نکته ظریف دیگری که سمیعی به آن اشاره می کند، "مترجم بودن" و آن هم "مترجم خوب بودن" ویراستار ترجمه است. به عقیده او ویراستار باید خود روزی مترجم بوده باشد تا هم به متن آغازین و هم به متن پایانی اشراف داشته باشد و بتواند به خوبی روالی را که مترجم در ذهن خود طی کرده تا به پایان کار رسیده، درک کند. البته این امر را تنها شامل ویراستار ترجمه می داند و نه ویراستار فنی متن ترجمه شده، که بدون آشنایی با زبان مبدا نیز می تواند کار ویرایش فارسی را انجام دهد.
سمیعی نیز مانند ابوالحسن نجفی، بر این باور است که اثری که برای چاپ می رود باید تا اندازه ای قابل پذیرش باشد. البته آثار زودگذری که در تب و تاب بازار منتشر می شوند یا کتاب هایی که مثلا به دلیل کمبود باید به هر قیمت، حتی با متن اولیه نامناسب چاپ شوند را از این میان مستثنا می کند. در مقابل، تکلیف کتاب های درسی – با شمارگان بالا و تجدید چاپ مکرر- و یا آثار دایره المعارفی نیز معلوم است.
از نظر سمیعی، تشتت کنونی در رسم الخط آنقدرها آزاردهنده نیست، چرا که به هر حال خواننده همه نوع اثر را می خواند و می فهمد. البته با گوناگونی رسم الخط موافق نیست و بر نزدیک شدن آن ها به وحدت تاکید دارد. یعنی اینکه تکلیف خواننده مشخص شود و بتواند واژه را "بازشناسی" کند و دریابد کدام صورت، در متن پیش روی او مورد نظر است، امری که به بیان سیدحسینی، به تصویر کلمه بازمی گردد و بیشتر با شناخت زمینه متن حاصل می شود تا املای کلمه. به این ترتیب، هر ناشر باید شیوه نامه ای برای ویرایش داشته باشد و در اختیار ویراستار قرار دهد.
احمد سمیعی بر این باور است که امروز جوانان حتی اگر یک زبان خارجی بیاموزند، کافی نیست و باید دو یا سه زبان مهم خارجی را بدانند. آن هم در حدی که بتوانند متون مربوط به رشته خود را بخوانند و ترجمه کنند و به آن زبان بنویسند تا به این ترتیب بر شمار خوانندگان خود نیز بیفزایند. البته تمام این ها را در کنار اشراف بر زبان مادری قرار می دهد و شناخت فرهنگ خود را اصل می داند.