• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 558)
يکشنبه 12/6/1391 - 11:14 -0 تشکر 540400
پروسه رواج و زوال حوزه های علمی شیعه

پروسه ها و علتها, شرح می دهند که چرا پاره ای از چیزها اتفاق می افتند و پاره ای چیزها هرگز اتفاق نمی افتند. یا بعضی از چیزها چرا اتفاق خواهند افتاد. در شکل گیری یک پدیده, ممکن است علتهای گوناگونی نقش بیافرینند به همین ترتیب ممکن است پیامدهای گوناگونی به وسیله یک علت یا علتهای چند به وجود آید. در مَثَلْ سببها و انگیزه های سیاسی, اقتصادی یا آزادیهای مذهبی از سببها و علتهای مهاجرت مردم از یک کشور به کشور دیگر هستند و این امر پیامدهای خاص خودش را به دنبال دارد.

در پروسه رشد و توسعه و یا افول و مرگ یک نهاد فرهنگی نیز ممکن است یک علت یا علتهای گوناگون دخالت داشته باشند. اوج, یا افول و فروپاشی, به لحاظِ علمی, اخلاقی و کنشی هم در خصوص اشخاص درخور طرح است و هم اجتماعات و مراکز و نهادها.

کلمه شکوفایی در یک نهاد در مواردی به کار برده می شود که آن نهاد توانسته باشد به رسالتهای اجتماعیِ خود عمل کند و از همه نیروها و استعدادهای نهفته اعضای خود بهره ببرد و در فراز و فرودهای جامعه و نوسانهای تند و تیز آن از نقش خود دور نماند و از مسیر طبیعی خود خارج نشود و در عین حال, سازوکاری نظام مند خود را با اجزای دیگر دستگاه و عناصر وابسته و به هم پیوسته که با هماهنگی کاری را پیش می برند, حفظ کند.

واژه افول و انحطاط در یک نهاد نیز, در مواردی به کار برده می شود که آن نهاد جایگاه و درونمایه و ماده حرکتِ خود را از دست بدهد و از عهده نقشی که بر عهده آن گذاشته شده است, بر نیاید و نتواند بمثابه یک الگو باشد.

سرچشمه شکوفایی و انحطاط می تواند عاملها و سببهای بیرونی یا عاملها و سببهای درونی باشد.

جدایی نظر و عمل, تأکید بر صورت و تهی شدگی از معنی, کنار گذاردن اجتهاد و روی آوردن به تعبد و احتیاط و عدم پذیرش نقد و رویگردانی از نقد خود, تعارض ارزشها, شکاف روحی, نبود فرصت آفرینش, تفکر تقلیدی, باور به سرنوشت مقدر و حس سرگردانی, بارزترین نشانه های نهاد فرهنگی واپس گر و رو به افول اند.

در باب نهاد فرهنگی حوزه, با یک کانونِ محدود به یک زمان یا مکان, روبه رو نیستیم, حوزه ها از دیرباز, با حضور چند عالم و فرزانه صاحب نام, در بیش تر شهرها و حتی روستاهای شیعی تأسیس شده و در طول زمان برای مدتی کوتاه, یا بسیار دراز, دوام آورده اند.

حوزه های شیعی در آغاز, بیش تر به وسیله محدثان به وجود آمده و پس از مدتی, فقیهان, متکلمان, ادیبان, حکما و عرفا نیز به آنان افزوده شده اند. بعدها بعضی از حوزه ها در یک یا چند رشته از این معارف شناخته تر شدند. از جمله حوزه علمی شیعه در اصفهان, به همت و تلاش راویان اخبار شیعی به وجود آمد. آنان به دلیلِ حضور علمای متعصب اهل سنت در این شهر, به اصفهان می آمدند, تا با نقل روایات ائمه شیعه, آنان را از جمود و تعصب, به درآورند و تعدیل کنند.

ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی, صاحب الغارات, از شیعیان دانشمند عراق, با همین هدف به اصفهان رفت. جدّ وی مسعود ثقفی, عموی مختار بود که از سوی امام حسن, علیه السلام, حاکم ساباط مداین بود. زمانی که امام در آن سرزمین به دست خوارج زخمی شد, به خانه وی رفت. زمانی که ابراهیم قصد مهاجرت از عراق را داشت, شیعیان قم از وی خواستند تا به شهر آنان برود. اما وی, شهر اصفهان را برگزید, زیرا شنید که مردمان این شهر در باورهای خود جمود می ورزند و تعصب دارند و با اهل بیت میانه ای ندارند.

ابراهیم ثقفی, از طریق احمدبن علویه و ابن الولید و عبداللّه بن حسن مؤدب, به ابن بابویه و شیخ صدوق می رسد.

حضور ابراهیم بن محمد ثقفی و ابوعبداللّه محمدبن مملک اصفهانی از متکلمان برجسته شیعی که در اصل از گرگان بود و بعد در اصفهان ساکن شد نیز, به این حوزه رونق داد.

در تأسیس حوزه علمی شیعه در سمرقند نیز, محدثان, نقش آفرین بودند. عامل اصلی به وجود آمدن این حوزه, محمدبن مسعود عیاشی بود. او از سنت به شیعه گرایش یافت و در کنار برگذاری جلسه حدیث برای اهل سنت, جلسه هایی نیز برای شیعیان برقرار می کرد. کتابهای بسیاری از وی در شمال شرق ایران پراکنده بود.

یکی از شاگردان بی شمار عیاشی, ابوعمر و محمدبن عمر کشی, از کش ماوراء النهر بود. کتاب وی درباره محدثان شیعی معروف است که شیخ طوسی آن را تهذیب کرده است. ابونصر احمدبن یحیی سمرقندی نیز از شاگردان عیاشی است که برای حشویه, عامه و شیعه بر اساس مذهب شان فتوا می داد.

در میان حوزه های مهم و از میان رفته شیعه می توان از حوزه های توس, بلخ, نسا, بیهق, بوشنگ, سرخس, حلب, هرات, حله, بصره, بغداد, کوفه, احسا, کاظمین, سامرا, مراغه, حلب, آوه, لکهنو حیدرآبادِ دکن و مرو یاد کرد. این حوزه ها, برخلاف پراکندگی در طول و عرض زمان و مکان, نمونه بارز حوزه های از تکاپو افتاده و از میان رفته تاریخ فرهنگ شیعه, هستند.

سببها و علتهای گوناگونی در فروپاشی و افول حوزه های شیعه, در درازنای زمان نقش داشته اند که به طور کلی می توان آنها را به سیاسی, مذهبی, اقتصادی و طبیعی تقسیم کرد.

يکشنبه 12/6/1391 - 11:15 - 0 تشکر 540402


عامل سیاسی


یورش و شبیخون بیگانگان و ناسازگاری سیاسی آنها با قدرتهای حاکم, از علتها و سببهای بس مهم فروپاشی حوزه های شیعه در طول تاریخ بوده است.


تهاجم غزهای ترکمن که از سال 548 هجری با دستگیری سلطان سنجر آغاز شد, تمدن خراسان را پایمال سم ستوران کرد و مرو و بلخ و توس و نیشابور و هرات و سرخس به باد رفت و حوزه های علمی زیادی از شیعه را در این شهرها از تلاش علمی باز ایستاند.


هجوم سپاهیان مغول که با یورش چنگیز (م 624 ه) صورت گرفت نیز, از عوامل سیاسی عمده فروپاشی بقایای حوزه های علمی شیعه در شهرهای مرو و نیشابور و توس باید دانست. نوشته اند در این رویداد و فاجعه بزرگ, تنها در نیشابور صدها هزار تن از میان رفت.


به جز عوامل خارجی, عاملها و سببهای درونی و نیروهای حاکم بر جهان اسلام نیز در افول حوزه های شیعی نقش داشته اند. از باب نمونه, حمدانیان, دارای میراثی بودند که از تمدنهای پیش از اسلام به آنها رسیده بود. موصل, از شهرهای قدیم حمدانیان بود. آنها این شهر را پایتخت قرار دادند و به سرزمینهای گسترده ای در منطقه عراق و شام دست یافتند.


ابوالحسن علی سیف الدوله (303356 ه) از حکمرانان حمدانی, دارای شخصیتی بی باک و پیشتاز بود. او خود نزد علمای بلند پایه درس خوانده بود و درِ خانه خود را به روی همه عالمان می گشود. خود در صدر می نشست و به شعر و هنر دانشوران مجلس دل می سپرد.


آوازه حمدانیان به همه جا رسید. خوارزمی در نامه ای به ابومحمد علوی در اصفهان می نویسد:


(در اصفهان کسانی را ملاقات کردم که بر درگاه سیف الدوله دیده بودم, در آن حالی که آب روان بود و شاخه ها تر و تازه… اکنون که آن اشخاص را این جا می بینم. دریافتم که کرم از بزرگان به یکدیگر به ارث می رسد و نسیم شام در اصفهان وزیدن گرفته که حضرت وزیر, ایده اللّه, در مشرق همان جایگاه را دارد که سیف الدوله در مغرب داشت. )


نظم و نثر, لغت و نحو, علوم عقلی, نقلی, طب و نجوم, در این دوره رونق گرفت و شهر حلّه واقع در مسیر بغداد کوفه توسط سیف الدوله حمدانی بنیان گذارده شد و با حمایتی که وی از علم و عالمان داشت, به سرعت به صورت شهری فرهنگی درآمد, علاقه ها و گرایشهای شیعی این خاندان, سبب جذب عالمان شیعه به این شهر شد و کم کم, حوزه حلّه به وجود آمد. این حوزه از قرن ششم تا قرن نهم هجری دوام آورد. حلّه دارالهجره جویندگان علم و معرفت بود. از حلّه دانشوران به جاهای دیگر اعزام می شدند. شماری از دانشوران حلّه راهی شام و دمشق و شماری راهی ایران می شدند.


محقق حلّی (م: 676 ه. ) و علامه حلّی (م: 726 ه. ) برخاسته از حوزه حلّه هستند. خاندان برجسته آل طاووس حلی بودند و رضی الدین علی ابن طاووس در سال 589, در همین شهر به دنیا آمد و بعدها به بغداد هجرت کرد. پیش از ایشان صفی الدین حلّی (م 598 ه. ) در این حوزه بود.


سفی الدین محمد ابن طقطقی, نویسنده کتاب فخری, حلی است و تربیت شده حوزه حله.


دلیل رونق حوزه های علمی حلّه را اهتمام امرای این شهر به علم دانسته اند. خود امیر سیف الدوله, کتابخانه غنی داشت و مجالس خود را با حضور عالمان و ادبا می آراست در کنار امرا, دودمانهای علم گرا نیز نقش مؤثری در رشد علمی حلّه داشته اند, خاندانهایی چون آل بطریق, آل نما, آل سعید, آل طاووس, آل مطهر و بنی اعرج.


اکنون این پرسش برای ما مطرح است: چرا پس از چهار قرن چراغ علم در حلّه خاموش شد؟ آن همه کتابخانه ها و مدرسه چه شدند؟


مورخان, جهل و ستم حکمروایان ترکمان را عامل از میان رفتن این حوزه ها می دانند. بویژه این که مبارزاتی که سید محمدبن فلاح, بنیانگذار مشعشعیان, با ترکمانان داشت موجب این ویرانی و تباهی شد. سید محمدبن فلاح از شاگردان ابن فهد حلّی بود. درگیریهای این دو جریان و کوشش هر دو برای چیرگی حلّه این سرنوشت را برای حلّه به وجود آورد که در سده نهم, حلّه گذشته خود را به فراموشی سپرد و نهضت ادبی آن در قرن 13 نیز نتوانست گذشته آن را به آن برگرداند.


به جز حوزه حلّه, از حوزه شیعه در حلب نیز باید یاد کرد. این حوزه نیز که توانست صدها چهره را در خود بپروراند به دلیل جنگها و درگیریهای حکومتها و قدرتهای داخلی جهان اسلام از میان رفت. زمانی حوزه حلب از مراکز جذب نیروهای علمی جهان شیعه بود. اسفندیاربن موفق, متولد واسط بود ولی به حلب رفت. ابوعلی حسن بن احمد بن علی ابن المعلم حلبی نیز, از فقهای شیعی حلب و فردی ادیب, شاعر و متکلم و از شاگردان ابوالصلاح حلبی بود. حسن بن بشار حلبی (م: 515 ه. ) از علمای حلب بود.


پس از سقوط مصر به دست صلاح الدین ایوبی, بسیاری از سادات و شیعیان راهی حلب شدند. حسین بن علی قمی معروف به امیرکلام (م: 384) از علویان شیعی قمی زمان سیف الدوله حمدانی به سال 347, به حلب رفت.


حلب حتی بعد از سقوط دو دولتِ شیعی حمدانی و مرداسی و روی کار آمدن زنگیان و ایوبیان و ممالیک, همچنان به جذب و میزبانی علمای شیعه به خود ادامه داد. خاندان کهن و برجسته بنوزهره از سادات حسینی که معتقد بودند از نسل امام جعفر صادق هستند, از جمله خانواده های روحانی و هدایت گر شیعی بودند که در این شهر زندگی می کردند. زوال زهراوی ها در نیمه نخست قرن دوازدهم, به معنای پایان تشیع حلب بود. هرچند پس از آمدنِ نورالدین محمودبن زنگی به حلب در سال 541 شاهد مبارزه با شعائر شیعی در این شهر بود.


او علمای اهل سنت را به حلب فراخواند. پس از دولت او دولت ایوبیان در حلب به قدرت رسید. فشارهایی که در دوره ایوبیان و سپس ممالیک و پس از آن در دوره عثمانی بر شیعیان وارد شد, به تدریج موجب انحلال حوزه ها در شهر حلب گردید.


در سده های اخیر, در آناتومی ویران سازی حوزه های شیعه, دولتهای غربی و ایادی آنان در منطقه نیز دخیل بوده اند. تشیع از زمان آل شنسب و سادات مهاجر به هند راه یافت. شیعیان ابتدا در سند و سپس در مولتان و دهلی و آگره حضور یافتند. با مهاجرت جعفربن محمدبن عبداللّه ابن محمدبن عمر الاطرف بن امیرالمؤمنین از حجاز به مولتان و به دست گرفتن قدرت سیاسی منطقه, شیعه در این مناطق قدرت یافت امّا تعصبات سلطان محمود غزنوی, شیعه را در هند به انزوا کشاند, ولی با هجوم مغول به ایران, شمار زیادی از علما به شبه قاره مهاجرت کردند و مراکز علمی شیعه در دهلی قوت گرفت.


با آغاز سلطنت فیروزشاه تغلق, متوفی 790 هجری, بار دیگر آثار و منابع علمی شیعه به آتش کشیده شد و شیعه به کوه های کشمیر و دکن کوچ کردند. تا این که در جمادی الاولی سال 908 هجری, یوسف عادل شاه مذهب شیعه را پذیرفت و اولین حکومت شیعی در هند به وجود آمد.


در شبه قاره هند, یکی از مهم ترین شهرهایی که دارای حوزه فعالی بود, شهر لکنهو بود. دانشوران شیعی از کشمیر, عراق, ایران, تبت, و افغانستان برای گذراندن کلام و یادگیری فن مناظره به این شهر می آمدند. امّا با بنیانگذاری حکومت انگلیسیها شهر لکنهو, رو به ویرانی نهاد. روشنفکری غربی رواج یافت. در این شرایط بود که سیدابوالحسن رضوی مدرسه ناظمیه را بنیان گذارد, سپس جامع سلطانیه را ساخت و به دنبال آن مراکز علمی دیگر در این شهر ساخته شد.



يکشنبه 12/6/1391 - 11:15 - 0 تشکر 540404


عامل مذهبی


در کنار سبب و عامل سیاسی و همبرابر آن, حتی خطرناک تر از آن, اختلافها و درگیریهای دینی و کیشی, از عاملها و سببهای ویرانی حوزه های علمی شیعه در طول تاریخ بوده است.


مدرسه سید زاهد ابوالفتوح و مدرسه شیخ حیدر مکی, از مدارس شیعی ری در دوره سلجوقیان بود. یاقوت که پیشاپیش تاتار می گریخت, وقتی گذارش به ری افتاد, آن جا را خراب یافت و سبب را از یکی از عقلا پرسید, او علت خرابی را نزاع مذهبی دانست. منظور از نزاع مذهبی جنگ سختی بود که بین شیعه و اهل سنت در سال 582 درگرفت و ابن اثیر در الکامل به آن اشاره کرده است.


این درگیریها و کشمکشها بر سر مسائلی چون صفات صانع, رؤیت, خلق افعال, عدل, حدوث و قدم قرآن, معرفت صانع, حسن و قبح, عصمت انبیا و امامتبود.


از دانشوران نامی ری, در سده های چهارم, پنجم و ششم, می توان به ابراهیم بن علان کلینی, ابوطیب رازی, احمدبن اسحاق رازی, احمدبن علی بن عباس رازی, حمامی رازی, بکر بن صالح رازی, جعفر بن محمد دوریستی (درشتی) رازی, حسن بن عباس, زکریای رازی و صدها چهره دیگر اشاره کرد.


حوزه بغداد نیز با فروپاشی آل بویه و قوت گرفتن خشونتهای مذهبی و با مهاجرت شیخ الطائفه طوسی (385460 ه. ق) به نجف, جایگاه خود را برای همیشه از دست داد.


درگیریهای شیعه و سنی و آتش زدن خانه و کتابخانه شیخ طوسی, وی را بر آن داشت تا سال 438 به نجف هجرت کند. حرکت او از بغداد به معنای پایان حیات حوزه های شیعی در این شهر و ورود ایشان به نجف, به معنای آغاز شکوفایی هزار ساله حوزه نجف است. حضور ایشان در نجف طلاب سرزمینهای شیعی را به آن جا کشاند.



يکشنبه 12/6/1391 - 11:16 - 0 تشکر 540406


عامل اقتصادی


در این کند و کاو از عوامل اقتصادی رشد و رونق یا افول و فروپاشی حوزه ها نباید غفلت کرد. بویژه نقش موقوفات را در رواج حوزه ها باید بسیار جدی دانست. در کنار موقوفات از علاقه های معنوی مردم و پرداخت وجوهات شرعی و نیز راه های بازرگانی باید نام برد. رویکردی که چیرگی بر اقتصاد سیاسی را می طلبد.


گاهی همه عوامل یاد شده, یکجا جمع شده و اسباب افول یک حوزه را فراهم کرده اند. از باب نمونه همه این عوامل موجب خرابی حوزه کهن شیعه در ری بوده است.


کلاویخو, رئیس تشریفات سلطنتی اسپانیا, که در آخرین روزهای سال 806 ه. ق به سفارت نزد تیمور می رفت, ری را متروک و ویران و خالی از سکنه یافت. این خرابی به دلیل زلزله عظیمی بود که در زمان تیمور در آن شهر به وقوع پیوسته بود.


از کند وکاو در منابع تاریخی می توان به این نتیجه رسید که: تلاش یک حوزه علمی مانند رشد آن, دفعی انجام نمی شود, بلکه روندی در طول زمان دارد و می توان برای آن خط زمان تعیین کرد. این زمان وقتی محتوم و مختوم می شود که حفظ تعادل برای حوزه, بویژه برای نیروهای کارساز آن ممکن نباشد.


بی تعادلی, حوزه را دچار زیاده روی و کندروی می کند, علوم آلی جای علوم اصلی را می گیرند و علوم غریبه جای علوم طبیعی را و زهدگرایی بی حاصل, جای عرفان نظری را و فلسفه تقلیدی غرب جای حکمت را پر می کنند و تجوید به جای تفسیر حرف اول را می زند. یا مهارتها جایگزین علوم می شوند. پی آمد چنین پدیده ای, فرار مغزها, منزوی شدن دانشوران, خلوت شدن محیطهای علمی و انفعالی بودن رفتار است.



يکشنبه 12/6/1391 - 11:16 - 0 تشکر 540407


عوامل کنونی افول حوزه ها


حوزه های کنونی نیز, فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته اند. گاهی رونق یافته و جاذبه های زیادی پیدا کرده اند, و زمانی نیز, از حرکت و تکاپو باز ایستاده و نیمه جان به حیات خود ادامه داده اند.


در شرایط کنونی, روشهای غلط, ناتوانیهای علمی, بی ارادگی, اهمال کاری و ماده گرایی از عاملها و سببهایی هستند که می توانند نقش حوزه را وارونه کنند; یعنی حوزه به جای ابتکار عمل, نوآوری, تاکید بر علم و بینش و امید به آینده, به محافظه کاری, عوام زدگی و نهاد پرستی روی می آورد.


در روزگار افول حوزه, معارضه ها آنقدر مکرر اتفاق می افتد که حوزه از پاسخ گویی به این همه معارضه وا می ماند و پاسخ جامعه از سوی حوزه به تأخیر می افتد. مردم دنبال منابع معنوی و فکری دیگر می گردند. در این روزگار بارقه ابداع خاموش و چراغ جهل و خودپرستی پرتو افشانی می کند و برزخ زندگی در مرگ آغاز می شود. حوزه پیوندها و پیوستگیهای اجتماعی خود را از دست می دهد و به زاویه رانده شده و نقش آن به بخش پایانی حیات محدود می گردد. کفن و دفن و عزا و ماتم و دیگر هیچ.


در پروسه واپس ماندگی فرهنگی حوزه ها, معارضه های اولیه, ابتدا در محیط بیرونی شکل گرفته, سپس به درون آن سرایت می کند. این معارضه ها را می توان به علمی, سیاسی, اقتصادی و دینی تقسیم کرد و نهادهای فرهنگی ما, هم از سوی نهادهای فرهنگی خارجی و هم نهادهای داخلی و نیز از سوی فرقه هایی که برای حفظ و توسعه خود به این چالشها رو می آورند تهدید می شوند.



يکشنبه 12/6/1391 - 11:17 - 0 تشکر 540408


واکنشهای سه گانه


در روزگار انزوا و واپس ماندگی فرهنگی, نحوه دفاع و واکنش سه گانه حوزه ها نسبت به عوامل بازدارنده, بسیار درخور مطالعه است:


1. هجرت


پاره ای از حوزه ها, از راه مهاجرت, دستاوردهای خود را از یک سرزمین به سرزمین دیگر برده و در آن جا دامنه آن را می گسترانند. در تاریخ حوزه فارس و مشهد به چنین پدیده هایی برمی خوریم. زمانی که هنوز دولت صفوی استقرار کامل نیافته بود و مشهد و فارس مدام از سوی مهاجمین تهدید می شد, دانشوران زیادی از این کانونهای علمی به هند مهاجرت کردند و از این راه به خدمات خود در زمینه هایی مناسب ادامه دادند.


2. مهارت


پاره ای دیگر از حوزه ها, با کنار گذاشتن شماری از واحدهای درس سنتی خود و افزودن مهارتهای مورد نیاز, مانند زبان, ادبیات و هنر به درسهای عمومی یا تخصصی خود, مقاومت حوزه را در برابر عوامل معارض افزایش داده اند. آنها با افزودن این تخصصها و مهارتها, تحصیل کردگان خود را برای ورود به جامعه با تواناییهای موردنیاز تربیت کرده و کامیابی آنان را در به دست گیری پستهای مهم, ممکن نموده اند. حوزه علمیه آیت اللّه میلانی در ایران پیش از انقلاب و حوزه علمی شیخ محمدرضا مظفر در عراق, از موارد درخور ذکر در سده اخیر هستند.


3. تعامل


گروه سوم از راه رویکردهای نو و تعامل با فرهنگهای غالب کوشیده اند راه خود را به سوی آینده باز کنند. این جریان, مشکل اصلی حوزه را در تقلید در حوزه اصول دانسته و آن را اول مفسده حوزه ها یافته است. از نظر اینان, دلیل رونق مذاهب ساختگی همین امر تقلید است. چون بیش تر مردم نمی دانند چرا اسلام را برگزیده اند.


برای این جریان است که بیش از دو جریان دیگر, مفاهیمی چون توسعه فرهنگی و الگوسازی مطرح می شود. همین جریان بوده که توانسته است با پشت سرگذاشتن آزمونهای تاریخی, امروزه در لبه تیز حرکتهای فکری قرار بگیرد.


این جریان از خود می پرسد توسعه فرهنگی چیست؟ چه تمهیداتی برای در امان ماندنِ سنتهای فرهنگی خودی در پروسه شدن لازم است؟ الگوهای مورد نیاز فرهنگی را چگونه می توان به روز و به زبان مردم به آنان شناساند؟



يکشنبه 12/6/1391 - 11:18 - 0 تشکر 540409


مبانی توسعه فرهنگی چیست؟


با ژرف کاوی در ماهیت رشد می توان معیار رشد و بالندگی را شناخت. گاهی ما که در مقام شمارش همه علتهای دخیل در توسعه رشد حوزه ها برمی آییم, متوجه می شویم که بعضی از علتها, بیش تر از علتهای دیگر, از اهمیت برخوردارند. تشخیص و فهم فرق علتهای فرعی از علت اصلی بسیار اهمیت دارد. این امر ما را در طراحی علمی و پژوهشی حوزه کمک خواهد رساند.


تشخیص علت حتمی از علتهای احتمالی نیز در برآیند اعتلا یا فروپاشی حوزه ها از اهمیت برخوردار است.


در رشد حوزه های زنده, عامل شوریدگی و برانگیختگی یک عامل محسوس است. با وجود این شوریدگی است که حوزه برخلاف چالشهای بیرونی خود, از تعادل خارج نمی شود.


شوریدگی ریشه در برخورداری حوزه از استقلال فکری و قدرت تصمیم گیری و نیز دوری آن از عوام زدگی, رویکرد به رسالتهای دینی و مبارزه با خرافه های دینی و جمود فکری و داد و ستد با فرهنگهای دیگر دارد.


در سنت علمی شخصیتهایی چون علامه طباطبایی, علامه شعرانی (12811352 ش) علامه جعفری, علامه حسن زاده آملی, علامه مرتضی مطهری, چیرگی به آرای قدما و پیشینیان, جامعیت, آشنایی با دانشها و فرهنگهای غربی و شرقی, فروتنی, مبارزه با طاغوت, آشنایی به علوم روز, از عوامل انگیزش بوده است.


اهمیت توجه به علوم جدید, حتی پیش از نهضت مشروطه در میان شماری از علما شکل گرفت. میرزا ابوالفضل رشتی و سیدجلال الدین مؤیدالاسلام کاشانی از پیشگامان طرح این مسأله هستند.


امروزه, رساندن حقایق اسلام به دیگر ملتها و دعوت آنان به دین اسلام, می تواند از عوامل پدیدآوری انگیزش در حوزه ها باشد. گسیل مبلغ به جای جای سرزمینهای نزدیک و دور, دادن اعتماد به آنان و تدوین کتابهایی در سطح فرهنگ جهانی, و احساس تلاشهای مفید ابداعی و رهایی بخش می تواند نفخه روح دوباره ای در کالبد حوزه ها باشد. این سیاستهای فرهنگی, خود به خود توسعه فرهنگی را برای حوزویان به ارمغان خواهد آورد.


مطالعات مربوط به ادیان که حوزه گسترده ای از بحثها را در برمی گیرد, از حوزه های تخصصی حوزه شمرده می شود. حوزه در پیشینه خود, چهره هایی چون ابوریحان بیرونی را دارد. او, برخلاف رویه غیرمنطقی و خشونت آمیز و تعصب آلود سلطان محمود غزنوی و علمای معاصر وی, چون ابوالقاسم گرگانی که جنازه فردوسی را به گورستان مسلمانان طوس راه نداد, به مطالعه بی طرفانه مذهبها و مکتبهای عصر خود پرداخت, و در این امر, آنقدر پیش رفت که برهمنان و دانشوران هندو را, المؤیدون من عنداللّه خواند و میان باورهای خواص و عوام تفکیک کرد و درباره بهره گیری از اختراعها و علوم رومیان, که مورد انکار امام مسجد جامع غزنه قرار گرفته بود, می نویسد:


(ابلهی است که خود را از برخورداری از مخترعات علمی محروم گردانیم, تنها از آن روی که از بیگانگان به ما رسیده اند. مردم روم, کسانی اند که چون ما راه می روند و خوراک می خورند, پس آیا بر ما واجب است که از راه رفتن و خوراک خوردن خودداری کنیم, به آن جهت که رومیان راه می روند و خوراک می خورند؟)


آزادی فکری بیرونی در کتاب ماللهند جلوه گر است. او گفته خیلی از پیشینیان را ناشی از بی خبری آنها می داند:


(وقتی در مجلس استاد ابوسهل عبدالمنعم بن علی بن نوع تفلیسی, ایده اللّه, حاضر بودم, و او قصد و عقیده مؤلفی را که در کتاب خود بر قول معتزله به این که (علم خداوند ذاتی است) عیب گرفته بود تقبیح می کرد, زیرا که مؤلف مزبور قول معتزله را به نوعی تعبیر کرده بود که عوام قوم او, تصور کنند که معتزله خداوند را به جهل منسوب داشته اند.


من به استاد گفتم که: کسانی که درباره دشمنان و مخالفان خود به گفت وگو پردازند, به ندرت از این خاصیت مبرا و از این روش برکنارند, و این گونه سخنان اگر درباره مذاهبی که در یک دین یا یک نحله واحد گرد آمده اند گفته شود, نادرستی و بطلان آن آشکارتر است, زیرا این مذاهب به یکدیگر نزدیک و با هم آمیخته اند, اما اگر درباره ادیان جداگانه و مختلف, خاصه آنها که در اصول و فروع با یکدیگر اشتراکی ندارند گفته شود, پی بردن به چگونگی آن دشوارتر است, زیرا که این ادیان از هم دور و بیگانه اند و طریق شناخت آنها پوشیده و پنهان است. و آن چه از کتب مقالات و آراء و دیانات در میان ما تصنیف شده و موجود است, جز بر آن چه گفته شد, شامل نیست. کسی که حقیقت حال و چگونگی این اقوال را نداند, اگر از فضایل اخلاقی بهره ور باشد, از بیان و اظهار آن در نزد آگاهان و شناسندگان آن احوال جز شرمندگی حاصلی نخواهد یافت, و اگر مردی بی فضیلت و فرومایه باشد در اصرار و لجاج باقی خواهد ماند. اما اگر کسی بر حقیقت این گونه اخبار واقف باشد, آنها را جز در شمار داستان و اسطوره نخواهد آورد, و از خواندن آنها مقصودش سرگرمی و تفریح خاطر خواهد آمد, نه اعتقاد و تصدیق. )


بیرونی ضمن اشاره, به ادیان هند و مذاهب آن می نویسد:


(مولفان نوشته های یکدیگر را نقل کرده و مطالب پراکنده و نامربوط را از هرجا برگرفته و در کتب خود به هم آمیخته اند, و اقوال آنان بر وفق آرای آن قوم ترتیب و نظام نیافته است, و در میان کسانی که درباره ادیان و مذاهب کتبی نوشته اند, تنها یک مولف را می شناسم که قصدش صرفاً بیان مطالب بوده, و به تکذیب و تمحید قصد نکرده است, و آن ابوالعباس ایرانشهری است, که به هیچ یک از ادیان مقید نبود, و دینی ساخته بود که خود به تنهایی پیرو آن بود و دیگران را نیز بدان دعوت می کرد. آن چه وی درباره جهودان و ترسایان و در باب مضامین تورات و انجیلها گفته است, بسیار خوب و بجاست, و در بیان آراء مانویان و ذکر اخباری که درباره ملل پیشین در کتب مانوی آمده است, کلامش بلیغ و رساست, لکن هنگامی که به شرح عقاید هندوان و بودائیان می رسد, تیرش از هدف دور می شود, و در مورد بودائیان کتاب زرقان را به خطا مطمح نظر قرار می دهد و مضامین آن را در کتاب خود نقل می کند, و آن چه در این باره از کتاب زرقان منقول نیست, ظاهراً مطالبی است که وی از عوام آن دو طائفه شنیده است.)


بیرونی ادامه می دهد:


(چون استاد, ایده اللّه, مطالعه آن کتب را از سر گرفت و حقیقت امر را بدان کیفیت که گفتیم بازشناخت, مرا بر آن داشت تا آن چه درباره دیانت هندوان می دانم, در کتابی بنویسم, تا کسانی را که با آن قوم قصد جدل و مباحثه دارند, مددکار گردد, و کسانی را که خواستار معاشرت و آمیزش با آن مردم اند توشه و ذخیره ای باشد. استاد از من چنین خواست و من این کتاب را نوشتم, بی آن که بهتان و نسبت دروغ بر خصم ببندم, و از نقل اقوال آنان احتراز نکردم, و اگر این سخنان با دین حق (اسلام) مبانیت داشته باشد, و در نظر اهل اسلام زشت و ناخوش آید (گوییم که) این اعتقاد آن قوم است و آنان خود بدان آگاه ترند. و این کتاب, کتاب جدل و مناقشه نیست, تا در آن به نقل احتجاجات خصم و رد و ابطال آن بپردازیم, بلکه مقصود ما آن است که عقاید هندوان را, چنانکه هست, بیان کنیم, و از آراء یونانیان, در مواردی که مشابهتی به نظر می رسد, بدان بیافزاییم, تا نزدیکی آنها با هم معلوم گردد…)


پس از بیرونی در جهان اسلام, هیچ یک از بزرگان علمی و حوزه های علمی, نتوانستند روشی را که او در این راه در پیش گرفته بود, دنبال کنند. کسانی که در دوره های بعد در ملل و نحل و تاریخ و جغرافیای عمومی, کتابهایی نوشته اند, غالباً درباره باورهای مردم هند, جز اشاراتی سطحی و مغلوط و مختصر, که از نوشته های مولفان و سیاحان پیشن گرفته شده است, چیزی ندارند, و چنین به نظر می رسد که بیش تر آنان, حتی از نام کتابهایی که بیرونی در این باب تصنیف کرده بود نیز, بی خبر بوده اند



يکشنبه 12/6/1391 - 11:19 - 0 تشکر 540410


حوزه چه زمینه سازیهایی برای نگهداری فرهنگ خود دارد؟


بی گمان که بزرگ ترین رسالت و مسؤولیت حوزه, پاسداری از فرهنگ, فرهنگ سازی, غرس و حرس درخت تنومند و بارور فرهنگ ایران و تشیع است. به این منظور باید دید حوزه ها چه برنامه ها و زمینه سازیهایی برای لایه های فرهنگی سنتی خود و پیوند و پیوستگی آن با فرهنگ کنونی ایران و از همه مهم تر چگونگی داد و ستد فرهنگ سنتی شیعه با فرهنگ جهانی, دارد؟


حوزه راه دشواری برای برتری بر مسائل فرهنگی در پیش روی خود دارد. پیشگام شدن در مقوله های فرهنگی به پیشگامی در حوزه معرفت و تجربه واقعیت خارجی, بستگی دارد. دانشهای در خود غنوده و بی حس و بی ارتباط با واقعیتهای عینی چقدر توانایی آن را دارند که انسان را برای تولید اندیشه های نوآورانه, آماده کنند. شناخت ما قرنهاست که به فرآورده های غیرحسی محدود شده است.


امروزه, بازتابهایی لازم است که خلاق باشد, نه مکانیکی. نخبگان حوزه, نه تنها باید قدرت آن را داشته باشند, تا به گونه موفقیت آمیز خود را با معارضانی برابر و هماهنگ سازند که در برابر اندیشه آنان قدعلم می کنند, بلکه لازم است اکثریت جامعه غیرخلاق را نیز با خود بکشانند. امام راحل نمونه ای از شخصیتهای خلاق است. کسی که توانست در روانهای دیگر, همانندِ نوری که حاصل شعله خیره کننده است, الهام بدمد.


اتحاد عناصر وابسته به حوزه, استفاده از تمام استعدادها, فراگیری علوم و دانشهای رایج حوزه, برابرسازی علوم با نیازهای واقعی جامعه, ابتکاری بودن دریافتها و راه حلها, تقدیس ابداع و نوآوری, تقدیس داد و ستد و به هم پیوستگی با مجموعه های فرهنگی دیگر, بازتابهای مناسب و موردنیاز کنونی, از نیازهای زمان و مکان برای گردانندگان حوزه هاست.


قدرت الهام بخشی در چنین شرایطی به ندرت رخ می دهد. در بیش تر حالتها, رهبران جامعه می باید به مشق اجتماعی متکی شوند, تا بتوانند مردم عادی را به صف خود داخل کنند. شکست هم البته در لابه لای این ابزار عمومی نهفته است. اگر با شکستی روبه رو شدیم, نباید آن را به نیروهایی نسبت دهیم که به کلی از برنامه و اشراف خارج هستند.




يکشنبه 12/6/1391 - 11:20 - 0 تشکر 540414


الگوهای موردنیاز را چگونه می توان پدید آورد؟


عصر کنونی, عصر انقلاب اطلاعات و دوران رایانه شمرده می شود. میزان رشد و آگاهی این عصر, درخور مقایسه با دهه های گذشته نیست. بیش تر مهارتها و سنتها, ارزش خودشان را در این روزگار از دست داده اند و فرهنگ حاکم بر جامعه به صورت حیرت آوری در حال دگرگونی است. این در حالی است که مردم, نه از گذشته فرهنگی خود آگاهی کافی دارند و نه تمایزهای کنونی فرهنگ خود با فرهنگ های دیگر را می شناسند. در چنین حالی, الگوهای موردنظر را چگونه می توان به روز و به زبان مردم به آنان شناساند. روشهای حوزه برای آموزش مسائل فرهنگی چیست؟ حوزویان خود چقدر در راه شناساندن فرهنگ بومی سرزمین خود و نیز فرهنگهای دیگر نقش آفرین بوده اند؟


تورم فرهنگی ما, چگونه با توسعه فرهنگی مورد نیاز جامعه سازگار خواهد بود. علت فرهنگی, پدیده فرهنگی و اجرائیات فرهنگی و سنتهای فرهنگی را به دنبال دارد. سازگاری این علیت چگونه با مبانی اعتقادی ما در نظر گرفته می شود. بویژه این که ما می دانیم مشکل فرهنگ جامعه در خلال تاریخ و در گذرگاه زمان, و نگاه جهانی یک جامعه به وجود می آید. بر این اساس است که ما باید برنامه ریزی فرهنگی داشته باشیم. در این برنامه ریزی, لازم است نگاه دین و سنتهای مورد علاقه آن را مدّنظر داشت. این عاملها و سببهاست که همراه با عناصر مدرن, فرهنگ را می سازند.


جبریت فرهنگی, روابط فرهنگی, تفاوتهای فرهنگی, یکی از بزرگ ترین دلیلهای شکل گیری مشکلات مجموعه های فرهنگی است. عدم تفاهم های فرهنگی, بیش تر از هرچیز در تفاوتهای فرهنگی و برداشتهای ناهمگون دارد. این عدم تفاهم ها سرانجام چالشهای اصلی را به وجود می آورد. بعضی وقتها, فرقهای بسیار کوچک فرهنگی, مشکلات بسیار بزرگ را به دنبال دارد.


قدم نخست هدایت و وحدت همه مردم ایران و همسویی فرهنگی آنان در سطح ملی و جهانی است و اصلاح سیستم فرهنگی است. به این منظور, ابتدا باید سیستم فرهنگی ایران را شناخت و در گام بعدی نحوه اصلاح آن را به لحاظ مبنی و بنا و ناسازگاریهای موجود در آن دنبال کرد.


پدید آورنده : غلامرضا جلالی


مجله حوزه



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.