راه نجات از نفاق
از عظمتهای توجه به وجود مقدس پیامبرf این است که آن حضرت بشری است كه متوجه ذات اَحدی شده است. بشر در موطن بشریاش گرفتار كثرتها است و لازمة توجه به ذات اَحدی آسودهشدن از كثرتها و فانیشدن در وحدت است، و جمع این دو حالتِ متضاد بسیار بسیار مهم است، به طوری که اگر نمونة عینی آن را نمیشناختیم میگفتیم غیر ممکن است. پس عنایت بفرمایید که پیامبرf یعنی انسان خاكی که به واسطه نظر به ذات اَحدی، افلاكی شده است.
جنس عالم ماده حرکت و تضاد است و لذا شتاب و اضطراب لازمه نظام مادی است و بر این اساس است که عرض میکنم؛ از نشانههای اَحدیشدن آن وجود مقدس اینكه آن نفس از «آرامش و صدق» و «کرم و شرف» و «قدرت و قناعت»، به نحو کامل برخوردار است. این صفات نشان میدهد قلب آن حضرت در دنیا پراکنده نیست و در عین زندگی در عالم کثرات، از کثرت آزاد است و با صداقت در علم و عمل از همة ناهماهنگیها با عالم کثرات نجات یافته و آنچنان در این صفات پایدار شده که هیچ حادثهای او را از آن فضائل خارج نمیکند، و این نشان میدهد که به مرکز اصلی یگانگی یعنی ذات اَحدی متصل است، در غیر این صورت اگر این صفات در رفتار او تصنعی بود بالاخره حادثهها او را از جا به در میبرد و برای یک مرتبه هم که شده چیزی خلاف آن صفات از او سر میزد. به همین جهت است که به ما نیز دستور دادهاند از طریق صلوات بر پیامبر و آل اوh روح خود را از نفاق یا دوگانگی بین ادعا و باور آزاد کنید.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِf: «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَیَّ فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاق».[1]
رسول خداf فرمود: صداهای خود را به صلوات بر من بلند كنید، زیرا كه نفاق را برطرف میسازد. میفرماید با صدای بلند بر آن حضرت صلوات بفرست تا جهتگیری شخصیت اجتماعیات نیز به سوی آن حضرت سیر کند و در درون و بیرونِ وجودت، ارادت به آن حضرت نهادینه گردد و دیگر بین عقیده و عمل شما تضادی نباشد، و به عبارت دیگر نقص دینداری شما برطرف شود.
زراره از امام صادقu نقل میکند که پرداخت زکات فطره، متمم روزه است. مانند صلوات بر پیامبرf که سبب تمامیت نماز است.[2] پس وقتی نقص نماز با صلوات بر پیامبر و آل اوh مرتفع میشود، نفسِ صلوات و توجه به مقام دینداری مجسم، یعنی توجه به پیامبر و ائمه معصومینh موجب از بینرفتن نفاق میگردد و میفرمایند صلوات را بلند اداء کنید تا شخصیت اجتماعی شما به عنوان انسانی که وفادار به خاندان عصمت و طهارت است تثبیت گردد.
[1] - «الكافی»، ج2 ، ص 493
[2] - «جامع احادیث شیعه»، ج 5 ، ص 335.