به نام خدا
سلام
وقتی امروز توی نمازخونه ی دانشگاه، یکی از دوستام درباره کتاب روانشناسی ای که مطالعه کرده بود صحبت میکرد و حتی درباره اثبات عالم بعد از مرگ از زبان نویسنده ی خارجی حرف زد، وقتی من در برابر پرسش یکی از دانشجوها از دوستم که درباره کتابی درمورد اعتماد به نفس سوال پرسیده بود، نتونستم کتابی ایرانی-اسلامی توی سرچهای ذهنیم به دست بیارم، این حقیقت تلخ رو بیشتر از همیشه درک کردم که توی حوزه ی علوم انسانی ضعیفیم.
دوستم از شکرگذاری میگفت که نویسنده ی غربی گفتتش. درحالی که اسلام یه عالمه مطلب داره درمورد همین مسئله. بعد از صحبتاش که به قانون جذب و چیزای دیگه کشیده شد، منم درباره اون حدیث زیبا گفتم که خدا توش میگه در ظن ادمها هست و اگر به او ظن نیک داشته باشیم شرمش میاد که ظن ما رو براورده نکنه... . به این فکر کردم که چرا نباید یه کتاب و یا یه آدم دانشمند داشته باشیم که توی حوزه ی روانشناسی قوی وارد شده باشه.
و توی ذهنم این رو هم به یکی از برنامه های مطالعاتی م اضافه کردم. شاید هیچ وقت نتونم کاری بکنم ولی مطمئنم اونقدی مطالعه میکنم که ازپس سوالای خودم بربیام.
*******
این روزها خیلی در اطرافم میبینم دانشجوها(و بیشتر دختران)ی رو که بعد از اتمام کارشناسی، برای ارشد به رشته ی "مطالعات زنان" رو میارند.
دقیقا از محتواش با خبر نیستم ولی از اسمش مشخصه که حول و حوش زنان و خانواده میچرخه.
خب، مطالعه و تحصیل در این رشته خیلی خوبه. با توجه به اینکه الان مشکل اصلی جامعه امون، از نظر اخلاقی، برمیگرده به خانواده و مادر. وقتی مادر خانواده بار معنوی خانواده رو که بردوشش هست، برعهده نگیره و خودش مشکل داشته باشه فرزندان هم به سمت نادرست کشیده میشوند. حالا این خودش درجاتی داره. در سطح پایین وقتی مادری محبت خودش رو به درستی به همسر و فرزندش منتقل نکنه همین تبعات منفی به دنبال داره.
در کنار این طیف، بسیار زیادن کسانی که به دروس حوزوی روی میارند. که البته نیاز هست برای ما که توی دانشگاه و مدرسه هییییییییچی از دین به ما یاد نمیدن.
******
چندتا از دوستای خودم جزو این دسته از دانشجوها هستن. یکی از همین دوستام برگزیده جشنواره خوارزمی بوده و بدون کنکور وارد دانشگاه شده. وقتی مطرح کرد تغییر رشته اش تو ارشد رو، بهش اعتراض کردم که ما نیاز به اساتید مذهبی داریم توی حوزه های فنی مهندسی و نظری. هرچند که اون نپذیرفت و دلایلی رو آورد که چندخط بالاتر آوردم؛
اما دارم به این فکر میکنم که باید چیکار کرد؟ هم توی علوم انسانی هم توی علوم دیگه نیازمند تحولی هستیم که بچه های مذهبی باید به وجود بیارند. ولی الان کدوم برعهده ی ماست؟
همین دوستم، به خاطر اینکه احساس وظیفه میکنه که باید مادر و مربی خوبی باشه رفته به این سمت. یه طورایی در ادامه ی بحثی بود که چند ماه پیش بین دوستان درمورد نقش و جایگاه ها صحبت شده بود.
نظر شما چیه؟ میدونم که دو تا موضوع رو باهم ادغام کردم . ولی ذهنم رو درگیر خودش کردن! علوم انسانی و اسلامی یا ورود به علوم فنی مهندسی هنری ... با رویکردی دینی، برای در دست گرفتن میدان های علمی و جهاد علمی!
پیشاپیش ممنون از پاسخهاتون.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
عنوان رو نمیدونستم چی بذارم؟ خودم احساس کردم دروس انسانی در تقابل با فنی هنری... هست. حالا اگه عنوان بهتری بود بگید:)