• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 413)
دوشنبه 10/7/1391 - 14:15 -0 تشکر 563686
آمریکای لاتین سرزمین نویسندگان جادوگر

مصاحبه با عبدالله کوثری   مصاحبه کننده: علی الله سلیمی

 

بسیاری از نویسندگان اسپانیولی زبان آمریكای لاتین ترجمه داستانهای خود به زبان فارسی را مدیون عبدالله كوثری هستند. به خصوص «كارلوس فوئنس» كه داستانهای معروفش در بین كتابخوانهای ایرانی هم مخاطبان بی‎شماری دارد. همچون رمانهای پوست انداختن، گرینگوی پیر، آئورا، خودم با دیگران و… كه توسط عبدالله كوثری به جامعه ادبی ایران معرفی شده‎اند.
همچنین كوثری رمان معروف جنگ آخر زمان نوشته ماریو بارگاس یوسا را هم برای خوانندگان فارسی زبان ترجمه كرده است و بسیاری از آثار شاخص نویسندگان اسپانیولی زبان آمریكای لاتین كه امروز در بازار كتاب ایران جایگاه ویژه‎ای برای خود یافته‎اند. به بهانه یك عمر فعالیتٍ كوثری دربخش ترجمة آثار نویسندگان اسپانیولی زبان آمریكای لاتین، پای صحبتهای او نشستیم:

دوشنبه 10/7/1391 - 14:21 - 0 تشکر 563690

جناب كوثری، اگر مایل باشید، در ابتدای این مصاحبه بیوگرافی مختصری از زندگی و آثارتان در حوزه ادبیات داشته باشیم.

من متولد 1325 در شهر همدان هستم. پدر و مادرم هم همدانی بودند. در همان سالهای 1327 یا 28 به تهران آمدیم. بنابراین تحصیلات من در تهران بوده. در دبیرستان البرز دیپلم گرفتم. بعد هم در دانشگاه، اقتصاد خواندم. تحصیلاتم در حد‌ّ لیسانس است. بیشتر از این ادامه ندادم، ولی می‎توانم به جرئت بگویم از هفت هشت سالگی به خاطر ذوقی كه در خودم می‎دیدم به طرف شعر و ادبیات كشیده شدم. شعركلاسیك را از همان دبیرستان شروع كردم. البته خواندنش را، و در كنار آن هم رمانهایی را كه ترجمه شده بود می‎خواندم.
یك سال بعد از اینكه دوره نظام وظیفه من تمام شد. یك سال و چند ماهی به خارج از كشور رفتم، برای اینكه زبان انگلیسی‎ام را تكمیل كنم. در سال 1352 دیگر ترجمه را شروع كردم.
اولین كتابی كه ترجمه كردم، كتابی سیاسی بود به اسم دكترین كسینجر نیكسون در آسیا كه در آن زمان به مسئله جنگ ویتنام و مسائلی از این دست پرداخته بود. آن كتاب زمانی كه ترجمه شد، كتاب مهمی بود. دومین كارم كتابی در حوزه ادبیات بود. نمایشنامه‎ای از برشت بود كه تا به حال دو یا سه بار تجدید چاپ شده است. از همان وقت تا به حال، ترجمه كار اصلی من بوده، در كنارش كار ویرایش هم كرده‎ام؛ حدود سی، چهل عنوان كتاب در حوزه علوم انسانی، اقتصاد و علوم سیاسی با ویرایش من منتشر شده و مجموعه كارهای ترجمه‎ام ـ فكر می‎كنم ـ تا به حال حدود 50 عنوان بشود. از سال 1363 به طرف ترجمه آثاری از ادبیات آمریكای لاتین جذب شدم و تاكنون یكی از جنبه‎های اصلی كار من ترجمه آثاری از ادبیات آمریكای لاتین بوده است. البته در كنار آن، به سایر جنبه‎های ادبیات، مثل نقد ادبیات و بررسی آثار نویسندگان نیز پرداخته‎ام. در این مورد هم زیاد كار كرده‎ام. همچنین در زمینه علوم انسانی، به خصوص اقتصاد، تا به حال ده، دوازده عنوان كتاب منتشر كرده‎ام كه بعضی از آنها در دانشگاه تدریس می‎شوند. الان هم بخش مهمی از كارم ترجمه آثاری از ادبیات آمریكای لاتین است. البته بخشی از وقتم را هم سعی می‎كنم به ادبیات كلاسیك مثلاً تراژدیهای یونان اختصاص دهم. به هر حال این فشرده‎ای از بیوگرافی من است كه به اختصار به آن اشاره كردم.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:23 - 0 تشکر 563691




اگر موافق باشید، تعریفی هرچند كلی پیرامون ادبیات آمریكای لاتین از شما بشنویم.

اصولاً وقتی می‎گوییم ادبیات آمریكای لاتین، باید توجه بكنیم كه این ادبیات چندین كشور را در بر می‎گیرد. و هر كدام از این كشورها طبعاً ویژگیهایی ملی برای خودشان دارند كه در ادبیاتشان هم مستتر است. آنچه كه باعث می‎شود ما به طور كلی اصطلاح ادبیات آمریكای لاتین را به كار ببریم، این است كه این كشورها، اغلب یك تاریخ و زبان مشترك دارند و حتی فرهنگ و مذهب مشترك، كه همه اینها را در آغاز از اسپانیا گرفته‎اند. اما جدای از این، هر كدام از اینها ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی و فرهنگی خاص خود را دارند كه در ادبیات امروزشان كاملاً به چشم می‎خورد.
فرض بفرمایید در برزیل، مثلاً‌ ما دو صحنه عمده داریم برای رویدادها: یكی منطقه ساحلی است كه منطقه آباد و پرجمعیت آن كشور است و دیگری بیابانهای مركزی این كشور، كه همواره در اغلب رمانها، این دو منطقه نمود بیشتری دارد. و یا در مكزیك سواحل خشك و بی‎آب و علف را می‎بینیم و یا در پرو جنگلهای انبوه، كوه‎های آلپ، اغلب مركز وقوع رویدادهاست. همچنین سایر ویژگیها، اما به طور كلی این ادبیات ـ طبعاً به علت اینكه اینها سالها مستعمره اسپانیا بوده‎اند ـ بیش از هر چیز آبشخورش فرهنگ و زبان اسپانیایی بوده و از آنها تاثیر گرفته است. از قرن هجدهم كه آمریكای لاتین توانست روشنفكرانش را به كشورهای غربی بفرستند طبعاً فرانسه و زبان فرانسه نوعی عامل پیوند دیگر شد با جهان. به طوری كه ما دیگر در قرن 19 نویسندگانی داریم كه اینها به راستی مسلط به ادبیات جهان هستند و یكی دو زبان را لااقل بلدند. این ادبیات آبشخوری داشته، كه به قول خودشان، باعث شده نوعی جهان وطنی در بینشان به وجود بیاید. اینها روشنفكرانی بودند كه كوشیدند از همه امكاناتی كه در اروپا وجود داشته، استفاده كنند.
برای شكل دادن به فرهنگ خودشان و بعد به ادبیات خودشان ادبیات آمریكای لاتین با این شكل كه نگاه بكنیم، در واقع نوعی جامعی‍ّت دارد. نویسندگان آمریكای لاتین همان‎قدر كه از دن كیشوت تاثیر گرفته‎اند، از نویسندگان آمریكای شمالی هم تاثیر پذیرفته‎اند. همین قدر كه تحت تاثیر فرهنگ اسپانیا بوده‎اند، از فرهنگ فرانسه هم تاثیر گرفته‎اند. و در همه اینها، البته تفاوت عمده‎ای كه با جاهای دیگر داشته، این است كه اینها تمام این دستاوردها را برده‎اند در درون فرهنگ خودشان، و درون آن بینش خاصی كه خود آمریكای لاتین با توجه به اقلیم‎اش و با توجه به سابقه تاریخی‎اش و سایر عوامل فرهنگی می‎تواند آنها را در خودش هضم كند. تمام این عناصر را در داخل این مجموعه قرار داده‎اند، و به همین دلیل است كه ما امروز می‎توانیم از یك ادبیات مستقل صحبت كنیم. ادبیاتی كه در عین خوشه‎چینی از همه جهان، مستقل است و حرف خودش را می‎زند و بسیار در عین جهانی بودن، ملی و بومی است.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:24 - 0 تشکر 563692



در مورد خویشاوندی ادبیات آمریكای لاتین با ادبیات كشورمان صحبت كنید. آیا این دو تشابهاتی با هم دارند؟ آیا ریشه‎هایی هستند كه این دو ادبیات را به هم پیوند بزنند؟

تا آنجایی كه من در این مدت مطالعه كرده‎ام و آثار اغلب نویسندگان آمریكای لاتین را دیده‎ام. ما نمی‎توانیم ریشه مشتركی بین ادبیات ایران و آمریكای لاتین برقرار كنیم. چنین چیزی وجود ندارد. البته ما یك كتاب را می‎توانیم نام ببریم كه بسیار مورد توجه نویسندگان آمریكای لاتین بوده و آن هزارو یك شب است. بسیاری از نویسندگان آمریكای لاتین، از همان قرن 19 به این كتاب اشارات فراوان دارند. و مسلماً این كتاب تاثیر زیادی در سبك بعضی از آنها داشته است. از همان قرن 19 بعضی از نویسندگان آمریكای لاتین مثل بورخس، مطالعه بیشتری در مورد شرق و ایران داشته‎اند. یعنی بورخس به طور مشخص از عرفان ایران، و از عطار به طور مشخص، نام می‎برد. و نشان می‎دهد ادبیات ایران را لااقل در وجوه شعر و مقوله شعر عرفانی خوانده است. اما در موارد دیگر، حقیقت این است كه من هیچ چیزی نمی‎بینم كه تاثیر مشخص یا رابطه مشخصی بین ادبیات ایران، حالا چه در گذشته و چه حال، با ادبیات آمریكای لاتین داشته باشیم. ضمناً تازگیها با یكی از همین نویسندگانی كه كارش را ترجمه كرده‎ام، آقای آریل دورتمن، از طریق ایمیل مراوده‎ای برقرار كردم. ایشان در جوابی كه به من داده بود ـ البته از اینكه آثارش به فارسی ترجمه شده خیلی خوشحال بود ـ اشاره به فیلمهای ایرانی كرده بود، و نوشته بود فیلمهای ایرانی را خیلی خوب دنبال می‎كند. و خیلی هم به آنها علاقه دارد. بقیه را ندیده‎ام كه نه در رمانها و نه در مقاله‎هایشان اشارات خاصی به ادبیات ایران كرده باشند.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:27 - 0 تشکر 563696




شما نویسندگان بزرگی را از ادبیات آمریكای لاتین به خوانندگان فارسی زبان كشورمان معرفی كرده‎اید. از معیارهای خود در انتخاب این نویسندگان بگویید. اینكه بر اساس چه نوع ارزش‎گذاری‎ای شما این طیف را گزینش كرده و آثارشان را ترجمه كرده‎اید؟

من فكر می‎كنم مترجم ادبی، بیش از هر چیز، بنا بر ذوق و علاقه‎اش به طرف ترجمه یك كار می‎رود. و این یك مسئله كاملاً فردی است. منتهی اینجا ذوق و علاقه مترجم هم مطرح است. وقتی می‎گوییم امیدواریم مترجم آدمی باشد با پشتوانه فرهنگی؛ یعنی واقعاً ادبیات جهان را خوانده باشد. به نحوی كه به محض خواندن یك كتاب آنچنان شیفته‎اش نشود كه فكر كند تنها همین یك كتاب در عالم نوشته شده. من شخصاً همانطور كه در ابتدای این صحبتها گفتم از كودكی این شانس و اقبال را داشتم كه در كنار ادبیات ایران خیلی زود با ادبیات جهان آشنا شوم. امروز می‎توانم به جرئت بگویم كه در ادبیات جهان چیز عمده‎ای نبوده كه نخوانده باشم. به خصوص ادبیات آمریكا و اروپا را از قرن هجدهم تا حالا. طبعاً وقتی من با این نویسندگان آشنا شدم، بدیع بودن مطالبی كه اینها می‎نوشتند، قدرت بیان آنها و جامعی‍ّتی كه در كارهای اینها دیدم، مرا جذب كرد هر كدام از اینها در زمینه‎های مختلفی رمان نوشته‎اند و در همه هم تا آنجایی كه من دیدم، موفق بوده‎اند. من به ادبیات به عنوان یك عنصر مستقل اهمیت می‎دهم، نه اینكه بگویم اینها مسائل اجتماعی را طوری بیان كرده‎اند كه ما هم مثلاً مشابهش را داشته‎ایم. البته این هم مهم است ولی از نظر من نفس ادبیات مهم‎تر است، چون ادبیات از انسان می‎گوید و انسانها به‎ رغم همه تفاوتهایشان، مشتراكات بسیار زیادی دارند.
ادبیات از 2500 سال پیش، همواره از انسان صحبت كرده، و انسانها این ادبیات را می‎خوانند و با آن احساس خویشاوندی می‎كنند. اینها نویسندگانی بودند كه به نظر من ادبیات را خوب می‎شناختند. ادبیات را پیش بردند. اما هر كدامشان ویژگیهای بسیار زیاد و متنوعی دارند. من فكر می‎كنم بهترین پاسخی كه می‎توانم بدهم چگونگی آثار اینهاست كه تا به حال ترجمه شده است. خوشبختانه باید بگویم كه خیلی هم در این گزینشها بیراه نرفته‎ام، چون خوانندگان ایرانی از اغلب این كتابها به خوبی استقبال كرده‎اند. در مورد بحث انتخاب آثار برای ترجمه باز هم یادآوری می‎كنم كه من معتقدم مترجم قبل از اینكه بخواهد بنویسد باید خواننده خوبی باشد. یعنی باید اینقدر خوانده باشد كه آن عرصه‎ای را كه می‎خواهد در آن كار بكند. به خوبی بشناسد. باز تكرار می‎كنم مترجم تا زمانی كه ادبیات جهان را نشناسد. نمی‎تواند داور خوبی برای خوب یا بد بودنِ فلان كتاب باشد. چون هزاران كتاب تا به حال نوشته شده، ما لااقل باید بخش عمده‎ای را خوانده باشیم تا وقتی داوری می‎كنیم، داوری‎مان پایه و اساسی داشته باشد. یعنی اینكه بی‎گدار به آب نزنیم. كتابی را انتخاب نكنیم كه مشابهش 50 سال پیش نوشته شده؛ با همان قدرت و یا حتی بهتر از آن.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:30 - 0 تشکر 563699



با توجه به اوج و فرودهایی كه زبان فارسی تابه امروز داشته، فكر می‎كنید یك مترجم خوب چه مسائلی راباید همواره مراعات كند تا همراه با تحولات زبان فارسی پیش برود و آثاری را كه ترجمه می‎كند هماهنگ با وضعیت امروزی زبان فارسی باشد؟

فكر می‎كنم زبان فارسی درطی این صد سال قوی‎تر شده است. دلیلش هم این است كه ما طی این صد سال اخیر بسیاری از مفاهیم جدید را از طریق ترجمه وارد زبان فارسی كرده‎ایم. و این خیلی مهم است؛ چه در فلسفه، چه در جامعه‎شناسی، چه در اقتصاد و چه در علوم سیاسی. ما امروز با انبوهی از واژگان طرفیم كه پیش از این برای ما ناشناخته بود. در آغازِ كار ترجمه، ما مجبور بودیم صرفاً همان لغتهای لاتین یا انگلیسی و فرانسه را استفاده كنیم. امروز اغلب اینها معادلهایی پیدا كرده كه بسیاری هم پذیرفته شده‎اند. بنابراین زبان فارسی به بركت ترجمه، البته ترجمه‎های خوب، تقویت شده است. ترجمه‎های بد هم ضربه زده‎اند؛ یعنی آن ترجمه‎هایی كه در واقع گرته‎برداری از زبان فرنگی بوده‎اند، بدون اینكه مترجم سعی كند معادل درست فارسی را پیدا كند. یعنی ترجمه لغت به لغت. من نمی‎خواهم اینجا خیلی مثال بزنم. همین چیزهایی كه بارها گفته‎ایم: مثلاً «روی كسی حساب كردن» و یا «به وسیله فلان چیز»، یا موارد مشابه دیگر. زبان ما چون اصولاً در ادبیات هم سابقه‎ای دیرینه دارد، زبان خیلی فقیری نیست. در ترجمه ادبیات باید توجه بكنیم كه اثر ادبی، صرفاً به‎خاطر آن حرفی كه می‎زند اهمیت ندارد، بلكه چگونه گفتن هم، به همان اندازه مهم است. یعنی اگر ما ادبیات را دو عنصر در نظر بگیریم، یكی از آن دو مفهوم و دیگری زبان است. واقعاً تاثیر زبان كمتر از مفهوم نیست. پس در ترجمه هم مسئله این است كه ما زبان را، به راستی، زبانی درخور و مناسب انتخاب كنیم تا واقعاً معادل همان زبانی را كه نویسنده به كار برده در فارسی پدید بیاوریم. طبعاً اینكه ما چه زبانی را انتخاب كنیم، متن مشخص می‎كند. در جایی زبان محاوره لازم است همان‎طوری كه در ادبیات خودمان می‎بینیم برای محاوره زبان خاصی وجود دارد، و برای بیان روایت و توصیف، زبان دیگری. اما هر زبان محاوره یكی از پیچیده‎ترین شگردهای مترجمان به شمار می‎رود.
بعضی از مترجمان ما فكر می‎كنند، به محض اینكه یك لغت كتابی را شكستیم، از این زبان محاوره ساخته‎ایم. یعنی به جای «نمی‎توانم» بگوییم «نمی‎تونم». در حالی كه به نظر من زبان محاوره این نیست. ما در زبان محاوره اولاً نحو به‎خصوصی داریم. یعنی نحو زبان محاوره فرق می‎كند با زبان كتابت. ما جای فعل را در زبان محاوره اغلب عوض می‎كنیم. دیگر اینكه ما در محاوره واژه‎هایی را به كار می‎بریم كه از زبان كتابت به كار نمی‎رود. ما باید در ساختن زبان محاوره به اینها توجه بكنیم. زبان محاوره صرفاً شكستن زبان كتابت نیست.
بنده خودم در ترجمه كارهای مختلف، زبانهای مختلفی برگزیده‎ام مثلاً برای ترجمه یك تراژدی یونانی 2500 ساله، سعی كردم یك زبان فخیم قدیمی در واقع آركائیك را انتخاب كنم كه به متن بیاید. در خلق این زبان، مایه الهام من زبان بیهقی بود، زبان فردوسی بود چون متنی كه ترجمه می‎كردم واژگانش به راستی قدیمی بود. اما در اثری مثل گفت‎گو در كاترگراس كه تقریباً كل كتاب بر اساس محاوره است، من آمدم از همان زبان محاوره‎ای كه گفتم استفاده كردم. یعنی زبانی كه واقعاً زبان محاوره باشد، نه اینكه فقط واژگان را بشكنم. بعد شما كتابی مثل آئورا را می‎بینید كه كتابی شاعرانه است. من در ترجمه آئورا یك زبان لطیف شاعرانه استفاده كردم كه به متن بخورد. بنابراین مترجم اگر به همه این زبانها تسلط داشته باشد، چه بهتر، اما اگر ندارد خوب است سراغ كارهایی برود كه زبانشان را بلد است. متاسفانه امروز چنین تمایزهایی را در كار مترجمان كمتر می‎بینیم. اولاً، ترجمه‎ها و كتابها زبان متمایزی نسبت به یكدیگر ندارند، زبان در اغلب كارها به هم نزدیك است، ثانیاً بین متون محاوره و كتابی تفاوتهایی وجود ندارد. اینها همه ضعفهایی است كه اثر را از تاثیر می‎اندازد.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:32 - 0 تشکر 563701



فضای ترجمه در كشور ما، با توجه به زمزمه‎هایی كه برای پذیرش قانون كپی‎رایت است، چه وضعیتی خواهد داشت و آیا این روند به وضعیت ترجمه در كشور، كمك خواهد كرد؟

اولاً من فكر می‎كنم ما رسماً قانون كپی‎رایت را پذیرفته‎ایم یا لااقل من اطلاعی ندارم. اما چه كپی‎رایت را بپذیریم و چه نپذیریم، به نظرم این آشفته بازاری كه گاه در ترجمه می‎بینیم و می‎گویند، این‎جوری حل نمی‎شود. ما در زمینه ترجمه دو مشكل داریم: اول مترجمانی هستند كه توان خودشان را بیش از حد برآورد می‎كنند، و بدون اینكه صلاحیت كاری را داشته باشند به‎سراغ ترجمه آن می‎روند. دوم ناشران ما هستند كه به وظیفه خود عمل نمی‎كنند. عمدة ناشران ما در مورد كیفیت كاری كه منتشر می‎كنند داوران خوبی نیستند. یعنی اغلب ناشران ما، متأسفانه، كتابخوان نیستند. و در عین حال از اینكه كار را بدهند به یك آدم صلاحیت‎دار تا در آن مورد داوری بكند هم، كوتاهی می‎كنند. به نظر من آنجا كه باید سدی بگذارد جلوی ترجمه‎های بد، نه وزارت ارشاد است نه كس دیگر، بلكه این شخص ناشر است. ناشر مرحله گزینش و داوری است در مورد كتابی كه می‎خواهد سرمایه‎گذاری كند و در بیاورد. من امیدوارم همه ما شخصاً اینقدر اخلاق داشته باشیم كه پی كاری كه بلد نیستیم نرویم. و به فرض اگر هم رفتیم، باز آنجا ناشر است كه باید جلوی ما را بگیرد و بگوید آقا این كتاب شما بد بود، به این دلیل و آن دلیل.
بنابراین چه كپی‎رایت باشد و چه نباشد، تا وقتی كه مترجمان و ناشرانمان به وظیفه خودشان درست عمل نكنند، مشكل ما حل نمی‎شود.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:34 - 0 تشکر 563702



فكر می‎كنید آثاری كه جناب‌ عالی ترجمه كرده‎اید، چه تاثیری در فضای ادبی كشور ما داشته است؟

اصولاً ادبیات آمریكای لاتین از جمله ادبیاتی بوده كه خیلی در اینجا خواستار داشته است. حتماً هم تاثیر مشخصی گذاشته است. بخشی از آن یك سری تقلیدهای شتاب‎زده بود كه در اوایل آشنایی با ادبیات آمریكای لاتین پدید آمد كه خوشبختانه زیاد هم استقبال نشد و به كنار رفت. اما تاثیر عمیق این مسئله چیزی نیست كه ما بتوانیم انگشت رویش بگذاریم. تاثیر ادبیات درازمدت است؛ پنهان است. من بسیار نامه‎ها از نویسندگان و خوانندگان جوان دریافت كرده‎ام كه همه می‎گویند. مثلاً ما از فلان اثر خیلی چیزها یاد گرفتیم. حالا خواه به خاطر زبان ترجمه بنده بود. یا به خاطر قدرت نویسنده در توصیف و پردازش شخصیت و یا هزار عامل دیگر. بنابراین حتماً هر اثری كه ترجمه می‎شود تاثیری در كل فرهنگ و ادبیات می‎گذارد. اما چون این تاثیر وقتی به عمق برسد، مشاهده نمی‎شود، زیاد نمی‎توانیم رویش انگشت بگذاریم.

دوشنبه 10/7/1391 - 14:35 - 0 تشکر 563703

در كار ترجمه موانع بسیاری هست كه گاه وفاداری مترجم به متن اصلی را خدشه‎دار می‎كند. از جمله ممیزی و گاه سلیقه شخصی ناشر كه اثر ترجمه را در شكلی جدید، طلب می‎كند. در این باره وظایف مترجم را چگونه ارزیابی می‎كنید؟

واقعیت این است كه ما چیزی به نام ممیزی داریم و همه ما هم به نوعی گرفتارش هستیم. البته این را هم اشاره كنم كه یك ممیزی ارشاد دارد و یك ممیزی در جاهای دیگری صورت می‎گیرد. و دومی گاهی اوقات قاطع‎تر هم هست. آن هم از جاهایی كه از نظر قانونی هیچ‎گونه صلاحیتی ندارند. حالا اگر هم از نظر فردی دارند، از نظر قانونی خیر. بعد هم در اینجا كل فرهنگ جامعه مطرح است. در این مورد، بسیاری از كتابها هست كه ما می‎خوانیم و فكر می‎كنیم كتاب بسیار خوبی هم خوانده‎ایم اما با توجه به معیارهای ،فرضاً وزارت ارشاد، می‎بینیم این كتاب اگر برود آنجا، بخشهایی و یا حتی فصلهایی از كتاب، لطمه شدید می‎خورد. طبعاً من اگر ببینم لطمه‎ها آنقدر هست كه به كتاب واقعاً ضرر جدی می‎زند، اصلاً چنین كاری را ترجمه نمی‎كنم. اما یك وقت است كه فكر می‎كنم یك كتاب 400، 500 صفحه‎ای، فقط 2 یا 3 صحنه دارد كه حتماً مورد ایراد قرار خواهد گرفت. من این كتاب را ترجمه می‎كنم و سعی می‎كنم زبانی به كار ببرم كه آن صحنه‎ها یك مقدار تلطیف و تعدیل بشود، تا بتوانیم از ممیزی خارجش كنیم. بیشتر این موارد صحنه‎های اروتیك و چیزهایی از این دست است كه غالباً با تعویض لغات و یك مقداری بازی كردن با جملات و كلمات، می‎شود تعدیلشان كرد. بنده تا این حد‌ّ را به خودم اجازه می‎دهم، اما اگر از این بیشتر باشد و بخواهد كتاب لطمه بخورد، ترجیح می‎دهم آن را اصلاً ترجمه نكنم. امیدوارم زمانی برسد كه این مسئله كاملاً حل بشود. به نظر من وجود دو صحنه اروتیك در یك كتاب 700 صفحه‎ای جد‌ّی، اصلاً هدف بدآموزی ندارد، بلكه برای نویسنده ضرورت داشته كه آورده. به نظرم در اینجا ممیزی ما باید به این مسئله توجه كند كه این نویسنده‎ای كه با او طرف است كیست؟ آیا یك نویسنده پ‍ُر‌ُنو نویس است یا نه نویسنده جدی است، كه دغدغه فرهنگ دارد. به نظرم اروتیك یك بخش از وجود انسان است. این را هیچ‎كس نادیده نمی‎گیرد. بندة مترجم هم ایرانی هستم و فرهنگ ایرانی دارم. بسیاری از چیزهایی را كه در خانه خودم نمی‎گویم، طبعاً دوست ندارم دیگران هم بشنوند. این برای فرهنگ ما بد است. یعنی اینكه این فرهنگ نمی‎پذیرد. بنابراین من خودم در این مورد یك داورم. به نظرم بهتر است وزارت ارشاد به داوری مترجمان یك مقداری بیشتر اعتماد كند، و الا در جامعه‎ای كه انواع چیزهای بسیار شنیع‎تر به راحتی توزیع می‎شود، چطور می‎شود یك صحنه مثلاً لطیف عاشقانه را رویش دست بگذاریم و بگوییم این را باید حذف كنید. به نظرم در این موارد معیارهای زیاد درستی وجود ندارد. من باز هم می‎گویم ما باید به نویسندگان و مترجمان خودمان بیشتر اعتماد كنیم. فراموش نكنیم آنها جزو كسانی هستند كه همین فرهنگ را دارند؛ دغدغه این فرهنگ را و خیلی هم بیشتر از خیلی كسان دیگر.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.