• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعلیم و تربیت (بازدید: 1812)
سه شنبه 7/3/1392 - 10:33 -0 تشکر 606650
حرمت شكنی نشاط انگیز: نقش صدا و سیما در تعلیم و تربیت

برگرفته از: http://irandanesh.febpco.com/DetEssay.aspx?codeEssay=64214

 در تعلیم و تربیت بحث آموزش سمعی و بصری، بحث اساسی است. آموزشی که از طریق سمع و بصر وارد بشود در وجود انسان تأثیرات عمیقی می­گذارد. بعد تصویری، بخصوص از طریق قوه تخیل، نقش تجسمی و عینی را در مفاهیم دارند این نقش را صدا و سیما و به خصوص سیما به خوبی می­تواند ایفا کند، الا اینکه این وسیله و ابزاری است که هم در جهت حق می­تواند به کار گرفته شود و برای اینکه این نقش اساسی و الهی را ایفا کند صدا و سیما باید در جهت ارزشهای دینی استراتژی داشته باشد. ما متأسفانه این استراتژی را به روشنی در صدا و سیما نمی­ بینیم. ضمن اینکه بر اساس اصل خدا محوری و آخرت­ گرایی، ما در تعلیم و تربیت باید بر اساس اصل اختیار و بصیرت، جامعه را آموزش بدهیم که این اصول در صدا و سیما رعایت نمی ­شود. آموزه­ها باید به گونه­ ای باشند که قدرت انتخاب افراد را بر اساس آگاهی هایی که می­دهد، افزایش بدهد. این معنا، معنایی نیست که در صدا و سیما به وسعت بیابیم. موارد جزئی و حتی پراکنده این نقش را در برخی برنامه­ ها می­بینیم، اما قائم به شخص هستند و به دلیل آن کارگردان یا تهیه کننده و عوان و انصارش بودند که جهت­گیری کلی در این برنامه، نقش آفرین و آگاهی بخش باشند. به عنوان مثال، در تنوع برنامه­هایی که برای بچه­ ها و نوجوانان و بزرگسالان داریم، می­بینیم که این بعد آگاهی بخشی یک بعد ناقص و ضعیفی است، من باب مثال ما برنامه ­هایی که شاید برای جوانان، تهیه می­کنیم، اولاً، چقدر آگاهی به این افراد می­دهیم؟ میزان آگاهی بخشی در ارتباط با آن نیازهایشان چقدر است؟

سه شنبه 7/3/1392 - 10:36 - 0 تشکر 606651

بحث نیازها هم یک بحث اساسی است. انسان هم بعد مادی دارد و هم بعد معنوی. در بعد مادی، نیاز جسمی و روانی و در بعد معنوی، نیاز معرفتی و ایمانی دارد. ما باید یک نگاه جامع و سیستمی داشته باشیم که بعد از ضرورت وجود آگاهی ها، آنها متوازن و مرتبط با هم باشند. یعنی در آگاهی ها هم جامعیت باشد و هم توازن. در بعد جسمی ما چه آگاهیها در باب خورد و خوراک به آنها می­دهیم؟ حال از بعد حرام و حلالش گرفته تا بعد طیب و طاهرش یا مثبت و منفی­ اش. بحث حلالها هم از نظر تغذیه سالم چیست؟ ما وقتی تبلیغات صدا و سیما را می­بینیم، تبلیغات بر این اساس است که درآمدزایی برای آن سازمان بکند. می­بینیم تبلیغاتی در زمینه خورد و خوراک پخش می­شود که از نظر بهداشت تغذیه برای بچه­ ها مفید نیست، خوب، می­بینیم که این آگاهی درست در زمینه خورد و خوراک ها ما نداریم. حالا در بحث بعد روانی­ اش، نیازهایش را چگونه تأمین کند. افراد بعد روانی، بعد نیازهای عاطفی دارد، نیازهای امنیتی دارد، نیاز جنسی دارد، آن تعاملات عاطفی و روانی­اش باید چگونه باشد و چگونه آن نیازها تأمین شود. وقتی به سن جوانی می­رسد ما در بحث نیاز جنسی ­اش چه آگاهی هایی به او می­دهیم؟ چه دستاوردی برایش تعریف می­کنیم؟ در بحث حضور معنوی­اش، بعد نیازهای معرفتی­اش است. نیازهای معرفتی برمی­گردد به خودشناسی فرد، ارتباط خودش با خدا و جامعه، و طبیعت. آیا ما در این ارتباطات، بر اساس همان اصل اختیار و بصیرت عمل می­کنیم؟! در نوع برنامه­ها و خصوصاً مسابقاتی که به عنوان عامل انگیزشی گذاشته می­شود، بیشتر فرهنگ شانس و اقبال و ریسک های بزرگ را ترویج می­کند که به عبارتی دیگر به نظرم، قماربازی را ترویج می­کند، وقتی یک سؤال ساده می­پرسند که طرف جواب بدهد، که به لحاظ پاسخگویی کم­ارزش و کم­ اهمیت هم هست و سؤالی هم پرسیده می­شود که خود آن سؤالات هم جای تأمل دارد و این سؤالات چه تناسب و جایگاهی در رفع یکی از نیازهای چهارگانه انسان نقش دارد؟ برای پاسخ هایی که هیچ یک از نیازهای ضروری جوان و نوجوان ما را پاسخ نمی­دهد و پاداشهای کلانی می­گذاریم، خُب این چه فرهنگی را در نوجوان، جوان و کودک ما ترویج می­کند؟ آیا این قابل تأمل نیست؟! اگر نگرش ما توحیدی و رو به آخرت باشد و دنیا را در راستای آخرت ببینیم، برنامه­ها باید معرفت انسان را قدم به قدم نسبت به ابعاد وجودی، رسالت و وظایفش پیش ببرد. کم­ اهمیت‌ترین سؤالها را مطرح می­کنیم، مخاطب هم چهار پنج تا سؤال را جواب می­دهد، حجّی برایش در نظر می­گیریم، آخر نباید جوابها با سوال‌ها تناسب داشته باشند؟ ما باید هدف­گذاری روشنی برای برنامه­ها داشته باشیم. با این برنامه­ هایی که پخش می­شود ما به چه اهدافی می­خواهیم برسیم؟ ثانیاً این هدفهای تعریف شده را بر اساس توحیدگرایی و آخرت­گرایی و اصول تعلیم و تربیت انسانی و اسلامی، نقد بزنیم. برنامه­ها، نوعاً مصیبت­ زده و مبتلا است. ما عوض اینکه بیاییم هیجانهای کاذبی را که ضرورت و لازمه فرهنگ غیر الهی است در مقابل اصل اختیار و بصیرت که آگاهی­ بخش است و بر اساس آگاهی و بصیرت اختیار انسانها را افزایش می­دهد و در مسیر الهی می­افتند قرار دهیم و آن را از بین ببریم. درست بر عکس آن می­آییم بر اساس اصل شرطی شدن. که اختیار و بصیرت را منکر است و به میل و سلیقه خود عمل کردن که ظلم بزرگی نسبت به شخصیت انسان است و نگاهی شیطانی، به آن دامن می­زنیم. و حتی این نگاه، مبنای برنامه­ ریزیهای مثلاً صدا و سیما است نه بر اساس نگاه اسلامی! خوب چطور می­شود اینها را با مفاهیم ارزشی جمع کرد؟ اینها با هم تضاد دارند، این دو نگاه باهم جمع نمی­شوند. این دو نگاه، نگاه متضادی هستند. باهم همخوانی ندارند بلکه با هم درگیری دارند، آنها می­آیند بر اساس عاطفه، تحریک روانی و دخالت در ضمیر ناخودآگاه، این معنا را در وجود انسان القا می­کنند و براساس این اختیار انسان را جهت می­دهند به آن سمتی که خودشان می­خواهند. شما به عنوان مثال بحث تبلیغات در حوزه تجاری را نگاه کنید، این تبلیغات چه معرفتی را نسبت به کالا بیان می­کند تا این کالا را در مقایسه با کالاهای مشابه انتخاب کنیم. درست بر اساس جهل و دخالت در ضمیر ناخودآگاه افراد و تحریک نبض روانی افراد که نبض روانی افراد تربیت نشده است، تا کالاهایشان را به فروش برسانند. شما به نوع توصیفهایی که از کالاها می­کنند دقت بکنید. توصیفات آنها آگاهی بخش نسبت به آن کالا نیست. اصلاً تبلیغات ما با ان بحث انتخاب آگاهانه تناسب ندارد. غیر از آن اطلاعی در مورد قیمتهایش نمی­دهد که مخاطب بداند آیا خرید چنین کالایی در وسعش است یا نه؟ فقط مخاطب را تحریک می­کنند که الا و بالله این جنس را باید انتخاب کنید، بدون هیچ مبنای واقع­گرایانه­ای که آیا در امکانات فرد است و اینکه تا چه حد آن کالا می­تواند آن نیازهایی را که فرد دارد، پاسخگو باشد. لذا زمانی که تبلیغاتی آگاهی­بخش نیست (یعنی اینکه مردم را در جهل و ناآگاهی داشتن)، خلاف اصل بصیرت است و گناه کبیره است و در فرهنگ اسلامی، شرک است. در سوره یوسف (ع) ما داریم واصلاً راه و روش توحیدی این است که خدا به پیامبرش تذکر می­دهد، بگو من و پیروانم بر اساس بصیرت، افراد را به راه خدا دعوت می­کنیم بصیرت نسبت به همه حوزه ­ها. آگاهی های لازم داده می­شود و فرد با آگاهی و بصیرت راه خود را انتخاب می­کند و در این مسیر، هر نوع آگاهی هم که می­دهیم باید بر اساس این اصل باشد و در مقابل می­فرماید «سبحان­ا... ما انا­المشرکین» وقتی طریق، طریق بصیرت نباشد، یک نوع شرک است. اگر بخواهیم براساس جهل و جبر، فردی را به کاری واداریم، که متأسفانه مثل مرض مسری الان شیوع دارد و در آموزه­های ما هم بسیار نهی شده است ولی از این اصل عمدتاً استفاده می­کنیم. اصلاً بدین مسایل توجه نمی­شود. چون ما این اصول و هدف­گذاری را نداریم متوجه این اشکالات نمی­شویم. متوجه این گرفتاریها نمی­شویم که آموزه­ های نمایش داده شده متعرض و ناهمخوان است و سیستمی و جامع نیست. لذا این است که برنامه­ ها و تبلیغات درهم و برهم است. باید اینها را سامان داد و صدا و سیما باید با یک عده کارشناس و خبره، در حد کارشناسانی که در زمینه هنر متخصص هستند. کارشناسان روانشناسی و توسعه اسلامی مرتبط با قضیه، اتاق فکری را تشکیل بدهند و این مباحث را ساماندهی و هماهنگ بکنند و براساس این سیاست، برنامه تعریف کنند که افراد بتوانند براساس آن جامعه را تحت تعلیم و تربیت اسلامی قرار بدهند. 

سه شنبه 7/3/1392 - 10:38 - 0 تشکر 606653

صدا و سیما بزرگترین دانشگاه ماست. حالا شما می­بینید که صدا و سیما یک نقشی که می­تواند داشته باشد این است که مکمل آموزه­های خانوادگی باشد. به عبارتی دیگر مکمل نقش خانواده­ها باشد. این طور نباشد که جای خانواده­ها را بگیرد و ذهن تمام افراد را متوجه سیما کند و ارتباطات عاطفی روانی خانواده­ها را از هم بگیرد. این بحث مهمی است و نوع برنامه­ها باید به نحوی باشد که آن برنامه­ها تلنگری بزند، ارتباطات عاطفی-روانی و انسانی-معنوی خانواده­ها را نسبت به هم افزایش بدهدو نقش مکمل را ایفا کند. اما الآن می­بینیم که سیما بیشتر نقش رقیب خانواده­ها را ایفا می­کند، ارتباطات عاطفی خانواده­ها را کم کرده است و همه نگاهها را به سمت خودش جذب کرده است و ضمیر ناخودآگاه افراد را تحریک می­کند و با وارد شدن از ناحیه خیال و توهمات، نبض روانی افراد را به دست می­گیرد و افراد را پای تلویزیون میخکوب می­کند، ارتباطشان را با محیط واقعی خانوادگی قطع می­کند. این هم یک آسیب بزرگی است که نشاندهنده این مسأله هستند که برنامه­ها درست تهیه نشدند. در حالی که اگر هدف­گذاری فیلمها و برنامه­ها مشخص شود، آن برنامه­ها چه پاسخی به نیازهای انسانی مخاطبین داده­اند. در صورتی که در اصل باید برنامه­های صدا و سیما، ارتباطات خانوادگی و تعاملاتش را بیشتر کند، ایجاد سؤال بکند، همه­اش انبار معلومات نکند.

بحثم مبنایی­ تر از این است که بگوییم امر به معروف و نهی از منکر به صورت جامع و کامل پرداخته نمی­شود. می­خواهم بگویم که بحث ما این است که ما حتی در مبانی آنها مشکل داریم. امر به معروف واسطه است یعنی امر به ارزشها مقدم بر نهی از منکر است. زمانی که ارزشها را درست تبیین نکردیم. مثلاً همین رابطه پسر و دختر، شما برنامه­هایی را که سیما می­گذارد، ببینید پسر و دختر چشم در چشم هم نگاه می­کنند و می­گویند و می­خندند. خب این مبنای آسیب اخلاقی را به همراه دارد. خیلی عجیب است که خبرنگار خانم را میان مردان می­فرستیم و سعی هم می­کند که نشاط­آور مصاحبه کند. خوب این مسأله آلودگی اخلاقی را به همراه دارد و بالعکس خبرنگار مرد را میان خانمها می­فرستیم. خوب چنین مسایلی زمینه پرده­دری و بی­حیایی را فراهم می­کند. اینها مسایلی است که به آن توجه نمی­شود. یعنی از این مسایل، تبیین درستی نشده است که رابطه کلامی یا رفتاری دختر و پسر ما، زن و مرد ما چطور باید باشد. لذا عدم تبیین آن نشاندهنده این است که سیما نسبت به آن جاهل است و بی­ حیایی در هر سطوحی مبنای آلودگیهای بعدی اخلاقی را پیش می­آورد. وقتی این دختر و پسر فکر می­کنند اینطور راحت بگویند و بخندند و به هم خیره بشوند، نقطه آسیب است و آیا این چنین مسایلی زمینه آلودگی و فحشا را تقویت و آماده نمی­کند؟! این مسأله یک امر شایع در صدا و سیماست. باید تحول اساسی و بنیادی در این ارتباطات و تعاملات صورت بگیرد. این بی­توجهی، طمع قلبی در مخاطبان ایجاد می­کند. خانم با حالت عاطفی می­گوید و می­خندد و با این بی­توجهی­ها آلودگیهای اخلاقی را شیوع می­دهیم. حالا با این بسترسازی شما می­خواهید چه کار کنید. از صدا و سیما هم انتظار فلان امر هم دارید. نوع فضای عمومی ارتباطات رسانه بسترسازی برای منکرات می­کند و توجهی به این مسأله نداریم و یک نگاهی کانّه زنان دوشادوش مردان باید در هر زمینه ­ای وارد بشوند. این چه نگاه غلطی است که ما شیوع می­دهیم. ما می­بینیم که خبرنگار زن را ته قنات می‌فرستیم تا در ته قنات با مقنی مصاحبه کند. آیا جای زن آنجاست؟ یا اینکه برای مصاحبه در مورد انتقال خط گاز ایران به ارمنستان و نشان دادن مراحل کاری، زن خبرنگار را به آنجا وسط کوه و بیابان فرستاند که از آنجا گزارش تهیه کند. آخر چه لزومی دارد خبرنگار زن را بفرستیم. این کارها چه معنایی دارد؟ من فکر می­کنم یک عده افراد با شیطنت و لجاجتی سعی می­کنند حریمها را بشکنند. چه مرضی داریم که خبرنگار زن را به این جور جاها می­فرستیم؟ و تبلیغ اینکه زن در هر محیطی می­تواند باشد و هیچ مانعی ندارد.
فیلمهای مذهبی ماه رمضان را از این زاویه را ببینید. خانم مؤمنه متدینه اجازه می­دهد که در یک محیط خلوت با مردی نامحرم قرار بگذارند و بدون واهمه با آن نشست و برخاست کند. این به اصطلاح شجاعتهای زنانه، آسیب دارد. این در معرض خطر قرار دادن ناموس خود است. ما با این کارها یک نوع غفلت و سر به هوایی را در میان خانمها تشدید می­کنیم. هیچ مانعی برای زنها قایل نشده­ایم. در حالی که بحث حفاظت از حریم عفت و تقوای ناموسی، بحث مهمی است. ما متأسفانه از برخی ارزشهای دینی فاکتور گرفتیم. ما متأسفانه تفاوت در جنسیت و اثرش در ارتباطات و تعاملات را حذف کردیم کانّه اینها افکاری پوسیده و سنتی است و نباید به آنها توجه کرد. ما نمی­آییم که این مباحث مهم را باز بکنیم و اینطور استدلال می­کنند که این بحثها خلاف آن نشاطی است که جامعه و جوانان نیاز دارند. ایجاد نشاط در برنامه­ها شده است شکستن حریمها، رفتن در هر محیطی. خوب چنین رویکردی هزاران مفاسد را زمینه­سازی و توجیه می­کند. نگاههای بنیادی مشکل دارد و باید بازنگری شود.
حتی کارشناسانی که در برنامه­ ها حضور می­یابند، بری از این دید و نگاه هستند. یعنی به خیال خودشان یک نوع نگاه نوگرا و امروزی دارند، یک نگاه نشاط­آوری به ارزشهای دینی دارند. آنچه را که خلاف این مبناست فاکتور گرفته­اند و کنار گذاشته­اند. متأسفانه فضای عمومی کارشناسان اینگونه است. اكثر کارشناسان آنها دید جامع، کامل و ارزشی را ندارند. یک دید پراکنده از دین دارند، تلفیقی با ارزشهای غربی کرده­اند و معجونی درست کردند و متأسفانه این دید در حال گسترش است. لذا باید با یک حکمت و متانتی این دید را تبیین کرد و مشخص کرد که چنین دیدی، دید حکیمانه است که نشاط معنوی را در جوانان ما گسترش می­دهد. در ادب ارتباطات باید یک نوع حدود را رعایت کرد و رعایت آن حدود تنگنا و محدودیت نیست بلکه این مصونیت می­آورد. مصونیت است که نشاط واقعی را در روح و روان تولید می­کند. چون اگر فرد از لحاظ درونی مصونیت اخلاقی را پیدا نکند، این بگو و بخندهای ظاهری می­تواند مبنای هزار مفسده باشد.


سه شنبه 7/3/1392 - 10:39 - 0 تشکر 606655

گاهی هم می­خواهیم آگاهی را گسترش بدهیم می­آییم مبنای عقلانیت شخصی افراد را براساس آگاهیهای ناقصی که از دین دارند تأکید می­کنیم و ماحصلی برای آن جمع و جور می­کنیم تا برای رشد و آگاهی جامعه ارایه بدهیم. خب این مبنا هم مبنای ناقص و غلطی است. باید در تمام برنامه­ها به مخاطبان آموزش بدهیم که ما مرجعیت الهی داریم. ما باید ضرورت روی­آوری به مرجع دینی را برای جوانان تبیین كنیم. که البته این نقص آموزش و پرورش را هم نشان می­دهد که نقش بسیار ضعیفی داشته است و مربیان و معلمان ما چون براساس شاکله قرآنی و شاکله سنت معصوم تربیت نشده­اند نشان می­دهد که این دیدگاه مبنایی را نتوانسته­اند به مخاطبان جوان و نوجوان منتقل کنند. خود آنها هم البته نیازمند این آموزش و تربیت هستند، ما در گزینش و جذب معلمان در آموزش و پرورش مشکل اساسی داریم. ما بحث نظام آموزشی­مان دچار اشکالات اساسی است. ما این تفکر سالم و ارزشمند را در آموزش و پرورش تقویت کنیم و در آموزش و پرورش آن را آموزش بدهیم. در آنجا این کار را نکردیم. ما آنجا، مخاطب را انبار معلومات در نظر گرفتیم و مفروضاتی در ذهنش ریختیم. اینکه آموزش بدهیم نسبت به هر چیزی، سؤال جدی مطرح بکنند و پاسخ منطقی­اش را دنبال کنند تا به ان برسند را یاد ندادیم. چه در بعد مادی و چه در بعد معنوی. نظام آموزشی ما ناقص عمل می­نماید و حتی می­توانم ادعا بکنم که نظام آموزشی ما یک فاجعه است. نسل و عمر نوجوانان و کودکان خویش را ضایع می­کنیم. لذا به خاطر همین کم­کاریهاست که در مقابل اینترنت و ماهواره دستانمان بلرزد که جوان ما چقدر مصونیت دارد؟
بحث دیگر اینکه، قرآن اولین آموزه­اش، آموزه موسیقی معنوی است. کودک می­تواند از زمان قبل از تولدش و در رحم مادر با موسیقی قرآن عجین باشد. موسیقی در واقع پناهگاه روانی انسان است. موسیقی زبان بین­المللی روح است. روح نیازمند موسیقی است. روح بدون موسیقی نمی­تواند سالم به حیات خودش ادامه بدهد. خوب خدا این موسیقی معنوی و ملکوتی را در قرآن گذاشته است. ما در دعاها و مناجاتمان داریم. ما باید جوان را به این موسیقی مسلح کنیم تا وقتی به بلوغ می­رسد بتواند این موسیقی را تولید کند. ما دائم موسیقی ها و آوازهای کوچه­ بازاری و کم­ محتوا را پخش می‌کنیم. در خصوص موسیقی‌هایی که در دل بحرانهای مختلف پناهگاه روانی ما انسانهاست کم ­توجهی می­کنیم. لذا اولاً باید این جوان در دل بحرانها و حوزه­های مختلف به این موسیقی پناه بیاورد و آرامش روانی و معنوی بگیرد. ثانیاً موسیقی معنوی مندرج در قرآن، مناجاتها و دعاهای ما، در جهت گرایش به ارزشهای الهی و منطق الهی فرد را تقویت می­کند. حتی پایه رفتن سراغ قرآن و سنت است. بحث موسیقی را که ساده­ترین مطالب است برای مخاطبان فراهم نمی­کنیم. شما الان می­بینید که مبنای هر مفسده و لهو و لعبی از موسیقی شروع می­شود، نشاندهنده این است که ما به موسیقی معنوی و ملکوتی اعتنایی نداریم. الان حتی بحث موسیقی درمانی و موسیقی ملکوتی در غرب كه اعتنای جدی به آن شده است، اما به آن توجه نکردیم. سرمایه عظیم ما خاک می­خورد و آنها را در ذهن و روح جوانمان منتقل نکردیم تا جوانمان را به این سلاح مسلح نکردیم. این اولین حرکت قرآنی بود که ما باید انجام می­دادیم. بچه­ از همان کودکی آهنگین مطالب را فرا می­گیرد. خدای عالم اصلاً مطالبش با موسیقی است. ما چه کار می­کنیم؟ ما باید آموزه­ها را به این شیوه منتقل کنیم. شما برنامه­های کودکان را نگاه کنید؟ یک کلمه از این ارزشها وجود ندارد؟! موسیقی بزن و برقص، موسیقی معنوی تهی است. لذا ترویج این فرهنگ سوت و کف، بعد به رقص و هزار مفسده دیگر تبدیل می­شود وفکر و ادعا می­کنیم که نشاط یعنی این. موسیقی­هایش معرفتها و آگاهیهای انسانی نمی­دهد. مسئولیت­زایی ندارد. فضای سرگرمی و لهو و لعب را ترویج می­دهیم. این شده نگاه غالب برنامه­هایی که داریم. اگر می­خواهیم نگاهمان در سیما درست شود باید به آموزش و پرورش به عنوان کف­کار و حداقلها نگاه جلوتری داشته باشیم و آن را به نقد و تحلیل بکشانیم. وقتی که نظام آموزشی را اصلاح کردیم، صدا و سیما باید مکمل آموزش خانواده و آموزش و پرورش باشد. باید تقسیم کار کنیم که در مسایل ارزشی و تربیتی و اسلامی خانواده چه نقشی می­تواند داشته باشد. این نقش و تعیین رسالت کلی نهادهای فرهنگی و آموزشی را شورای عالی انقلاب فرهنگی بر عهده دارد که ارزیابی­ها نشان می­دهد تا به حال موفق نبوده است. یعنی نگاه جامع و بنیادی نداشته است به خصوص انقلاب فرهنگی که به اعتقادم، بیشتر توجهش به دانشگاه بوده تا آموزش و پرورش.
بحث دیگری که باید مطرح شود این است که حتی در کارشناسان برنامه­ها، هم یک وضعیت بلبشویی شاهدیم. با تجربه­ ای که من داشتم برای برنامه ­های مختلف یک پروژه­ای تعریف می­کنند. این پروژه یک تهیه کننده دارد. تهیه کننده به عنوان مثال که می­خواهد برنامه­ای مذهبی بسازد یا سفارش بدهد با مشورتهایی که دارد، یک کارشناس یا صاحب­نظری را پیدا می­کند، در این خصوص ما مشکلمان در بیرون از صدا و سیماست که در حوزه کارشناسی خیلی مشخص و معلوم نیست که کی کارشناسی­چی هست؟ یعنی ما به شکل هیئتی و آزمون و خطا، افراد و کارشناسان را پیدا می­کنیم، با مشورت­گیریهای ناقص. ما سیستم تعریف نکردیم. یک بانک اطلاعات تعریف نکردیم که افراد در بحث کارشناسی صلاحیت­هایشان چقدر است؟ یک بخش مشکل اینجاست. فرض را بر این می­گذاریم که تهیه کنندگان و برنامه­سازان نیت خیر دارند و می­خواهند از کارشناسان استفاده کنند و بنا به روحیه که خدامنشی یا مشورت­گیریهای ناقص و هیئتی، کسانی را انتخاب می­کنند. گاهی در انتخابها مثلاً یک سری اضطرارهایی هم وجود دارد که شاید وقت چندانی برای پیدا کردن کارشناس ندارند، یا کارشناسان وقت ندارند. لذا باید از افراد بدیل استفاده کنند و یک سری نقصانهای اینطوری وجود دارد و این مشکل بیشتر به این برمی­گردد که ما در بیرون، این حوزه را ساماندهی نکردیم. بانک اطلاعاتی در این خصوص ایجاد نکردیم. لذا شاهد حضور کسانی در برنامه­ها خصوصاً برنامه­های دینی هستیم که در کارشناس بودنشان بحث است. در دانشگاه تربیت مدرس یک آقایی به من انتقاد کرد که در بحث آیه 4 تا 7 سوره بنی­اسرائیل که پیشگویی قرآن در خصوص فتنه آخرالزمان است، شما در تحلیل اشتباه کردید و اشتباهتان را باید تصحیح کنید. من از ایشان پرسیدم که شما تخصصتان چیست؟ گفت من کارشناس ارشد فیزیکم. گفتم فیزیک چه ربطی به بحث تفسیر قرآن دارد؟ شما چه تخصصی در این زمینه دارید که راجع به ان از من انتقاد می­کنید؟ گفت من کارشناس قصص قرآن هستم در سیما. برایم خیلی عجیب بود. قصص قرآن جزو متشابهات قرآنی است که متخصص ویژه­ای در این خصوص نیاز دارد و هر کسی هم نمی­تواند نظر بدهد. لذا شاهدیم که در انیمیشن‌های مذهبی، ظاهر انبیا (ص) به درستی به تصویر کشیده نمی­شود و معمولاً با موهای بلند و ریشهای بسیار به نمایش درمی­آیند که خلاف آموزه­ های قرآنی و دینی است. با اینکه بحث قصص قرآن بسیار مهم است و بسیاری هم از برنامه­های صدا و سیما مبتنی بر این قصص هستند، از هر کس و ناکس دارند بحث کارشناسی می­گیرند. خوب وقتی ما، در بیرون از صدا و سیما، این مسایل را ساماندهی نکرده باشیم، آنها به عنوان یک حرکت فرهنگی از میزان امکانات موجود و دسترس شان در حد وسع استفاده می­کنند. یعنی مشکل بیرون هم هست که در درون اثرش را می­گذارد و وضعیت بلبشوی کارشناسی را ایجاد می­کند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.