• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 238)
چهارشنبه 12/4/1392 - 9:13 -0 تشکر 617326
روش تجدد در زبان فارسی

منبع: مجلۀ آینده ؛ سال سوم، ش چهارم / آذرماه 1321   دكتر سعید نفیسی

زبان محاورات و نثر و نظم: در آغاز این بحث و این رشته مقالات که ناچارم حق مطلب را ادا کنم و اگر هم به درازا کشید از خوانندگان پوزش بخواهم نکتۀ دقیقی را باید مطرح کنم و آن اینست که همیشه و همه جا مردمی که بازبانی سر و کار دارند دو گونه اند: گروه نخست کسانی اند که اندیشه خود را بیرون زبان خود میکنند یعنی در حدود همان الفاظ و کلماتی که میدانند سخن میگویند و فکر میکنند و البته نخست آشکارست که این گروه عوام هر قومی اند که بدبختانه هنوز با این چندین هزارسال که از تمدّن آدمی زادگان میگذرد شمارۀ آنها هزاران برابر ِ شمار ِ گروه ِ دومست.

گروه دوم بالعکس زبان را تابع اندیشه خود میدانند و هرچه فکر بلندشان می زاید و می پرورد برای آن لفظ و کلمه می خواهند. این گروه خواص قومند و اگر مردمی بزبان و ادب خود بستگی داشته باشند ناچار بحکم دانش و حتی بمقتضایب طبیعت اختیار را باید بدست این گروه بدهند و کورکورانه از فرمان آنها پیروی کنند. همچنانکه اختیار حکمت بدست افلاطون و ارسطو و اختیار طب بدست جالینوس و اختیار ریاضیات بدست فیثاغورس و اختیار هیئت بدست بطلمیوس سپرده شده است و تا کنون حتی دیوانۀ زنجیر گسیخته ای هم نتوانسته است این رشته را از کف ایشان بدر آورد.

اختیار زبان فارسی نیز بدست رودیک و فردوسی و سعدی و حافظ سا و تاروز رستاخیز از کفایت ایشان برون نخواهد شد. گروه سومی هم در هر زبانی است و آن گروهیست برزخ میان ایندو که نه نادانند و نه دانای دانا. من باین گروه سوم سر و کاری ندارم زیرا که من نیز بابسیاری از اندیشمندان جهان همداستانم که جهل مطلق بهتر از علم ناقص است. جاهل مطلق هرگز زبان نمی رساند اما چه بسی زبانها ست که از عالمان ناقص بجهان دانش رسیده است و بازهم خواهد رسید.

چهارشنبه 12/4/1392 - 9:13 - 0 تشکر 617327

اکنون که از این مقدمه ناگزیر گذشتم و ناچار تکلیف یک عدّه از متصرفان در زبان فارسی معلوم شد از مقدمّۀ مختصر بدیهی دیگر نیز ناگریزم و آن اینست که هر زبانی خواه مرده باشد و خواه زنده در سه مرحله از تکامل سیر کرده است:


مرحلۀ نخست زبان محاوراتست : یعنی آن زبانی که همۀ مردم در سخن گفتن های روزانه آنرا بکاررده اند و پی بردن بآن حدّ اقل معلوماتیست که از زبان توقّع دارند و ناچار درس نخوانده ای هم از آن غافل نیست


مرحلۀ دوم زبان نثرست: که پای را از مرحلۀ نخشت فراتر میگذارد و پیرایه هایی چند برخود می بندد و اصول فصاحت وو بلاغت را برخود هموار میکند و نه تنها مفردات مخصوصی بخود دارد که در زبان محاورات نیز بکار نمی رود، بلکه ترکیبات و تلفیقات و گاهی نیز صنایع لفظی و معنوی و از همه بالاتر تشبیهات و کنایات و استعارات را در خود می پذیرد و آن اصولی را که در هر زبانی است و لااقل در بیان آن زبان از دانستن آن ناگرزند و آنرا علم معانی و بیان میخوانند فراهم میکند.


مرحلۀ سوم زبان نظمست: که باز از مرحلۀ دوم فراتر و در حد خود شامل پیرایه های دیگر و درجۀ کمال همان صنایع لفظی و معنوی است و اصول قوافی و عروض و نقدالشعر نیز برآن افزدوده میشود.


پس این مقدمه نیز مارا از اعتنا و توجه و احیاناً رد کردن و پاسخ دادن یگفتار کسانی که حتی آن حدّاقل یعنی زبان محاورات را هم نمی دانند بی نیاز میکند و از نخست راهنمائی برای خوانندگان عزیز ِ منست که اگر بانگ های ایشان را در اثنای ِ این مقالات شنیدند چون من با سعۀ صدر و فراخی گوش ناشنیده و نادیده بگیرند و بیاد آورند که سعدی ما هم بهترین جواب ابلهان را خاموشی دانسته است.

چهارشنبه 12/4/1392 - 9:14 - 0 تشکر 617328

زبان فارسی یا ایرانی:


این زبانی که ما امروز با آن سر و کار داریم و میخواهیم [بواسطۀ آن به] غایت اندیشۀ آدمی [رفته و] در آن ترکتازی کنیم و هرچه تا کنون فرزندان آدم اندیشیده اند و گفته و پنداشته است در ان وارد کنیم و در میان ما و جهانیان بزبان فارسی معروفست و گاهی نادانان این روزگار در این چند سال گذشته در زبانهای اروپائی آنرا «زبان ایرانی» نام گذاشته اند غافل از اینکه زبان ایرانی اصطلاخ مطلق و ووسیعی  برای همۀ زبانهائی که در سرزمین ایران از قدیم ترین روزهای زندگی این نژاد بکار رفته است و نه تنها شامل زبان اوستا و پارسی باستان و زبان پهلوی – که از زبان های پیشین ایرانست – [میشود] بلکه نیز شامل همۀ لهجه هائیست که اکون در ایران و سرزمین های مجاور ایران بکار می رود و یا اینکه در دورانهای گذشته بکار رفته استو بدینگونه کردی و لری و بختیاری و شوشتریب و شیرازی و گیلک و مازندرانی و طبری و طالشی و تات و تاجیکی و زبان آسها یا اسها (که بنا بر سنّت زبان اروپائی و صنعت نسبی انها در میان ما اینک بنام «است» معروف شده اند) و زبان پشتو یا پختو و چندین زبان دیگر همه زبان ایرانی اند و یکی از آن زبانهای ایرانی همین زبان فارسی امروزی ماست که اگر درست بخواهید نام واقعی آن زبان دری است در برابر زبان پهلوی یعنی در دوره ایکه در قسمتی از خاک ایران زبان پهلوی زبان عمومی و رسمی بوده است در قسمتی دیگر زبان دری رواج داشته .

چهارشنبه 12/4/1392 - 9:14 - 0 تشکر 617329

زبان دری و پهلوی:


در سدۀ چهارم هجری که در ایران ابیاتی در برابر ادبیات زبان تازی پیدا شده این کار در سرزمینی پیش رفته است که زبان مردم آنجا زبان ماردی بود و بمرور زمان یعنی در مدّت دویست سال خرده خرده این زبان دری آن زبان دیگر یعنی زبان پهلوی را زیر دست خود برده و به روستاها تبعید کرده و خود در ادب و فرهنگ جای انرا گرفته و زبان مردم شهر نشین و درس خوانده و دانا شده و زبان پهلوی را برای مردم روستا و نادان باز گذاشته و اینک بصورت لهجه های مختلف روستائی یا شهری در آورده است.


عقیدۀ شخصی من اینست که تا قرن هشتم هجری و عصر حافظ هنوز زبان دری زبان عمومی همۀ مردم شهر نشین ایران نشده بود و مدلل کردن این عقیده محتاج بشواهد و براهین گوناگون و درو درازیست که این بحثاز عهدۀ آن بر نمی تابد [= برنمی آید] و بیک سلسله مقالاتی خاص حوالت میدهم. عقیدۀ دیگر من اینست که سبب افتراق و اختلاف در میان زبان دری و زبان پهلوی دو چیز است یکی اختلاف در مخرجهای نزدیک بیک دیگر حروف الفبا مانند مانند ف و پ و واو یا ج یا ژ و یا د و یا ت و یا س و... و دیگر اینکه زبان دری که بعقیدۀ من قلمروحقیقی آن خراسان و ماواءالنهر و سرحد جنوبی آن شهر نیشابور و شهر گرگان بوده چون از سه طرف با سه زبان دیگر یعنی زبان سُغدی وزبان خوارزمی همسایه بوده کلماتی از این سه زبان در آن راه یافته ااست و همین استعانت از سه زبان همسایه سبب شده است که با زبان پهلوی که از این عاریت گرفتن بواسطۀ دوری راه بی بهره مانده است اختلافی بهم رسانید . بعقیدۀ دیگر من در آن نیز مستلزم بحث طولانی و مقالات جداگانه و استشهادهای دور و دراز است باز ماندۀ خاک ایران همۀ نواحی شمال و جنوب و مغرب و مرکز ایران همان جاهائی که هنوز لهجه های مختلف زبان پهلوی در ان باقیست قلمرو زبان پهلوی بوده است که پادشاهان اشکانی انرا از خاندان خود یادگار داشته و در ایران بجای زبان پارسی باستان که پس از انقراض هخامنشیان برافتاده است رواج داده اند.

چهارشنبه 12/4/1392 - 9:15 - 0 تشکر 617330

نفوذ زبان تازی در فارسی:


اینجا ناچار دنبالۀ سخن مرا به معترضه ای می کشاند که و آن اینست که وطن پرستی یا میهن پرسی با اصطلاح افراطیان این زمان حکم مسلم قطعی تجاوز ناپذیری نیست و دامنۀ آن نباید در برابر عقل سلیم و ذوق سالم بجائی برسد که مرد را با همه لاف مردی و کر و کور کند. انصاف همیشه بزرگترین دشمن وطن دوستی های افراطی و علم فراست دشمنان دیگر انند این جملۀ بسیار حکیمانۀ متقن ارسطو گویا از آسمان آمده است


هنگامی که در حکمت معارضه با افلاطون می کرد و رای اورا بدلیل و برهان رد می کرد می گفتت:«افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیشتر از او دوست میدارم». در نظر من فرزانگان ایران و دوستدارران حقیقی ایران کسانی اند که دربارّ این ایران عزیز با اینهمه عزّتی که من ازو در دل خود اندخته دارم جائی که بحق و حقیقت و انصاق میرسند پای مردی و مردانگی را نلغزانند و اگر هم کوته نظران زبان ایران بنماید حق و حقیقت را بگویند. در این زمینه حق و حقیقت و انصافی که ما داریم اینست که نه تنها زبان فارسی از زبان تازس بی نیاز نتواند شد و کوشش در اینکه همۀ الفاظ تازی معمول در فارسی را طرد کنیم و با چوب جفا و بی رحمی برانیم گونه ای از ابلهی و گون هایاز خیانت بایران و اندخته های سرششار علمی و ادبی هزار سالۀ آنست بلکه عاریت گرفتن و استعانت کردن از زبان تازی سنّت دیرینیست که سابقۀ آن بمراتب کهن تر و پا برجا تر از این هزار و سیصد سالیست که از اسلام گذشته و کوته بینان بی خبر می پندارند استعانت از کلمات کلیدی تازی یادگار این روزگار است.


زبان پهلوی بر دوگونه است: گونه ای از آن را «پهلوی شمالی» یا «پهلوی اشکانی» می نامند که کلمات بیگانه در آن نیست، گونۀ دیگر را «پهلوی جنوبی» یا «پهلوی ساسانی» می نامند که کلمات بیگانه بطرزی خاص در آن بکار رفته است.


در دورۀ ساسانیان در سرزمین غربی ایران آنروز که کشور عراق و بین النهرین کنونی را فراهم میساخته و در گرداگرد پایتخت زمستانی و بزرگتریم شهر ساسانیان تیسفون یا مدائن مردمی از نژاد سامی می زیسته اند که بومی آنسرزمین بوده و اگر مهۀ مردم آن یار را فراهم نمی کرده اند لااقل اکثریت مردم آنجا از این تیره بوده اند.


این مردم همان آرامیان قدیم بوده اند و زبانی داشته اند بنام زبان آرامی که از همان ریشۀ زبانهای سامی یعنی سریانی و عبری و تبطی و غیره بوده است و زبان تازی کنونی از ان بیرون امده و هنوز لهجه ای از آن در میان طوایف ترسایان شمالغربی و مغرب ایران که امروز بنام «کلدانی» یا درست تر بنام «آسوری» معروف باقیمانده است و کسانی که این زبان را در کوی برزن یا این روزها گاهی در رادیو طهران از آنها شنیده اند میدانند که خویشاوندی نیزدیکی با زبان عرب دارد و مخصوصاً شباهت مخارج حروف و لحن آن بازبان تازی بسیار آشکار و زننده است.


چون پایتخت ساسانیان پ از این مردم بود و زبانشان روز شب گوش شهرنشینان تیسفون را می انباشته است کلمات بسیار نه تنها اسامی و صفات حتی افعال و ضمایر و حروف عطف و ربط از زبان آنها وارد زبان پهلوی ساسانی شده و آنهم بطرز شگفت و خاص که در هیچ زبان دیگر نظیر ندارد و آن اینست که در نوششتن کلمات آرامی را بکار میبرده و در خواندن آنها را در ذهن خود ترجمه می کردده و کلمۀ ایرانی را بجای آن بزبان می آورده اند و این همان کلماتیست که در فرهنگهای متداول امروز مخصوصاً در برهان قاطع تقریباً همۀ آنها را ضبط کرده و کلمات «زندوپازند» نام گذاشته اند زیرا که دامنۀ این بیگانه پرستی بجائی کشیده بود که حتی این کلمات آرامی در اوستا و نسخۀ مکتوب این کتاب یعنی «زند» نیز راه یافته بود.


این کلمات آرامی را که بدینگونه در پهلوی ساسانی بکار می بردند باصطلاح خاص «هووارش» یا «زوارش» میگفتند و تفاوتی که در میان پهلوی شمالی یا اشکانی و پهلوی جنوبی یا ساسانی هست برسر همین کلمات است که در پهلوی اشکانی هووارش نیست و در پهلوی ساسانی هست.


خوانند عزیز که عقلی سلیم و مستقیم دارد اینجا که یرسد ناچار این نکتۀ مسلم در ذهن او می نشیند که استعانت از زبان بیگانه و آنهم زبان سامی در زبانهای ایرانی حکم تحمیلی و زور آورده ای نیست که تازیانۀ اسلام آنرا بر سر ایرانیان کوفته باشد بلکه سند دیرین و شالدۀ کهن سازیست که کوتاهترین دورۀ استقرار آن بهزار و پانصد سال و باوج جهانگیری و شکوه و جلال ساسانیان بروزگار شهریاری خسرو اول انشیروان میرسد و دلگیر نشوید اگر تاریخ آن را بدورۀ شاپور دم (شاپور ذوالاکتاف) همان شناه سنب تازی کش برساند. منتهی روزی بود که زبان پهلوی از زبان آرامی استعانت میکرده، روزی رسید که زبان دری جای زبان پهلوی و زبان تازی جای زبان آرامی را گرفت و بهمان سنّت دیرین در زبان دری از زبان تازی استعانت کرد.


دوخانه دیواربدیوار یکدیگر بودند، دوخانه خدا رفتند و جای خود را ببازمانگان خویش گذاشتند، بازماندگان هم مانند پیشینیان خود از عاربت خواستن شرم نکنند.


بنیاد کار از روز نخست براین گذاشته شده است . اکنون خرد می پسندد که  پس از هزار و پانصد سال بنیادی را که روی آن هزار و پانصد طبقه ساخته شده است برافکنیم و همه را روی هم فرو ریزیم؟ تصور نکنید که این داد و ستد تنها یک جانه بوده و تنها ایرانیان از زبانهای سامی یا لااقل از زبان تازی عاریت گرفته اندو تازیان هرگز از ما عارت نخواسته اند.



چهارشنبه 12/4/1392 - 9:15 - 0 تشکر 617331

نفوذ زبان فارسی در عربی:


کسانی که در دوزبان فارسی و تازی دستی دارند و بزبان شناسی و اشتقاق پی  برده اند و میتوانند زبانهای ایران را بازبانهاسامی بسنجند بدین نکتۀ آشکار میرسند که نفوذ زبان فارسی در زبان تازی بمراتب بیش از آنست ک تازیان یا محققان ایرانی که در زبان تازی کار کرده اند بدان پی برده اند و دامنۀ آن محدود بمعدودی از کلمات نیست که در فرهنگ های تازی انهارا مأخوذ ز فارسی میدانند واین بحث نیز دامنۀ دراز و شواهد بسیار میخواهد که از حدود سخن امروزین خاجست و باید بیک سلسله مقالات دیگر گذاشت


همینقدر سربسته می توان اشارت کرد که نه تنها زبان تازی در معانی حقیقی از فارسی عاریت گرفته است بلکه در معانی مجازی نیز در موارد بسیار تابع زبان فارسیست و همینکه دامنۀ تحقیق گشاده تر میشود بجائی میرسیم که طرز ججمله بندی و تعبیر و جای اجزای جمله را در زبان تازی مأخوذ از فارسی و گاهی تقلید آشکار از زبان فارسی می بینیم و اینها همه مباحثی ست که شواهد و دلایل بسیار با خود دارد و در این بحث که بمقصود دیگریست نمی گنجد، از روزگار یاری میخواهم که مرا بر سر این حساب دقیق بنشاند.


نتیجه از مقدمات:


در اغاز این سلسله مقالات لازم بود آشکارا و بی پرده چنانکه خوی دیرین خامۀ سرکش بدلگام شده است بگویم که پیراستن زبان پارسی و اندیشۀ خامی که گاهی در ایران نیرو میگیرد و زبانه میکشد و نامهای عزیزانی چون سعدی و حافظ را در لهیب دانش اوبار خود میسوزد؛ و انرا گونه ای از وطن دوستی و ایران پرستی میدانند و دستداری زبان پارسی را بهانه میکنند که کلمات تازی را باید برانداخت و زبان را در پارچۀ روزنه داری ریخت و فشرد و تفالۀ آنرا کشید و شیرۀ آنرا نگاهداشت،  بسیار کار شوم ناساز زبان افزائیست که نه تنها خدمت بایران عزیز پدران بزرگوار بخردما نیست بلکه یکی از خیانت های آشکار و جان فرسا نسبت باین سرزمین گرامیست.


فراموش نکنید که هر وطن پرستی جنبۀ کودک فریب و عوام فریبی دهم دارد، از ما سالخوردگان آرد ریخته و آردمیز آویخته زشت است پیرامون این اندیشه ها بگردیم و در آستانۀ مرگ بآروزی شهرت دروغین ِ ناپایدار که حقیقت های جهان زودتر از هرچیز پردۀ پندار آنرا میدرد یا برای اینکه دو سه روزی دلی بدست آریم و از طفیل آن دل زودهراس که یکی دو روز دیگر بخود می آید کامی شیرین کنیم و نفرین جاودانی را بآفرین چند روزی بفروشیم.


بگمانم خوانندۀ عزیز از این مقدمّه ای که خامۀ بی باک شورانگیز درین صحایف طرح کرده است پی خواهد برد که درین زمینه در شماره های آیندۀ این مجلّه چگون بحث خواهم کرد و اینک کلیاتی را که برای بحث در این مطلب باید با خود داشته باشد بدست آورده است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.