این تصور را كه كهنگرایی، چیزی مرده است كه فقط به روزگاران افسانهای و بسیار دور تعلق دارد، به چالش میكشد. علی قهرمانی، برآن است كه كهنگرایی، سنتی جاودانه و پویاست.
با نگاهی به آثار او میتوان دید كه هر تركیب یا ساخت سنتی كه در آثارش به كار میگیرد، نه ساده انگارانهاند و نه از مد افتاده. او بخوبی دریافته است كه این هنر، هنری است كه در جهان هستی رخنهكرده و با آن یگانه شده است و به همین سبب جاودانهترین و انسانیترین تجلی هنر است. علی قهرمانی با هر تابلوی خود میخواهد به ما بگوید: این زیبایی شناسی، دارای صراحتی بیحد و حصر از بیان حقایق انسانی است. او این محتویات غنی را از مدرسه زندگی آموخته است.
دانستن این نكته كه علی قهرمانی یك مرمت كار چیرهدست و كار آشناست، ذهن بیننده آثارش را به تكریم و تجلیل هرچه بیشتر ذهن و قلم او نسبت به ریشههای هنر، سوق میدهد.
علی قهرمانی، دلبسته هنری است كه بنیانهای ساختاری و تزئینی تفكر ایرانی را با خالصترین و بیواسطهترین روش به بیانی تجسمی در آورد. او شاگرد وفادار تاریخ است. در سكوت نجیب خلوتش، تلاشی پیوسته در كار است تا لمحهای از زیباییهای دور دست را برای ما به ارمغان بیاورد.
میخواهم بگویم، اهمیت آثار علی قهرمانی در گرایش درونی او به قوانین زیبایی است. به نظر میرسد كه او گاه به دلیل فقدان زیبایی در اطراف خود، دست به دامان آبا و نیاكان ما میشود تا زیبایی خیرهكننده ـ و فراموششده ـ آثار آنها را به روزگار ما فرا بخواند و با مكالمهای خلاق با تاریخ، چیزی به ارزشهای بصری امروز ما بیفزاید. اهل ذوق و هنرشناسان در هر جای دنیا، در مقابل شكوه هنر ایرانی ـ اسلامی، خود را در قبضه اصول ریاضی حقیقت گرفتار میبینند؛ ساختارهایی كه در معماری و نگارگری ما تجلی یافته است، تجلیهایی مملو از تصور و خیال.
در میان نامها و امضاهای بسیار، جوانی آرام و بیحاشیه، پازل رنگارنگ هنرش را صبورانه تكمیل میكند. علی قهرمانی بیشتاب و صادقانه و صبور كار خود را دنبال میكند. او در چارچوب قوانین زیباییشناسی دلخواهش، میتواند ایدههای خود را برپایه بنیانهای محكم استوار سازد. هنر ایرانی ـ اسلامی؛ هندسی، منطقی و در مواردی ارگانیك است. ارگانیك به این معنا كه اشكال گیاهی یا حیوانی در یك طراحی مجدد، توسط علی قهرمانی و در فرآیندی از سادهسازی به نقوش تزئینی آثارش تبدیل شوند. حضور چنین ساختارهایی است كه آثار قهرمانی را دارای كلیتی منسجم، روشن و خردمندانه میسازد. واقعیت آن است كه هنر سرزمینهایی همچون هند، ایران و چین هر چه پیرتر و سالخوردهتر میشود، پیچیدهتر و لطیفتر نیز می شود. علی قهرمانی، از این هنر كهن و ریشهدار بهره میگیرد تا ما را به عصر جوانی این هنر دیرین (كه نسلهای دور شاهد آن بودهاند و در گذر ایام فراموش گردیده) بازگرداند.
علی قهرمانی، هنرمندی باهوش است و بخوبی میداند.اگر آثارش را مملو از جزئیات بصری كند، خیلی راحت به دام تزئینات افراطی میافتد.
او میداند كه ذهنیت معاصر با چنین افراطگریهایی ارتباط برقرار نمیكند؛ به همین سبب در آثارش بیشتر با معانی كلی و سادگی مورد پسند و موافق با روح زمانه مواجه هستیم تا تبعیت نعل به نعل با منابع تاریخی هنر. آثار علی قهرمانی، نوعی آرامش و سكون را با خود به ارمغان میآورند، آثاری كه اصلا مضطربكننده نیستند و در برابر هیاهوی روز، به واحهای آرام و روشن میمانند.با دیدن آثار علی قهرمانی و هنرمندانی از جنس او چنین پرسشی مطرح میشود: چرا بسیاری از هنرمندان تجسمی ما، مدرن بودن و هویت را الزاماً در تضاد با هم قرار میدهند؟ چرا از چنین برداشت ناپختهای چنین نتیجه قاطعی حاصل میشود كه هویت حتماً غیرمدرن است؟ چرا هویت را الزاماً به گذشته منسوب میكنیم؟ و از اینها مهمتر، اساساً چرا مدرن بودن (به معنای امروزی بودن) را مطلقا یك وضعیت غیرخودی و بیگانه میبینیم؟ چرا، به فرض این كه تعریف «مدرن بودن» مشخص باشد ـ كه نیست ـ این وضعیت یا كیفیت را یك قدر مطلق محتوم میدانیم كه یا چیزی مدرن هست یا نیست. مگر نمیشود كه مدرن بودن (امروزی بودن) هم مثل سایر شئون انسانی و اجتماعی، نِسبی یا حتی تقریبی باشد؟ یا حتی عیب ناك و كج و كوله، اما اصیل باشد؟ ناقص، اما روبه كمال و بهبودی باشد؟ اول غیرخودی بوده اما در حال هضم و خودی شدن باشد؟ به نظر میرسد كه ما در باره رابطه خود با مفهوم مدرن، سنت و هویت؛ هنوز در مرحله طرح سوالهای بسیار مهمی هستیم و نه در مرحله ارائه جوابهای قاطع و روشنگر.
برخلاف اسلاف او در مكتب سقاخانه و برخی هنرمندان دهههای 40 و 50 علی قهرمانی هم اینك در شرایطی زندگی میكند كه دیگر غوغای تجددگرایی افراطی و بازگشت افراطی به سنت، چندان محلی از اعراب ندارد. لذا، هنرمندانی از جنس علی قهرمانی در پی آنند تا راهی مطمئنتر، روشنگرانهتر و نگاهی ژرفتر از اسلاف خود بیابند.
جوابهای سطحی و سادهانگارانهای كه به طور ناپیوسته، پراكنده و غیرسیستماتیك تاكنون در این باره عرضه شدهاند؛ در عمل كاری جز این نمیكنند كه اصل مساله را یا به بعد یا به هیچ وقت موكول كنند، یعنی زمانی كه واقعاً كار از كار گذشته باشد. هویت امروزی در هنرهای تجسمی معاصر، با این كار كه بته جقه را كوبیستی، نستعلیق را دیجیتال و نقوش تخت جمشید و آثار قاجاری را با شیوه «كیچ» عرضه كنیم؛ ثمر نمیدهد، كما اینكه چنین برداشتهایی تاكنون بیثمر بوده است.
با اینكه هنر گرافیك امروزه، میل به استفاده از یك زبان مشترك جهانی دارد و این گرایش جهانی و پیوستن به این زبان مشترك (چه این زبان مشترك را بپسندیم و چه نپسندیم)، در همه جای دنیا دیده میشود، لذا، به فرض قبول كامل این زبان مشترك، نباید ویژگیهای ملی و محلی را دستكم گرفت؛ زیرا ویژگیهای مربوط به هر كشور، ملت و قومی میتواند به غنای این زبان مشترك جهانی بیفزاید. یعنی برخورداری از هویتی كاملاً مشخص و آشكار، در عین حال برخورداری از نوعی همزبانی و اشتراك بیان كه با كمی دقت اتفاقاً بخوبی قابل تشخیص است، مثل آنچه در دیزاین ایتالیایی یا اسكاندیناوی یا تبلیغات آمریكایی یا طراحی مد فرانسوی میشود دید. هویت، مجموعه ظریفی از سلیقهها و گرایشها، حساسیتها و شگردهای جا افتاده و از آب و نمك اعصار گذشته است. خیلی از عناصر هویت حتی در نگاه اول قابل رؤیت نیست. به عبارت دیگر، آن چیزی است كه در خیلی از فرآوردههای اصیل و با هویت دیده میشود.
وقتی مهمترین ركن هویت هنری ما، یعنی قالی و بافتههای دیگر، در حال سقوط به منجلاب بافتن از روی عكسهای مجلهای و كپیبرداری از سخفیفترین تصاویر و تابلونویسیهای بازاری است، به نظر میرسد كه قبل از گرافیك و نقاشی معاصر باید به فكر هنر ـ صنعت قالی ایرانی باشیم كه مجموعه كاملی از عناصر بصری، اعم از رنگ، طرح، نگارگری و نقشپردازیهای متنوع با هویتی كه از تاراج زمان جان به در برده، اما در حافظه پریشان این نسل بیسپاس رو به اضمحلال است. این در حالی است كه هنوز هم فرهیختگان جهان، نام ایران و قالی ایرانی را باهم به خاطر میآورند. درك گذشته، كار اصیل، عمیق و واقعی بسیار زیادی میطلبد. یعنی حجم كار عادی یك روشنفكر و هنرمند را بسیار افزون میكند.
اگر بخواهیم دنبال ریشه قطع شده خود بگردیم و این ریشه را پیدا كنیم، آن وقت ناچاریم تمام این راه را دوباره مثل رفوكردن یك فرش، طی كنیم. این فرش پوسیده را باید تار به تار و پود به پود تعمیر كنیم. برای احیا و یكپارچگی دوباره آن هیچ راه دیگری وجود ندارد.
باید علاوه بر اطلاعات، به معلومات هم رسید. جان كلام این نوشتار در این نكته خلاصه میشود كه چند جوان آگاه به سنن درخشان هنر ملی را میشناسیم كه عارفانه و عاشقانه به احیا و ترمیم آثار گذشتگان و همزمان به طبع آزمایی و كشف زبانی با هویت در هنر مشغول باشند؟... بیآن كه از تبعات هنر مكارانه رایج در گالریهای امروزی جان سالم به در برده باشند! علی قهرمانی چنین هنرمندی است. منبع: جام جم