• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ایران سرای من (بازدید: 4501)
جمعه 27/5/1391 - 3:17 -0 تشکر 515866
جشن ها و آیین های ایرانی

با آیین نوروز و هفت‌سین بیشتر آشنا شوید

برای زنده نگه داشتن اداب زیبا و اصیل ایرانی این مقاله را برای تمام دوستانتان ارسال نمایید

 

جشن نوروز جمشیدى، روز اورمزد، روز نخست فروردین‌ماه، آغاز بهار در روی زمین بر پایه سنجیده‌ترین اندازه‌گیرى اخترشناسی و گاهشماری در جهان، بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین جشن کهن در همه ایران بزرگ است. جشن نوروز از نخستین روز بهار همراه با شکوفه درختان و سرسبزی و شادی آغاز می‌شود. برابر با گفته باستان‌شناسان، در گذشته این جشن یک ماه به درازا مى‌کشید ولى امروز تا جشن سیزده دنبال مى‌شود

به گزارش ایران ویج ، جشن نوروز را بسیاری از بزرگان جهان باشکوه‌ترین جشن گیتى نامیده‌اند و بزرگ‌ترین جشن مردمى ایرانیان است که از روزگاران بسیار دور براى ما به یادگار مانده است و بنیاد میتُخت آن را به جمشید شاه پیشدادى پیوند مى‌دهند، همچنان که این جشن تا امروز به نام جشن نوروز جمشیدی آوازه‌مند است

 گویند به زمان جمشید‌شاه سرما و توفان بزرگی ایرانویچ را فرا می‌گیرد و در پایان سال سوم، در آغاز بهار سرما و توفان به پایان می‌رسد و به شادی آن، جشن بزرگی برپا می‌کنند، که جشن نوروز می‌نامند

 داستان دیگری چنین می‌گوید: جمشید شاه پس از یک زنجیره به‌سازى‌هاى چپیره‌اى (اجتماعى) بر تخت زرین نشست و دورى (فاصله) میان دماوند تا بابل را در یک روز پیمود و آن روز، روز هرمزد از فروردین ماه بود. چون مردم این شگفتى را از وى بدیدند، جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند

 جشن نوروز پُربار از فرزانش کهن ایرانى است و هنوز جای بسیار برای کاوش دارد و هر چه گفته شود کم است. اگر به گذشته باز گردیم و آیین‌هاى فراموش‌شده‌اى هم چون بابا نوروز (عمو نوروز)، خواجه پیروز (حاجى فیروز)، پنجه یا بهیزک و… را نیز به آن بیافزاییم، خواهیم دید که جشن نوروز بسیار گسترده‌تر از آن چیزى است که امروز هست

 جشن نوروز با همه دشمنی‌هایی که در درازاى زمان دیده و می‌بیند، هنوز استوار و پا برجا خود را به رخ جشن‌های جهان مى‌کشد

 ***

آیین‌هاى باستانى نوروز

 سبزه یا ششه 

ایرانیان باستان ده روز مانده به جشن نوروز، به انگیزه فراوانی در سال نو، سه سینی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (پندار نیک)، هوخت (گفتار نیک) و هوورشت (کردار نیک)، می‌کاشتند. رنگ سبز آنان، رنگ پاترمی (ملی) ایرانیان و کیش زرتشت است که نماد امرداد امشاسپند «بی مرگی و جاودانگی» است و آن را مایه بالندگی فروَهر درگذشتگان می‌دانستند. هم چنین در گذشته ایرانیان باستان دانه‌هاى گندم، جو، برنج، لوبیا، میچوک (عدس)، ارزن، نخود، کنجد، باسمر (باقلا)، کاجیله، بلال، و ماش به شماره دوازده ماه سال را در ستون‌هایی از خشت خام بر مى‌آوردند که بالیدن هر یک را به شگون نیک مى‌گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو مایه فزونى و باروری خواهد بود

 

اندیشه و فرزانش خانه تکانى 

ایرانیان باستان و زرتشتیان امروز بر این باور هستند که فروَهر مردگان (ریشه واژه فروردین) در این روزها براى سرکشى بازماندگان خود به زمین فرود مى‌آیند و اگر خانه را پاکیزه، آراسته و بستگانشان را شاد ببینند، شادمند مى‌شوند و برای بازماندگان خود نیایش مى‌کنند و گر نه، اندوهگین و افسرده باز مى‌گردند. با خانه‌ تکانى، کاشانه خود را برای برگزاری باشکوه‌تر جشن نوروز از بیرون و درون پاکیزه، آماده و آراسته می‌کنند. خانه تکانی هم‌چنین نشان از فرزانش کهن ایرانی دارد که می گوید در پی آشفتگی، آراستگی و پاکیزگی می‌آید

 

هفت سین 

یکى دیگر از آیین و پیک نوروزی سفره هفت سین است که شمار آن از هفت امشاسپندان آیین زرتشت سرچشمه مى‌گیرد. دکتر «بهرام فره‌وشی» در جهان فروری، ریشه واژه‌‌ى هفت سین را از چیدن «هفت سینی» بر خوان نوروزی مى‌داند که به آن هفت سینی مى‌گفتند و با گذشت زمان و افتادن «ى» پایانى آن به گونه هفت سین در آمده. به گفته او هنوز هم در برخى از روستاهای ایران این سفره را، سفره هفت سینی مى‌گویند

 

چیزهایى که روی سفره هفت سین می‌چینند 

سبزه خانواده‌های زرتشتی سه قاب از سبزه را به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک در سفره هفت سین قرار مى‌دهند تا موجب فراوانی در سال نو شود. رنگ «سبز» آن رنگ ملی ایرانیان و نماد امرداد امشاسپند است

 سمنو (مایه خمیر) که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان توسط فروهرهاست و از جوانه‌های گندم تهیه می‌شود

 سنجد که بو و شکوفه آن سرچشمه دلدادگی باروری و زایندگى و عشق است

 سماق چاشنی و محرک شادی در زندگی به شمار می‌رود

 سیر و سرکه برای گندزدایی و پاکیزگی است

 سیب سرخ، نماد سپندارمزد امشاسپند، به معنى فروتنی، مهر و شیدایى است

 سکه نمادی از شهریور امشاسپند (نگهبان فلزات) به نیت درآمد و ثروت است

 آب و  ماهی سرخ نماد خورداد امشاسپند به معنی سرزندگی، شادابی، تندرستی و رسایى است

 کتاب مقدس، یکی از اجزاى اصلى سفره هفت سین به شمار مى‌رود و به تناسب مذهب اشخاص متفاوت است که نماد اهورامزدا است. زرتشتیان گاتها، یهویان تورات، مسلمانان قرآن، مسیحیان انجیل و برخی حافظ را بر سر سفره هفت‌سین مى‌گذارند

 آینه و شمعدان (آفرینگان) نماد اردیبهشت امشاسپند به معنی نور روشنایی و حتما باید در بالای سفره جای بگیرد

 شیر و تخم‌مرغ نماد وهمن امشاسپند و پندار نیک و نوزایی به معنای نطفه و باوری وزایش است

نان و پنیر و سبزی، نُقل و شیرینی و آجیل همگی نمادی از داده‌های اهورایی است

 اسپند و آویشن نماد تندرستی و فرخندگى است

 نارنج نماد گوی زمین و گردی آن است

 گلاب نماد آب ریزان یا آب ‌پاشان است

 انار نماد پارسایی و پاکى است

 

 برگزاری جشن نوروز

زرتشتیان و یا ایرانیان کهن در نخستین بامداد نوروز در کنار چهارچوب پایین در ورودی خانه اندکی آویشن مى‌ریزند که نشان برپایی جشن در آن خانه است

 زرتشتیان در نخستین روز سال نو به نیایشگاه مکان زندگی خود مى‌روند تا سال نو را با همبستگی با یکدیگر و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز نمایند و سپس مانند هر ایرانی دیگر به دیدار بزرگان، خویشاوندان و آشنایان مى‌روند

 

و در پایان فردوسی درباره جشن نوروز چنین می‌گوید؛

به جمشید بر، گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز و فروردین بر آسوده از رنج، تن دل، زکین

بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار

 

 

شاد و پیروز باشید

 

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:18 - 0 تشکر 515867

تاریخچه چهارشنبه سوری


تاریخچه چهارشنبه سوری


چهارشنبه‌سوری نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنجه دزدیده یا اندرگاه است. این جشن برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار می‌کنند.




در گاه‌شماری زرتشتی یک سال شامل ۳۶۵ روز یا ۱۲ ماه است که هر کدام دقیقاً ۳۰ روز بوده و ۵ روز انتهایی سال جدا از ماه‌ها به‌حساب می‌آمده و «پنجه» نامیده‌می‌شود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز می‌شود. در این گاه‌شمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال هرکدام با نام خاصی نام‌گذاری می‌شود. ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روشن کردن آتش جشن می‌گرفتند و بر این اعتقاد بودند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر می‌کنند و با همراه خانواده‌هایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهندکرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفت‌های آن روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند.


در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌است.


واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از آن می‌پرند آغاز می‌شود و در زمان پریدن می‌خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبه‌سوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان، ارمنیها، ترکها، کردها و زرتشتیها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشتن به دین زرتشتی است.


البته مراسمی که امروزه برپا می‌شود به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بی‌احترامی به آن نماد تلقی می‌شود.جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است.


پیشینه
تصویری از یکی از دیوار نگاره‌های چهل‌ستون، متعلق به دوران صفویه که جشن و پایکوبی ایرانیان را در شب چهارشنبه‌سوری به تصویر کشیده‌است.جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بوده‌است که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفته‌است که طلایه‌دار نوروز است.[منبع دقیق نیست]
جشن سوری در ایران قدیم در یکی از ۵ روز آخر اسفندماه بر پا می‌گشت، چرا که ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و ماه را به هفته‌ها تقسیم نمی‌کردند؛ بلکه قبل از ورود اسلام به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه ۳۰ روز بود که هر کدام از این ۳۰ روز نام مشخصی داشته‌است که به‌نام یکی از فرشتگان خوانده می‌شد. چون هرمزد روز، بهمن روز، اردی بهشت روز و غیره که پس از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به آن افزوده شد.
مختار ثقفی برای خونخواهی از عاملین واقعه کربلا، در شهر کوفه که بیشتر آنان ایرانی بوده‌اند از این فرصت سود برد و در زمان همین جشن که مصادف با چهارشنبه بود بسیاری از آنان را قصاص کرد.


برخی آیین‌های سوری
سال نو – کوزه نوایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزه‌های سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، به‌زیر افکنده و آن‌ها را می‌شکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین می‌ساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم می‌گردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.


آجیل مشگل‌گشای، چهارشنبه سوری



در گذشته پس ار پایان آتش‌افروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم می‌آمدند و آخرین دانه‌های نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک می‌کردند و می‌خوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان‌تر می‌گردد و کینه و رشک از وی دور می‌گردد. امروزه اصطلاح نمک‌گیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفته‌است.


یکی از مراسم قابل توجه در شب چهارشنبه سوری و سایر مراسم زرتشتیان، فراهم آوردن آجیل مشکل گشاست. زرتشتیان به این آجیل هفت مغزینه لرک می‌گویند. این آجیل که به آجیل گهنبار هم معروف است شامل هفت مغزینه یا میوه خشک است: پسته، بادام، سنجد، کشمش، گردو، انجیر و خرما که گاهی در لابه‌لای این آجیل تکه‌های کوچک نبات و نارگیل هم دیده می‌شود. این آجیل در مراسم مختلف زرتشتیان از جمله: آفرین گان‌ها، گهنبارها، جشن‌خوانی، جشن‌نوزادی و در مراسم سدره پوشی و سایر اعیاد به مدعوین داده می‌شود


فال گوشی
فال‌گوشی و گره‌گشایییکی از رسم‌های چهارشنبه‌سوری است که در آن دختران جوان نیت می‌کنند، پشت دیواری می‌ایستند و به سخن رهگذران گوش فرامی‌دهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را می‌گیرند.


قاشق‌زنی




در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود می‌کشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود می‌روند. صاحبخانه از صدای قاشق‌هایی که به کاسه‌ها می‌خورد به در خانه آمده و به کاسه‌های آنان آجیل چهارشنبه‌سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول می‌ریزد. دختران نیز امیدوارند زودتر به خانه بخت بروند.


شال انداختن
شال‌اندازی از دیگر مراسم شب سوری است که تاکنون اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان حفظ کرده‌است. پس از خاموشی آتش و کوزه‌شکستن و فالگوشی و گره‌گشایی و قاشق‌زنی جوانان نوبت به شال‌اندازی می‌رسد. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می‌ساختند. آنگاه از راه پلکان خانه‌ها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می‌کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست می‌گرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان می‌سازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال‌هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال می‌ریزند و گره‌ای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه می‌سازند که هدیه سوری آماده‌است. آنگاه شال‌انداز شال را بالا می‌کشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کسرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواری‌ها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره باشد نشانه سپیدبختی است.


چهارشنبه سوری در شهرهای گوناگون


اصفهان
افروختن آتش در معابر، کوزه‌شکستن، فالگوشی، گره‌گشایی و غیره کاملاً متداول است و تمام آن آدابی که در تهران معمول است در اصفهان نیز رواج دارد. شکوه شب چهارشنبه‌سوری در اصفهان از تمام شهرهای ایران بیشتر است.


استان آذربایجان شرقی
تبریزی ها در شب چهارشنبه سوری به روی هم آب یا گلاب می پاشند و معتقدند آب پاشیدن، زندگی را با سعادت قرین می کند. از دیگر رسوم ضروری این شب، فرستادن خُنچه از منزل داماد به منزل عروس است. در این خنچه معمولاً میوه،شیرینی، گلدانهای پرگل، ماهی و خلعت(پارچه) برای خانواده ی عروس و خود عروس گذارده می شود. دختران دم بخت تبریزی هنگام پریدن از روی آتش می خوانند:
« بختم آچیل چهارشنبه» یعنی: چهارشنبه! بختم را بازکن.


استان آذربایجان غربی
خانواده های ارومیّه ای در این شب به خانه ی مسن ترین فرد فامیل می روند و به خوردن آجیل سرگرم می شوند. آجیل حتماً باید از هفت نوع خوراکی تهیه شود. این هفت نوع خوراکی می تواند از بین خوراکیهای زیر باشد:
انجیر، کشمش، مویز، خرما، توت خشک، فندق، بادام، گردو، سنجد، نخودچی، آب نبات، تخمه بدون نمک، باسلق، برنجک(برنج بوداده) برگه هلو، برگه زردآلو و گندم برشته. کسی که مرادی و حاجتی دارد، باید تقسیم آجیل را به عهده بگیرد تا مرادش برآورده شود.


استان اردبیل
در مغان، مردم پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه، دسته جمعی به کنار رودخانه می روند، آتشی بر می افروزند و جوانان در آنجا به سوارکاری می پردازند و هنگام بازگشت، زنان ظرف هایشان را از آب رودخانه پر می کنند و به خانه می آورند و آب آن را به دور و برخانه می پاشند که با این کار، سال جدید، سالی سرشار از روشنی و زلالی و پاکی خواهد بود.


استان بوشهر
بوشهری ها پس از آتش افروزی در خانه هایشان و پریدن از روی آن، باقایق از روی آب می گذرند و معتقدند با این کار نحسی این شب از بین می رود. در ضمن کوزه ی نویی را که تا آن زمان استفاده نکرده اند، به دیوار می زنند تا شکسته شود تا بلا و بدبختی، مثل کوزه شکسته شود.


استان خراسان
در خراسان مراسم کوزه شکستن به این طریق است که درون کوزه های کهنه مقدار نمک که علامت شور بختی است و مقداری ذغال که علامت سیاه بختی است و یک سکه کم ارزش پول می ریزند و تمام افراد خانواده آن را به دور سر می چرخانند و آخرین نفر کوزه را از پشت بام به کوچه پرت می کند و می گوید:
«درد و بلام توکوزه
راه بیفته بره تو کوچه»
در بعضی از نقاط خراسان در این شب به جای آش، چهار نوع پلو می پزند. این پلوها عبارتند از: رشته پلو، عدس پلو، زرشک پلو و ماش پلو که معمولاً به فقرا، نزدیکان و همسایگان می دهند. در آجیل خراسانی ها مطلقاً نمک وجود ندارد، چون نمک را علامت شوربختی می دانند.


استان خوزستان
در اهواز ،پس از پریدن از روی آتش، مراسم قاشق زنی انجام می گیرد که خانواده ها، خوراکی یا آجیل شور و شیرین در ظرف قاشقزنان می ریزند.


استان سیستان و بلوچستان
در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال، آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود.


استان فارس
در شیراز برای گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوری به سعدیه می روند و از آب استخر سعدیه بر سر وروی دختران می ریزند. زنان نیز با ریختن این آب به روی خود، معتقدند که مهرشان در دل شوهر بیشتر می شود. در این شب زنان برای برآورده شدن حاجاتشان زیر منبر مسجد جامع شهر دعا می خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش می پزند.
استان کردستان
مردم کردستان مخصوصاًروستائیان، دسته جمعی به صحرا و کنار چشمه سارها می روند و پس از مدتی که به شادی و پایکوبی و کشتی گرفتن گذراندند، هنگام مراجعت به خانه، هرکسی مقداری سنگریزه جمع می کند و بدون آنکه به پشت سرخود نگاه کند، سنگریزه را از روی شانه به عقب پرتاب می کند و بدین ترتیب بلا و آفت را از خود دور می سازد.
از دیگر مراسم این شب، شال اندازی است که عده ای از جوانان بالای پشت بام خانه ها و کنار درها و پنجره های همسایگان و ثروتمندان می روند و ضمن خواندن سرود و تصنیف، از دریچه ای ،شال را آویزان می کنند. اهل خانه هدیه ای را به شال می بندند که معمولاً سکه، تخم مرغ، شاخه نبات، کله قند، جوراب یا نخودچی و کشمش است.


استان کرمان
در کرمان مقداری ذغال، نمک، سکه ی کم ارزش پول و کمی نان درکوزه خالی می ریزند و شب چهار شنبه سوری آن را از بالای بام به کوچه پرتاب می کنند تا بلا و کمبود از همه چیز مخصوصاً از آنچه در کوزه است دور شود.


استان گیلان
در روستاهای اطراف رشت، غروب شب چهارشنبه سوری، در پنج منطقه پوشال برنج را با فاصله کنار هم می چینند، سپس آنها را آتش می زنند و برای دفع چشم زخم، اسپند در آتش می ریزند و افراد هرخانواده از بزرگ به کوچک، سه مرتبه از روی آن می پرند و این ترانه را به گویش گیلکی می خوانند:
«گل گل چهارشنبه
به حق پنجشنبه
نکبت بی شه
دولت بی یه
زردی بی شه
سرخی بی یه»
یعنی: آتش سرخ چهار شنبه! به حق پنجشنبه نکبت برود، دولت بیاید. زردی برود، سرخی بیاید.
پس از پریدن از روی آتش ترقه در می کنند به این معنی که از نحوست چهارشنبه در امان باشند.
در این شب خورشت«ترشه تره» می پزند و آن را با کته، ماست و دوغ می خورند. صبح فردا (روز چهارشنبه) خاکستر برجای مانده از آتش شبانه را جمع می کنند و پای درختان میوه می ریزند به این نیّت که درختان بارورشوند و میوه ی بیشتری بدهند.


استان لرستان
در این شب در خرم آباد هیزم را به هفت دسته تقسیم می کنند و با فاصله های معینی در یک ردیف می چینند و آتش می زنند و باخواندن:
«زردی مه د تو، سرخی تو د مه»
یعنی: زردی من از تو و سرخی تو از من و از روی آن می پرند.


استان مازندران
در روستاهای مازندران در شب چهار شنبه سوری، علاوه برکشتی گرفتن و اسپند دودکردن، انواع آشها پخته می شود از جمله «آش هفت ترشی» که از هفت نوع سبزی و هفت نوع ترشی و هفت نوع حبوبات در آن استفاده می شود و نیز«گزنه آش » که یکی از سبزی های مصرفی در آن، گزنه است. اعتقاد براین است که خوردن این آش بسیاری از بیماریها و کسالتها را از بین می برد.


استان مرکزی
در این استان، علاوه بر مراسم آتش بازی، برای آمرزش اموات مقداری خرما یا شکر پنیر تهیه می کنند؛ و یا حلوا درست می کنند و سرگذر می ایستند و به عابران تعارف می کنند. هر رهگذر وظیفه دارد یک دانه بردارد و قبل از خوردن، برای آمرزش اموات خیرات دهنده، حمد و سوره ای بخواند و سپس خوراکی را بخورد

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:19 - 0 تشکر 515869

عید کریسمس از ایران می آید


به گفته برخی ها جشنهای عید کریسمس مسیحیان از جشن یلدای ایرانیان الهام گرفته است.




به نقل از شبکه تلویزیونی فرانس۲۴ یلدا جشنی باستانی در ایران است که در طول تاریخ همچنان زنده مانده و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز در بین مردم ایران گرامی داشته می شود. تاریخ ان تقریبا با کریسمس همزمان است.
در این جشن میترا یا خدای خورشید گرامی داشته  می شود و جشن پیروزی نور در برابر ظلمات به شمار می رود.  مردم در این شب با میوه های قرمز رنگ به ویژه انار به استقبال زمستان می روند. این میوه ها نماد خورشید هستند.  همچنین درخت کاج نیز یکی دیگر از نمادهای این جشن است. درخت کاج نماد حیات و تداوم جهان است. تصاویری حک شده از درخت کاج حتی بر روی دیوارهای  تخت جمشید در دوهزار و پانصد سال پیش مشاهده می شود.
به گفته برخی ها  جشنهای عید کریسمس مسیحیان از جشن یلدای ایرانیان الهام گرفته است.
یلدا جشنی باستانی در ایران است که در طول تاریخ همچنان زنده مانده و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز در بین مردم ایران گرامی داشته می شود. تاریخ ان تقریبا با کریسمس همزمان است.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:19 - 0 تشکر 515870

تاریــخچه شب یـــلدا را بدانید




تاریــخچه شب یـــلدا


شرق شناسان و مورخان متفق القولند که ایرانیان نزدیک به ? هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را که درازترین و تاریک ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان (حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب روند و لختی بیاسایند.


مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح) را ?? دسامبر قرار دادند که چهار روز و در سال های کبیسه سه روز بیشتر از یلدا (شب ?? دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.


آراستن سرو و کاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.
پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد.


هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان که گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است که پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده که دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست که انگلیسی یک زبان گرمانیک (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود که مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می کرد.


فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (کیانیان که از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:

که ما را ز دین بهی ننگ نیست
به گیتی، به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین مهر
نظر کردن اندر شمار سپهر

آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نکرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده اند و خشکبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید که بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا که به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است.


واژه یلدا، از دوران ساسانیان که متمایل به به کارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به کار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است که از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست که هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مرکب شب چله (?? روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود?


خور روز (دی گان)- یکم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و کارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می کردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود.



www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج


پیشینهء شب یلدا


یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهرمیترا می پنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن می گرفتندو گرد آتش جمع می شدندو شادمانه رقص و پایکوبی می کردند آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند.میزد نذری یا ولیمه ای بود غیر نوشیدنی مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا و در ایین های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی خوانی می گستردندکه بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده های و فرآورده های خوردنی فصل و خوراک های گوناگون از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه ای که آن را میز د می نامیدند بر سفره جشن می نهادند.


ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهء کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است.
روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود( خرمدینان این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد.


ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهء کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند
آیین و جشن شب یلدا و یا شب چله بزرگ، تا به امروز در تمامی سرزمین کهنسال ایران و در بین همه قشرها و خانواده ها برگزار می شود.


جشن شب چله، بعد از نوروز تنها جشنی است که همواره در میان ایرانیان پایدار مانده است و علت پایداری آن را می‌توان:
۱- باور دینی کهن مهرپرستان یعنی زایش خورشید و مهر دانست.


۲- پایان کار کشاورزان و برداشت محصولات خود و آغاز فصل استراحت آنها دانست که با مهاجرت روستاییان به شهر، این جشن که یادآور روزگاران گذشته ایرانیان است، به میان مردم شهر نشین نیز رخنه کرده و پایدار مانده است.


آیین های یلدادرسرزمین کهن ایران
هر جشن، آیینی دارد. یلدا و جشن‌های شب یلدا، یک سنت دیرین در ایران است و به عنوان یک جشن آریایی از هزاران سال قبل رواج داشته است.این آیین‌ها که تا چند دهه پیش فراگیر و اکنون در برخی مناطق اغلب روستایی پابرجاست، عبارت است:


گردهم آیی خانوادگی: آئین و جشن شب یلدا یا شب چله بزرگ که در سرزمین کهن ایران و در بین همه قشرها و خانواده‌ها برگزار می‌شود، در واقع جشن گردهمایی و آئینی خانوادگی است و گردهمایی‌ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می‌شود.


به همین دلیل در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است. ابوریحان بیرونی از جشن روز اول دی ماه، که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می کند و نامی از شب یلدا در میان نیست، که می توان به دلیل خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن آن دانست.


و جشن شب یلدا یا شب چله بزرگ که در سرزمین کهن ایران و در بین همه قشرها و خانواده‌ها برگزار می‌شود، در واقع جشن گردهمایی و آئینی خانوادگی است و گردهمایی‌ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می‌شود


کرسی: در زمستان‌ها، استفاده از کرسی برای گرم کردن خانه و دور کرسی نشینی معمولا از شب یلدا، شروع می‌شد و تا پایان چله‌بزرگ و در برخی خانواده‌ها تا پایان چله کوچک ادامه داشت. اعضای خانواده از کوچک و بزرگ، دور کرسی که روی آن را میوه و آجیل پوشانده بود، می‌نشستند.


خوردنی های مفید: همان گونه که اشاره شد، امید به زندگی یکی از عوامل مؤثر در جشن گرفتن شب سرد یلدا بود. این امید می‌بایست با بدنی سالم به بار بنشیند؛ بنابراین، گردهمایی خویشاوندان که در خانه بزرگ خانواده و نشستن گرداگرد کرسی انجام می‌شد، با خوردن میوه‌های مفید (هندوانه، به، انگور، انار، سیب، خیار و … که در هر جای ایران بیشتر در دسترس بود) و تنقلات مقوی (آجیل) تا نیمه شب ادامه می‌یافت.


سروآرایی: جشن اغلب با نمادی همراه است و ایرانیان قدیم درخت سرو را که سرما و ظلمت یارای غلبه بر آن را نداشت، به عنوان سمبل و نماد ایستادگی در برابر سرما برگزیده و در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره‌ای و طلایی می‌آراستند.


شعر خوانی و قصه گویی: گردهم بودن در عصری که تنها رسانه شایع، «سخن» بود، قصه‌گویی و شعرخوانی را ناگزیر می‌ساخت؛ بنابراین، قصه‌گویی بزرگان خانواده؛ بویژه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها دور کرسی برای دیگر اعضای خانواده از آیین‌های شب یلدا از سده‌های قبل است و با توجه به گسترش شعر، بویژه در دوران اسلامی، شاهنامه‌خوانی، حافظ‌خوانی و خواندن اشعار شعرای شیرین سخن دیگر که حکایت‌های اخلاقی و حماسی را دربرداشتند، به آیینی از آیین‌های شب یلدا تبدیل شد.


فال حافظ: اگر رسم‌ها و آیین‌های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله ایرانیان بدانیم، فال حافظ گرفتن در شب یلدا، در سده‌های اخیر به آیین‌های شب یلدا افزوده شده است.


www.iranvij.ir| گروه اینترنتی ایران ویج
فـلسفه شب یلدا و خــوراکـی های شـب یـــلدا


در ایران باستان برای دی ماه چهار جشن وجود داشت که شامل روزهای اول، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم این ماه بود. اما امروزه ایرانیان تنها نخستین روز دی ماه، یعنی طولانی ترین شب اول زمستان را- که آخرین شب پاییز، پایان قوس و آغاز جدی است- جشن می گیرند.


پیشینیان بر این باور بودند که در این شب فرشته بدی ها (اهریمن) با فرشته خوبی ها (امشاسپندان) به جنگ می پردازد و در این نبرد طولانی فرشته خوبی ها اهریمن را شکست می دهد و صبح، پس از زاده شدن دوباره خورشید (پیروزی روشنایی بر تاریکی) آغاز می شود.


اما شب یلدا فقط دور هم نشینی و مرور خاطره ها نیست، علاوه بر آداب و رسوم فوق شامل رسوم تغذیه ای خاص خود نیز است. انتخاب مواد غذایی خاصی از بین سایر مواد غذایی و تأکید برقرار دادن این مواد غذایی بر سر سفره شب یلدا نه تنها یک رسم، بلکه نکات تغذیه ای خاصی را دنبال می کند که در اینجا به این نکات می پردازیم:


هندوانه؛ یکی از ارکان سفره شب یلدا، میوه هندوانه است که همیشه به شیوه های جذابی تزیین می شود، اما چرا هندوانه؟
هندوانه یادآور گرمای تابستان و حرارت است. باور بر این است، اگر مقداری هندوانه در شب یلدا بخورید در سراسر زمستان طولانی، سرما و بیماری بر شما غلبه نخواهد کرد و این باور، با خواص هندوانه که سرشار از ویتامین های A و B و C می باشد مطابقت دارد.


ارزش تغذیه ای هندوانه: ۹۰ درصد بافت هندوانه از آب تشکیل شده است، در نتیجه برای رفع عطش بسیار مفید است. به علت فراوانی آب در این محصول، برای جلوگیری و دفع سنگ کلیه، خوردن آن بسیار توصیه شده است. هندوانه منبع غنی از بتاکاروتن و لیکوپن است که این مواد از آنتی اکسیدان های طبیعی هستند و همانطور که اثبات شده است آنتی اکسیدانها ترکیباتی هستند که از بروز سرطان ها در انسان جلوگیری می کنند، پس این باور که با خوردن هندوانه بیماری کمتر به سراغ ما می آید در وجود این آنتی اکسیدانها نهفته است.


هندوانه از بروز آسیب های پوستی در اثر نور جلوگیری می کند. موجب دفع بیشتر و سریع مواد زاید از بدن می شود و به شادابی و طراوت پوست می انجامد. درصد کمی قند دارد و میزان کالری آن بسیار پایین است، اما نکته مهم در این جاست که همیشه هندوانه را به عنوان میان وعده مصرف کنید، نه به همراه غذا زیرا در هضم و جذب اختلال ایجاد می کند.


انار؛ این میوه در سفره شب یلدا نماد شادی و زایش است. انار میوه ای است که از قدیم از آن به عنوان میوه ای خون ساز یاد می شد. به افرادی که رنگی مهتابی و از نظر جثه رنجور بودند، توصیه می شد که آب انار بنوشند. امروزه اثبات شده انار سرشار از ویتامین ث است که سبب تقویت سیستم ایمنی بدن و تصفیه کننده خون و سرشار از آهن است، در نتیجه موجب افزایش انرژی و خون سازی در بدن فرد می شود و تصفیه خون مانند زندگی یا زایش دوباره انسان است، به همین علت انار را نماد زایش و شادی می دانند.


آجیل؛ آجیل شب یلدا شامل پسته، بادام، گردو، فندق و در بعضی مناطق کشور از میوه های خشک نیز به عنوان آجیل شب یلدا استفاده می شود. آجیل به عنوان سالم ترین تنقلات شناخته شده و دارای فیبر بالاست که در درمان یبوست، چاقی، انواع سرطان ها از جمله سرطان معده و روده بسیار مؤثر است. آجیل دارای انواع ویتامینهای گروه E و B، روی، کلسیم، فسفر و پتاسیم، منیزیوم، ویتامین A و پروتئین است که وجود این مواد در بدن موجب افزایش تراکم استخوان و جلوگیری از ریزش مو و چین و چروک پوست، درمان افسردگی، افزایش قدرت بینایی و رفع خستگی و گرفتگی عضلات می شود.


اما باید توجه کرد با اینکه چربی موجود در آجیل از نوع مضر نیست، اما دارای کالری بالایی است و برای جلوگیری از افزایش وزن در خوردن آن باید اعتدال رعایت شود.


در آخر، بیان این نکته نیز بسیار مهم است که دور هم بودن در شب یلدا و انجام صله رحم، موجب افزایش صمیمیت و محبت در نزد اعضای خانواده، رفع کدورتها و در نتیجه ایجاد یک حس و حال مثبت در مغز و روح انسان می شود، پس شب یلدا تنها طولانی ترین شب سال نخواهد بود بلکه می توان از آن به عنوان یک شب با خواص روحی و تغذیه ای فراوان نام ببریم.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:19 - 0 تشکر 515871

۶ خرداد جشن خردادگان



جشن خُردادگان


زمان برگزاری: روز خرداد (ششمین روز ماه باستانی) از ماه خرداد (سومین ماه سال) برابر با چهارم خرداد در گاهشماری خورشیدی.


انگیزه برگزاری: فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان.


مفهوم امشاسپند خرداد: خرداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. خرداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آب‌ها در این جهان خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری می‌کند از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد می‌شود. در گات‌ها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد می‌شود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آب‌ها و گیاهان اند که به یاری مردمان می‌آیند و تشنگی و گرسنگی را شکست می‌دهند. در یسنا، هات ۴۷، آمده‌است که اهورامزدا رسایی خرداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.


امشاسپند خرداد در متن‌های کهن: چهارمین یشت از یشت‌های بیست و یک گانه اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خرداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور می‌شود که «… یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خرداد را برای مردمان اشون بیافریدم…» و سپس تاکید می‌شود هر آن کس که خرداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کرده‌است. در بندهش نیز درباره خرداد آمده‌است : «… ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «… خرداد سرور سال‌ها و ماه‌ها و روزهاست [ یعنی] که او سرور همه‌است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست…»


گل ویژه جشن خردادگان:در کتاب بندهش از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپند بانو «خُرداد» نام برده شده‌است: «… این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: … سوسن خرداد را، ..» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است. معروف‌ترین نمونه‌های گل سوسن نزد ایرانیان سوسن سپید Lilium candidum یا سوسن آزاد است که به نام سوسن ده زبان یا سوسن گل دراز نیز شناخته می‌شود، همچنین یکی دیگر از گونه‌های نادر گل سوسن که بومی برخی مناطق شمالی ایران است، سوسن چلچراغ Lilium lederbourii نام گرفته‌است. در متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» بوی گل سوسن سپید، چون «بوی دوستی» توصیف شده‌است.


آیین‌های جشن خردادگان: یکی از مهم‌ترین آیین‌های روز خرداد که در جشن خرادگان پررنگ تر می‌شود، رفتن به سرچشمه‌ها یا کنار دریاها و رودها، تن شویی در آب و خواندن نیایش‌های ویژه این روز همراه با شادی و سرور در کنار خانواده و دوستان بوده‌است. نمونه‌ای از سنت‌های رایج در این روز را می‌توان از سروده «دستور داراب پالن» موبد بزرگ پارسی در منظومه «فرضیات نامه» برداشت نمود که از آیین‌های ویژه خرداد روز به «تن شویی»و«کندن چاه» و «نو کردن کاریز» اشاره می‌کند و در همین مورد در متن پهلوی «اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» یاد آوری شده که «در خرداد روز جوی کن». بر این پایه، در این روز توجه‌ای ویژه می‌شده به نگهداری و نوسازی جای‌هایی که آب از آن‌ها سرچشمه می‌گیرد و در آنجا جاری می‌شود چون چشمه‌ها، چاه‌ها، جوی‌ها، کاریزها و رودها که با آب زندگی بخش خود، ادامه زندگی را در این کره خاکی برای زیستمندان امکان پذیر می‌کنند.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:20 - 0 تشکر 515872

آتشکده چیست ؟


مدخلی که پیش رو دارید به معرفی آتشکده‌های ایران می‌پردازد


مهار آتش و چگونگی استفاده بهینه از آن یکی از مهم‌ترین کشفیات بشر بود که به تمدن و پیشرفت انسان سرعتی افسانه‌ای بخشید.


همه مردم جهان به نوعی آتش را دوست دارند و در آغاز پرستش خدای خود، مایلند که شمعی را روشن کرده و به ستایش نیکی‌ها بپردازند.


آتش المپیک همیشه روشن نگاه‌داشته می‌شود و هر ساله با شکوهی بسیار در محل برگزاری المپیک برافراشته می‌گردد.


مراسم آتش افروزی و چراغانی و آتش‌بازی به هر بهانه شادی برانگیز، در سراسر جهان مرسوم و فرح‌بخش است. در تاریخ ایران هم این موضوع به چشم می‌خورد.


آتشکده به گونه‌ای از نیایشگا‌ه زرتشتیان گفته می‌شود که آتش در جای خاصی از آن قرار دارد و مهمترین نیایش‌های دینی در آن و در برابر آتش انجام می‌گیرد.


شکل و بنای آتشکده‌ها در همه جا یکسان است. معمولاً ً هر آتشکده ۸ درگاه و چند اتاق ۸ گوشه دارد و آتشدان در وسط بنا واقع است.


l9v7bjd9aulqk8l6qyy5.jpg


با گذر زمان و به تدریج مقرر می‌شود که آفتاب بر آتش نتابد. بنابراین آتش را در فضای باز نگهداری نکرده و اتاقی در وسط بنا ساختند که آتشدان در آن قرار داشت.


تعداد آتشکده‌ها بسیار است و تأسیس آن‌ها به زمان خیلی پیش از ظهور زرتشت، یعنی زمان پیشدادیان می‌رسد.


محافظ آتشکده را هیربد می‌نامیدند، در میان آتشکده‌های ایران سه مادر آتشکده بودند که طبقات مختلف مملکت آتشکده‌های شهرها و دیه‌ها و حتی خانه‌های خود را از آنها فروزان می‌ساختند و آن سه عبارت از:



  • آذرفرنبغ

  • آذرگشنسپ

  • آذربرزین مهر


آذر فرنبغ: اختصاص به موبدان داشت و محل آن درباریان پارس در نیمه راه بین بندرعباس و دارابگرد بود.


آذر گشنسپ: ویژه پادشاهان و آرتشتاران و بزرگان بود و محل آن در شهر شیزیاگنزک در کنار دریاچه اورمیه بود که خرابه‌های آن اکنون در ده بهرام، در نزدیکی تکاپ دیده می‌شود.


آذربرزین مهر: آتشکده کشاورزان و پیشه‌وران بود و در کوه‌های ریوند در شمال‌غربی نیشابور قرار داشت. این آتشکده‌ها و آتشکده‌های دیگر پس از اسلام به تدریج از میان رفتند.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:20 - 0 تشکر 515873

نام روزهای ماه در ایران باستان




ایرانیان برای هر روز از ۳۰ روز یک ماه،نام ویژه‌ای داشتند
در آنها بنگرید تا ببینید اجداد نیک سرشت ما روزهای خویش
را به چه نامهایی می شناختند و آغاز می کردند…باید بگویم
روزهی هشتم و پانزدهم و بیست و سوم  بنام دی می باشد که به
مفهوم آفریدگار است.برای این که در شمارش روزها این ۳ روز
از هم باز شناخته شوند آنها را با نام روزهای پشت سرشان
می خواندند.پیشکش می کنم به تمام دوستداران فرهنگ ایران زمین!


۱ـ اورمزد:ساده شده اهورمزدا#
۲ـ بهمن:اندیشه نیک#
۳ـ اردیبهشت: بهترین راستی و پاکی#
۴ـ شهریور: شهریاری نیرومند#
۵ـ سپندارمد: فروتنی و مهر پاک#
۶ـ خورداد: تندرستی#
۷ـ امرداد: بی مرگی و جاودانگی#
۸ـ دی بآذر: آفریدگار#
۹ـ آذر: آتش،فروغ#
۱۰ـ آبان: آبها،هنگام آب#
۱۱ـ خیر«خور»: آفتاب#
۱۲ـ ماه: ماه#
۱۳ـ تیر: نام ستاره باران#
۱۴ـ گوش«گئوش»: جهان،زندگی هستی#
۱۵ـ دی بمهر: آفریدگار#
۱۶ـ مهر: دوستی،پیمان#
۱۷ـ سروش: فرمانبرداری#
۱۸ـ رشن: دادگری#
۱۹ـ فروردین: فروهر،نیروی پیشرفت#
۲۰ـ ورهرام: پیروزی#
۲۱ـ رام: رامش،شادمانی
۲۲ـ باد: باد#
۲۳ـ دی بدین: آفریدگار#
۲۴ـ دین: بینش درونی#
۲۵ـ ارد«اشی»: خوشبختی،داریی#
۲۶ـ اشتاد: راستی#
۲۷ـ آسمان:آسمان#
۲۸ـ زامیاد: زمین#
۲۹ـ مانتره سپند: گفتار پاک#
۳۰ـ انارام: فروغ و روشنایهای بی پایان#

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:20 - 0 تشکر 515874

جشن بهمنگان




ریشه اسطوره ای بهمن :
برابر نوشته های اوستا ، اهورامزدا دارای فروزه های نیک بیشمار است که از میان آنها ۶ صفت برگزیده تر می باشند که به هر یک از این صفات امشاسپند و به مجموع آنها امشاسپندان  می گویند .
این کلمه از سه جزء تشکیل شده است . اَ : حرف نفی ، مشَه : از ریشه مَر به معنی مرگ (جمع این دو بخش = اَمِشَه : بی مرگ) سپَنتَه : مقدسان – پاکان . امشاسپندان یعنی پاکان بی مرگ .
بهمن ، اردی بهشت ، شهریور ، سپندار مَذ ، خرداد ، اَمرداد  نامهای ۶ امشاسپند است .
بهمن اولین و برترین امشاسپند است و صورت اصلی این کلمه وُهومَن (Vohumana) می باشد که مرکب از دو کلمه است . (وُهو) به معنی نیک و (مَن) به معنی ضمیر و وجدان و مصدر اندیشه و به عبارت دیگر وجدان نیک و خرد کامل و آن دو لفظ مصطلح اخیر هم مرکب از دو کلمه است .
۱٫ وُهو : نیک ، مَن : ضمیر و وجدان
۲٫ وَه : نیک ، مَن : ضمیر و وجدان و از روایات اوستا چنان استنباط می شود که صحت و سعادت و نیکی تمام ضمایر و قلوب به این امشاسپند مربوط است و ستودن و تمجید نمودن این امشاسپند عبارت از استقبال نیک ضمیری و صاحب وجدان نیک شدن است و در روایات اوستا می آید که وهومن امشاسپند از هرکس ناخشنود باشد در دنیا سعادت و در آخرت ، بهشت و درجات عالی نصیب آن شخص نخواهد شد .
غرض از تحصیل رضایت آن امشاسپند تهذیب و صحت و سلامتی و صفای وجدان و ضمیر است که انسان را از هرگونه ذلت و نکبت و مرتبه نشیب رهانیده و به درجات عالی رهبری نموده رستگاری خواد بخشود .
او در گاهان نیز همین مقام  را دارد . او کردار مردمان را در واپسین داوری می سنجد ، بهشت خانه اوست . زرتشت از طریق اوست که به نزد اهورامزدا بار می یابد .
بهمن به معنی اندیشه نیک است و هماورد و دشمن او اَکومن یا اَکمنن دیو ؛ یعنی اندیشه ناپاک است . از دیگر دیوان مخالف بهمن ، ایشمه (خشم) و آز (غلط اندیش) است . بهمن راست کرداران پرهیزگار را به بهشت می پذیرد . در ادبیات پهلوی ، بهمن نخستین آفریده اهورامزداست . یعنی بهمن است که زرتشت را به هنگام زادن ، نگهبانی می کند و از آسیب دیوان رهایی می بخشد .
گمان بر این است که بهمن در گاهان زرتشت جانشین مهر ، ایزد بزرگ آریاییان شده است . او پشتیبان حیوانات سودمند در جهان است و با ایشان نیز سر و کار دارد . (شناخت اساطیر ایران / جان هیلنز / ص ۷۳)
چون بهمن پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی را به عهده دارد ، در جشن بهمنگان یا بهمنجه از کشتار حیوانات و خوردن گوشت آنان خودداری می شود . زرتشتیان روزهای وهمن (دوم) ، ماه (دوازدهم)،  گوش یا گئوش (چهاردهم) ، رام (بیست و یکم) را روزهای نَبُر می نامند . و هر ماه در چهار روز نامبرده نَبُر نگه می دارند . به این معنی که در این روزهای گوسفند و دیگر حیوانات سودمند را ذبح نمی کنند و گوشت آنها را نمی خورند . (مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان / موبد دشیر آذرگشسپ / ص ۲۳۹)


در روایاتی آمده است که جشن بهمنگان جشن پدران و مردان درست کردار است . پدران و مردانی که همواره در تخصیص روزها و بزرگداشت ها نادیده گرفته شده اند . ایک همه تلاش ها و راست کرداری هایشان را پاس می‏داریم، به پاسِ جشنی کهن و باستانی که نیاکان ما هیچ گاه مادران و پدران را از یاد نبرده بودند .
بهمنگان بر همه ایرانیان و بخصوص مردان ایستاده و پدران پرتلاش فرخنده باد .
جشن بهمنگان
در روز دوم بهمن ماه و به مناسبت همنام شدن روز و ماه برگزار می گردید. در حال حاضر به دلیل تغییراتی که در گاهشماری ها بوجود آمده است روز دوم بهمن ماه که بهمنگان بوده است به ۲۶ دیماه تغییر کرده و در تقویم‏ها  ثبت شده است .
در ترجمه “خرده اوستا” چنین آمده است : « در جشن بهمنگان ، ایرانیان به مناسبت اینکه اَمشاسپَند بهمن ، در جهان مادی نگهبان چارپایان سودمند است ، از خوردن گوشت پرهیز می کنند . ایرانیان قدیم ، این روز را به احترام آن جشن می گرفتند و شادی می کردند و خود را برای پیروی از صفات پسندیده آن که راهنمای پیشرفت و سعادت است ، آماده می ساختند. » (جشن های باستانی ایران / علی خوروش دیلمانی)
در مورد این جشن علی بن توسی (اسدی توسی) شاعر قرن ۵ هجری در کتاب لغتنامه خود (لغت فرس) زیر کلمه بهمنجه می نویسد :« بهمنجه رسم عجم است ، چون دو روز از ماه بهمن می گذشت بهمنجه می کردند و این عیدی بود که در آن روز طعام می پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر کاسه ها می افشاندند . »
فرخی می گوید :
فرخش باد و خداوندش فرخنده کُناد   ## عید فرخنده و بهمنجه و بهمن ماه##
انوری نیز می گوید :
بعد ما کز سر عیش همه روز افکندی  ##  سخن رفتن و نارفتن ما در اَفواه##
اندر آمد زِ در حجره من صبحدمی   ## روز بهمنجه یعنی دوم بهمن ماه##
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه در مورد جشن  بهمنجه چنین می نویسد :« روز دوم آن روز بهمن عید است که برای توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده اند؛ بهمن نام فرشته موکل بر بَهایِم است که بشر با آنها برای عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگهایی از جمیع دانه های ماکول با گوشت غذایی می پزند و آن را با شیر خالص می خوردند و می گویند که حافظه را این غذا زیاد می کند . و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه ها و جوی ها و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزادنی ها خاصیتی مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسپ این کارها را در این روز انجام می داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روزهاست .»
(آثارالباقیه – ص ۳۵۰)
ابوریحان در کتاب التفهیم خود آورده است : « بهمن ، نام گیاهی است که اکنون در اطراف خوزستان و دشت میشان می روید . ایرانیان در روز جشن ، این گیاه را با شیر مخلوط می کردند و می خورده اند. »
(اصل و نسب و دین های ایرانیان باستان / عبدالعظیم رضایی / ص ۴۹۹)
چنانکه از عبارت ابوریحان و اسعدی توسی بر می آید ، بهمن نیز نام گیاهی است که بخصوص در جشن بهمنجه خورده می شده که به رنگ سفید یا سرخ و به شکل زردک بود . (یشتها – جلد اول / ابراهیم پورداوود / ص ۹۰)
امروز نیز بین مردم ما در زمستان بخصوص ماه بهمن خوردن برف و شیره مرسوم است و معتقدند که خاصیت دارویی دارد .

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:21 - 0 تشکر 515875

جشن شهریورگان


امروزه وقتی ماه شهریور فرا می رسد، کمتر کسی ممکن است به یاد بیاورد که شهریور نام یکی از امشاسپندان دین قدیم ایرانیان بوده است و روز چهارم شهریور ماه که نام شهریور را بر خود دارد، جشنی به نام «شهریورگان» در ستایش این امشاسپند که تجلی شهریاری مطلوب اهورامزدا بر روی زمین است، برگزار می شده است.
جشنی چنان فراموش شده که دیگر حتی هموطنان زردشتی ما نیز آن را برگزار نمی کنند. شهریورگان از سلسله جشن های همنام شدن روز و ماه بوده است که در هر ماه، یک نمونه از این گونه جشن ها را شاهد بودیم.
برخی از این گونه جشن ها همچنان از اهمیت و اعتبار زیادی برخوردارند، مانند جشن مهرگان. اما برخی به فراموشی سپرده شده اند و از این میان، جشن های مربوط به امشاسپندان بیشتر به چشم می آیند. امشاسپندان به معنی «جاودانان مقدس» را شاید بتوان معادل با فرشتگان در دین اسلام دانست. با این تفاوت که امشاسپندان هر یک تجلی یکی از صفات باریتعالی هستند: بهمن (= اندیشه نیک)، اردیبهشت (= بهترین راستی)، شهریور (= شهریاری و سلطنت مطلوب)، سپندارمد (= اخلاص و بردباری مقدس)، خرداد (= تمامیت و کمال)، امرداد (= بی مرگی) که همراه با سپندمینو (= روح افزایش بخش و مقدس)، نماد اصلی اهورامزدا و روح و اندیشه او، هفت امشاسپند دین زردشت را تشکیل می دهند و در اوستا، یشتی به نام «هفتن یشت» به ستایش آنان اختصاص دارد. گرچه برگزاری جشن های مربوط به امشاسپندان امروزه کمرنگ شده است اما این امر از اعتبار آنان در دین زردشت نمی کاهد. اهمیت امشاسپندان را در بازماندن نام آنان در تقویم ایرانیان می توان دریافت. تعدادی از ماه های سال به نام آنان نامگذاری شده است. در تقویم زردشتیان نیز که هر روز ماه نامی دارد، روز اول ماه به نام اهورامزدا و شش روز بعدی به نام امشاسپندان نامگذاری شده است.
و در این میان، ماه ششم سال و روز چهارم هر ماه نام شهریور را بر خود دارد. و روز شهریور از ماه شهریور جشنی بوده به نام شهریورگان که بنا به قولی آن را «آذرجشن» نیز می گفتند (آثار الباقیه ابوریحان بیرونی).
شهریور با نام اصلی خْشَثْرَه وَئیریَه (X?a?ra – Vairya) به معنی شهریاری و سلطنت مطلوب است. این امشاسپند نرینه مظهر توانایی، شکوه، سیطره و قدرت آفریدگار است. در جهان مینوی، او نماد فرمانروایی بهشتی و در گیتی نماد سلطنتی است که مطابق میل و آرزو باشد، اراده آفریدگار را مستقر کند، بیچارگان و درماندگان را در نظر داشته باشد و بر بدی ها چیره شود. فرّ و پیروزی پادشاهان دادگر نیز از اوست. «ز شهریورت باد فتح و ظفر / بزرگی و تخت و کلاه و کمر» (فردوسی)
از این جهات می توان گفت شهریور انتزاعی ترین امشاسپندان است. همکاران او ایزد مهر، ایزد خورشید و ایزد آسمان هستند و ایزدان هوم، بُرز، اردوی سوره اناهیتا و سوک (ایزد همکار ماه که خواسته و سود می بخشد) نیز جزو یاران او به شمار آمده اند. او پشتیبان فلزات است و فلزات نماد زمینی او هستند. اوست که در پایان جهان همه مردمان را با جاری کردن فلز گداخته ای خواهد آزمود.
دشمن اصلی شهریور سَوْروَه Saurva (سَروَه / ساوول) است که درواقع سَردیوِ «حکومت بد» و «ستمکاری» و «هرج و مرج» و «مستی» است.
در اوستا، از شهریور به عنوان کشور جاودانی اهورامزدا، سرزمین فناناپذیر و بهشت برین نام برده شده است و انسان باید چنان زندگی کند که پس از مرگ، شایسته این مملکت شود. در اندیشه زردشت، انسان به واسطه «اندیشه نیک» است که «راه راستی» را دنبال می کند و به «کمال» و «بی مرگی» دست می یابد و بدان وسیله به «شهریاری» می رسد. بدین گونه است که انسان می تواند در سرشت خدا سهیم باشد. در حقیقت، وظیفه دینی انسان این است که با منبع غایی یا آفریدگار یکی باشد.
در بند هفتم هفتن یشت کوچک آمده است: «… شهریور امشاسپند را ما می ستاییم، فلز گداخته را ما می ستاییم، رحم و مروت را که غمخوار بیچارگان است ما می ستاییم.» چون شهریور نگهبان فلزات است، از این رو، او را دستگیر فقرا و فرشته رحم و مروت نیز خوانده اند. یکی از وظایف شهریور نیز شفاعت درویشان نزد هورمزد است. همچنین گفته شده شهریور آزرده و دلتنگ می شود از کسی که سیم و زر را بد بکار اندازد یا بگذارد که زنگ بزند.
در کتاب پهلوی بُند هشتن آمده است که هر گُلی از آنِ امشاسپندی است و «شاه اِسپَرغم» مختص شهریور است. همچنین در این کتاب، درباره تن مردمان نیز آمده است: «این نیز پیداست که هر اندامِ مردمان از آنِ مینویی است؛ جان و هر روشنیِ با جان از آنِ هورمزد است. گوشت (از آنِ) بهمن، رگ و پی (از آنِ) اردیبهشت، استخوان (از آنِ شهریور)، مغز (از آنِ) سپندارمد، خون (از آنِ) خرداد و پشم و موی (از آنِ) امرداداند.» به این ترتیب، استخوان های بدن متعلق به شهریور است.
در کیهان شناسی ایرانیان، آسمان بلورین که گیتی را چون دُری فرا گرفته است و بر زمین مسلط است، به شهریور، شهریار آرمانی، آیینه آفتاب و سرور فلزات تعلق دارد. و از آنجا که آسمان و زمین به نوعی با هم جفت اند، پاسداران آنان، شهریور و سپندارمد نیز بیشتر اوقات با هم می آیند. دور نیست زردشت در آسمان بلورین و افراشته که ارباب وار گرد زمین را به منظور حفاظت فرا گرفته است، رابطه معقولی با اطاعت فرودستانه زمین می دیده است. اما با وجود عظمت آسمان به عنوان نماد، از آنجا که آسمان پدیده ای غیر ملموس و دور از دسترس بوده است، ناچار خصوصیت دیگر شهریور، بستگی او با فلز روی زمین، آدمی را با آفرینش متعلق به او مربوط می سازد. به این ترتیب، شهریور با آسمان فلزی بالا گرفته، رود فلز مذاب و زره و سلاح رزمندگان (که معقول است به شهریار نیرومند تعلق داشته باشد) مربوط است. اما در گات ها، اندیشه های زردشت درباره شهریور بیشتر گرد مفهوم «شهریاری» یا «ملکوت» خداوند دور می زند.
ظاهرا تصوری که از این ملکوت وجود دارد، هم شامل بهشت می شود که آن سوی آسمانِ پیدا واقع است، و هم شهریاری خداوند را روی زمین در بر می گیرد. لقب Vairya که به شهریور می دهند دلالت بر چیزی «مطلوب» یا «خواستنی» می کند. همان گونه که مسیحیان می گویند: «ملکوت خداوند خواهد آمد»، زردشتیان نیز آرزومند گسترده شدن شهریاری خداوند بر روی زمین هستند.
اما شهریور امشاسپند نقش مهمی نیز در پایان جهان ایفا می کند. هنگامی که سوشیانس، موعود زردشتی، ظهور می کند تا بدکاران را عقوبت کند و دینِ به را بگستراند، سپاهی بر می انگیزد و به کارزار دیو اَشموغی (اَهلَموغی)، دیو بدعت، می رود. آن دیو به بالا و پایین زمین می دود و سرانجام در سوراخی فرو می رود و شهریور امشاسپند بر این سوراخ فلز گداخته می ریزد و او را محبوس می کند تا سرانجام به دوزخ افتد. با توجه به مفاهیمی که شهریور امشاسپند در بر دارد و با توجه به نقشی که در آفرینش و نیز در پایان جهان ایفا می کند، می توان به اهمیت این امشاسپند و در نتیجه اهمیت جشن مربوط به آن پی برد. اما همان طور که گفته شد، این جشن به نوعی با آتش نیز پیوند خورده است. می دانیم که مهم ترین جشن آتش میان ایرانیان جشن سده بوده است که امروز نیز زردشتیان آن را به طور مفصل برگزار می کنند. اما سده تنها جشن آتشی نیست که در میان ایرانیان رایج بوده است. ابوریحان بیرونی جشن های مختلفی را به نام «آذرجشن» (= جشن آتش) ذکر می کند که نخستین آن جشن روز چهارم (روز شهریور) ماه شهریور بوده و «شهریورگان» نامیده می شده است. بیرونی از قول زادُویه بن شاهُویه (مولف کتابی درباره مبدا جشن های ایرانی) نقل می کند که می گوید: «این جشن، آذرجشن نامیده شده یعنی جشن آتش هایی که در خانه های مردم است. زمان این جشن در آغاز زمستان بوده، و رسم بر این بود که در درون خانه ها آتش های بزرگ بیفروزند و شوق بسیاری در ستایش و پرستش خدا نشان دهند،‌ و مردم گردهم می آمدند که غذا درست کنند و به شادمانی بپردازند. آنان بر این باورند که هدف از این کار راندن سرما و سترونی زمستان است، و این که گرمایی که آتش پخش می کند،‌ اثر زیبانبخش همه آن چیزهایی را که به گیاهان در جهان آسیب می رساند، دور می کند. و روش آنان در این مورد مانند روش مردی است که با سپاهی گران برای نبرد با دشمن به راه می افتد.» …

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:21 - 0 تشکر 515876

جشن سده




واژه سده: بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند. ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .”
نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن ۱۵۰ روزه و تابستان ۲۱۰ روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است.


زنده یاد استاد مهرداد بهار معتقد است که واژه سده از فارسی کهن به معنی پیدایش و آشکار شدن آمده و آن را برگزاری مراسمی به مناسبت چهلمین روز تولد خورشید (یلدا) دانسته و می نویسد: … جشن سده سپری شدن چهل روز از زمستان و دقیقا در پایان چله بزرگ قرار دارد. البته به جشنی دیگر که در دهم دی ماه برگزار می شده و کمابیش مانند جشن سده بوده هم باید توجه کنیم که در آن نیز آتش ها می افروختند. اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا – تولد دیگری برای خورشید بدانیم، می توان آنرا هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده ایرانی دانست. (در همه استان های کشور و سرزمین های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می گیرند) و این واژه “sada” (اسم مونث) که به معنی پیدایی و آشکار شدن است ، در ایران باستان sadok  و در فارسی میانه sadag بوده و واژه عربی سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است.


پیشینه اسطوره ای پیدایش آیین و جشن سده:
از اسطوره های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد. فردوسی می گوید: هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد. هم در کتاب “التفهیم” و هم “آثارالباقیه” ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است که : “آفریدون … همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می آورند.”


برگزاری جشن سده:
الف) تا دوره ساسانی: فردوسی آنرا به هوشنگ نسبت می دهد و ابوریحان بیرونی و نوروزنامه آنرا از فریدون می دانند و همچنین رسمی شدن جشن سده به زمان اردشیر بابکان منسوب گردیده است، اما در هیچکدام به شیوه برگزاری آن اشاره ای نشده است.
ب) بعد از ساسانیان: مورخان و نویسندگانی چون بیرونی، بیهقی، گردیزی، مسکویه و … از شیوه برگزاری جشن سده در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل زیار و … تا دوره مغول بسیار نوشته اند. از آیین های عامه مردم سندی نداریم اما در حضور شاهان، رسم شعرخوانی بود و نیز پرندگان و جانورانی به آتش انداخته می شدند و گیاه خوشبو تبخیر می کردند تا مضرات آن را برطرف کنند.
ج) در عصر حاضر: در مازندران، کردستان، لرستان،و سیستان و بلوچستان؛ روستاییان و کشاورزان و چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب یکی از روزهای زمستان (آغاز نیمه یا پایان زمستان) روی پشت بام، دامنه کوه، نزدیک زیارتگاه، کنار چراگاه و یا کشتزار آتشی افروخته و بنا بر سنتی کهن پیرامون آن گرد می آیند بدون آنکه نام جشن سده بر آن نهند.
ولی در کرمان جشن سده یا سده سوزی در بین تمامی اقشار مردم کرمان، مسلمان، زرتشتی، کلیمی … رواج دارد که همه ساله در دهم بهمن ماه برگزار می شود. در بین چادرنشینان بافت و سیرجان سده سوزی چوپانی برگزار می شود که شب دهم بهمن آتش بزرگی بنام آتش جشن سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشان چهل روز “چله بزرگ” است در میدان ده برمی افروزند و می خوانند: سده سده دهقانی/ چهل کنده سوزانی/ هنوز گویی زمستانی.
چنانکه از کتاب ها و اسناد تاریخی برمی آید جشن سده جنبه دینی نداشته و تمام داستان های مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به شمار می آید و وارث حقیقی جشن سده نه فقط زرتشتیان، بلکه همه ایرانیان اند، میراثی که به بسیاری از کشورهای همسایه نیز راه یافت.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 3:22 - 0 تشکر 515877

جشن اردیبهشتگان


جشن اردیبهشتگان که یکی از جشن های بزرگ دینی زرتشتیان است ، با برابری روز و ماه اردیبهشت، یعنی دوم اریبهشت ماه تقویم فصلی هماهنگ است.این روز بزرگ یادآور فروزهء اهورایی اردیبهشت یا اشه وهیشته و ویژگیهای آن یعنی بهترین راستی و پاکی می باشد.اردیبهشت، دومین امشاسپند، دارای انگاره ای مادی است به نام آتش یا آذر، فروغی خدا داده که گرمی بخش و فروزان و پاک کننده و در یک کلام زندگی بخش است و پرتوهای نورانی آن هستی را از نیستی جدا می گرداند وراست را از دروغ باز می شناساند. پس بجاست که آتش را نموداری از آن داده بزرگ بدانیم. بهترین راستی برترین نعمتی است که دست یابی به آن یعنی پیروزی بزرگ و این پیروزی شایسته جشنی است بس بزرگتر با نام جشن اردیبهشتگان یا جشن اخلاق.چه زیباست در این روزخجسته با پوششی سپید در کنار فروغ آتش به درگاه اهورامزدا نیایش بریم و پاکی درون و برون را با رشته شادی و سرور به هم پیوند دهیم.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.