پرسش:
ما می گوییم خالق تمام هستی و مخلوقات، خداوند متعال است. آیا درست است بدیها و زشتیها را مخلوق کسی دیگر «نعوذ باللّه » غیر از خداوند بدانیم؟ در حالی که اگر بگوییم خالق بدیها شیطان است، «نعوذ باللّه » در یکتا بودن خداوند، نقص وارد می شود!؟
پاسخ:
1. عدمی بودن شر:
آنچه «شر» شناخته می شود، از نوع «عدمیات» است؛ پس ماهیت آنها از نوع عدم و نیستی است؛ مثلاً مرض و بیماری از آن جهت نامطلوب به شمار می رود که سبب می شود شخص بیمار، فاقد صحت و عافیت باشد؛ همچنین واقعیت نابینایی و ناشنوایی همان فقدان و نداشتن بینایی و شنوایی است و واقعیتی جز همین امر عدمی ندارد.
پس هر کجا که سخن از بدی است، پای نوعی فقدان و نیستی که از هر فاعل و آفریننده ای بی نیاز است، در میان می باشد و تمام بدیها و زشتیها از آن نظر بد و زشت شمرده می شود که فاقد هستی و یا مستلزم نیستی است. هر کدام از درندگان و گزندگان و بلاها و آفتها، از آن نظر بد است که منجر به فقدان بخشی از هستی می شود؛ بنابراین، هستی هایی هستند که مستلزم نیستی و عدمند و اگر همین شرور، چنین نتایجی را در بر نداشت، هیچ گاه زلزله و آفتهای نباتی و حیوانی، بد و زشت و یا «شر» شمرده نمی شود.
خلاصه آن که، «در جهان، یک نوع موجود بیش نیست و آن خوبیهاست.» بدیها، همه، از نوع نیستی است و نیستی، مخلوق نیست؛ پس خالق نمی خواهد.
2. نسبی بودن «شر»:
بدیها و شرور از «امور نسبی» هستند؛ نه «حقیقی»؛ یعنی هیچ موجودی در ذات خود بد نیست؛ بلکه بدی، نوعی حالت است که در هنگام مقایسه میان دو شی ء پدید می آید؛ به عبارت دیگر در اوصاف نسبی، تا شی ء را با چیز دیگری مقایسه نکنیم و پای موجود دیگری را به میان نیاوریم، هیچ گاه نمی توانیم آن را این گونه وصف کنیم؛ مثلاً سم مار، زهر عقرب و ... برای خود آنها بد نیست و با وجود آنها کمال سازگاری را دارد و مایه تکامل و بقای زندگی آنهاست و تنها از آن نظر بد است که مایه فنای انسان و آسیب پذیری اوست.
به عبارت صحیح تر، وجود هر چیزی دو اعتبار دارد:
الف) اعتبار فی نفسه و لنفسه
ب) اعتبار لغیره؛
یعنی اشیا از آن نظر که خودشان برای خودشان وجود دارند، حقیقی هستند و از این نظر بد نیستند. هر چیزی خودش برای خودش خوب است؛ اگر بد است، برای چیز دیگر است. پس بد بودن یک شی ء در هستی، فی نفسه آن نیست، در وجود بالاضافه آن است، از طرف دیگر، شکی نیست که آنچه حقیقی و واقعی است، وجود فی نفسه هر چیز است. وجودات بالاضافه، اموری نسبی اند و چون نسبی اند، واقعی نیستند؛ یعنی واقعا در نظام وجود قرار نگرفته اند و هستی واقعی ندارند تا از این جهت بحث شود که چرا این وجود ـ یعنی وجود نسبی ـ به آنها داده شده است.
3. سختیها مقدمه کمال هستند:
بنا بر فرمایش قرآن کریم: «لَقَد خَلَقْنَا الإِنسانَ فِی کَبَدٍ؛ (بلد،4) همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم»، وجود مصایب و سختیها و بلاها برای تکامل بشر ضروری است و انسان بدون آنها تباه می شود؛ آدمی در برخورد با آنها، از خواب غفلت بیدار شده، هستی لایق خود را می یابد. خداوند متعال بندگان باایمانش را به وسیله سختیها و بلاها می پروراند. امور منفی و بلاها نقش مؤثر در سازندگی انسان دارد؛ چون راحتی و خوشی (امور مثبت) انسان را بی اراده بار می آورد. اگر فقر و مرض و مرگ نبود، هیچ نیرویی نمی توانست انسان را تسلیم کند. بلاها بهترین وسیله برای پیشرفت علوم است؛ چرا که قابلیتها را برای جبران مافات تحریک کرده، نقصها را جبران می کند و فکر لوازم مبارزه با آن (شرور) را در آدمی آماده می کند و ... .
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «در ناز و نعمت زیستن و از سختیها دوری گزیدن، موجب ضعف و ناتوانی می گردد و بر عکس، زندگی کردن در شرایط دشوار و ناهموار، آدمی را نیرومند و چابک می سازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا می گرداند.»