در "تفسیر ابوالفتح رازی" پیرامون شب قدر آمده است:
شب تقدیر است و فصل احکام و تقدیر قضایا آنچه خواهد بودن در سال از آجال و ارزاق و اقسام همه در این شب کنند و گفتند قوله "فی لیلة مبارکه " هم این شب است.
شب قدر هم مانند بسیاری از مضامین والای دینی از منظر نظر شاعران ما دور نمانده است. شبی که در ادبیات ما از روشنترین پنجرههای معنویت و عرفان به آن نظر شده است. همیشه نگاه به شب قدر، نگاه به شبی بوده است که انسان در وسعت بی کرانهاش میتواند به شنایی جانانه بپردازد و از هر چه سیاهی و تباهی است به درآید و برای سال آتی و سالهای آینده رهتوشههایی مبارک و الهی برگیرد. به راستی در ساحت هیچ ادبیاتی چون ادبیات فاخر این سرزمین نمیتوان این همه نازک خیالیهای جانانه و وجدانگیز را از مفاهیم دینی سراغ گرفت. شاعران و ادیبان ما آنگاه که با همه وجود اشراقی خود به فهم قدر توفیق مییافتند و از خدای قدر برای برون شدن از وهم و حضور در فهم قدر و مراتب آن توفیق طلب میکردند به تبیین ذوقی این مفهوم والای دینی میپرداختند:
منوچهری دامغانی:
با رنگ و نگار جنت العدنی با نور و ضیاء لیلة القدری
شیخ اجل سعدی شیرازی:
تو را قدر اگر کس نداند چه غم شب قدر را میندانند هم
خواجه حافظ شیرازی:
شب قدر است و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر كه این تازه براتم دادند
عارفان درباره شب قدر گفتهاند که این شب، شبی است که سالکان را به تجلی خانه خاص مشرف میگرداند تا بدان تجلی قدر و مرتبه خود را نسبت با محبوب بشناسند و آن وقت، ابتدای وصول سالک باشد؛ یعنی جمع و مقام اهل کمال در معرفت:
در شب قدر، قدر خود را دان روز در معرفت سخن میران