فلاسفه خردگرای قرن شانزدهم واژه یونانی psyche را به نفس ترجمه كردند و آن را در مقابل واژه بدن یا جسم body به كار بردند. چنین تغییراتی در معنا و مفهوم، راه را برای برداشت علمی از این واژه هموار كرد. در نهایت رویكرد علمی به روانشناسی از طریق تعریف آن به علم رفتار تحقق یافت.
چنین تعریفی نشان از آن داشت كه روانشناسی در قالب یك علم تجربی science و نه صرفاً یك معرفت و آگاهی knowledge در نظر گرفته میشود كه توانسته خود را از سیطره فلسفه و متافیزیك رها كند.
ظهور روانشناسی علمی پس از 2 هزار سال مطالعات روانشناسی بدین معناست كه روانشناسان تلاش میكنند برای پرده برداشتن از حقایق به شیوههای علمی تمسك جویند.ارتباط مستقیمی میان روانشناسی علمی و سایر علوم وجود دارد. از یكسو به دلیل اینكه قلمرو مطالعات روانشناسی شامل موجودات زنده میشود، از این نظر میتوان این علم را در زمره علوم زیستی در نظر گرفت. از سوی دیگر، روانشناسان برآنند كه رفتار موجود زنده و پاسخ او را به عوامل محیطی مورد بررسی قرار دهند.
مسلما چنین پاسخ و واكنشی تحت تاثیر رفتار دیگران است و همین مساله زمینه پیوند روانشناسی با علوم اجتماعی را فراهم می كند.
با توجه به مطالب ذكر شده میتوان چنین گفت كه روانشناسی در واقع علمی زیستی - اجتماعی (biosocial) است. در ظهور روانشناسی علمی، دانشمندان آلمانی بیش از همه تلاش كردند و در این میان نقش اصلی به عهده
ویلهلم وونت Wilhelm Wundt است. این فیلسوف و فیزیولوژیست آلمانی به دلیل تاسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی عنوان پدر روانشناسی علمی را از آن خود كرده است. در این مقاله به بررسی زندگی و دستاوردهای علمی او خواهیم پرداخت:
نظام روانشناسی وونت وونت پیش از تاسیس آزمایشگاه، تحت تاثیر فواید كاربرد روش تجربی در علوم مختلف همچون فیزیك قرار گرفت. از سوی دیگر، موفقیتهایی كه 2 دانشمند آلمانی یعنی وبر و فخنر درباره كشف روابط بین شدت محرك و نتیجه حاصل از آنها در رفتار آدمی به دست آورده بودند، او را بیش از پیش در مسیری كه انتخاب كرده بود ثابت قدم كرد.
در نتیجه تحقیقات و دستاوردهای وبر و فخنر، او به این نتیجه رسید كه نظریه معروف مبنی بر اینكه نفس یا تجربه آگاه غیرقابل اندازهگیری است و در نتیجه روانشناسی نمیتواند جامه علم بر تن كند، امری نادرست و غلط است. وونت معتقد بود وظیفه روانشناسی تجزیه و تحلیل تجربه آگاه است و این تجزیه و تحلیل دقیقاً شبیه همان تجزیه و تحلیلی است كه یك شیمیدان در مورد موضوع تحقیق خود انجام میدهد.
در دیدگاه وونت، تجربه آگاه یا هشیاری (consciousness) موضوع اصلی روانشناسی است. او معتقد بود روانشناس وظیفه دارد هشیاری را به عناصر تشكیل دهنده آن تقلیل دهد تا بتواند آنها را مورد مطالعه قرار دهد. چنین نگاهی به وظیفه روانشناس نشان میدهد وونت بشدت تحت تاثیر اندیشههای تجربهگرایان و تداعیگرایان انگلیسی است؛ هر چند وونت در كاهشگرایی یا همان تجزیهگرایی با تجربهگرایان و تداعیگرایان هم عقیده است، ولی با دیدگاه تجربهگرایان مبنی بر اینكه عناصر هشیاری ذاتهای ایستا و غیرفعالی هستند، موافق نیست.
اعتقاد او به استعداد خود شكوفایی (self organizing) به عنوان یكی از ویژگیهای اصلی هشیاری كه در واقع آن روی سكه ارادهگرایی (voluntarism) است خود مهمترین دلیل مخالفت وونت با تجربهگرایان است. در واقع میتوان چنین گفت كه بررسی و تجزیه عناصر هشیاری فینفسه غایت روانشناسی به حساب نمیآیند، بلكه آنچه اهمیت دارد فرآیند سازماندهی و تركیب فعالانه این عناصر است.
وونت شیوه دروننگری (introspection) را برای مطالعه و بررسی هشیاری انتخاب كرد. پیشینه به كارگیری این روش به دوران سقراط باز می گردد؛ اما آنچه نوآوری وونت محسوب میشود اعمال كنترل دقیق آزمایشی در شرایط دروننگری است. نكته قابل تامل این است كه دروننگری مد نظر وونت از نوع كیفی نیست كه آزمودنیها به بسط و تفصیل تجارب درونی خود بپردازند، بلكه دروننگری مورد نظر وونت مبتنی بر اندازهگیریهای عینی از طریق تجهیزات آزمایشگاهی است.
وونت در آزمایشگاه خود می كوشید احساسات و تجارب حسی موجود زنده را كه ادراك (perception) نامیده میشود، مورد بررسی قرار دهد و حالتهایی مانند صورتهای ذهنی و تصورات را مورد اندازهگیری قرار دهد. تاكید وونت بر جنبههای هشیار رفتار آدمی موجب شد او روانشناسی را به عنوان علم تجربه هشیار تعریف كند.
قانون برآیندهای روانی با توجه به مباحث مطرح شده میتوان چنین گفت كه وونت به دنبال تحقق 3 هدف كلیدی در روانشناسی بود:
1- كاهش و تجزیه فرآیندهای هشیاری به عناصر اصلی تشكیل دهنده آن
2- بررسی و كشف چگونگی سازماندهی این عناصر
3- تعیین قوانین مربوط به سازماندهی و تركیب این عناصر چنانچه میدانیم آنچه در جهان واقعی بر ما ظاهر میشود یكپارچگی و كلیت است. به عنوان مثال هنگام مشاهده یك درخت ما كلیتی واحد را می بینیم نه عناصری مجزا و متمایز.
در نتیجه این سوال و ابهام قابل طرح است كه چگونه این كلیت واحد از آن عناصر تشكیل شده است. وونت برای پاسخگویی به این پرسش، اصل تركیب خلاق (creative synthesis) یا قانون برآیندهای روانی (law of psychic resultants) را مطرح میكند.
این قانون بر این امر دلالت می كند كه تجربههای نخستین در قالب یك كل، سازمان مییابند و موجب تشكیل ویژگیهای تازه میشوند. در واقع تركیب عناصر اصلی، شكلگیری چیزی نو را به دنبال دارد.
جایگاه واقعی وونت همواره در بررسی تاریخ اندیشهها و بنیانگذاران آن، افراط و تفریطهای صورت گرفته و میگیرد. برخی بنیانگذاران و موسسان مكاتب و نظریهها بیش از حد در كانون توجه قرار میگیرند و همین مساله موجب میشود تصویری اغراقآمیز در مورد نقش و جایگاه آنها در ذهن مخاطبان ترسیم شود.
پژوهشهای جدید و تجدید نظر در تحقیقات پیشین گواه این مطلب است كه چنین مسالهای در مورد ویلهلم وونت نیز به عنوان پدر روانشناسی نوین صادق است. نظامی كه او بنیان نهاد نه تنها توسط شاگردان و مخاطبانش بد فهمیده شد، بلكه متاسفانه به صورتی نامناسب نیز معرفی شد.
بسیاری عامل اصلی چنین بد فهمی و بد معرفی شدن را ای. بی. تیچنر (E.BTitchner) میدانند. تیچنر كه خود روانشناسی انگلیسی بود در مقام شاگرد و وارث آثار وونت، بسیاری از آثار مهم وونت را به انگلیسی ترجمه كرد. عدم نیاز برای رجوع به آثار وونت به زبان اصلی از یك سو و تاثیر ساختگرایی (structuralism) بر اندیشه تیچنر از سوی دیگر موجب شد بسیاری گمان كنند اندیشههای تیچنر در واقع انعكاس اندیشههای وونت است.
از نظر ویکی پدیا:
ویلهلم وونت (به انگلیسی: Wilhelm Maximilian Wundt) (۱۶ اوت، ۱۸۳۲ - ۳۱ اوت، ۱۹۲۰) پزشک، روانشناس، فیزیولوژیست و استاد دانشگاه آلمانی به عنوان یکی از پایه گذاران علم روانشناسی تجربی شناخته میشود.
وونت پیشوای مکتب ساختمانگرایی است. او درجه پزشکی خود را در هایدلبرگ گرفت ولی به مطالعه و تحقیق در فیزیولوژی پرداخت و همین امر او را به سمت روانشناسی کشانید. در ۱۸۷۵ به لایپزیک در آلمان رفت و چهل و شش سال دیگر را در همانجا سپری نمود. در سال ۱۸۷۹ وندت اقدام به تاسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روانشناسی قرار داشت و اولین آزمایشگاه از نوع خود به حساب میآمد. او در این آزمایشگاه به بررسی ماهیت اعتقادات مذهبی، شناسایی اختلالات مغزی و رفتارهای ناهنجار پرداخته، و بدین سان موفق شد روانشناسی را به عنوان رشتهای مجزا از رشتههای دیگر تثبیت کند. او همچنین اولین ژورنال علمی در زمینه روانشناسی را در سال ۱۸۸۱ میلادی بنا نهاد.
وونت در حدود ۵۴۰۰۰ صفحه نوشته از خود به یادگار گذاشت. عموماً به وی لقب "پدر روانشناسی آزمایشگاهی" داده اند.