...
زردگل zarde gel ۱از توابع خانقاه پی سوادکوه ۲گل زرد

سه شنبه 15/5/1392 - 16:26 - 0 تشکر 629356

زردگل zarde gel گل زرد – گل رس که جهت خشک زنی استفاده شود
زرد گل تغ zard gele tegh از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجیب بهشهر
زردگلی zarde geli منطقه ای بین راه مال روی بالا جاده ی و درازنو
زردل zardol زرد و زار
زردل zardel آدم زرد رنگی که چهره ی او حاکی از بیماری باشد
زردلارو zarde laaroo ۱زرد کامل ۲نوعی رنگ زرد براق،مانند اثر آب معدنی و آب گرم ...
زردمبو zardamboo کنایه از:افراد چاقی که رخسار زرد دارند
زردمی zarde mi مو زرد – موطلایی
زردو zard o زرداب – آب چرکین که از زخم تراوش کند
زرد و زار zard o zaar کسی که رنگش زرد باشد و حالش خسته و یابیمار گونه نشان دهد ...
زردوک zardook آدم ضعیف و زردرنگ و مریض احوال
زردوکه سر zardooke sar نام مرتعی در لفور سوادکوه
زردون zardoon از نام های گاو
زرده zarde مرتعی در راستوپی سوادکوه
زرده zarde زرد رنگ
زرده بویین zarde baviyen بسیار لاغر و نزار شدن
زرده به zarde be میوه ی به که به زردی گراییده است
زرده تی تی zarde titi نوعی گل زرد رنگ صحرایی که شبیه خرزهره است
زرده سیالت zarde seyaalat قله ای در کلاردشت
زرده گل zardegel دره ای در کلاردشت
زردی zardi ۱کفش دوزک ۲بیماری یرقان ۳زردچوبه ۴زرده ی تخم مرغ
زردیجه zardije زردچوبه
زردیجه دینار zardije dinaar زرد به رنگ دینار
زردیجه کلو zardije kaloo بسیار زرد
زر زر zer zer ۱حرف بی جا ۲نق نق کردن
زر زر کاردن zer zer kaarden حرف بی جا گفتن – پرحرفی کردن
زر زرو zer zeroo نق زننده
زر زروک zer zerook بچه ای که زیاد زاری و گریه کند
زر زر هاکردن zer zer haakerdan سر و صدا راه انداختن
زر زری zerzeri نق نقو
زر زم zerzem زنبور
زرزم کالی zerzem kaali لانه ی زنبور
زر زم وچه zer zem vache از توابع بندپی بابل
زر زن zer zan ۱نق زن ۲زنبور
زر زن کالی zer zen kaali لانه ی زنبور
زرشت بکوشت zaresht bakoosht منطقه ای ییلاقی در آلاشت سوادکوه
زرش خانی zaresh Khaani از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
زرشک zereshk زرشک
زرشک بن zereshk ben مرتعی در نزدیکی نهرود بار کجور
زرشک پلا zereshk pelaa زرشک پلو
زرشک چال zereshk chaal منطقه ای در پشت ییلاق درازنو در شهرستان کردکوی
زرشک خانی zereshk Khaani مرتعی از توابع شهرستان کردکوی
زرشک دره zereshk dare از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
زرشک دره zereshk darre ۱مرتعی جنگلی در نزدیک روستای لشکنار نوشهر ۲نام روستایی ...
زرشک کو zereshk koo ۱مرتعی از توابع شهرستان گرگان ۲از ارتفاعات جنوبی گرگان
زرشکین zereshkin نام ارتفاعی در سوادکوه
زرطلا zartalaa آلوزرد
زرق و برق zargho bargh ۱رواج ۲نما و جلای هرچیز

سه شنبه 15/5/1392 - 16:27 - 0 تشکر 629359

زرک zarek نوعی برنج خزری
زرکو zarkoo گاو قهوه ای کم رنگ
زرگر باغ zargerbaagh از توابع شهرخواست ساری
زرگر مله zarger male از توابع ازرک جنوبی بابل
زرگری zargeri زبان زرگری نوعی زبان قراردادی است که در ناحیه ی استرآباد ...
زرگل zar gel گاو زرد رنگ
زرگله zargele نام گاوی که رنگ آن زرد باشد
زرگو zargo گاو زرد رنگ
زرم zarm پوست سبز گردو
زرمش کو zarmesh koo ازمکان های واقع در منطقه ی زیارت گرگان
زرمه zerme اندک – کم
زرمه زرمه بزوئن zerme zerme bazoen درخشیدن – برق زدن
زرنا zernaa زرنا سرنا از آلات موسیقی مراسمی منطقه
زرناس zarnaas گاو یا گوساله ی زردرنگ
زرنجه zerenje صدای ناله ی ضعیف
زرنخ zarneKh داروی نظافت حمام
زرنداز zerandaaz زیرانداز – تشک
زروبل zaroobel نوعی پرنده
زروم zoroom از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری
زرویجان zarvijaan از توابع ساری
زره zere از انواع گل های وحشی که در بهار روید و گل برگ ها و پرچم آن ...
زره ترکان zare tarkaan زهره ترک
زره چینه zarre chine به کنده های بزرگ بخاری هیزمی گویند که روی هم چیده باشند تا ...
زر هلاهل zare helaahel زهر کشنده
زریت zarit از مراتع لنگای عباس آباد
زری جا zarijaa از توابع بندپی بابل
زریجه zerije ۱دانه های ریز ۲تخمک – تخمدان
زریجه zerijje ناله – ضجه
زریجه zerije ۱جوانه ی کوچک ۲دانه های ریز
زریجه پر zarije par گلی زرد رنگ و خوشبو
زریک zerrik مقدار کم
زریک zerik نالیدن – ناله کردن
زریک زریک بزوئن zerik zerik bazooen ناله سر دادن به التماس افتادن
زرین zarrin ۱چوبی که آتش اجاق یا تنور را با آن زیر و رو کنند ۲نامی برای ...
زرین آباد zarrin aabaad از توابع دهستان میان دورود ساری
زرینک zerink شراره ی آتش
زرین کچل zarin kachel گاو متمایل به زرد
زرین کلا zarrin kalaa از توابع کجرستاق نوشهر
زرینگ zering صدای گوش – پیچش صدای سیلی در گوش
زرین گل zarrin gol رودخانه ای است که از کوه های ابر،تخته زمین سرخان و کلب درویش ...
زرین آباد zarrin aabaad از توابع دهستان میان دورود ساری
زرینک zerink شراره ی آتش
زرین کچل zarin kachel گاو متمایل به زرد
زرین کلا zarrin kalaa از توابع کج رستاق نوشهر
زرینگ zering صدای گوش – پیچش صدای سیلی در گوش
زرین گل zarrin gol رودخانه ای است که از کوه های ابر،تخته زمین سرخان و کلب درویش ...
زرینه zarine از نام های گاو
زریوران zarivaraan از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
زز zoz ۱درد استخوان ۲سوزش و درد آمدن دندان در اثر تماس با آب بسیار ...
زز بییتن zoz bayiten درد گرفتن استخوان

سه شنبه 15/5/1392 - 16:28 - 0 تشکر 629360

ززم zezem زنبور عسل – زنبور
ززول zezool از توابع قائم شهر
ززه zoze ۱زوزه ۲صدای سگ و شغال در اثر گرسنگی و درد کشیدن
ززه بکشین zoze bakeshiyen زوزه کشیدن
زغ zegh تنگ – سخت – روز تنگ دستی
زغال zeghaal زغال
زغال بوره zeghaal boore خاکه ی زغال
زغال بول zeghaal bool زمینی که در اثر خالی کردن زغال در آن،سیاه رنگ شده باشد
زغال بوله zeghaal boole خاکه زغال
زغال چال zeghaal chaal ۱از توابع اندرود ساری ۲چاله ای که در آن زغال ریخته باشند ...
زغال روش zaghaal roosh زغال فروش
زغال کلو zeghaal kaloo کلوخه ی زغال
زغال گرک zoghaal garak صعوه که نوعی پرنده است
زغاله zeghaale جدا کردن پوست سبز گردو
زغاله هکاردن zeghaale hekaarden پوست سبز گردوی تازه را جدا کردن
زغالی zeghaali زغالی – زغال فروش
زغئله هاکئردن zoghoele haakoerden پوست کندن گردو
زغروت zagheroot بسیار ترش
زغ زغ zegh zegh ۱صدای آواز ۲صدای ریز ۳صدای نازک
زغلو zegheloo کوچک و ریز
زغله zoghole پوست کنده
زغن zeghen کسی که ریزش خلط بینی اش زیاد است
زغند zaghend نوعی نفرین است
زغو zaghgho بسیار ترش
زغوم zaghghoom هر چیز تلخ و بدمزه
زغه zeghe ۱هوس ۲تمایل پیدا کردن به شنیدن حرفی یا دیدن چیزی ۳به یاد ...
زغه دکتن zeghe daketen ۱برانگیخته شدن ۲کسی را به یاد کسی آوردن و هوس دیدار را در ...
زغه دنگئن zeghe dengoen یادآوری کردن – به یاد آوردن
زغه دینگئن zeghe dingoen ۱تحریک کردن ۲به یاد آوردن
زفان zefaan زبان
زفان بند zefaan band ۱ زون بند ۲ زبون – بند
زفت zeft ۱قیر مشمع آلوده به قیر جهت بهبود درد عضلات و استخوان ها – ...
زفت zaft فریاد و شیون ناشی از درد
زفتول zaftool ۱میوه ی رسیده و درشت و پرآب
زفتول خیار zaftool Khiyaar ۱خیار بزرگ
زفران zaferaan زعفران
زفرون zaferoon نام گاو زرد رنگ
زفرون کا zaferoon kaa ازتوابع دهستان گنج افروز بابل
زفلینگ هکاردن zefling hekaarden بستن زنجیر در یا دروازه
زفن بکالین zofon bekaaleyan تعارف فراوان به مهمان – پذیرایی گرم از مهمان
زفون ترار zefon tarraar زبان باز
زق zegh ۱ضعف – احساس گرسنگی کردن ۲فاسد شدن هرچیز – تغییر کیفیت
زق بزوئن zegh bazoen احساس گرسنگی ناگهانی و ضعف کردن
زق زق zegh zegh التهاب درد – زق زق
زق و زوق zagh o zoogh نق زدن ها و هیاهوی فرزندان در خانه
زقین zaghin مردنی
زک zek ۱آب بینی ۲کم – اندک ۳چکه
زکاسر zekaasar مرتعی نزدیک روستای پی مد نوشهر
زکان zekaan زل زدن – خیره به چیزی نگاه کردن ممتد

سه شنبه 15/5/1392 - 16:29 - 0 تشکر 629361

زکان zakaan سست عقیده
زکان بزوئن zekaan bazooen زل زدن
زکتر zekter کسی که آب بینی اش آویزان است – دماغو
زک زک zek zek ۱اندک اندک ۲قطره قطره
زک زک zak zak فریاد سگ که ناشی از درد است
زک زک هاکردن zek zek haakerden ناله و زاری کردن
زک زک هکاردن zek zek hekaarden نالیدن – به آرامی ناله کردن
زکزو zekzoo زاری و گریه
زکن zeken دماغو – کسی که آب بینی اش آویزان است
زکن بزئن zekon bazoen زل زدن – نگاه کردن
زکو zakko گاو به رنگ قهوه ای کم رنگ
زکور zakkoor بسیار ترش
زک زو zek o zo گریه و زاری
زک و زا zek o zaa توالد و تناسل
زکه zekke کم – اندک
زکه پکه هکاردن zeke peke hekaarden نالیدن و زاری کردن
زکه زا zeke zaa توالد و تناسل
زکه زز zeke zoz گریه و زاری همراه با سر و صدا و شیون کردن
زکه زکه zeke zeke از اصوات
زکه زکه zekke zekke ۱آبی که قطره قطره ریزد ۲کم کم – اندک اندک
زکه زکه هکاردن zekke zekke hekaarden نالیدن و زاری کردن
زکه زه zeke ze زاییدن – توالد و تناسل
زکه زه کاردن zake ze kaardan تولیدمثل کردن و ازدیاد نسل
زکه زه هاکردن zeke ze haakerden زیاد شدن – تولیدمثل کردن
زگال zegaal نوعی پوشش گیاهی برای بام
زگ زگ zeg zeg اندک اندک
زگ زگ هکاردن zeg zeg hekaarden ناله و زاری کردن
زل zel ستون مهره ها – مهره ی کمر
زل zel ۱زخمی که سرباز کرده باشد ۲نهایت گرمی آفتاب ۳نوعی درخت
زل zel ۱گوسفند دم نازک و دراز ۲گوسفند بی دنبه
زلاغ zelaagh کودک تازه به دنیا آمده – نوزاد
زل افتا zele eftaa نهایت گرمی آفتاب
زلان zolaan مرتعی در روستای بالاچلی کتول
زلبان zalbaan از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور منطقه ی استرآباد ...
زل بویین zel baviyen زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
زلت zelet ازتوابع یخ کش بهشهر
زلت zalet موذی زیان کار
زلته zelte ۱ناله،زاری ۲فریاد از روی ترس
زلته پلته zelte pelte زاری کردن – تمنا کردن التماس کردن
زلته زلته zelte zelte آه و ناله – زاری
زلتی پلتی zelti pelti ناله و زاری
زلتیکه zeltike فریاد – شیون گریه ی شدید
زل چشم zole cheshm خیره چشم بی حیا
زل داغ zel daagh تابش شدید آفتاب
زل زل zel zel ۱برق زدن ۲براق بودن
زلزله zelzele ۱زلزله ۲جیرجیرک
زلغ zelegh نوزاد
زلف zalf زلف گیسو
زلف شه zelfe she نم باران که قطرات ریز آن مانند مه بر زلف نشیند
زلفه zelfe زلف موی

سه شنبه 15/5/1392 - 16:30 - 0 تشکر 629363

زلفی zelfi مزلف،صفتی برای جوانان جلف و سبک سر
زلفین zelfin حلقه ای که بر چارچوب در و صندوق وصل کنند و زنجیر را به آن ...
زلفین zalfin لنگه ی همانند در
زلق zelegh ۱نیزه ی کوچک تبری ها در عهد باستان ۲کوچک
زلکا zelkaa میوه ی نورسته ی سیاه ریشه و به ویژه آلوچه که بلافاصله پس ...
زلک کلو zelek keloo غوزه ی ریز پنبه
زلکو zeleko غذای خیلی شور
زل گرمی zele garmi گرمای شدید ظهر تابستان
زل گوشت zal goosht گوشت خالص و لخت
زلم zelem از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
زلم zalam نام محلی در تنکابن که راه سه هزار از آن گذرد
زلماد zelemaad تاریکی مطلق
زلنج zelenj غده ی زیرپوستی در ران گاو
زلنگ zeleng سبزی خودرو و معطر که در آش و پلو مورد استفاده قرار گیرد
زلو zelo زالو
زل و زار بویین zel o zaar baviyen خسته شدن و مجروح شدن تن
زله zele درد خفیف و آزاردهنده ی استخوان و ماهیچه ها که براثر کم کاری ...
زله zelle ۱مانده،خسته – از پای افتاده ۲بی زار – متنفر
زله zele ۱یخ ۲گوشت لخت
زله zele ۱برف آویخته از شاخه های درخت ۲ماهیچه ۳سوز سرما
زله zale ۱زهره – کیسه ی زردآب
زله باد بدائن zale baad bedaaen زهره ترک شدن
زله بویئن zalle bavien ۱بیزار شدن ۲خسته شدن
زله ترک zale tarak ۱از اندوه و ترس مردن ۲دق کردن ۳خیلی ترسیدن
زله چشم zale cheshm نگاه خشم آلود
زله دار zale daar زهره دار – نترس – شجاع
زله داشتن zale daashten جرأت داشتن – نترسیدن
زله داشتن zale daashten ۱گنجایش داشتن ۲زهره داشتن
زله ره باد هدائن zale re baad hedaaen کنایه از:زهره ترک شدن – ترسیدن
زله قال zele ghaal نی تیز و برنده
زله گوشت zele goosht گوشت لخت
زله هاکردن zele haakerden پدیدار شدن زخم – نمایان شدن کوفتگی بدن
زلیپ زلیپ zelip zelip صدای جوجه ی پرندگان
زلیت zelit از توابع دهستان کیاکلای شهرستان قائم شهر
زلیته zelite شیون – زاری – ضجه
زلیته zelitte جیغ شیون
زلیته بکشیین zelite bakeshiyen شیون و زاری کردن – نالیدن
زلیک zelik کوچک – ریز
زلیک zelik قی چشم
زلیمک zelimek ضجه زدن از ته دل و به هنگام درد
زم zem ۱رطوبت ۲سرما ۳ذهن
زما zomaa شوهر خواهر – داماد
زما برار zomaa beraar کنایه از:ساق دوش
زما پییر zomaa piyer پدر داماد
زمار zammaar مادرزن
زماغ zomaagh زیرک – باهوش
زمبر zamber وسیله ای تخته ای جهت حمل و نقل مصالح ساختمانی که به وسیله ...
زمبرکش zamber kash حمل کننده ی زمبر
زمبری zembarey کفش دوزک

سه شنبه 15/5/1392 - 16:32 - 0 تشکر 629365

زمبلغ zambologh بسیار ترش
زمبیل zambil نوعی سبد حصیری – زنبیل
زمر zemer ۱چشم غره – چپ چپ نگاه کردن ۲کج کج راه رفتن
زمر بزوئن zemer bazooen با عصبانیت خیره شدن – چشم غره رفتن – نگاه از سر تندی و خشم ...
زمر هدائن zemer hedaaen ۱با چشم غره کسی را ترساندن ۲طمع ورزی
زمره هادائن zemere haadaaan خیره شدن با تشر و ترش رویی
زم زز zeme zoz گریه زاری
زمزمه zemzeme آوازی با صدای نرم و آهسته
زمزمه زمه zemyzeme zeme نوعی بازی محلی که شال کتک کا هم گویند
زم زوز zeme zooz گریه و زاری کودکان
زمستان کل zemestaan kel شخم زمستانه
زمستن zemeston زمستان
زمسون zemessoon زمستان
زمسونی کر zemessooni kar گاوی که به جهت کمبود غذا،در زمستان لاغر شود
زملغ zemelogh بسیار ترش
زملیل zemalil بسیار ترش
زمن zemon زمان – زمانه
زمن zemen ۱شکوه هیبت ۲کسی که از هیبتش بترسند
زمنج zemenj ۱هیمه ۲درخت نیمه خشک
زمنج ولگ zemenje valg نوعی گیاه دارویی که بر زخم نهند
زمنسن zemenessan نشت کردن آب یا هرچیز شبیه به آن
زمنه zemone زمانه
زمور zemoor گلی بهاری که گاه بوی آن سبب مرگ حیوان یا انسان شود
زمونه zemone زمانه – دوره
زمهریر zamharir هوای سرد – باد بسیار سرد – جای بسیار سرد
زمه زز zeme zoz گریه و زاری با صدای بلند
زمی zami ۱زمین ۲خاک ۳شالی زار
زمی پا zami paa نگهبان شالی زار و باغ
زمی زیار zami zeyaar کشت زار
زمی سر zami sar سرزمین – محل کشت زار
زمی کار zami kaar شالی کار
زمی کارما zami kaar maa زمان شالی کاری
زمیل zammil زنبیل
زمیل واش zammil vaash گیاه ویژه ی بافتن زنبیل
زمین zamin ۱شالی زار ۲منطقه ای در اطراف قائم شهر
زمین بخئرده zamin boKhorde زمین خورده
زمین بمونسن zamin bamonessan کنایه از:ناتمام ماندن کاری
زمین پا zamin paa نگهبان آیش – نگهبان شالی زار
زمین دمالی zamin domaali قسمت پایینی زمین
زمین زیار zamin ziyaar زمین زراعتی
زمین سر zamin sar ملک کشاورزی – روی زمین – مزرعه
زمین کار zamin kaar ۱کشاورز ۲کار کشاورزی
زمین کین zamin kin از توابع خرم آباد تنکابن
زمین گیر zamin gir انسان یا حیوانی که به علت بیماری نتواند از جای خود برخیزد ...
زمین دیمه zamine dime زمین یا زراعتی که به صورت دیم کشت شود
زن zan مخفف زننده
زنا zenaa زن – همسر مرد
زنا zanaa زن ها
زناییر zanaair تاخت و تاز نمادین به هنگام آوردن عروس به خانه ی بخت به وسیله ...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.