روانشناسی سفر حج
.
سفر در هر شكل و نوعی جذابیتهای شیرینی دارد و انسان زمانی كه عازم سفر میشود حسی از رهایی و آزادی را تجربه میكند كه شادی بخش و مفرح است. این حس شادی در سفر الهی حج به بهجت و شعف درونی بدل میشود كه از عمق و عناصر زیباییشناسی ماندگارتری برخوردار است.
در مسافرتهای معمولی گاهی آدمی دچار حس غربت و تنهایی میشود و خود را در میان بیگانگان ناآشنا میبیند، اما وقتی مقصد همان مبدا باشد و مسافران، مهمان كسی میشوند كه همواره با آنان بوده است، دیگر غربت سفر معنی خود را از دست میدهد، چرا كه قربت مسافران به مقصود لذت بخشترین حسی است كه تجربه میشود بنابراین سفر حج تفاوتهای زیادی با سفرهای معمولی دارد، زیرا این سفر به قصد تفریح و خوشگذرانی انجام نمیشود.
انسانها معمولا به این دلیل سفر میكنند كه از خویشتن خود فاصله بگیرند و برای مدتی آن را فراموش كنند، اما بعكس در این سفر آدمی بیشتر به خود و لایههای درونی خویش نزدیك میشود و به تامل و تدبر در حقیقت خویش میپردازد. در واقع حج یك سفر آفاقی و انفسی است كه انسان در فرآیند آن، نفس خود را واكاوی میكند و به خودآگاهی میرسد.
در سفرهای انسانی ممكن است آدمی به نفس خویش ظلم كند و تعلقات و علقههای آنرا افزونتر سازد، ولی در حج آدمی فرصت مییابد تا از تعلقات نفسانی خود را بپیراید و نفس زنگارزده خود را صیقل دهد و سبكبال شود. از همین رو بسیاری از روانشناسان، سفر حج را یكی از بهترین شیوهها برای سلامت روانی و بهداشت روحی انسان میدانند.
بسیاری از افسردگیها، اختلالات رفتاری، پرخاشگری و عصبیت و احساس گناه و عذاب وجدان كه انسان را آزار میدهد به واسطه سیر و سلوك عارفانه در حج درمان میشود و از بین میرود. در واقع سفر حج یك سفر شخصیت محور است كه آدمی با فاصله گرفتن از خود ظاهریاش به خود واقعیاش نزدیك تر میشود.