*نذر کرده بود 9 ماه بدون مرخصی در جبهه بماند
عادل نظری (دوست و همرزم شهید) می گوید:
مهدی از ناحیه چشم بیمار بود و خوب نمی دید. برای همین به دنبال معافیت از سربازی بود. از او سوال کردم:
- «تو که به جبهه می روی، پس چرا دنبال معافیت هستی؟ برو سربازی.»
گفت:
- «اجر و ثواب داوطلبانه به جبهه رفتن با اینکه سرباز باشی و به جبهه بروی خیلی بیشتر است.»
نذر کرده بود اگر از خدمت سربازی معاف شود، 9 ماه بدون مرخصی در جبهه بماند که معافیتش درست شد و 9 ماه در جبهه ماند و بار دیگری که به جبهه آمده بود، آخرین بارش بود و به شهادت رسید.
من در گردان مهندسی هفت تپه بودم. مهدی با یک تویوتای سفید پیش من آمد و گفت:
- «می خواهم به خط بروم. ما داریم فاو را از دست می دهیم.»
به او گفتم:
- «ما قرار بود با هم به مرخصی برویم. کجا می خواهی بروی؟»
در جواب گفت:
- «چند روزی صبر کن، با هم می رویم.»
مهدی با اینکه چهره ای سبزه و سیاهی داشت ولی آن روز سیمایی نورانی و روحانی پیدا کرده بود. به من الهام شده بود که دیگر نمی توانیم با هم به مرخصی برویم و بار آخری ست که همدیگر را می بینیم. مهدی رفت و دیگر برنگشت.
نویسنده: سجاد پیروزپیمان
بازگشت استخوان های شهید مهدی روح الهی پس از یازده سال
*خداوندا از فشار قبر میترسم
فرازی از وصیت نامه شهید:
خداوندا مرگ را طوری به سراغم بفرست كه با آسودگی خاطر چشم از این دنیا ببندم. خداوندا به من قوت قلب و ایمان قوی عطا كن تا از مادیات این دنیا چشم بپوشم و به این دنیا دل نبندم...
شهدا از من روی بگردانند. خداوندا بد كردم، اشتباه كردم و از تو كه رحمان و رحیم هستی و خودت گفتی كه بنده گناهكار من هرگاه به سوی من بیاید من او را میپذیرم پس از تو میخواهم كه گناه مرا ببخشی و قلم عفو بر جرائم و اعمال من بكشی. خداوندا از فشار قبر میترسم چونكه عمل خوبی ندارم...
از دوستان خوبم میخواهم كه امام عزیز را تنها نگذارند و در همه حال در یاد خدا بوده و هیچگاه غافل نشوند. و سعی كنند به این دنیا دل نبندند این دنیا وسیلهای است برای رسیدن به هدف كه همان قیامت میباشد یعنی هر كه كوشش كرد و خود را از معصیت بازداشت و به یاد خدا بود درآن دنیا جای خوبی را برای خودش تهیه و مهیا میكند...
تاریخ شهادت:1367/1/27؛