چند سالی هست که با نزدیک شدن به پایان سال و اومدن بهار جاده های جنوبی کشور پر می شه از ماشین و اتوبوس...! پر می شه از آدم های رنگارنگی که به جای جاده چالوس راهی جاده اهواز – خرمشهر میشن تا با چشمای خودشون ببینن که چطور مردانی از جنس خودشون ۸ سال با تمام وجود حتی اجازه ندادن ذره ای از خاکشون و جدا کنن و با غیرتی که داشتن به قول حاج کاظم (آژانس شیشه ای )اجازه ندادن این غول بی شاخ و دم نگاه چپ به ناموسشون کنه .
غیرتی که هنوز هست اما پایی که دیگه نیست...
غیرتی که هنوز هست اما چشمی که دیگه نیست ...
غیرتی که هنوز هست اما نفسی که دیگه بالا نمیاد ...
آره ؛ خیلی ها سالهاست که نشستن تا من و تو راست راست راه بریم
آره ؛ خیلی ها سالهاست که نمی بینن تا من و تو ببینیم .
آره ؛ خیلی ها سالهاست که نفس نمی کشن تا من و تو نفس بکشیم ؛ نفس
اما خداوکیلی من و تو چکار کردیم برای کسایی که راه نمیرن و نمی بینن و نفس نمی کشن ؟
انصافاً چکار کردیم برای اون با غیراتایی که حالا سن و سالی ازشون گذشته و پیر شدن ؟
همیشه این جمله شهدا بعد شما چه کردیم جلوی چشممونه ، اما هیچ وقت با خودمون نگفتیم جانبازان الان که زنده اید ، براتون چکار کردیم ؟ هیچ
ما هیچ کاری انجام ندادیم جز روز جانباز که با یه جعبه گل و شیرینی میام آسایشگاه و تازه نطق هم می کنیم که چرا در جامعه حاضر نمی شوید و ما به وجود شما افتخار می کنیم و عکس یادگاری و بعد هم حاجی حاجی مکه .
جانبازان در زمان شما ما چه کردیم که حالا سید عبدالله از همان سرزمین های نور راهی تهران شده و چند روزی هست که به خاطر عارضه شیمیایی روی تخت بیمارستان افتاده ؟
به گفته خانواده ، سید عبدالله ولی شریف جانباز ۷۰ % شیمیایی که حالا سخت نفس می کشد به خاطر درمان از اهواز به تهران آمده تا مرهمی پیدا کند برای نفس کشیدنش ، اما به خاطر فرارسیدن سال نو و خالی کردن تخت های بیمارستان ، بدون مشورت با پزشک معالج مرخص و با قول اینکه تمام امکانات در آسایشگاه ثارالله آماده می باشد این جانباز ۷۰ % اورژانسی را همراه خانواده راهی آسایشگاه می کند و از آنجایی که هیچ امکاناتی حتی کپسول اکسیژن در آسایشگاه وجود نداشته حال سید عبدالله وخیم می شود و به کما می رود تا به بیمارستان ساسان انتقال پیدا کند .
سید عبدالله حالا در کما روی تخت بیمارستان ساعات را سپری می کند و ۳ پسر و همسرش هم شاهد ذره ذره آب شدن عزیزشان تا کی سید هم به یاران شهیدش بپیوندد .
بله این کاریست که ما برای جانبازان انجام دادیم و به قول (فیلم دیوانه از قفس پرید) : زندشون موی دماغه مُردشون چشم و چراغه .
عید به نیمه رسیده و کاروانهای راهیان نور در حال بازگشتند با کوله باری از معنویت ، معنویتی که شاید می توانستیم از کف همین خیابان های تهران جمع کنیم تا سید عبدالله الان نفس می کشید .
سید عبدالله دیگر صدایی برای فریاد ندارد که اگر داشت کنار همین اتوبان همت فریاد می زد : خدایا من شاکیم ، من شکایت دارم ، خدایا چرا اینجا ؟ اینجا ؟ اینجا ؟
البته دوستان و مسئولان اصلا خودشون و ناراحت نکنن چون تلفن زنگ زد و گفت سید عبدالله دیگه موی دماغ نیست چشم و چراغ شد .
سید عبدالله ولی شریف جانباز ۷۰% شیمیایی شب جمعه هشتم فروردین هزارو سیصد و نود و دو شهید شد .
فرهنگ نیوز