اینم یه شعر درباره ی اردوهای دانشجویی.....
بچه ها وقتی به اردو می روند
در پی یك نصف گردو می روند
چیست گردو؟ اینكه ما خوردیم؟ . . . نه!
پس چه می باشد؟ بگو ، مردیم . . . نه!
هست گردو، گردوی دل، آی نگو! كار دل را كرده مشكل، وای نگو!
رفتی اردو ، از سرت خواب اوفتاد
و دهانت تند و تند آب اوفتاد
رفتی اردو چشم و گوشت باز شد
گفتمان و گفتگو آغاز شد!
اردوی علمی شده پیك نیك حال
ناظر و استاد هم كه بی خیال
هر كسی گوید به من مربوط نیست
ما نمی دانیم پس مسئوول كیست؟
آی مسئولین اهل قال و قیل
از كه می ترسید با یك من سبیل؟!
سنت و فرهنگ را یاری كنید
مملكت از دست شد، كاری كنید
باز هم بر ساز غمناكی زدم
باز توی جاده خاكی زدم!